بخشی از مقاله
تحقيق براي درس وصايا
رسول گرامي اسلام در سال عام الفيل در مكه معظمه ديده به جهان گشود, فاطمه دختر اسد در حالي كه از ولادت پيغمبر خدا و از شنيدن آن همه معجزات و كرامات در هنگام تولدش به شدت خوشحال بود با سرعت تمام خود را به شوهرش حضرت ابوطالب (ع)رسانده و مولود جديد را به وي تبريك گفت. ابوطالب چون سخن همسرش را شنيد ضمن خوشحالي و تشكر به او گفت: ((اصبري سبتاً اتشرك بمثله الا النبوه))
تتعجبين من هذا انك تحبلين و تلدين بوصيه و وزيره))
ترجمه :اي فاطمه!سي سال ديگر صبر كن , تو نيز نظير او را به دنيا مي آوري, ومن اين وعده را به تو مژده مي دهم.و در حديث ديگر آمده: آيا تو از اين واقعه بزرگ تعجب مي كني؟بدان كه تونيز به وزير و وصي و جانشين وي حامله مي گردي (و فرزند عزيزم علي را به دنيا مي آوري)
سي سال از اين واقعه شگرف تاريخي گذشت,همان طور كه حضرت ابوطالب خبر داده بود فرزند كعبه و وصي و وزير مصطفي (ص)رحمت عالميان پناه بي پناهان مولاي متقيان حضرت اميرالمومنين علي ابن ابي طالب عليه السلام در روز جمعه , سيزدهم رجب المرجب ,بيست و سه سال قبل از هجرت نبوي آن هم در شريف ترين مكان عالم هستي مكه در درون كعبه ديده به جهان گشود.
و گيتي را به نور ولايتش منور ساخت.
فاطمه بنت اسد چون از كعبه با فرزند عزيزش خارج گشت نخست پدرش حضرت ابوطالب از آنان استقبال نموده و ميوه دلش را در آغوش گرفت, مولود كعبه در همان لحظات آغاز زندگي اش خطاب به پدر ارجمندش گفت : السلام عليك يا ابتاه و رحمه الله و بركاته و ابوطالب نيز جواب سلام علي را داده و او را مورد نوازش قرار داد و سپس پيامبر(ص)وارد خانه ابوطالب شد و علي را در آغوش كشيد و چون چشمان علي به چهره مبارك رسول خدا افتاد به حركت آمده و با تبسم و چهره اي خندان گفت:السلام عليك يا رسول الله و رحمه الله و بركاته و آنگاه به دستور رسول اكرم (ص)شروع به خواندن كتابهاي آسماني و از صحف آدم و نوح و ابراهيم آغاز نمود و آياتي را از زبور و تورات و انجيل قرائت كرد و در پايان از اول سوره مومنون تا آيه دهم را با آهنگ زيبا تلاوت فرمود و بدين طريق عظمت خود را به جهان انسانيت نشان داد.
بخشهاي زندگاني علي (ع):
با توجه به اينكه امير مومنان ده سال پيش از بعثت پيامبر(ص) ديده به جهان گشود و در حوادث تاريخ اسلام همواره در كنار پيامبر اسلام (ص)قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نيز سي سال زندگي نمود؛مي توان مجموع عمر 63 ساله اورا به پنج بخش زير تقسيم نمود:
1-از ولادت تا بعثت پيامبر اسلام
2-از بعثت تا هجرت پيامبر به مدينه
3-از هجرت تا درگذشت پيامبر اسلام
4-از رحلت پيامبر اسلام تا آغاز خلافت آن حضرت
5-دوران خلافت آن بزرگوار
نخستين كسي كه اسلام آورد
نخستين افتخار امام علي (ع) پيشگام بودن وي در پذيرفتن اسلام و يا به عبارت صحيح تر ,ابراز و اظهار اسلام ديرينه خويش است زيرا علي (ع) از كوچكي يكتاپرست بود و هرگز الوده به بت پرستي نبود تا اسلام او به معناي دست كشيدن از بت پرستي باشد.پيشگام بودن در پذيرفتن اسلام ارزشي است كه قرآن روي آن تكيه دارد, تا آنجا كه در سوره واقعه آيات 10و11 مي فرمايد: ((و پيشگامان,پيشگام,آنان مقربانند))
دلائل پيشگامي علي(ع) در اسلام:
شواهد پيشگامي علي (ع) در متون اسلامي فراوان است كه به عنوان نمونه تعدادي از آنها را بيان مي كنيم:
الف : پيش از همه, خود پيامبر اسلام(ص) به پيشقدم بودن علي (ع) تصريح كرده و در ميان جمعي از خود فرمود:نخستين كسي كه در روز رستاخيز با من در كنار حوض كوثر ملاقات مي كند پيشقدمترين شما در اسلام علي ابن ابي طالب است.
ب: دانشمندان و محدثان نقل مي كنند :حضرت محمد(ص) روز دوشنبه به نبوت مبعوث شد و علي (ع) فرداي آن روز با او نماز خواند.
ج: امام در خطبه قاصعه مي فرمايد:آنروز اسلام جز به خانه پيامبر(ص) و خديجه راه نيافته بود و من سومين نفر آنها بودم.نور وحي و رسالت را مي ديدم ,و بوي نبوت را مي شنيدم.
جريان غدير خم:
در سال دهم هجرت پيامبر بزرگ اسلامي به اصحاب و ياران و فاميل هايش دستور دادند كه آن سال آماده زيارت خانه خدا گردند در نتيجه جمع كثيري از مسلمانان مدينه و شهرها و روستاهاي اطراف كه تعدادشان را بين نود هزار, و بيش از يكصدوبيست وچهار هزار نفر نوشته اند دور هم گرد آمده و در كنار رسول خدا عازم مكه معظمه براي انجام مناسك حج گرديدند.
چون مناسك حج به پايان رسيد و زائران خانه خدا تصميم گرفتند به خانه هايشان برگردند در آن هنگام كه به محل غدير خم رسيدند در سرزميني به نام جعفه كه راههاي مدينه و كشورهاي مصر و عراق از آن منشعب مي گرديدو روز پنج شنبه هيجدهم ذي الحجه دهم هجرت بود ,ناگاه پيك وحي جناب جبرئيل سر رسيد و اين آيه را از جانب خداوند خواند.(ترجمه فارسي)
((اي پيامبر!آنچه را كه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر نكني رسالت او را انجام نداده اي!و خداوند تو را از خطرات دشمنان مصون مي دارد و خدا كافران و جمعيت لجوج را هدايت نمي كند.))
در آيه فوق نكات بسيار حساسي است:
اولاً به پيامبر خدا در ابلاغ آن هشدار مي دهد.
ثانياً اهميت موضوع و هدف ابلاغ بسيار مهم است كه نرساندن آن كوتاهي در رسالت خدا به شمار مي آيد.
ثالثاً آيه موضوعي را در بر مي دارد كه پيامبر خدا از ابلاغ آن وحشت مي كند و ممكن است افراد لجوج و توطئه گر دست به خيانت بزنند.
رابعاً در اين آيه افراد لجوج و عنودي كه حكم آيه را نپذيرفتند كافر خوانده شده اند!!
پس موضوع ولادت علي (ع) بايد در استانه رحلت پيامبر براي بار چندم آنهم در اجتماع با شكوه حج اعلان گردد و مسلمانان جديد و اشخاصي كه هنوز ابلاغهاي قبلي رسول خدا را نشنيده اند و بدانند, علي(ع) جانشين پيامبر است وولايت دنباله رسالت است.
چون آيه دستور ابلاغ ولايت علي(ع) به پيامبر رسيد جمعيت انبوه در مكاني بنام غدير خم جمع شدند و حضرت در برابر آفتاب سوزان عربستان خطبه طولاني را قرائت فرموده و سپس دستور الهي را در مورد ولايت و جانشيني امير المومنين علي (ع) به آنان ابلاغ كرد و آنگاه حضرت علي را به حاضرين معرفي فرمودند و بيان داشتند:
من از ميان شما مي روم , و در ميان شما دو امانت گرانبها مي گذارم هر يكي از ديگري مهمتر است و آنها قرآن و عترت اهل بيت من مي باشند, هان اي مردم!من رهبر شما هستم و علي ابن ابي طالب (ع) بعد از من رهبر شماست هر كس ولايت او را بپذيرد ولايت مرا پذيرفته و كسي كه ولايت او را نپذيرد در واقع مرا نپذيرفته است و در پايان مراسم حاضرين به خيمه مولاي متقيان دسته دسته مراجعه نموده و دست وي را فشرده و ولايتش را تبريك مي گفتند.
با نزول آيه دويست و چهارده سوره شعراء رسول خدا براي تبليغ و ارشاد خويشاوندانش مامور گرديد و بدين منظور ميهماني ساده اي تشكيل داد و تمام بستگانش را دعوت كرد و بيش از چهل نفر از افراد مزبور در آن مجلس شركت كردند و در پايان پيامبر فرمودند:
كيست از شما كه در اين امر مهم(رسالت خويش)مرا ياري كند و او برادر و وصي و جانشين من در برابر شما باشد؟و پيامبر سه بار سخن خود را تكرار كرد و هر سه بار جز علي از كسي جوابي نشنيد آنگاه دست علي (ع) را گرفته و خطاب به آنان فرمود:
اين برادر و وصي و خليفه و جانشين من در ميان شماست حرف او را بشنويد و اوامرش را پيروي كنيد.
چگونه مولا علي (ع)را بشناسيم:
با اينكه كتابها در اوصاف علي عليه السلام نوشته شده هنوز عقول از معرفت آن حضرت عاجز مانده زيرا گذشته از ربانيت او اوصاف كماليه و اخلاق حميده و افعال مرضيه آن حضرت از علم و بيان و حلم و حكمت و صبر و صدق و صفا و وفا و استقامت نا متناهي است و به اقرار خاصه و عامه اكمل هر يك از صفات كمال بلكه مصاديق واقعي آنها و بالاتر صفات الهيه در وجود مبارك آن حضرت ظهور كرده كه از هيچ بشري ظاهر نشده اين همان اسرار الهي است كه خود فرموده :
نحن اسرار الله الودعه في هيا كل البشريه ترلونا عن الربوبيه و دافعوا عنا خطوط البشريه فانا عنها مبعدون و عما يجوز عليكم فقرهون ثم قولو فينا ما استطعتم.