بخشی از مقاله

استرس

چکیده:
از آنجائیکه فشارهای عصبی ناشی از محیط کاری و کار، تاثیرات زیان آور فیزیولوژیکی و روانشناختی
بر کارکنان سازمان ها دارد و نه تنها سلامت آنانرا به خطر می اندازد بلکه مساعدت و همکاری آنها را در
رابطه با تولید سازمان نیز بگونه ای نامطلوب تحت تاثیر قرار می دهند. لذا آگاهی از استرس مرتبط با شغل
برای مدیران بسیار مهم می باشد. استرس مزمن منجر به نتایج ناگوار فیزیکی و روانی بر افراد می شود.
استرس علت اصلی ترک خدمت، غیبت وکم کاری است و تاثیری نا مطلوب بر اثر بخشی دارد. استرسهای
حاد، نیروی انسانی سازمان را ضایع نموده و هدف سازمان را دستخوش تزلزل می نماید. در این مقوله
الگویی همه جانبه جهت شناخت عوامل استرس زا عرضه می شود.

واژگان کلیدی:
استرس(stress )، سازمان(organization)، اثر بخشی((effectiveness ، رهبری(leadership )
واکنش(reaction) ،توازن(equation) ،ارتعاش(vibration)، تکنولوژی(technology )، تعارض
((contradiction ، توسعه(development)

مقدمه:
در دنیای پر هیاهو و استرس زای امروز فشار عصبی بعنوان یکی از آفات نیروی انسانی شناخته شده است و یکی از مباحث اصلی رفتار سازمانی را بخود اختصاص داده است . متاسفانه ، از اواخر این قرن ، استرس تبدیل به بخشی لاینفک از زندگی انسانها گردیده است .اثرات مخرب فشارهای عصبی بر زندگی فردی و اجتماعی کاملا مشهود است ،بطوریکه گروهی از صاحبنظران رفتار سازمانی ،استرس را بیماری شایع قرن قلمداد نموده اند.هزینه های مالی و انسانی استرسهای ناشی از شغل ،بسیار چشمگیر است،با این حال ،علیرغم تایید تاثیر تعیین کننده استرس روی افراد و سازمانهای،میزان توجه و دقت کارکنان بر این شناخت علل(منابع)
استرس ناشی از کار و کاستن از شرایط کاری استرس زا ، در مقایسه با سایر زمینه ها نظیر نگهداری مناسب
و کارآمد تجهیزات و متوازن ساختن بودجه های مالی ،نسبت ناچیز است. سازمانها هر ساله مقادیر قابل توجهی پول را صرف برنامه های مدیریت استرس (عمدتاً آموزش مدیریت استرس) می نمایند، اما اغلب شناخت ناقصی از آن دسته از منابع استرس که باید با آنها مقابله نمود و همچنین میزان اثر بخشی رویکردها


مدیریت استرس در رویارویی با این عوامل استرس زای خاص ،وجود دارد .لذا چندی است که پژوهشگران استرس
اقدام به بحث و اظهار نظر روی بی نظمی های ظاهری مدیریت استرس در محیط های سازمانی و عدم سازگاری
و تناسب میان اقدامات انجام شده در این زمینه نموده اند. استرس ضعیفترین و آسیب پذیرترین افراد را هدف قرار می دهد، ولی در عین حال قویترین افراد هم از گزند آن در امان نمی باشند. هانس سلیه ابزاری
دارد که انسان پیوسته در حالت استرس بسر می برد، چرا که استرس پاسخی است اختصاصی که بدن در برابر هرگونه درخواستی، از خود نشان می دهد.
فشارهای روانی در زبان فارسی بمعنای فشارهای عصبی و یا فشارهای جسمی، روحی و روانی به کار رفته
است. یکی از کاربردهای این کلمه در زبان انگلیسی، فشارهای فیزیکی، روحی- روانی و هرگونه فشاری
است که بر پیکر انسان وارد شده و بطور ناخواسته، بر جسم و روح و روان فرد اثرات نامطلوبی را به
جا میگذارد.
انسان موجودیست زنده و متفکر، بدیهی است که محرکهای دنیایی خارج از وجود و آنچه که در ذهن
مجسم میکند که ممکن است بنا به تعریف قبلی این برداشتها، خوشایند یا ناخوشایند باشند. به همین جهت
روانشناسان فشارهای روانی را از حالات طبیعی انسان میدانند.
دکتر هانس سلیه، بنیانگذار بحث فشارهای روانی که در دهه 1930 از اروپای مرکزی به کانادا مهاجرت
کرد و تحقیقات خود را در همین زمینه ادامه داد، فشارهای روانی را عکس العمل نامشخص و نامعلوم بدن
در مقابل هر گونه تقاضای وارد شده به آن میباشد. به عبارت ساده به نظر وی ، فشارهای روانی عکس
العمل فیزیکی، روانی یا شیمیایی بدن در مقابل رویدادها، موقعیتهای وحشتناک، هیجان آور، گیج کننده،
خطرناک و یا حساس برای انسان است.
اگر انسان در زمان نسبتاً طولانی تحت فشارهای جسمی، ر.حی و روانی بیش از حد تحمل خویش قرار گیرد،
ممکن است این فشارها او را از پای درآورند و پیامدهای خطرناک و جبران ناپذیری را بدنبال داشته باشد.
بنابراین انسان می تواند در زمانی کوتاه و نه چندان طولانی در مقابل پاره ای از فشار روحی بطور طبیعی
مقاومت نماید. البته این در صورتی است که میزان اینگونه فشارها از حد تحمل شخصی انسان بیشتر نباشد،
حتی گاهی ممکن است برخی از فشارهای جسمی و روحی و روانی باعث پدید آمدن نوعی اراده، تصمیم،
قدرت و انرژی برای مبارزه با علل و عوارض اینگونه فشارها در انسان گردد که حتی ممکن است
عکس العملهایی انجام دهد که برای خودش یا دیگران، غیر قابل تصور و غیر ممکن نموده است.
به نظردکتر هانس سلیه، انسانها به مقداری از فشارهای جسمی، روحی و روانی برای زندگی سالم نیازمندند.


و این نوع فشارهای روانی را فشارهای روانی مثبت می خواند.
تعیین حداکثر میزان تحمل انسانها در مقابل فشارهای عصبی استاندارد پذیر نیست و به بسیاری از عوامل جسمی، روحی- روانی و غیره بستگی دارد. بطور خلاصه می توان گفت که تمام انسانها در مقابل انواع فشارهای روانی، مناسبترین عکس العملها و رفتارها را از خود نشان میدهند و لیکن، چنانچه میزات اینگونه فشارها بیش از حد باشد نتایج نامطلوب و حتی خطرناک و غیر قابل جبرانی را در بر خواهد داشت. (ابطحی 1374 )
بنا به تجربه عوامل بسیاری برای تحمیل فشار و اضطراب وجود دارد. با این حال شاید اضطراب از
فشار تاثیر نامطلوبی داشته باشد، زیرا به تشدید فشار نیز کمک می نماید. متاسفانه فشار و اضطراب
موجد افسردگی است و افسردگی در معنایی گسترده شامل: یک موقعیت حسی آزار دهنده، اختلال
در تمرکز حواس، رنجیدگی دائم و ناامیدی است. به هر حال هرگاه نشانه های یاد شده را در کار خود
یا کارمندان مشاهده کردید باید به سرعت بر آنها غلبه کنید. آیا شما در تعدیل این وضعیت بویژه در
مواردی که به شخص شما مربوط میشود، توانیی کافی دارید ؟ که یقیناً باید داشته باشید. بی شک،
بخشی از وظایف سرپرستان، کاهش فشار و اضطراب در محدوده شغلی آنهاست و موفقیت در این کار
به بهبود شرایط کار در کل سازمان می انجامد. چنانچه بتوانیم از گرفتار شدن به فشار و اضطراب
جلوگیری نمائیم، آرامش بیشتری خواهیم داشت و کارهای روزمره از جذابیت بیشتری برخوردار
خواهند بود.

استرس چیست؟
استرس نظریه نیست، بلکه کشف علمی است. امروزه واژه«استرس» رواج زیادی یافته است. مفهوم آن گسترده است و شاید اندکی نیز گمراه کننده باشد. به نظر عامه، استرس حادثه یا موقعیت است که به لحاظ
روانشناختی خصلت تهاجمی دارد و دارای عوارض عضوی است. هانس سلیه معتقد بودکه جنبه روانشناختی
استرس در زمینه علل و پیامدهای ناشی از آن باید بوسیله روانپزشکان(PSYCHIATIES) و متخصصان اعصاب
(NEUROLOGIST) مورد مطلعه قرار گیرد. اما او در کتاب خود تحت عنوان«استرس بدون پریشانی»
که در سال 1974 منتشر شده شخصاً همچون دیگر پژوهشگران بر نقش مهم عوامل روانشناختی موثر در
علل، مکانیسم و پیامدهای استرس تاکید می کند. وی استرس را«یک پاسخ غیر اختصاصی»
(RESPONSE NON SPECIFIQUE ) که بدن در مقابل درخواستهایی که با آن مواجه می شود، از خود نشان می دهد تعریف نمود. اگر چا مساله تاثیر عوامل محیطی بر بیماریها از قدیم مورد توجه بوده است و در پزشکی قدیم ایران نیز تحت عنوان«اعراض نفسانی» و تاثیر آنها بر بیماریها سخن گفته شده است، اما
فرضیه های مربوط به رابطه میان محرکهای محیطی و بیماری از ابتدای قرن حاضر بطور جدی مورد بحث قرار گرفته اند.
واژه استرس امروزه چنان نقل هر هر زبانی است که گویا استرس مساله ای همگانی و همه گیر و مبتلا به
انسان امروز و مسخصه زندگی اوست. در اینجا هر چند با اصطلاحی روبرو هستیم که گاه افراد گوناگون
به معنی و منظورهایی متفاوت بکار می برند، اما قدر مسلم اینست که در تمام این معنی ومنظورها، عناصر


مشترکی وجود دارد که وجوه گوناگون همان واقعیتی را نشان می دهند که استرس نامیده اند، حال این
استرس چیست؟ استرس واژه ای است که در اصل به معنی فشار و نیرو می باشد. در جهان فیزیکی، هرگاه
فشاری بر چیزی وارد شود، کنشی را بر آن وارد می کند، ثبات اجزای درونی آن را بر هم می زند و تنشی
(TENSION ) در آن پدید می آورد و بر آن می آشوبد و سرانجام آن شیء یا دستگاه را به واکنش می اندازد.
در مهندسی گفته می شود که هرگاه فشار وارده از میزان مقاومت شیء بیشتر باشد. آن شیء متلاشی می شود
و از وضعیت موجودش خارج می شود.
روانشناسان و دیگر صاحبنظران استرس نیز ابراز می دارند که روی هم جمع شدن رویدادهای
(دگرگونیهای) که زندگی سازگاری افراد را با وضع موجودش بر هم می زند، موجب استرس می شود. و این تشابه نزدیکی با مفهوم فیزیکی یا مهنسی استرس مورد بحث ما، مفهوم بسیار گسترده تر از فشار


فیزیکی یا مادی است و مصداق های گوناگون بسیار نیز دارد. در اینجا بطور کلی گفته می شود، هر
فکری که در انسان ایجاد تنش کند و در او واکنشی«پاسخی» ((RESPONSE بر انگیزد، عامل استرس زا

شناخته می شود. تنش ایجاد شک و پاسخ به آن تنش، روی هم رفته فرایندی را به وجود می آورند که به آن«استرس» میگویند عامل استرس زا در واقع ارگانیسم انسان را در وضعیتی قرار می دهند تا کوششهایی
درونی یا بیرونی نشان دهد واین وضعیت کوشش برانگیز تحمیل شده بر ارگانیسم را در اصطلاح علمی
«درخواست» (DEMAND) نامیده اند. به عبارت دیگر، خواست یعنی روبرو شدن ارگانیسم با رویدادی الزام آور، الزام به اینکه مجموعا ای کنش های درونی و بیرونی انجام دهد که چون در تقابل با رویداد
صورت می گیرد، در واقع«واکنش» هستند و روی هم رفته به آنها«پاسخ» می گویند.
مجموعه کوششهایی که ارگانیسم به کار می بندد تا بتواند خواست پیش آمده را بر طرف کند، مقابله
(CONFRONTATION) با استرس یا بطور خلاصه«مقابله» می نامند.
لازم به توضیح است که منظور از ارگانیسم کلیتی است یگانه و یکپارچه که جسم و ذهن و روان را یکجا
در خود جمع دارد. عامل استرس ممکتست بیرونی باشد یا درونی ویا ترکیبی از هر دو. مثلاً مرگ فردی
عزیز، مشکل مالی، اختلاف زناشویی و طلاق از انواع عاملهای بیرونی استرس زا هستند، بنا بر آنچه که
گفته شد، اصطلاح استرس عموماً به دو معنی به کار می رود 1 ) محرکی که در فردی ایجاد استرس می
کند، یعنی عامل استرس زا، 2 ) فرآیند پیچیده و پیشرونده ای که پدید آمدن عامل استرس زا و تحمیل
خواستی بر ارگانیسم شروع می شود و به مجموعه ای از واکنشها در فرد می انجا مد.
باید گفت که اصطلاح فشار«روانی» که در سالهای اخیر در برابر استرس پشینهاد شده و تا اندازه ای هم
رواج یافته، از هیچ رو متضمن معنای علمی و وسیع و دقیق استرس نیست. فشار روانی در واقع یکی از
وجوه یا عارضه های گوناگون استرس است. واژه استرس نیز مانند بسیاری از واژه های علمی- جهانی
کنونی، در زبانهای گوناگون دنیا با همین لفظ و معنا بکار می رود. نزدیک به صد سال است که مفهوم
استرس مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این مفهوم با آنکه در ابتدا بسیار مورد متوجه روانشناسان
بوده است، اما نخستین بررسی های استرس در حوزه دانش پزشکی انجام شده اند. این مفهوم اکنون به
موضوعی«میان رشته ای» در علوم انسانی، پزشکی و حوزه های وابسته تبدیل شده است. هانس سلیه
(hans selye ) را می توان نخستین کسی دانست که در سال 1956 استرس را به عنوان مفهوم تازه ای
در نوع خود بطور گسترده بحث و بررسی می کند. سلیه استرس را پاسخی می داند که بدن در برابر
خواسته هایی که بر آن وارد می شود از خود نشان می دهد. وی بیان می نماید که این پاسخ، پاسخی غیر
اختصاصی است، به این معنی که عامل استرس زا هر جه باشد(بیرونی یا درونی) و فرد در معرض استرس
نیز هر که باشد، بدن انسان در واکنشی که نشان می دهد، همواره از الگوی عام ویکسان و معینی پیروی


می کند. تعاریف متنوعی از فشار عصبی ارائه گردیده است. ایوان سویج و ماتیسون فشار روانی را با زبانی
ساده تاثیر و تاثر ارگانیسم و محیط تعریف می نمایند، ولی بلافاصله یک تعریف کاربردی تفصیلی بدین
شرح به آن می افزایند. این تاثیر وتاثر، نوعی پاسخ انطباقی است که با میانجی گری ویژگی های شخص
و یا فرآیندهای روان شناختی تحقیق می یابد، یعنی معلول هر نوع عمل خارجی، موقعیت یا واقعه ای است
که شخص را در برابر تقاضاهای خاص جسمانی و یا روانشناختی قرار می دهند. در تعریف دیگری، استرس
بعنوان واکنش روانی و فیزیولوژیکی نسبت به، هرم توازن قابل توجه میان ضرورتهای محیطی و توانایی
افراد برای فائق شدن بر آنها تعریف شده است.
گرین برگ و بارون استرس رابه این صورت تعریف می نمایند:«استرس الگویی است از حالات احساس
و عکس العمل های فیزیولوژیکی و در موقعیت هایی رخ می دهد که افراد تهداتی را نسبت به اهداف مهم
خود که ممکنست توانایی نیل به آنها را نداشته باشند اداراک می نمایند».
هر چند تعاریف مختلفی از فشار عصبی ارائه شده است، اما زمینه مشترک همه این تعاریف این است که
علت فشار عصبی، وجود محرکی بصورت فیزیکی یا روانی است که فرد به طریق خاص نسبت به آن
عکس العمل نشان می دهد.

طبقه بندی عوامل استرس زا :
عوامل استرس زا را می توان به 6 طبقه اساسی به شرح زیر تقسیم نمود:
الف) عوامل درونی خود شغل
ب ) نقشهای سازمانی
ج ) روابط کاری نظیر ارتباط با سرپرستان، همکاران و زیر دستان
د ) مسائل مربوط به توسعه کار راهه
ه ) عوامل سازمانی نظیر ساختار و جو سازمان، و محیط سیاسی آن
و ) تداخل کار با مسائل خانوادگی


در ادامه به توضیح هر یک از این موارد می پردازیم.
الف) ویژگی های درونی خود شغل
این عوامل استرس زا با عملکرد وظایف خاصی که شغل فرد را شکل می دهند که گاهی از آن بعنوان
«عوامل محتوای موضوع» یاد می شود، عوامل محیط کاری و عوامل مربوط به جدول زمانی کار، مرتبط
می باشد. این عوامل استرس زا شامل متغیرهایی نظیر سطح پیچیدگی شغل، تنوع وظایفی که فرد انجام
می دهد، میزان آزادی عمل وکنترلی که افراد روی سرعت و زمان بندی کار خود دارند و محیط فیزیکی
انجام کار می شوند در ادامه به تشریح این عوامل می پردازیم.
الف-1)سرو صدا(noise ) : شرایط کاری ضعیف (نظیر سرو صدا و حرارت زیاد) می توانند اثرات
تعیین کننده بسیار مهمی روی سلامت فیزیکی و روانی کارمند داشته باشند.(jones)=(19822) پیشنهاد
می نماید که نمی توان به راحتی از اهمیتی که سرو صدا برای سلامتی افراد دارد، گذشت. هر چند اصوات
خاصی نظیر موسیقی، به زندگی فرد معنا بخشیده و موجب محکمتر شدن فرهنگ و جامعه می شود، اما
از اصوات ناخواسته، بعنوان «سرو صدا» (noise ) یاد می شود. (1980) استدلال می نمایند که سرو و
صدای بیش از اندازه (تقریبا 80 دسیبل)و مداوم می توانند با کاهش میزان تحمل کارمند در برابر سایرعوامل استرس شده و بطور نا مطلوبی بر انگیزش فرد انتظار این سزو صدا را دارد ،در مقایسه با شرایطی که در آن ،این سرو و صدا غیر قابل پیش بینی و یا غیر قابل انتظار است ،عامل استرس زای ضعیف به حساب می آید ،به علاوه تغییر در سطوح سرو وصدا می توانند بطور با لقوه نسبت به سطوح ثابت سرو صدا ،عامل استرس زای قوی تر باشد.

الف-2)ارتعاش و درجه حرارت (vibration and temperature): لرزش و درجه حرارت بعنوان منابع مهم محیطی استرس شناخته شده اند ،خطرهای ناشی از آنها برای سلامتی عبارتند از :تهوع،از دست دادن تعادل و توازن و خستگی ، لرزشهایی که از اشیاء فیزیکی به بدن منتقل می شوند ، ممکنست تاثیر نامناسب و سودای روی عملکرد داشته باشند.در مطالعه ای که توسط کوپر وساترلند(1986) انجام پذیرفت،37%
ازکارگران اظهار می داشتند که «لرزش» یکی از عمده استرس بوده و حتی بسیاری از آنها مدعی بودند
که خود را با این لرزش عادت داده اند ،درجه حرارت یکی دیگر از خصوصیات محیط فیزیکی است که ممکنست تاثیری جدی روی کارگران داشته باشد. نوع واکنشهای فیزیولوژیکی ارائه شده در برابر شرایط
(محیط های)گرم ،در بین کارگران بسیار متفاوت بوده وحتی یک فرد از شغلی به شغل دیگر ، واکنشهای متفاوتی را ارائه می دهد.با این حال درجه حرارتهای بالا(سرد و گرم)می توانند شامل عامل واکنشهای فیزیولوژیکی باشند که ممکنست دارای آثار نامطلوبی روی عملکرد کاری و سلامتی فرد باشند.
آندسته از کارهایی که نیازمند اتخاذ تصمیمات مهم ،تشخیص های دقیق و عملکرد سریع می باشند ،
می تواند بوسیله عوامل استرس زای حرارتی آسیب ببینند .در یک محیط کاری سرد،چابکی و مهارت
دستها کاهش یافته و ممکنست این امر تبدیل به عاملی برای وقوع حوادث ،بعلت کاهش حساسیت تحرک
کمترو... گردد.
الف-3)حجم کار(work load): مقدار کاری که باید توسط فرد انجام گیرد ،عامل استرس زای دیگری برای
بسیاری از کارکنان می باشند هم حجم کاری کم وهم حجم کاری زیاد می توانند منجر به استرس روانی و فیزیکی گردند.در سال 1908 ،دابسون وجرکس قانون (dobsongekes) را پیشنهاد نمودند . این قانون بیان می دارد مه رابطه ای (u) شکل میان مقدار کار مورد نیاز فرد و سلامتی و عملکرد وی وجود دارد .لذا هر فرد دارای مجموعه ای بهینه از حجم کار است،لذا حجم بهینه ای از کار برای هر فرد وجود دارد. هر گونه انحراف ار این میزان بهینه،(چه در جت بالا و چه در جهت پایین) ،می تواند منجر به ایجاد استرس گردد. همچنین تمایز قائل شدن میان حجم کاری یا حجم کاری کم ازلحاظ کمی و کیفی بسیار مهم است . حجم کاری کمی ((ualitative over load اشاره با میزان خالص کار مورد نیاز و چارچوب زمانی تکمیل انجام کار دارد.
الزام به کار کردن تحت فشار ،اضطراب و افسردگی مرتبط است.همچنین حجم کم کاری از لحاظ کمی نیز بعنوان عاملی استرس زا در نظر گرفته شده است ،بگوئنه ای که عدم وجود چالش ناشی از کارهای روتین و تکراری منجر به اضطراب ،افسردگی و عدم رضایت شغلی میگردد.حجم کاری کم و یا حجم کاری زیاد


ممکنست ناشی از جریان نامنظم کاری باشد که تحت کنترل کارگر نیست،نظیر نیازهای بازار و درخواستهای
فصلی ، حجم کاری کم و حجم کاری زیاد کیفی نیز می توانند منابع موثری برای فشار روانی بوده و با عکس العمل های موثر افراد نسبت به مشاغلشان مرتبط می بتشند.حجم کاری کیفی زمانی اتفاق می افتدکه افراد معتقد باشند،آنها دارای مهارتها و یا ظرفیتهای لازم برای انجام رضایت بخش وظایف شغلی شان نبوده و این امر با سطوح پایین عزت نفس نیز مرتبط باشد.حجم کاری کم از

لحاظ کیفی نیز می تواند به اندازه حجم کاری و یا تو سعه کامل توانایی های بالقوه داده نشود ،این امر منجر به عدم رضایت شغلی ،انگیزه پایین و جابجایی بالای کارکنان می شود .تکنولوژی جدید و افزایش اتوماسیون در صنعت نیز میتواند منجر به ساده شدن کار و مشاغلی تکراری گردد که اینگونه مشاغل از لحاظ حجم کاری ،استرس زا می باشند.اگرچه کارهایی که نیازمند تلاش و جنب و جوش زیادی هستند، استرس زا می باشند ،کارهای خسته کننده، تکراری ویکنواخت نیز می توانند برای سلامت فیزیکی و روحی ،بسیار مضر باشند.فقدان انگیزه ،استفاده نکردن از مهارتها ،خستگی و بی حوصلگی ،ویژگی بسیاری از مشاغل کارگران یقه آبی بوده و ممکنست


بسیار خطرناک باشند.
الف-4)ساعات کاری(workhours): تعداد ساعاتی که فرد مشغول به کار است نیز می توانند استرس زا باشند.مطالعات متعدد صورت گرفته نشان می دهند که رابطه مهمی میان ساعات کلی کار و شاخصه های مختلف بهداشتی و سلامتی وجود دارد . تجزیه و تحلیلی که اخیراً انجام گرفت رابطه جزئی (کوچک)،
اما از لحاظ آماری بسیار مهم را بین ساعات کاری و سلامت فرد(هم سلامت فیزیولوژیکی و هم سلامت روانی) نشان داده،((parks و سایرین (1997)بیان میدارند که ممکنست رابطه ای غیر خطی میان ساعات کاری و نشانه های بیماری مرتبط با استرس وجود داشته باشد،بگونه ای که افرادی که بیشتر از 48 ساعت در هفته کار می کنند ،بیشتر در معرض بیماری قرار می گیرند.در سالهای اخیر شاهد ظهور الگوهای مختلف ساعات کاری و یا در واقع جداول کاری(work schedules) بوده ایم .یکی از آنها «کار متغیر»(shift work)
است که بعنوان الگوی متغیر ساعت کاری(تغییر الگوی ساعات کاری)تعریف می شود،نوع دیگری از جداول کاری که اخیرا توجه قرار گرفته است،«جدول کاری متغیر وفشرده»(shift schedule compressed)
است.بسیاری از سازمانها برای تعریف انعطاف پذیری و بهره ورزی و همچنین برای کاهش هزینه های سفر
کارکنان(در جائیکه کارکنان باید از محل زندگی به محیط کاری منتقل شوند)،ساعات کاری روزانه را افزایش داده اند و از میزان روزهای هفتگی کاسته اند.

الف-5) تکنولوژی جدید(new technology): در میحط کاری سریع التغییر ،مهارتها سریعاً کهنه می شوند.
الزام به آشنایی مداوم با سیستم ها و تجهیزات جدید ممکنست برای بعضی از افراد تعهد آور باشد.هنگاه عرضه تکنولوژی جدید در محیط کاری ،هر چند آموزشهای لازم هم داده شده باشد و افراد برای این امر مهیا گردیده باشند ،ممکنست آنه در سازگاری با نو آوری ها ،احساس ناتوانی ،که این امر می تواند شرایط
استرس زایی را بوجود آورد. بعنوان مثال (karetta,huemer,weiss) (1995)مشاهده نمودند که عرضه تکنولوژیهای جدید با تغییر در رضایت شغلی و سلامتی جمعی از افراد مرتبط می باشد.همراه شدن با تکنولوژی جدید نیز ممکنست برای مدیران استرس زا باشد.هر چند در

سالهاس اخیر میزان استفاده از کامپیوتر در تمام سطوح سازمان ،افزایش چشمگیری داشته است ،اما مدیران اغلب نگران پیشرفت تکنولوژی کامپوتری بوده و تمایل کمی برای استفاده از سیستمهای جدید از خود نشان می دهند،که این امر ممکنست بای مدیران و زیر دستانشان مشکل ساز گردد.
الف-6)قرار گرفتن در معرض ریسکها و خطرات(exposure to risk and hazards) : بعضی از گروهای شغلی نظیر افسران پلیس ،کارگران معدن،سربازان،پرسنل زندان،آتش نشانان و کارگران صنایع اکتشافات و تولید نفت وگاز ،دارای ریسک بالایی می باشند.این افراد در حالت هیجان دائمی و آمادگی برای ارائه واکنش فوری بسر می برند که این امر می تواند برای سلامتی آنها مضر باشد . همچنین احتمال این امر نیز وجود دارد مه تاکید مداوم و مستمر بر«نیاز به توجه و ایمنی در محیطهای خطرناک»نسبت به خود خطرها ،استرس بیشتری را بوجود آورد.(bohemier) (1985)ابراز می دارد که این طبعیت انسان است که از تفکر
درباره خطر و یا مرگ در محیطی خطرناک دوری نماید.با این حال مطالعات مختلف نشان می دهند که بهضی از کارگران ،خطرات مرتبط با شغل را بعنوان عامل و منبعی برای استرس قلمداد می نمایند.
ب)نقشهای سازمانی:
نقشها شامل رفتارها و الزاماتی (behaviors and demand) هستند که با کاری که فرد انجام می دهد ،در ارتباط می باشند. اهمیت استرسهای ناشی از شغل برای اولین بار توسط(kahn) وسایرین(1964)مورد تاکید قرار گرفت.مطالعات و برسیهای وی در این زمینه ،چار چوبی را برای انجام پژوهشهای بعدی روی استرس ناشی از شغل ،فراهم آورد.بر طبق نظر آنها ،«اختلال در نقش ها»(dysfunctonin roles) به دو طریق صورت می گیرد که عبارتند از :ابهام نقش( (role ambiguity نقش و تضاد نقش (role conflict) و الزامات شغلی متعارض.

 

ب-1)ابهام در نقش: آنگونه که (kahn) و سایرین (1964) تعریف می نمایند. ابهام نقش اشاره به غیر قابل پیشبینی بودن پیامد های عملکرد شغلی فرد دارد.بعدا این مفهوم گشترش پیدا نمود وفقدان اطلاعات
مورد نیاز برای ایفای نقش را نیز در بر گرفت. لذا این مفهوم، هم غیر قابل پیش بینی بودن پیامد ها مهم کمبود اطلاعات مورد نیاز را با توجه به رفتارهای مورد انتظار نقش،ارزیابی می نماید. مطالعات متعدد نشان داده اند که رابطه ثابتی میان ابهام نقش در شغل و سطوح بالای استرس روانی وجود دارد.
ب-2)تعارض نقش: متشابها تعارض در نقش که منعکس کننده الزامات (خواسته های) ناسازگاری از فرد (چه در یک نقش و چه در نقشهای متعدد و مختلفی که فرد بر عهده دارد) می تواند باعث بوجود آمدن واکنشهای منفی روانی در فرد شود (زمانیکه فرد احساس ناکارآمدی در شغل نماید).
ب-3)حجم نقش(roleover load): حجم نقش اشاره به تعداد نقشهای مختلفی دارد که یک فرد مجبور به انجام آنهاست .حجم نقش نه تنها منجر به ایجا د فشار زمانی برای انجام شده توسط (naraganan) و سایرین(1999)، اکثر پاسخ دهندگان اظهار می داشتندند که حجم کاری در مقایسه با ابهام و یا تضاد شغلی ،موجب ایجاد استرس(فشارهای)بیشتری می گردد.دلیلی که می توان برای آثار منفی این متغیر های مربوط به نقش (ابهام،تضاد وحجم) روی سلامت روانی و فیزیکی فرد بیان نمود، اینست که این متغیرها منجر به ایجاد عدم اطمینان(برای فرد)می گردند،که این امر نیز به نوبه خود از لحاظ روانی ،ناراحت کننده و عذاب آور است و اگر تداوم داشته باشد و این تداوم در سطوح بالا صورت گیرد ،می تواند منجر به اختلالات روانی در فرد گردد.

 

ب-4) مسولیت(responsibility) : مسولیت بعنوان یک عامل استرس ژای بالقوه مرتبط باد نقشهای افراد در سازمان شان ، شناخته شده است.بین مسولیت در قبال اشیاء و وسایل (مثل بودجه ها و یا تجهیزات) و مسولیت در قبال افراد ،تمایزو تفاوت وجود دارد .اگرچه مسولیت بیش از حد ،عاملی برتی ایجاداسترس به شمارمی آید ،در عین حال فقدان مسولیت نیز ممکنست استرس زا باشد(خصوصا اگر افراد ،فقدان مسولیت را دال بر حجم کاری کم،تلقی نمایند). برای بعضی از کارگران ،مسولیت در قبال زندگی و امنیت دیگران ،عامل مهمی برای استرس روانی بشمار می رود.بعنوان مثال، راننده یک جرثقیل می داند که در صورت مرتکب شدن اشتباه،پیامدهای خطرناکی بوجود می آید.همچنین مسولیت در قبال ایمنی و سلامت افراد ،ممکنست عاملی مهم در پیش بینی خطر ابتلا به بیماری های قلبی در بین کنترل کننده های ترافیک هوایی باشد.


ج)روابط کاری (work relations) :
کیفیت روابط بین فردی و فقان حمایت اجتماعی (social support) (از سوی سایرین در محیط کاری) به عنوان منابع بالقوه استرس مرتبط با شغل مورد بررسی قرار گرفته اند. این امر زوشن است که روابط بین فردی منفی و عدم وجود حمایت از سوی همکاران و سر پرستان ،می تواند عامل استرس زای مهمی برای بسیاری از کارکنان باشد . برعکس ، برخورداری از حمایت اجتماعی از سوی سایرین در درون سازمان،
میتواند مستقیماً از میزان استرس روانی بکاهد و آنرا تسکین دهد.((mclear (1979) ابراز میکرد که حمایت اجتماعی به شکل انسجام گروهی ،اعتماد بین فردی و توجه سرپرست به فرد ،با سطوح پایین تر استرس شغلی و سلامتی بیشتر در ارتباط است. به عبارت دیگر ، رفتار غیر حمایتی سرپرست ، ارتباط چشمگیری بت احساس فشارشغلی دارد.وهمچنین سرپرستی دقیق و نظارت سخت و غیر منعطف بر عملکرد نیز میتواند استرس زا باشد.


ج- 1) شخصیت های نابهنجار و تند (Abrasive personalities) : بعضی افراد ممکنست به علت نادیده
گرفتن احساسات سایرین، بطور ناآگاهانه برای سایرین ایجاد استرس نمایند. levinson (1978) از این
افراد بعنوان«شخصیت ناهنجار» نام می برد. این افراد، اغلب افرادی موفقیت گرا و با هوش می باشند،
اما در سطح احساسی، از عملکرد خوبی برخوردار نمی باشند. نیاز به کمال، داشتن مشغله ذهنی فخرفروشی
و شیوه انتقادی شخصیت ناهنجار، باعث ایجاد احساس ضعف وکمبود در سایر کارکنان می گردد.
«هنگامی که فردی یا فرد دارای شخصیت خسن وناهنجار، همکار می گردد، برقراری ارتباط به این گونه
شخصیت برای وی مشکل آفرین و استرس زا می گردد.
ج- 2 ) شیوه رهبری (LEADERSHIP STYLE ) : سبک رهبری، یکی از منابع بالقوهاسترس کاری برای
کارکنان است. خصوصاً مشاهده شده است که سبکهای رهبری اتوکراتیک و خودکامه، منجر به ایجاد
استرس برای بسیاری از کارکنان می شود.
عدم توجه به انگیزه ها، نگرشها و نیازهای کارمندان، که مبین شیوه رهبری وظیفه گرایی می باشد، منجر
به ایجاد استرس برای بسیاری از کارکنان می شود.
واکنشهای ارائه شده به کسب اقتدارگرا بین افراد متفاوت است. اگر چه تعداد کمی از افراد ترجیح
می دهند که کسی آنها را هدایت نماید و در کارشان اختیار هیچگونه تصمیم گیری نداشته باشند، اما
بسیاری از کارکنان برای داشتن نقش در فرآیندهای تصمیم گیری و داشتن آزادی عمل در محیط کارشان
ارزش قائلند.


د ) توسعه کار راهه (Career Development)
این طبقه از عوامل بالقوه اسرس زا شامل عدم امنیت شغلی، (job Insecurity) احساس ارتقاء ناکافی
(Under promotion) و یا ارتقاء بیش از حد در سازمان (Over promotion) و احساس عدم دستیابی
به اهداف و یا رویاهای فردی می شود. در سالهای اخیر شاهد تغیراتی اساسی در مفهوم کار راهه
بوده ایم، بطوریکه اشکال مختلفی از قراردهای استخدامی مورد توافق طرفین قرار گرفته و یا در
بعضی از حالات به اجرا در آمده اند، برای بسیاری از کارکنان مسیر خطی توسعه کار راهی، یک گزینه
امکان پذیر و حتی مورد دلخواه نیست. با این حال، در مقایسه با سایر عوامل تشریح شده در بالا، رابطه
موجود میان موضوعات کار راهی واسترس، کمتر بطور تجربی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.
شواهد بسیاری دال بر این مطلب وجود دارد که احساس نبود فرصتهای ترفیع و فقدان پیشرفت کار راهی
برای فرد،منابع اولیه عدم رضایت شغلی می باشد، و لذا بعنوان عوامل مهم استرس زا برای بسیاری از افراد
به حساب می آیند.
د- 1 ) عدم امنیت شغلی (Job Insecurity ) : یکی از ابعاد کار راهه ای بسیاری از افراد در حال
حاضر و آینده، در زمینه مدیریت، تهدید از دست دادن شغل با توجه به بیکاری و وجود کارمندان مازاد
می باشد. با توجه به افزایش میزان ادغام ها (Mergeres) و کوچک کردن (Down sizizng) در صنایع
و همچنین تلاشهای صورت گرفته برای کاهش سطوح مدیریت در درون سازمانها، بسیاری از افراد،
خصوصاً آن دسته از افرادی که پست های مدیریتی میان سازمان مشغول به کارند، با خطر از دست دادن
مشاغلشان مواجه شدهاند و این روند در طی دهه 1990 نیز تداوم داشته است.
همراه با این تغیرات، تکنولوژیهای جدیدی عرضه شده است که در بیشتر مواقع منجر به اتوماسیون کارها
و در نتیجه ساده سازی مشاغل و مهارت زدایی(Deskilling ) نیروی کار شده است.
در هزاره جدید، عدم امنیت شغلی ممکنست یکی از مهمترین منابع برجسته و چشمگیر استرس برای کارکنان
باشد و آثار آن در تمام سطوح تجربه خواهد شد.
نهایتاً اینکه، استرس ناشی ا ز نیاز به تغییر و دیدن آموزش مجدد، زمانیکه فرد بسیار آسیب پذیر
است، بروز می نماید. فردی که تحت فشار از دست دادن قریب الوقوع شغل خود قرار دارد، این نکته را
درک می نماید که یادگیری مجدد در میانسالی، نیازمند وقت بیشتری بوده و در این سن، انرژی نایاب تر
و فرصت کمتر بوده و کارفرمایان ترجیح می دهند که افراد جوانتر را استخدام نمایند.
در قرن جدید، این روشن ومبرهن است که ماهیت استخدام و کار راهه، بطور شگفت انگیزی، بوسیله


عواملی چون جهانی شدن بازار نیروی کارما تکنولوژیهای بسیار پیشرفته که بسیاری از مشاغل فعلی و
غیر ضروری و حتی کهنه و قدیمی را خواهند ساخت ونیازمندی سازمانها به جستجوی روشهای جدیدتر
برای تقویت جایگاه رقابتی و حفظ سهم بازارشان، تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. عمر استخدام تمام
وقت بسر آمده و بسیاری از کشورها چه کشورهای در حال توسعه (Developing countries ) و چه
کشورهای توسعه یافته (Developing countries ) با سطوح بالایی از بیکاری نیروی کار مواجه شده اند.

د– 2 ) ترفیع و پیشرفت کار راهه ای (Promotion And Career Advancement ) : حتی در
شرایطی که در آن شرایط، افراد معتقدند، مشاغلشان از امنیت لازم برخوردار است، مسائل و موضاعات
مرتبط با پیشرفت در کاراهه فردی و یا در ترفیع در سازمان، غالباً بعنوان منابع عمده عدم رضایت شغلی و
استرس روانی ذکر می گردند. عموماً استرس بعنوان فقدان پیشرفت( ترفیع کمتر از حد ) بوجود می آید.
اما در بعضی مواقع، حالت عکس نیز ممکنست رخ دهد، یعنی هنگامیکه افراد احساس ارتقاء بیش از حد
ظرفیت خود را نمایند، استرس بوجود می آید. بعنوان مثال، هنگامیکه فرد از کارگر کارخانه به نقش
سرپرست ترفیع مقام داده می شود و یا مسئولیتهای جدیدی به وی داده می شود که برای پذیرفتن این
مسئولیتها، آمادگی و آموزش لازم را دریافت نکرده است، در وی فشار و استرس شکل می گیرد. هم
ترفیع بیش از لیاقت فرد و هم کمتر از لیاقت فرد می توانند آثار تعیین کننده مهمی روی سلامت فردی
و سطوح رضایتی وی داشته باشد.

ه ) عوامل سازمانی ( Organiztional Factors )
این دسته از فشارهای روانی که به عوامیپل سازمانی نسبت داده می شوند، با فرهنگ و شیوه مدیریتی
اتخاذ شده در درون سازمان در ارتباط می باشند. البته سازمان چندی وجود دارد که بر اعضای
سازمان تاثیر سوء گذاشته و ممکنست در افراد، ایجاد استرس نمایند. ساختارهای سازمانی بروکراتیک
و سلسه مراتبی ممکنست اجازه کمی به افراد برای مشارکت در تصمیمهاتی که بر کارشان تاثیر می گذارند،
بدهند. وجود ارتباطات نامناسب و ناکافی، خصوصاً بین پرسنل مدیریتی و غیر مدیریتی نیز می توانند
در استرس کارکنان، نقش داشته باشند.
مطالعات انجام شده روی جو سازمانی (Organizational climate ) نشان داده است که محتوا
و ماهیت فرایندهای ارتباطی در درون سازمانها، بر واکنشهای کارکنان نسبت به شغلشان و سازمان (بعنوان


یک کل) تاثیر می گذارند. جائیکه ارتباطات متوجه انتصابات منفی و نامناسب پرسنل می باشند، نسبت
به رهبری و مدیریت سازمان، نوعی بدبینی بوجود می آید و افراد سعی می نمایند به هزینه دیگران به
اهداف شخصی خود دست یابند. در این موقع اعتماد کارکنان سازمان نسبت به رهبری و مدیریت سلب
شده ومیزان استرس آنها افزایش می یابد. فقدان مشارکت در تصمصم گیری، فقدان ارتباطات مناسب
و موثرکاری، سیاست های سازمان و احساس عدم تعلق، همگی بعنوان عوامل بالقوه استرس زای سازمانی
شناحته شده اند. به عبارت دیگر افزایش فرصت برای مشارکت با رضایت شغلی بالاتر، سطوح بالای
تعهد، موثر و کارآمد بودن برای سازمات و افزایش احساس سلامت در ارتباط است.
در مطالعه ای که توسطKarasek (1979) انجام گرفت، نشان داده شده که فقدان آزادی تصمصم گیری
برای فرد در انتخاب جدول کاری، شاخصی مهم برای بیماریهای قلبی می باشد.
یکی دیگر از عوامل سازمانی موثر در استرس کارکنان، میزان رسمیت رویه های تصمیم گیری می باشند.
نهایتاً اینکه سیاستهای سازمانی نیز دارای تاثیری مهم و اساسی روی میزان استرس تجربه شده بوسیله
کارمندان می باشند. بعنوان مثال وجود جو سیاسی منفی در درون سازمان، منجر به افزایش سطوح استرس
کارکنان می گردد. بطور کلی فقدان مشارکت در تصمیم گیری، سطوح نامناسب رسمی سازی روی های
کاری، فقدان ارتباطات مناسب در درون سازمان وسیاستهای سازمانی، منابع بالقوه استرس می باشند. با این
حال نمی توان گفت که استرس زایی این عوامل از عمومیتی جهانی برخوردار است.

و ) تداخل کار اداره با کارخانه ( The Home-Work Interface)
تداخل بین شغل فرد و نقشها و مسئولیتهای مختلف فرد در خارج از محیط کار نیز منابع بالقوه استرس
می باشند این موضوع که گاهی از آن بعنوان«تعارض کار و غیر کار (Work-Nonwork conflict )
نام برده می شود، در سالهای اخیر مورد توجه بسیاری از پژهوشگران قرار گرفته است. تغیرات ایجاد
شده در ساختارهای خانواده، افزایش مشارکت زنان و تغییرات تکنولوژی (نظیر استفاده از کامپیوترهای
دستی و قابل حمل و ...)
که امکان اتجام وظایف شغلی را در مکانهای مختلف، فراهم می آورند، مرزهای موجود میان شغل و زندگی
خارج از شغل را برای بسیاری از کارگران کم رنگ نموده و امکان شکل گیری تعرض را میان نقشهای
شغلی و نقشهای خارج از شغل بوجود آورند. این تعارض موجود میان نقشها، با استرس روانی رابطه
داشته و خصوصاً در بین زنان، والدین شاغل و زوجهای دارای دو کارهه، (Dual-Career Couples )


بسیار شایع است.
ممکنست در محیط کار از افراد انتظار رود که جسور، بلند پرواز، سخت کوش و وظیفه گرا باشد و
ممکنست عملکرد موفق شغلی و پاداشهای مرتبط با یک چنین عملکردی، وابسته به ارائه یک چنین
ویژگی های رفتاری باشد. با این حال ممکنست در خانه برای داشتن زندگی خانوادگی مثبت و موفق،
نشان دادن ویژگی های چون دوست داشتن، پشتیبان بودن، سازگار بودن و رابطه گرا بودن، ضروری
باشد. واضح است که این انتظارات متضاد رفتاری ممکنست در درون افراد، هنگامی که آنها از محیطی
به محیط دیگر منتقل می شوند، ایجاد تنش نماید.

راهنمای مبارزه با فشار روانی و استرس در قرآن:
انسانها همیشه در پی مامنی مطمئن برای گریز از اضطراب، سرگردانی، یاس، افسردگی، انحراف، پوچی،
تنهایی و فشارهای روانی بوده اند. آنچه انسان را رنج می دهد، خلاء وجودی و احساس بی معنایی در
زندگی اوست . همین مسائل باعث می شود که فرد در مقابل فشارهای روانی سست بشود و انعطاف
نشان دهد. زیرا هیچ پایگاه و مامنی ندارد. دین وعمل به اخلاقیات، مامن مطمئنی برای انسان ایجاد می کند.
به انسان بهاء وارزش و به عبارتی معنا می دهد. پژوهشی که برای اولین بار به وسیله آزمون به نام«آزمون
سنجش و بیداری فرد مسلمان» بر روی ایرانیان مقیم کانادا صورت گرفت، میان دینداری و روان درسی ،
همبستگی مثبت و معنا داری کشف شد.
مراحل استرس :
پاسخ به هرگونه تهدید فرد در سه مرحله پدید می آید که مراحل استرس نامیده می شود:
1. واکنش آگهی دهنده یا اعلام خطر
2. مرحله مقامت
3. مرحله فرسودگی

برای توضیح مراحل بالا بهتر است نمونه ای را یاد آور شویم :
تصور نمایید مدیری در اتاق نشسته و به کار روزانه مشغول است. ناگهان به او اطلاع داده می شود
بی درنگ خود را به بیمارستان برساند. در این لحظه شخص دچار تشویش و اضطراب ناگهانی میشود
به نوعی که آرامش وی بهم میخورد. اندیشه های گوناگون مانند تصادف فرزند، اتفاق بد برای همسر،
بیماری شدید یکی از بستگان درجه یک و مانند آن وضع عادی او را بهم میزند. اگر چنین شخصی در
این لحظه آزمایش شود، نشانه های زیر در او یافت میشود :
1. افزایش تنفس
2. افزایش فشار خون
3. افزایش ضربات قلب
4. نشستن عرق سرد بر پیشانی
5. پریدگی رنگ چهره
6. تنش و انقباض عضلانی


این حالاتیکه تغیرات فیزیولوژی و روانی ناشی از ترس میباشد. مرحله نخست یا اعلام خطر نامیده
میشود. در این مرحله مقاومت بدنی برای آمادگی مبارزه با عوامل استرس به اندکی پائین تر از حد
معمول کاهش می یابد. پس از مرحله اعلام خطر مرحله مقاومت آغاز میشود. در مرحله دوم، بدن در
وضعی بالاتر از حد متوسط و بطور مداوم در برابر استرس مقاومت می نماید که این مرحله به دو
صورت قابل رویت می باشد :
الف) واکنش نسبت به استرس که در مثال بالا فرد دچار آشفتگی شدید میشود و از همکاران خود
یاری می طلبد و با شتاب می خواهد خود را به بیمارستان برساند.

ب) مسلط بر استرس بودن، یعنی با مسلط شدن برخورد و با دید عقلانی فرد به خود بقبولاند که
ابتدا با وسایلی از چگونگی وضع آگاهی بیشتری پیدا نماید و سپس دست به اقدام بزند. این دو
حالت فارق از این که کدامیک، نتیجه بهتری دارد مرحله دوم استرس یا مرحله مقاومت و واکنش
نامیده میشود. آنچه سبب واکنش و مقاومت در این مرحله میگردد تغیرات نیرومند و گسترده ایست
که توسط هورمونها و مواد شیمیایی بعمل می آید و تغیرات و واکنشهای جسمی را پدید می آورد.
در این مرحله از استرس، در بسیاری از موارد ممکن است حالت آرامش یا بهبود پدید آید ( مانند
اطمینان از اینکه خطر جزئی بوده و رفع شده است.)
عامل تحریک کننده از میان رفته، واکنش پدید آمده است، اکنون بدن از نظر عصبی و فیزیولوژکی
مشغول ترمیم میشود، یعنی غده های مربوط فرصتی برای تجدید نیرو و بازسازی برای آمادگی و رویارویی یا استرس را تا حدی پیدا می کنند و اعصاب و وضع فیزیولوژکی به حالت عادی برمیگردد.
چنین حالاتی اگر طولانی نباشد زیان چندانی به بدن وارد نمی کنند. اما اگر واکنش به درازا بکشد و
حالت عادی به سرعت از میان برود یا کوتاه شود.
در این حالت تغیرات داخلی بسیار شدید است و در نتیجه فرد بی آنکه فرصتی برای ترمیم پیدا نماید
به کلی خسته و فرسوده میگردد. در این مرحله (فرسودگی ) منابع حیاتی به پایان میرسد. شخص از
بنیه می افتد و حتی مرگ وی فرا می رسد. بر پایه این آگاهی ها فرضیه ا پدید آمده است که استرس را مایه ی بیماری میدانند و با دقت میتوان گفت اگر استرس همیشه چنین باشد پیش درآمد بیماری
خواهد بود .


راهکارهای قران برای کاهش این نوع فشارها :
ا- معنا جویی :
واژه ها و عبارتی در قرآن مجید دیده می شوند که انسان را به تفکر، شناخت و معناجویی سوق
می دهند. کلماتی نظیر : علم، فکر، نظر، فقه، لب. فواد، حکمت و مشتقات آنها که بارها در
قرآن آمده است.
قرآن مجید به انسان می آموزد که باید در زندگی، خود و محیط و هدف خود را بشناسد و جایگاه
خودش را بداند. به عبارتی دیگر،؛ انسانها از پوچی و بی معنایی بیرون آیند.
در آیه ای با صراحت آمده است :« هَل یَستَوِی الذَینَ یَعلَمُونَ وَ الذینَ لا یَعلمُونَ» آیا کسانی که عالمند
و افرادی که علم ندارند، با هم برابرند؟ و حتی در آیه ای، افرادی را که تعقل نمی کنند، به بدترین
حیوانات تشبیه می کند و یا آمده است:« قُل رَبِ زِدنی عِلماً» بگو بار خدایا! علمم رازیاد کن . آری،
انسان باید علم پیدا کند، بشناسد و به عبارتی معنا جو باشد.
2 – توکل به خدا :
وقتی انسان به خداوند توکل می کند، خیلی از مشکلات او برطرف می شود. توکل به خدا، یکی از
موفق ترین باورهای دینی رایج است که تا حدودی میان همه ادیان مشترک است. توک، از بین برنده
استرس در زندگش است: زیرا او به جایگاه و مقامی تکیه می زند که هیچ تزلزلی در آن راه ندارد.

مولفه های سازه توکل:
الف) استناد امور و اتفاقات به خداوند متعال
ب) معنای الواهی دادن به اتفاقات زندگی
ج) امیدوار بودن به خداوند
د) داشتن نقش فعال در زندگی
نتیجه توکل :
الف) آرامش قلبی: در داستان هجرت پیامبر (ص) ابوبکر که همراه پیامبر در غار حضور داشت، دچار
ترس از دشمنان شده بود، پیامبر با این جمله به ابوبکر آرامش داد : « لا تَحزَن اِنَ اللهَ مَعنا ».


ب) قوت و نیرومندی: فرد متوکل، خود را نیرومند می داند، زیرا به منبع لایزال الهی متصل شده است.
در قرآن مجید آیاتی به چشم می خورد که به همین نکته اشاره دارد. مثلاً در قضیه حضرت هود اگر چه
شایدتعدادپیروان او اندک بودند، ولی او نیرومند و با قدرت عمل می کرد. تمام انبیا و یا امامان به همین
صورت بودند و هیچ ترس و واهمه ای از دشمنان خود نداشتند.
ج) عزت نقس: «وَ مَن یَتَوکَل عَلَی اللهِ عَزیزٌ حَکیمٌ» چون که خداوند به نفسه عزیز است، به کسی که به
او توکل می کند، عزت می دهد.
در پژوهشی که با پرسشنامه «اشیل برگر» اجرا شد تعداد 513 نفر از دانشجویان به صورت تصادفی
انتخاب شدند. دانشجویان که میزان توکل آنها در سطح بالا بود، از گروه دیگر به مراتب اضطرابشان
کمتر بود. تحلیل داده ها همچنین نشان می دهد که همبستگی مثبت و معنا داری میان توکل به خدا و
امیدواری و همچنین توکل به خدا و صبر و تحمل در دانشجویان وجود دارد.
3- ذکر و یاد احساس حضور در پیشگاه پروردگار :
یاد ئ ذکر خداوند با عظمت، آرامش روانی را به ارمغان می آورد: «اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئنُ القُلُوبُ»
«فَاذکروُنی اَذکُرکُم» یک بخش از یاد و ذکر خدا دعاهایی است که در کتابهای معتبر از جمله صحیفه
سجادیه، مفاتیح الجنان و... وجود دارد. دعا انسان را به واقعیت سوق می دهد و آرزوهای فرد را هدایت
می کند، دعا باعث می شود ناخودآگاه انسان که عقدهای روانی در اثر محرومیت ها، تحقیرها وشکستها
در او شکل می گیرند و نهفته می مانند، تخلیه شوند و فرد به آرامش برسد.
روانشناسان معتقدند که علاج عقدها این است که ضمیر مخفی انسان آشکار شود و فرد به آنها
اعتراف کند. دعاهایی که ما می خوانیم، یکی از راههای آرام کننده انسان محسوب می شود. وقتی ما در
خواندن دعا به بخش توبه می رسیم، همان کاری را انجام می دهیم که باعث حل وتجریه تعارضات ناشی
از گناه و عواقب مخفی آن می شود. فروید و امثال او کوشیده اند با التفات به مکانسیم های دفاعی، این
مساله را حل کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید