بخشی از مقاله
شيوه هاي جذب جوانان به نماز جمعه
سپاس وستايش كريمي را كه با كمال كبريا وعظمت واستغنا وعزت در لطف ومرحمت وباب عطوفت ورافت بر روي بندژان گشوده واصناف خلايق را از شريف ووضع خاص وعام رخصت مكالمه ومخاطب ومناجات وعرض حاجات عطا فرموده . هر كه رازي داردبا وي روب بروي تواند ژفت وهركه نيازي آرد در حضرت اوعرض تواند كرد .نه بر درش درباني برگماشته كه به كمك رشوه به او متوسل بايد بود ونه پاسباني باز داشته كه بدست آويز پيشكش به وي توسل بايد بود .نه مانعي ،نه مانعي ، نه رادعي ونه ترس از چوبكي محافظ ومدافعي.
هر كه خواهد گو بيا وهرچه خواهد گو بگو گير ودار وحاجب ودربان در اين درگاه نيست
همه كس را در همه جا وهمه وقت به جناب او راه است واز ظاهر وباطن همه در همه حال آگاه .دولت ابدي وسلطنت سرمدي او را رواست وبس .تعالي شانه وتقدس.
جهان امروز عرصه زور ازمايي افكار وعقايد وپيكارگاه فزون طلبي وبرتري جوئي ملتهاست.در عصر حاضر مغزهاي متفكر جوامع مترقي همواره در تكاپويند تا با سرانگشت دانش وبينش ، گره ها ومعضلات زندگي انساني را سريعتر بگشايند وبه راهنمايي خرد ،راههاي كوتاهتر وهموارتر را براي ارتقا سطح زندگاني
اجتماعات خويش ورسيدن به رفاه وسعادت پايدار بيابند تا چابك تر وماهرانه تر گ.ي سبقت را ازهمگنان درربايند وبا سرافرازي واسودگي بيشتر وتامين آينده اي روشنتر به زندگي ادامه دهند .دامنه تحولات عميقي كه اين تلاش وجنبش وسيع انساني در پهنه جهان كنوني به وجود اورده وامواج اين رقابت عظيم وپردامنه اي كه سالهاست ميان ملل انديشمند وفعال ايجاد شده است بعضي از كشورهاي در حال توسعه از جمله كشورما را نيز در برژرفته وزمامداران ورهبران
اجتماعي وروشنفكران جامعه ما را بران داشته است كه با چاره انديشي هاي تازه براي كوتاه كردن فاصله اجتماع خويش از قافله تندسير وپرشتاب تمدن همت گمارند ودست به كار سازندگي هائي نو زنند.ومنطبق با نيازمنديهاي جهان امروز ، تحولاتي را در برنامه هاي سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و...پديد آورند لذا كوشش آغاز شده است اگر اين تلاش وكوشش همواره با پشتوانه معنوايات وپايبنديهاي اخلاقي وايمان توام باشد و اموزش نسل جديدي كه به صفات مطبوي براي زندگي در دنياي امروز اراسته باشد همراه باشد واعتماد به نفس وايمان وتقوي وفضيلت وكار وكوشش واستقامت ودقت وانظباط دارد وبجاي حس انزوا
طلبي وبدبيني وتكروي ف با عشق وعلاقه وپشتكار واعتقاد به كار جمعي قدم در اجتماع گذارده وهمه وقت نيروي عقلاني وسجاياي اخلاقي خود را پرورش ميدهد.
نظر به اهميت حياتي كه امور معنوي وپرورش سجايا اخلاقي واعتقادات مذهبي در ارتقا يك جامعه دارد وبا اطمينان به اينكه اگر در زمينه نيل به هدف معنوي فراهم شود هدف هاي دبگر خود بخود صورت وجود خواهد پذيرفت وراه پيشرفت هموار خواهد شد ودرهاي سعادت ورحمت به روي جامعه اي كه فضيلت وتقوي وانسان دوستي وخداپرستي بر ان حكمفرماست ، گشوده مي شود ودردها درمان ونابسامانيها سامان خواهد يافت ونيز ضمن تحليل وبررسي ونمودن موانع راه تربيت وگرايش جوانان به سوي نماز ونماز جماعت ونماز جمعه از عزيزان صاحب نظر تقاضا مي شود كه باتوجه به گرفتاريها ومفاسدي كه دامنگير جامعه امروز
مي باشد بويژه درد هاي توانفرسايي كه مبتلا به نسل جوان شده بران شوند كه هركس در حد مقدورات وامكانات خويش با ياري خواستن از خداوند مهربان وپيشوايان ديني در محدود كردن يا برطرف ساختن موانع موجود همت گمارند وراه صلاح ورستگاري رابا عمل وروشن كردن مفاسد اجتماعي وارائه طريق به جوانان نشان دهند وانها را ياري كنند .چنانكه نسل جوان با اعتقادشان به معنويات صاحب تمام صفات پسنديده وسجاياي اخلاقي وانساني ميشوند ودر سايه تصاحب اين صفات شايسته عهده داري سازمانها ي وسيع فردا ومسئوليت هاي سنگين آينده را پيدا مي كنند
نسل جوان به چه چيز بايد معتقد شود؟
ره توشه اينده تعليم وتربيت كشور ما از ديدگاه ارمانهاي ملي ودلبستگيهايي كه با سوابق تاريخي قوم ايراني ارتباطي ناگسستني دارد ،همان سه شعار گرانسنگ باستاني ( پندار نيك ،گفتار نيك وكردار نيك) واز نظر گاه مذهبي وجهاني ديني مردم مسلمان ايران ،خداپرستي وبشر دوستي وپرهيزگاري وتهذيب اخلاق وايمان بايد باشد.
اينده را به تنهايي در نوردند ويك تنه وبدون استمداد از اجتماع به پيكار مشكلات روند.
جوانان به اين موضوع خطير بايد مومن گردند كه در عرصه حيات مدني واجتماعي هر كسي به همان اندازه كه در جلب منافع ودفع ضررها وكسب موفقيت ودرك لذت وآسايش وابسته به خويشتن مي باشد به همان اندازه وبلكه بيشتر به خانواده – مدرسه ومحله وشهر وبالاخره جامعه ومملكت خويش تعلق دارد واز اين روست كه حتي گاه از هستي خود به نفع اجتماع بايد چشم بپوشد ودر مواقع مقتضي ديگران را برخود برگزيند وايثار وفداكاري كند.
نسل جوان بايد جدا اعتقاد پيدا كند وبفهمد وغم ان خورد كه آينده را دو راه براي زيستن بيش نيست . يكي راه افتخار وشرافت وديگر طريق ننگ وذلت وپويندگان راه نخست را زاد وتوشه اي جز دانش وآزادگي ودين وكوشش وشكيبايي مستمر به كار نمي ايد .ايشان هيچ زمان از زير بار وظيفه فردي واجتماعي شانه خالي نمي كنند وشخصيت معنوي خويش را با تن دادن به فرومايگي وپستي وكارهاي سبكسرانه ولهو لعب از دست نمي دهند.
جوانان امروز بايد ايمان يابند كه جهل وتنبلي وتن پروري وبي نظمي صفاتي است كه جز ننگ وبدنامي ثمره اي ندارد وآخرش سقوط است .جوانان امروز بايد بفهمند وبا اطمينان كامل قبول كنند كه فرزندان مردمي آزاده ونجيب وشايسته اند مردمي بودند كه به شهادت تاريخ با وجود مصائب فراواني كه در طول قرون واعصار بر آنان وارد شده است هوشيارانه استقلال خود را پاسداري كرده اند ومردانه از آب وخاك خويش دفاع نموده وبه نحوي احسن در ازتقا تمدن بشري وبسط معارف وفرهنگ جهاني نقش خويش را ايفا كرده اند وماحصل اين پايمرديها را به صورت ميراثي گرانقدر كه شامل گنجينه هاي دين وفلسفه وادبيات وعرفان
واخلاق وهنر مي باشد براي اخلاف خود كه نسل امروزمي باشد باقي گذارده اند ميراثي انچنان نفيس كه از هر جهت مي تواند از بيگانگان بي نيازشان سازد.
نسل جوان ضمن آنكه مسئوليت پاسداري از اين ميراث عظيم را بايد در خود احساس كند بايد متوجه شود كه تنها يه گذشته چشم داشتن واز فضل پدران
وقدرت نياكان دم زدن وبه سوابق تاريخي مباهات كردن فضل وشخصيتي را براي هيچ كس وهبچ ملتي فراهم نميكند چه در دنياي مترقي امروز ملتها را به آنچه دارند مي سنجند نه به آنچه داشته اند .لذا بايد به اين حقيقت 1ي ببرد كه ارزش او در طرز نگهباني وبهره برداري صحيح وافزايش ميراث مزبور است نه به وارث بودن آن.
جوانان ابراني بايد كشور خويش را به خوب بشناسند وبدانند اگر وطنشان هنوز از حيث جمعيت وبنيه اقتصادي ودرامد وتوليدات صنعتي وپيشرفت دانش وتكنيك به پايه بعضي از كشورهاي مترقي نرسيده است بايد اين عقب ماندگي با تلاش مستمر وكسب دانش هاي نوين به وسيله آنان جبران شود .ولي خوشبختانه از نظر دارا بودن سرمايه هاي اخلاقي ومذهبي در رديف مللي قرار دارند كه در تاريخ آزاد فكري مشعلدار وسمبل فضائل ومكارم بوده اند ودليل بارز ، براثبات اين مدعا آن كه: سرزمينشان تا كنون در كنار دانشمندان بزرگ وشعرا ونويسندگان وسرداراني بنام را پرورده است ،بزرگاني كه با خلق آثار ارزنده خويش در پي ريزي بناي تمدن جهان سهمي بسزا داشته اند وصفحات زرين تاريخ تكامل دانش وهنر را به خود اختصاص داده اند.
جوانان ايران زمين بايد معتقد شوند كه خداوند عاليترين وفاخر ترين سرمايه هاي معنوي جهان را كه آيين پاك وجاوداني اسلام است به ايشان ارزاني داشته ،ديني آنچنان مترقي وكامل كه با جامعيت خويش تامين كننده صلح دائم وسعادت وآسايش پايدار براي بشريت است وبخصوص در روزگار آشفته كنوني كه آدمي به واسطه پشت كردن به اخلاق وزيرپا نهادن حقوق واحترام همنوع خود به وادي جنگهاي خانمانسوز وفساد وتباهي ها ديگري كشانيده شده است ، اين آئين مقدس با اصول استوار ومنطقي خود كه از جمله لغو كليه امتيازات طبقاتي ونژادي ،همچنين جانبداري از شرافت وحيثيت انسان وعدالت اجتماعي است ،آرام بخش دلهاي مضطرب ورهاننده نوع انسان از بلاها وآفات قرن حاضر مي باشد .
نسل جوان بايد مومن شود واطمينان يابد كه سرمايه معنوي مزبور علاوه بر آنكه محكم ترين پشتوانه راه ترقي اوست از لحاظ داشتن سرمايه هاي مادي نيز مرز وبوم او در زمره كشورهاي ثروتمند جهان مي باشد.
پس از اين جهت نيز خداوند نعمت را بر او وسرزمينش تمام كرده است فقط بازوان توانا وهمت مردانه اوست كه با استفاده از اين نعمت ها با ريشه كني فقر وجهل به سازندگي جامعه اي مرفه وسرفراز وتوانا بپردازد.
جوانان ايراني بايد معتقد شوند كه عليرغم تبليغات زهرآگين وسمپاشيهايي كه متاسفانه از طرف بيگانگان ومنفي بافان وطن فروش و استعمارگران در تحقير ملت ايران به عمل مي آيد .ايراني عنصري است مستعد هرگونه تربيت وپيشرفت وسزاوار عاليترين مرتبه سروري وسيادت كه صفحات تاريخ مشعشع ايران شاهديست گويا بر اين حقيقت ودليلي است انكار ناپذير بر اهليت ولياقت ايراني .
وبالاخره نسل جوان بايد با اين گفته مارتين لوتر معتقد شود كه تمدن وسعادت يك ملت نه مربوط به ازدياد عوايد واستحكام دژهاي جنگي است ونه مربوط به زيبايي ابنيه وامارات باشكوه.بلكه تمدن وپيشرفت يك اجتماع بستگي به تزييد عده مردمان تربيت شد ه وفاضل وبا اخلاق دارد كه قوه وقدرت حقيقي وعظمت واقعي آن جامعه را تشكيل مي دهند.بديهي است اگر جوانان با رهبريهاي اصولي ومنطقي مربيان ومعلمان وپدر ومادر ورسانه هاي جمعي و... با آنها آشنا شوند وايمان پيدا كنند طبعا به صفات نيكي كه لازمه انسان هاي درستكار وپاكدامن وبا فضيلت ومتقي ودقيق ومنظم وخدمتگزار ووطنپرست وفعال ومثبت مي باشد آراسته خواهند گرديد ودر اين صورت است كه مي توان مطمئن واميدوار شد كه سازنده ايراني سربلند وخوشبخت وآينده اي با شكوه وطلائي خواهند بود.
1. چگونه ميتوان نسل جوان را معتقد كرد ؟
همانگونه كه براي انجام هر عمل وبهره برداري صحيح از نتايج آن احتياج به : عامل- طرح وشيوه منطقي عمل – ابزار لازم وكافي – هدف مشخص و بالاخره زمينه انجام پذيري وشرايط وموقعيت مناسب ميباشد.براي نيل به هدف معنوي يا معتقد كردن نسل جوان به ارمانهاي ايده ال ومثبت وپايبند كردن انان به مبانب اخلاق ومذهبي ضروري است كه در مورد عناصر ذيل كه علل اصلي واركان اساسي را در تحقق موضوع مورد بحث تشكيل مي دهند بررسي دقيق شود .
الف : اساتبد ومعلم ومربي –خانواده- كتاب ومجلات وژورنالها - رسانه ها- باند ها وتيمها
ب: برنامه عمل
ج: شيوه عمل – ابزار لازم
د: شرايط وزمينه مناسب انجام عمل
الف|: اساتيد –معلم – مربي| : اوست كه با نفوذ معنوي وموقعيت خطير اجتماعي خويش همه وقت سرمشق والهام بخش متعلمان بوده ،رفتار وكردارش دليل راه ومحرك دانش پژوهان در كسب فضائل وتحصيل دانش وادب مي باشد .شيوه كار معلم وصفات وروحيات مربي در سازندگي عواطف وافكار شاگرد ومتربي اثراتي عميق وهميشگي دارد وهر نقشي را كه در برابر لوح بي الايش ذهن وروح او قرار دهد چه زشت وزيبا در اين ايينه پاك صورتي نقش مي بندد وبناي
شخصيتش براين نقوش وخطوط پايه گذاري ميشود معلم اين موجود شريف كه نقشي بس مهم در پيشبرد يا انحطاط يك جامعه ميتواند داشته باشد بايد به صفات وويژگيهايي از اخلاق اراسته باشد .انچه براي طبقه معلم ومربي واستاد لازم است علاوه بر دانش كافي وبينش عميق پايبند بودن به اصول اخلاقي ومومن بودن به خدا ومذهب است .انها بايد عاشق كار خويش ،مسئوليت پذير آزاده ونجيب ،پرهيزكار واهل تحقيق ومطالعه ونظر باشند .وبخصوص در روزگار
متغير ومتحول حاضر كه هر روز نسبت به روز قبل دگرگونيهايي در شئون مختلف زندگي پيش مي آبد وفرضيه هاي نوين جايگزين فرضيات وتئوريهاي كهن ميشود وشيوه هاي كار وراه ورسم زندگي تغيير شكل ميدهد معلم بايد از اخرين روشهاي علمي وتربيتي ورويدادهاي اجتماعي زمان خويش آگاهي داشته باشد .
معلم ومربي واستاد بايد شخصيت معنوي خويش را با سجاياي حميده چون صداقت ومناعت طبع و...بيارايد وتمام خصوصيات وصفات يك انسان كامل وواقعي را تا حد امكان كسب نمايد به گفته بزرگي : از انجا كه ( با زور وقانون فقط ميتوان قومي را به ظواهر ادميت اراست وتنها با تربيت است كه ميتوان حقيقت آدميت را در افراد يك جامعه بوجود آورد )وازطرفي تربيت با مفهوم گسترده ومعني وسيع خويش شامل هر نوع اصلاح اجتماعي است لذا مربيان يك قوم بايد برگزيده خردمندان ان قوم باشند .
زماني پيشرفت وارتقا حقيقي براي جامعه اي ميسر ميشود كه زمان رهبريهاي تربيتي واخلاقي ان بدست مربياني سپرده شود كه نمونه فضيبت وبزرگ منشي ودرستكاري باشند .چه اگر غير از اين باشد بايد فاتحه پيشرفت وسعادت ان جامعه بايد خوانده شود .وانتظار انحرافات وسقوط ها وكانون هاي فساد وتباهي ار بايد كشيد .اگر وجدان اخلاقي وايمان واصول استوار معنوي زير بناي افكار واحساسات معلمان ومربيان واساتيد نباشد كار تعليم وتربيت جز تخريب بناي اخلاق ومباني متقن مذهب ودرهم گسستن شيرازه استقلال وتباه كردن ارمانهاي ملي وديني جامعه نخواهد بود .
كار معلمان واقعي در چنان موقعيتي جز جهاد واز خود گذشتگي نيست وبديهي است كه جهاد وايثار هم جز از خداپرستان وفضيلت خواهان انديشمند با شهامت عملي نمي باشد .معلم ومربي بايد بدانچه حلق را موعظه ميدهد خود مومن باشد وبدان عمل كند وضمن پرهيز از بديها وگرايش وعمل به خوبيها ارائه طريق نمايد وبد وخوب را به متعلمان بشناساند و تخم آزادگي وحقيقت جويي وعدالت خواهي ونوع دوستي را در زمين اماده وبارور اذهان نواموزان بيافشاند وبا راهنماييهاي صحيح از كوشش خويش به نفع جامعه بهره گيرد به گفته دكتر الكسيس كارل : ( كسيكه از آغاز زندگي به شناختن خوبي وبدي عادت كند درتمام عمر انتخاب خوبي وپرهيز از بدي براي او اسان خواهد بود وهمانطور كه از اتش دور ميكند از بدي نيز مي پرهيزد وعهد شكني ودروغ گويي وخيانت در نظر او نه تنها اعمالي ممنوع بلكه غير ممكن مي نمايد ).
براي بسط اين واكنشها در فرد محيطي ضروري است كه در ان اصول اخلاقي قطعا ودائما مورد توجه باشد .لذا فقط مربياني خوبند كه به انچه ميگويند معتقد باشند وعمل كنند .1ايبند كردن نسل جوان به اصول معنوي واخلاقي كه ميخواهد الهام بخش ما در زندگي باشد تنها كار مربيان پاك دامن ومعلمان لايق واساتيد كاردان است .كه در سايه شناخت روحيات واحساسات جوانان وتشخيص نيازمنديهاي انان تمايلات عاطفي وخواسته ها وهيجانات سركش جوانان را با برنامه هاي دقيق وحساب شده تعديل كنند واز اين نيروهاي زاينده وكانونهاي سرشاراز تحرك وحيات به نفع خود جوانان ودر راه خير وصلاح جامعه بهره برداري كنند.
خانواده|: يكي از اركان سه گانه تعليم وتربيت خانواده است .زير بناي شخصيت فرد در خانواده گذارده ميشود ودر مدرسه توسعه ميابد ودر محيط اجتماع كامل ميشود .كانون گرم خانواده با فراهم كردن زمينه عاطفي وبذل محبت هاي بي آلايش ،زمينه مساعدي را براي بكار انداختن استعدادهاي ذاتي وشكوفايي جنبه هاي معنوي طفل فراهم ميكند.
عشق اسماني مادر ومهر بي ريا ومقدس پدر ، نوازش ساير اعضا خانواده نه تنه پشتوانه محكمي براي طفل است بلكه گرمي وحرارت خانه موجب ميشود كه احساسات وعواطف عالي درنهاد كودك شكفته شوند ودر نتيجه او از نخستين سالهاي زندگي به راستي ودرستي وشهامت وساير صفات پسنديده خو گيرد .
خانواده ميدان عملي است كه دستورهاي خشك وظيفه شناسي ووجدان را بصورت نمونه هاي زنده وقابل درك پيش چشم كودك نمودار ميسازد واز همين
جاست كه ميتوان به اهميت رفتارهايي كه به عنوان سرمشق ونمونه در روان كودك اث ميگذارد پي برد وقبول كرد كه از نظر تربيتي اين سرمشق تا چه اندازه حساس وعميق مي باشند واز آنجا كه كودك براي جداكردن بد از خوب مكفي نيست هر دو را بكسان مي پذيرد وانچه را بيشتر زير چشم داشته باشد اسانتر تقليد ميكند.
گرايشها، انديشه ها، عواطف ومعتقدات هركس زائيده تقليدها است كه بطور خود اگاه يا ناخوداگاه در دوران طفوليت از پدر ومادر وديگر كسان خود كرده است وشخصيت فكري وعاطفي او يا سجاياي اخلاقي وصفات خوب وبد او ماحصل دنباله رويها وتبعيت هايي است كه اعضاي خانواده خويش نموده است .
در تربيت نقش اول با مادر است .مادر مظهر مهرباني وعشق ورزي است.زندگي ما در سراسر توام با فداكاري وايثار وازخودگذشتگي است .پدر سمبل قدرت ودانايي ورهبري است ونقش نگهباني خانواده را برعهده دارد .
اوست كه در نظر فرزندان موجودي است كه همه چيز ميداند وهميشه حق با اوست .او تكيه گاه وچشم روچراغ خانواده والهام بخش ودليل راه فرزندان خويش در پيمودن طريق زندگي است .پدر ومادر اين دو موجود نازنين وپربها كه يكي به منزله كشتي وديگري كشتيبان درياي متلاطم زندگي فرزندان هستند براي عبور دادن آنان از درياي متلاطم زندگي ونيل به سواحل ارام سعادت آن هم دريايي
كه طوفانش در روزگار ما به سرحد نهايت ئنقطه اعتلاي خود رسيده است ،در برابر امواج خروشان وتازيانه هاي كوبنده طوفان خشمناك ان وظايف خطيري بر عهده دارند .تربيت بزرگترين مسئله اي است كه همه وقت بايد فكر اين دو فرشته رحمت را بخود معطوف دارد ايشان از جمله موظفند كه فرزندان ر با توجه به نبازمنديهاي زمان بپرورند وآداب وسنن منزه اجتماعي را به ايشان بياموزند ومكلف به انجام انها سازند .
تربيت در ايين پاك وجاوداني اسلام به عنوان اولين پله عروج به اسمان كمال وفضيلت معرفي شده است .
پيامبر بزرگوار اسلام هدف از رسالت خويش را براي اتمام فضائل اخلاقي بيان نموده است .
فرمايشات پر ارج پيشوايان دين برهاني مسلم بر اثبات خقوقي است كه فرزندان از پدر ومادر خود در تعليم وتربيت دارند .
از فرمايشات امام علي (ع) است كه ميفرمايد : هيچ پدري بر فرزندش تفضل و بخشش ننوده است كه عاليتر وشريف تر از تربيت خوب باشد.
واز امام صادق (ع) است مي فرمايد : اگر از عمرت دو روز باقي مانده باشد يك روزش را به فرا گرفتن ادب وتربيت اختصاص بده تا روز مرگت از سرمايه هاي اخلاقي روز قبلت باري بخواهي .آنچه مسلم است نقش تربيت در بهزيستي افراد بشر انكار ناپذير است وهمه خانواده ها نيز در اين مسئله كه فرزندان انها بايد تربيت شوند ومبادي اداب با ايند وعلم فرا گيرند وادب بياموزند اتفاق نظر دارند وچنانچه مشهود است هر پدر ومادري به نسبت به فراخور حال ودر حد امكانات
خ.يش مي كوشد كه فرزندان خود را به نحوي هر چه مطلوبتر وبهتر در اين راه جلو ببرد .ولي متاسفانه انچه براي اغلب پدران ومادران مجهول وناشناخته است مفهوم واقعي تربيت ويا به عبارت ديگر محتوا ومواد تربيتي است كه به عنوان شاخص ها ومعيارهاي ارزش سنجي شخصيت فكري فرد يا الگوي تربيتي بايد پيش چشم ايشان قرار داشته باشد تا با ان مباني واصول به آموزش وپرورش فرزندان خويش دسا يازند ودر سايه اش جوانان را به هدف هاي عالي تربيت يا زندگي مقرون به سعا دت وافتخار رهنمون باشند.
گرفتاريهاي روزگار حاضر كه بيشتر صنعت از پشت كردن ادمي به معنويات ،دين واخلاق مي باشد كه همگام با فقر وبيسوادي وبيماري واعتيادات مضر وپيروي از ظواهر پر زرق وبرق وتقليدهاي كوركورانه وپاك باختگي در برابر اغواگريهاي استعمار مي باشد اغلب خانواده ها را به هلاكت كشانده است كه وظايفي را كه دين
واخلاق در تربيت فرزند برايشان معين كرده است به دست فراموشي سپرده اند ومعيارهاي پرورش صحيح ، خصوصا الگويي را كه مكتب تربيتي اسلام در ارزش سنجي تربيت معين وارائه مي كند از دست داده اند .گرايش به جنبه هاي فانتزي زندگي وتجمل ومد وعقب نماندن از كاروان تمدن مادي برخي از خانواده ها را چنان چشم دلشان را بسته است وآنها را از خود بيخود كرده است كه دراين پاك باختگي ،دلبستگي ها وعلائق معنوي يا آنچه را بنام فضيلت وتقوي ناميده اند
از كف آنان ربوده است .هم اكنون مفهوم تعليم وتربيت در نظر عده زيادي از پدران ومادران در اين خلاصه مي شود كه فرزندي به دنيا بياورند ،شكم اورا سير كنند تنش را بپوشانند تا شش سالگي بدون نقشه وبدون در دست داشتن ميزاني در تربيت با او به نحو كجدار ومريزا رفتار كنند وآنان كه تمكني دارند به دلخواه وسائل تفريح وبازيش را فراهم اورند وسپس به كودكستان ومدرسه گسيل دارند ان هم با اين هدف كه خوانده ونوشتن وحساب كردن بياموزد حراف وزبان آور
شود وبا آداب زمان خو گيرد بديهي است كه فردي كه براين منوال تربيت شود موجودي بي اراده خواهد بود وبا هر بادي به جانبي خم ميشود .به هر پستي تن در مي دهد وبه هر فسادي آلوده ميشود .عدم كنترل وراهنمايي نشدن بجاي فرزندان از طرف والدين از عوامل ديگري است كه در سقوط وانحراف جوانان نقش موثري دارد .جاي تاسف است كه امروزه به پدران ومادراني برخورد مي كنيم كه در مقام حرف از مفاسد ي كه گريبانگيرشان شده است با قيافه هاي حق به
جانب دم ميزنند وآه هايي سرد را از نگراني كه از وضع موجود وفرجام مبهم فرزند خود دارند از دل بيرون مي دهند وچاره وملجائي را براي رهايي از اين مفاسد جويا ميشوند .ولي با علم به اينكه مثلا مي دانند فسا در فيلمهاي فاسدي كه بصورت قاچاق ومخفيانه در سي ديها به دست فرزندان انها مي رسد يا لباس
هاي آنچناني كه پوشيدن انها در جامعه خلاف محسوب ميشود و.... ميباشد . وقتي پاي عمل پيش مي ايد ملاحظه ميشود كه خود بر اتش مفاسد مذبور دامن ميزنند وچه بسيار مواقع خود به عنوان سرمشق ونمونه عمل راه كجروي وبلهوسي را به انان ارائه مي كنند .در خيل عابان\ به مادران محجوب وپدران به ظاهر موقر ومتيني برخورد كرده ايد كه دختران ميني ژوپ پوش خيش را كه خودشان را آراسته ونقاشي كرده اند به سير وگشت اورده اند ، به گردشي كه در فاصله هر چند قدم به وسيله مشتي سبك مغز ،متلك وسخنان آنچناني كه در خور آنند استقبال ميشوند .حال اگر ناصحي ساده لوح وخوش باور به اين والدين به اصطلاح
متجدد با متجدد پرور تذكر دهند كه اين وضع لياس وارايش شايسته دختران عفيف ومهذب نبوده وبه مصلحت اجتماع نميباشد واين شما هستيد كه بايد |انان را ارشاد كنيد وممانعت مي كرديد كه بدين شكل زننده بيرون بيايند تا چشم ناپاك كور ميشد ودهان باوه گويان بست فكر مي كنيد چه جوابي مي شنيديد اين جواب را :
مثل اينكه سركار از تيپ امل وكهنه پرست تشريف داريد .جوان امروز بايد شيك پوش وجنتلمن باشد از مد روز عقب نمماند آيا در اجتماع امروز غير از اين ميتوان ميان سرو همسر بيرون امد؟
پرواضح است كه اين گونه خانواده ها با چنان با چنان استدلال واهي خود را به ظاهر تبرئه ميكنند وبي بند وباري خويش را به گردن مد روز واقتضا ي زمانه مي افكنند.
با اين تجدد خواهي به سنت شكني وانحراف اخلاقي واميدارند .وسلامت روح اجتماع را از بين ميبرند ونيروي انساني جامعه را تباه ميسازند .همچنين بعضب خانواده ها با استفاده از مجلات اغواگر خارجي كه هر شماره ان كلكسيوني است از اخرين مدهاي اشرافي مربوط به لباس ومعرفي انواع وسائل ارايشي وهمچون موريانه ويرانگر معتقدات – افكار وعواطف پاك فرزندانشان ميباشد وموضوعات مبتذل وگمراه كننده انها جوانان را به سقوط اخلاقي سوق ميدهد باعث ميشوند كه دلبندانشان به پرتگاههايي كشيده شوند كه يك روز بايد برايشان اشكها بريزند ورنجها برند .فيلم هاي سينما – سي دي ها ماهواره وبرنامه هاي
مبتذل انها مجلات وژورنالهاي خارجي كه دانسته وندانسته توسط پدران ومادران بدون توجه به شرايط رواني وجسمب فرزندان خويش در معرض ديد جوانان قرار ميگيرد وبدين ترتيب وسائل انحراف وزمينه هاي سقوط اخلاقي براي ايشان فراهم مي گردد تنها با اين خيال واهي واين دوستي نابخردانه ودلسوزي بيجا كه جوانند ودل دارند ناگزير به اين حقيقت تلخ بايد اعتراف كنيم كه اهمال خانواده ها در امر ارشاد ومراقبت فرزندان وعدم همكاري وناهماهنگي در عوامل اصلي تربيت يعني خانواده ومدرسه واجتماع يكي از مشكلات اساسي تربيت جوانهاست درجامعه ايكه مدرسه درتربيت جوانان مي كوشد وانها را به راههاي معنوي
وپيشرفت سوق ميدهد خانواده تمام رشته ها را پنبه ميكند ودوستان ناباب در اجتماع راه انحراف وانحطاط را به جوانان اموزش ونشان ميدهند ودوستانيكه براي خود باند وتيم درست مي كنند وقانون وضع مي كنند به هزار نغمه ونمايش جوانان پاكدل را اغوا مي كنند وانها را به انواع مفاسد مي كشانند اعتياد به انواع مواد مخدر با ايجاد پارتيهاي شبانه وپخش انواع اعتياد اورها انسانيت انها را مي دزدد .وبه حيواناتي مبدل مي سازد كه ديگر خودي وبيگانه سرشان نميشود .
ب: برنامه عمل
برنامه هاي تربيتي وتحصيلي با توجه به نيازمنديها وامكانات جامعه وشرايط ومقتضيات زندگي روز بايد طرح ريزيز شود وبرخواسته ار اصول معنوي واخلاقي باشد .دانش اموز بايد دانشي را فرا گير كه هنگام برخورد با مسائل زندگي با استفاده از ان به چاره جويي و تدبير كشيده شود وبراي كسب موفقيت خود فعاليت كند .محتواتي برنامه تربيتي بايد شامل مطالبي باشد كه بتواند متعلمان را با افكاي مثبت ومتعالي تربيت كند ونسل جوان را به ارزشهاي انساني وهدفهاي عالي تربيت كه خداپرستي وبشر دوستي وپرهيزكاري ومفيد بودن براي اجتماع وسعي وعمل است اشنا كند
ج : شيوه عمل –ابزار كار
به گفته ژان پباژه استاد معروف روانشناسي وعلوم تربيتي فرانسه : انچه در پي ريزي تمايلات وعواطف جوانا موثر ميباشد سه نوع احساس يا تمايل انفعالي است اول: احتياج به محبت ودوست داشتن است كه از گهواره تا جواني تحت اشكال مختلف رشد وگسترش ميابد ونقش اساسي در ايجاد رفتار فرد بازي ميكند دوم: احساس ترس به بزرگتر وقويتر از خودش است كه در زمينه رفتار اطاعت اميز وانطباق بي چون وچراي شخص با محيط نقش موثري دارد ودر بسياري از نظام هاي اخلاقي به درجات مختلف دخالت مينمايد .
سوم: يك نوع احساس مختلط از محبت وترس يا ترس آميخته به محبت است كه تمام علماي اخلاق اهميت خاص انرا در تشكيل وبكار انداختن وجدان اخلاقي متذكر شده اند .
خلاصه انكه خواه تربيت عقل ووظايف ذهني مورد نظر باشد وخواه پرورش وجدان اخلاقي اگر بخواهيم شخصيت نواموز به صورتي كامل شكفته شود واحترام به حقوق بشر وازاديهاي اساسي در او تقويت گردد درك اين نكته مهم است كه نميتوان با هر روشي به چنين خواسته وهدفي نائل امد زيرا در محيطي كه دران قدرت وخودرايي وفشار واجبار فكري واخلاق يحكمفرماست انديشه هاي خلاق نشكفته وعقيم باقي ميماتند ودرنتيجه بدون شرايط مذبور اكتساب هر نوع ارزش
انساني واهي وبي اسا س به نظر ميرسد .تشكيل كنفرانس هاي اموزنده وايراد سخنراني هاي مفيد نمايش فيلم هاي تربيتي واخلاقي –نشر نوشته هاي سالم ايجاد كتابخانه وتشويق جوانا ن به مطالعه كتابهاي خوب انجام فعاليت هاي سرگرم كننده وتفريحات سالم تشكيل موسسات خيريه وامور عام المنفعه و.... از جمله ابزار هايي است كه اگر براساس طرحهاي منظم وحساب شده توام با روشهاي فعال به كار برده شود ميتواند بطور مستقيم يا غير مستقيم نسل جوان را به مواد وموضوعاتيكه سازنده فلسفه اجتماعي واخلاقي مورد بحث است اشنا ومعتقد سازد .