بخشی از مقاله

خلاصه

ضروریترین نیاز سرشت انسان در جهت نیل به مطلق، از هویتی معنوی و متعال برخوردار است. بهدنبال هبوط و هجران از قلب بهمثابه دروازهی روح، بنیادیترین مستمسک فطرت بشر را باید ایمان و به تبع آن مذهب، با تمام ملزومات نظری و عملی آن بهشمار آورد. زاویه بهلحاظ موقعیت در گوشه قرار گرفتنش، توان خلق فضای خلوت و آرام را بههمراه داشته است. در معماری ایرانی ما شاهد بناهایی هستیم که نه تنها تأمین کننده تعامل فرد با دیگران و طبیعت است بلکه فضاهایی برای ارتباط فرد با خود و خدا نیز در نظر گرفته شده است.

»زاویه« یا »گوشه« که برای این منظور در نظر گرفته شدهاند، محلی برای انجام عبادات، مانند نماز، اعتکاف و چلهنشینی بوده است. پژوهش حاضر با هدف طراحی گوشه، براساس مفاهیم معنایی و نشانههای معماری ایران انجام شد.

مطالعه حاضر از نوع توصیفی تحلیلی بوده و جامعهی آماری آن متون بدست آمده از تفکرات نظریهپردازان در این زمینه بودهاند. و تجزیه و تحلیل اطلاعات بر اساس روشهای تجزیه و تحلیل شکلی، نشانهشناسانه و تأویلی انجام شده است. طرحهای بهدست آمده از دیدگاه معماری و زبانشناسی طبقهبندی شناختی معاصر تفسیر شده و بر اساس معیارهای معماری با کمک نرم افزار SPSS-20 رتبهبندی و تجزیه و تحلیل شدند.

.1 مقدمه

یونگ[22] 5 معنای رمز6 را مطرح میکند. وی متقد است: رمز، پدیدهای دوسویه است که یک سویهی آن آشکار و ملموس است و سوی دیگر آن، پنهان و تأویلپذیر است. تفاوت رمز با نشانه7آن است که در نشانه، دالّ تنها بر یک مدلول دلالت میکند؛ اما در رمز، مدلول پنهان و مبهم است. دوسویگی رمز از طرف دیگر آن را با برخی صور خیال مانند استعاره و کنایه، مانند میکند؛ اما باید گفت که رمز، از آنجا که بهعلت عدم قرینه، معنی مجازی آن در یک بُعد و یک سطح از تجربههای ذهنی و عینی و بهطور کلی فرهنگی انسانی، محدود و متوقف نمیماند؛ از صور خیال جدا میشود و از نظر ابهام از استعاره و کنایه درمیگذرد و در حدی بالاتر از آنها قرار میگیرد

یونگ، با تأکید بر جنبههای ناشناختگی رمز، در باره آن میگوید: »آنچه که ما سمبول مینامیم، عبارت است از یک اصطلاح، یک نام یا حتی تصویری که ممکن است نمایندهی چیز مأنوسی در زندگی روزانه باشد و با این حال، علاوه بر معنای آشکار و معمول خود، معانی تلویحی بهخصوصی نیز داشته باشد. سمبول، معرف چیزی مبهم، ناشناخته و پنهان از ماست.

زبان رمزی، اصلیترین وسیلهی صوفیه برای بیان تجربههای درونی آنان بوده است. یکی از انگیزههای عرفا در کاربرد زبان رمزی، مخفی نگهداشتن اسرار غیبی از اغیار بوده است. انگیزهی دیگری که برای این کار برشمرده شده، حفظ جان و به-عبارتی نوعی تقیّه، منتها در حوزهی تصوّف است . اما باید گفت که محبوبیت رمز نزد عرفا، بیش از آنکه معلول عامل بیرونی باشد، ناشی از یک امر ناگزیر درونی است. درک این محبوبیت، چندان دشوار نیست. در میان گروههای فکری جوامع مختلف، عرفا بیش از بقیه، به معرفت انسان و کشف جنبهای رازآمیز هستیِ او توجه کردهاند. میتوان ادعا کرد که معرفت انسان، محور تمامی متون عرفانی است.

اگر تأکید عرفا را بر دو وجهی بودن شخصیت انسان در نظر بگیریم، متوجه میشویم که ساخت رمز بهدلیل دوسویگی آن، بیش از بقیهی پدیدهها به ساخت شخصیت انسان شبیه است. بهسخن دیگر، همانگونه که انسان وجهی ملموس - تن، خودآگاه - و وجهی غیرملموس - روح، ناخودآگاه - دارد که در عین جدایی، پیوسته-اند؛ رمز نیز دو وجه ملموس و غیرملموس دارد که بهتر از هر پدیدهی زبانی دیگر، هویت انسانی را نمایندگی میکند. در واقع، آنچه عرفا را به استفاده از زبان رمز سوق میدهد، نوعی احساس خویشاوندی با رمز است. وجه پنهان یا مبهم رمز، که تأویلپذیر است، نمایندهی روان ناخودآگاه است؛ یعنی جایی که در آن تجربیاتی غیرمعمول برای عارف رخ میدهد و این تجربیات غیرمعمول با زبان منطقی روزمره، قابل بیان نیست

درباره مفاهیم دلالت چندگانه و ابهام و ایهام در زبان و ادبیات فارسیاجمالاً، میتوان گفت که دلالت چندگانه در حالتی مصداق پیدا میکند که یک واژه یاساختِ زبانی دربافتِ خود بیش از یک تعبیر داشته باشد. یک واحد زبانی وقتی مبهم و نارساست که برای آن مدلول میان مرزی یعنی مدلولی وجود داشته باشد که نتوان حکم قطعی برای دلالت آنواحدِ زبانی بر آن مدلول صادر کرد. ایهام در لغت یعنی به وهم و گمان افکندن و در اصطلاح یعنی آوردن یک لفظ یا یک تعبیر لفظی که از آن دو معنی برآید، یکی نزدیک و دیگر دور؛ و ذهن ابتدامتوجهِمعنیِ نزدیک گردد، سپسمتوجهِمعنیِ دور. زبان در تلقی زبانی یک چیز است و در تلقی ادبی چیز دیگر: در اولی ابزاری است در خدمت دانش، و در دومی مادهای است برای آفرینندگی، یعنی برای هنر 

از نظر معناشناسی، یک واژه، بهصرفِداشتنِمفاهیمِمتعدّد، هرچنداستعدادِدلالتِ چندگانه یافتن را داشته باشد، دارای دلالت چندگانه نیست. دلالت چندگانه واقعی، تنها وقتی پدید میآید که رابطهی خاصی بین مفاهیم برقرار شود و این وقتی اتفاق میافتد که واژه یا جملهاولاً در بافت قرار گیرد، خواه زبانی خواه غیرزبانی؛ثانیاً بتوان "با توجه به بافت" معانی متعدّدِ معقول برای آن قایل شد. بنابر ایندلالتِ، چندگانه درکاربردِ زبان مصداق پیدا می کند؛ لذا بررسی آن نیاز بهروشِ کاربرد شناختی دارد. این روش سه نقش دارد:

- 1توصیفِ معناشناختی از پدیده بهدست میدهد؛

- 2 مفهوم وبُعد روانشناختیِ پدیده را توضیح میدهد؛

- 3 دلالت چندگانه را بهعنوانبُعدی از ارتباط بررسی میکند 

.2معنای لغوی زاویه - گوشه -

زاویه، کنج و بیغوله - منتهیالارب - - آنندراج - . کنج و گوشه. - فرهنگ نظام - - ناظمالاطباء - . در لغت، بهمعنی رکن است. رکن خانه و از این معنی ماخوذ است - اقرب الموارد - . زاویهی خانه، رکن آن است. زیرا گویی یک قسمت از خانه را فراهم آورده است - تاج العروس - . رکن خانه - ناظمالاطباء - . بیغوله - تاجالاسامی - . گوشهی خرد چشم - مؤید الفضلاء - . گوشهی چشم - لطایف اللغه - . کرانه - منتهیالارب - - آنندراج - - فرهنگ نظام - . خانه. مسکن.

مکان:

تنها روی ز صومعهداران شهر قدس / گه گه کند بزاویه خاکیان مقام- - خاقانی - آنکه بودهست امه الهاویه / هاویه آمد مر او را زاویه- مولوی 

لانه:

بلبل چغانه بشکند ساقی چمانه پر کند // مرغ آشیانه بفکند، و اندر شود در زاویه 

زاویه: رکن خانه، گوشه، کنج، کرانه، - اسم - .1 کنج گوشه. .2 کرانه. .3 رکن خانه. .4 خانه مسکن. .5 لانه آشیانه. . 6 غرفه حجره. .7 اطاقی در خانقاه و مانند آن که به خلوت و ریاضت سالکان و فقرا اختصاص دارد، خلوتگاه. .8 اطاقی در خانه یا جایی دیگر که به نماز اختصاص دهند، نماز خانه. .9 جایی در خانقاه مختص جلوس شیخ و قطب، شاه نشین. .10 خانقاه. .11 صومعه. .12 رباط، کاروانسرا. .13محل اطعام فقرا و پذیرایی از واردان تکیه. .14 گوشهای از اطاق که از تلاقی دو خط مستقیم حاصل شود، گوشه. زاویه انحراف، زاویهایست که امتداد عقربه مغناطیس با راستای شمال و جنوب جغرافیایی پدید آرد و بهعبارت دیگر، زاویه انحراف زاویه نصف النهار مغناطیسی و نصف النهار جغرافیایی محل میباشد و مقدار آن با زمان و مکان تغییر میکند.

زاویه بیروح، نقطهای از زمین که از آن جهت ماورای زمین را نتوان دید. زاویه میل، زاویهای-ست که امتداد عقربه مغناطیسی با سطح افق نشکیل میدهد و مقدار آن در نقاط مختلف زمین فرق میکند، مقدار این زاویه در حوالی خط استوا تقریبا صفر است - یعنی عقربه افقی میایستد - و در حوالی قطبین زمین 90 درجه است - یعنی عقربه بهطور قایم قرار میگیرد - . .15 گونیا. .16 جامه و پلاس و بار و بنه درویشان. .17 فضای کوچک بین سنگهای دیوار که زاویه قائمه داشته باشد.

زاویه نشین: - صفت - گوشهگیر، منزوی. گوشهگیر، منزوی، زاویهگیر زاویه مشایخ: دهیست از دهستان خورش رستم از بخش شاهرود شهرستان هرو آباد.

چنانکه در معناشناسی ادبیاتی لغت »گوشه« یا »زاویه« گذشت، معناهای گستردهای برای آنها بیان شده است که بهدلیل محدود بودن فضای مقاله، از پرداختن و معرفی کامل آنها معذوریم. این معنای گسترده در یک لغت، در ذهن انسان، از لحاظ زبانشناسی شناختی، به دلیل تجربیات بشر، یا بهقول یونگ، از کهنالگوهایش شکل گرفته است.

.3بن مایههای معنیشناسی در زبانشناسی

معنی شناسان، دلالت معنی را به دو نوع » دلالت درون زبانی« یا دلالت مفهومی و » دلالت برون زبانی« یا دلالت مصداقی تقسیم میکنند .[15],[4] دلالت درون زبانی بر » بافت زبانی« و دلالت برون زبانی بر » بافت موقعیتی« تأکید دارد. بر این اساس ما دو گونه معنیشناسی در مقابل خود داریم. یکی که به ساخت معنایی میپردازد و دیگری، معنی را برحسب تجربیات غیرزبانی جهان خارج مورد بررسی قرار میدهد

معنیشناسی با مطالعه معنی، بهدنبال کشف چگونگی عملکرد ذهن انسان در درک معنی از طریق بافت زبانی - مفهوم - و بافت غیرزبانی - مصداق - در متن است 

به عقیده اکثر زبانشناسان، دریافت معنی جملات و یا واژهها بدون مراجعه به بافت موقعیتی و یا متنی که جملات و یا واژهها در آن قرار دارد، امکانپذیر نمیباشد. واژهها را میتوان به دو گونه ارجاعی و غیرارجاعی تقسیم نمود 

در رویکردی دیگر به معنی، معنی چیزی بیش از ارجاع صرف به جهان خارج است. دلالت درون زبانی به رابطه معنایی واحدهای زبان نسبت به یکدیگر درون نظام زبان اشاره دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید