بخشی از مقاله

مقاله ترجمه شده امپراتوری ماد، پایان اورارتوها و جنگ کوروش کبیر در 547 قبل از میلاد (فهرست رویدادهای Nabonidus II 16)


رابرت رولینگر

چکیده
تمرکز این مقاله ابتدا بر روی خواندن توپونیم (نام گرفته شده از یک مکان) در فهرست رویدادهای Nabonidus II 16 است که فقط کاراکتر اول آن حفظ شده است و تمرکز بعدی این مقاله بر روی سنجش مجدد تاریخی است که در آن نمی توان یک قلمرو کنترل شده بصورت ضعیف توسط اتحاد مادها را نمی توان یک امپراتوری نامید. بر خلاف دیدگاه عمومی، کاراکتر اول را نمی توان بصورت “LU” خواند که نیازمند اینست که ما متن را بصورت lu-[ud-di] یا همان لیدیا (Lydia) باز نویسی کنیم. تطبیق دست خط ها بدون تردید نشان میدهد که این کاراکتر نشاندهنده است و تنها بازسازی قابل قبول یا همان اورارتو می باشد. بنابراین اورارتو در اواخر قرن هفتم قبل از میلاد توسط مادها سرنگون نشد بلکه بصورت یک نهاد سیاسی مستقل تا اواسط قرن ششم قبل از میلاد ادامه داشت. بنابراین فهرست رویدادهای Nabonidus II 16 نشان میدهد که این پیروزی کوروش کبیر بود که به سلطنت اورارتوها پایان داد.

مقدمه
در سال 1988، 1994 و 1995، هلین سانسیسی-ویردن برگ وجود امپراتوری مادها بعنوان یک نهاد سیاسی با ساختارهای قابل قیاس با ساختارهای امپراتوری های آشوری جدید، بابلی جدید و یا هخامنشی را زیر سوال برد. او یک راهکار روش شناسی جدید را درخواست کرد، اعتبار کلی مهمترین منبع ما (Medikos Logos هرودوت) را مورد شک قرار داد، و شکاف های موجود در منابع غیر کلاسیک را عمدتاً برای نیمه اول قرن ششم قبل از میلاد شناسایی کرد. او همچنین مدلهای مردم شناسی تشکیل دولت ها و سیستم های مفهومی استفاده شده در علوم اجتماعی را بررسی کرد.


من و بورخارت کیناست بصورت مستقل از هم، وضعیت تابعیت منتسب به پارسیان اول یا مادها را زیر سوال برده ایم. امیلی کورت اخیراً نشان داده است که سرزمین مرکزی آشور و همچنین حاشیه های شرقی آن (منطقه اطراف عرفه) بخشی از امپراتوری بابل جدید بود. هر دو منطقه پس از سقوط حکومت آشوری قبلی،تحت کنترل کامل امپراتوری بابل بودند. یک کنفرانس بین المللی که در سال 2001 در شهر پادوا برگزار شد بر مسئله امپراتوری مادها از یک دیدگاه میان رشته ای تمرکز داشت، و خصوصاً به بررسی دیدگاه های تاریخی، باستان شناسی و زبان شناسی تاریخی پرداخت. اگرچه مشخص شد که حتی جدیدترین تلاش ها برای بازسازی زبان مادها بر پایه علمی محکمی استوار نیست، با اینحال اختلافاتی در مورد وجود امپراتوری ماد باقی مانده است. بعضی ها وجود چنین نهادی را زیر سوال بردند؛ البته بعضی ها هم گفتند که امپراتوری ماد وجود داشته است که نقش مهمی را در تاریخ خاور

نزدیک باستان ایفا می کرده است. در هر صورت مشخص شد که دیدگاه های مدرن در مورد این امپراتوری تا حد زیادی به تصویر ترسیم شده توسط هرودوت در Histories خود بستگی دارد که حدود 420 قبل از میلاد تکمیل شد. همچنین جالب است بدانیم که منابع خط میخی مربوط به مادها از قرن نهم به بعد از دیدگاه وجود امپراتوری ماد پشتیبانی نمی کنند. این مسئله در مورد بقایای باستانی نیز درست است، که تفسیر آنها اغلب به منابع نوشتاری بستگی دارد. مطالعات جدیدتر نیز تردید در مورد وجود امپراتوری ماد را بیشتر می کنند و اثبات میکنند که ما باید بین امپراتوری های خاور نزدیک باستان بعنوان یک واحد کلی، و دولتی تمایز قائل شویم که مادها در نیمه اول قرن ششم قبل از میلاد تشکیل دادند.
هدف مطالعه حاضر اینست که توجه شما را به یک مسئله خاص در رابطه با امپراتوری ماد و ابعاد جغرافیایی آن جلب کند که در کنفرانس پادوا فقط بصورت مختصر بیان شد و بنابراین بررسی های بیشتر را تضمین می کند: پایان حکومت اورارتوها، که موضوعی است که بدون تردید با سوال امپراتوری مادها مرتبط است.


ما در مورد این رخداد اطلاعات کمی داریم چون مدارک منابع نوشتاری در دهه چهلم قرن هفتم قبل از میلاد به پایان می رسد. با اینحال هنوز این همرایی وجود دارد که دولت اوارتو در پایان این قرن توسط مادها سقوط کرد. یک دلیل اصلی برای این گفته، همان گفته هرودوت است که امپراتوری مادها تا رودخانه هیلز (River Halys) در غرب پیشروی کرد. مرز هیلز که توسط هرودوت بیان شده است عموماً بعنوان یک حقیقت تاریخی پذیرفته شده است: مادها تا حدودی قادر بودند که حکومت خود را به سمت غرب پیش ببرند. البته تصویر هرودوت از امپراتوری ماد تا حد زیادی بر مبنای مدل بعدی امپراتوری هخامنشی است، و مرز هیلز نیز به نظر می رسد که یک ساختمان باشد.
مدارک رویدادهای تاریخی
ما جدا از هرودوت، هیچ منبع دیگری نداریم که این پیشروی مادها به غرب را نشان دهد. اطلاعات غیر کافی فراهم شده توسط منابع خط میخی ما، نفوذ بابلی ها (و نه مادها) را در آناتولی شرقی (eastern Anatolia) نشان میدهد. رخدادهای تاریخی بابلی و بیان اتحاد بین بابلی ها و مادها را نشان میدهد که البته ارتش بابلی ها عملیات جنگی بیشتری در آناتولی داشته اند. برای مثال در سال 609 قبل از میلاد، نابوپولاسار این سربازان را بسوی شمال به سمت منطقه ایزالا (Izalla) و تا منطقه اورارتو روانه کرد:


فهرست رویدادهای 3، خطوط 74-70:

شاه آکاد به کمک سربازان او آمد، اما وارد نبرد نشد. او به ایزالا رفت و در بسیاری از مکان های کوهستانی […] آتش افروخت. در این زمان سربازان [(؟) … ] تا منطقه اورارتو حرکت کردند. در […] آنها […] را غارت کردند. آنها پادگانی را که شاه […] در آنجا ساخته بود ویران کردند و به […] بالا رفتند.

این متن فعالیت سربازان بابلی را نه تنها در غرب بلکه در مناطق متعلق به قسمت شرقی آناتولی را نیز نشان میدهد.
فهرست رویدادهای 4، که با سال 18 ام از نابوپولاسار آغاز می گردد، نیز ثبت پیشروی های سربازان بابلی را ادامه می دهد. در سال های 608 و 607 قبل از میلاد، ارتش بابل بار دیگر در منطقه اورارتو مشغول جنگ شد:
فهرست رویدادهای 4، خطوط 4-1:

در سال 18 ام منطقه نابوپولاسار در ماه الول (Elul)، شاه آکاد سربازان خود ر

ا جمع کرد، در امتداد ساحل تیگریس (Tigris) حرکت کرد، از کوه بیت-حانونیا ( ) در منطقه اورارتو بالا رفت، و شهرها را به آتش کشید و غارت کرد. در ماه تبت ( ) شاه آکاد به کشور خود بازگشت.

این در سال بعدی نیز رخ داده است:
فهرست رویدادهای 4، خط 11:

 

… او (یعنی نابوپولاسار) تا اورارتو بر همه سرزمین ها پیروز شد.


ارتش بابلی ها باید در این میان، به تجربه زیادی در مبارزه در این مناطق کوهی دست پیدا کرده باشند. فهرست رویدادهای 6 که پیشروی نظامی نری گلیسار در سیلیسیا را نشان میدهد و بر توانایی ارتش بابل برای مبارزه در قلمرو کوهستانی تأکید دارد:
فهرست رویدادهای 6، خطوط 23-9:

او (یعنی نری گلیسار) تلفات زیادی به ارتش بزرگ وارد کرد، بسیاری از سربازان و اسب های آنها را اسیر کرد. او آپاشو را تا مسافت 15 دو ساعته در امتداد کوهستان های سخت دنبال کرد، و که مردان برای عبور از آنجا باید تا اورا (Ura) (اقامتگاه سلطنتی او) پشت سر هم حرکت کنند؛ اما او را اسیر نکرد، بلکه اورا را گرفت و آنجا را غارت کرد. (قسمت پاک شده) پس از طی یک مسافت 6 دو ساعته، در یک منطقه کوهستانی و با گذرهای دشوار، از اورا به کیرشی ( ) (اقامتگاه سلطنتی اجداد او)، او کیرشی (شهر قدرتمند و خانه شاهنشاهی) را تسخیر کرد. او دیوارهای اطراف آن، کاخ آن، و ساکنان آنرا با آتش سوزان

 

د. او با کمک قایق ها پیتوسو را گرفت که سرزمینی در وسط اقیانوس است، و 6 هزار سرباز در شهر مستقر شدند. او شهر را ویران کرد و ساکنان آنرا بعنوان زندانی اسیر کرد…

این فهرست رویدادها، توپونیم های آناتولی شرقی را مانند ایزالا، بیت حنونیا و و همچنین "محل هایی با کوه های بسیار" در رابطه با ارتش بابل ذکر کرده اند. بخاطر اینکه این فقط یک عمل بابلی (و نه مادی) در کوه های اورارتو است و فقط فعالیت های ارتش بابل در آناتولی شرقی است که ثبت شده است، بنابراین به نظر می رسد که بابلی ها افراد نظامی اصلی در این مناطق بوده اند.
فهرست رویدادهای Nabonidus II 16
یک منبع دیگر نیز وجود دارد که تاریخ آناتولی شرقی را در نیمه اول قرن ششم قبل از میلاد مشخص می سازد: برای برای سال نهم Nabonidus (547 قبل از میلاد) فهرست رویدادهای 7 (فهرست رویدادهای Nabonidus) II 16 جنگ کوروش کبیر با سرزمینی را گزارش می دهد که فقط کاراکتر اول آن در متن قابل تشخیص است. حتی با اینکه قبلاً گفته شده و هنوز نیز گفته می شود که این سرزمین لیدیا (Lydia) بوده است، بنابراین دیگر نمی توان از این محل دفاع کرد چون ساده است و توسط متن فهرست رویدادها پشتیبانی نمی گردد. در سال 1997 جواچیم اوسنر این متن را با نتیجه مشخصی دوباره مورد بررسی و مقابله قرار داد:

 

این تطبیق دست خط ها توسط متیو واترز در پاییز 2005 نیز تأیید شد: تطبیق اوسنر از واضح است. من نمی توانم آنرا به شیوه دیگری تصور کنم که خوانده شود.
این خواندن جدید باید اساسی برای همه بحث های آینده باشد. بخاطر اینکه خط II 17 به ما نشان میدهد که شاه کشور که در خط 16 ذکر شده است، از کوروش شکست خورد و خطوط 17-16 در مورد پایان یک ساختار سیاسی هستند و فقط مرجعی برای یک نهاد جغرافیایی نیستند. بنابراین این متن حاوی اطلاعات مهمی برای پایان اورارتوها است و هیچ ارتباطی با تاریخچه لیدیا ندارد. بنابراین ما باید فهرست رویدادهای 7، II 15-18 را بصورت زیر ترجمه کنیم:

در ماه نیسان، شاه کوروش (دوم) پارسو (Parsu) ارتش خود را جمع آوری کرد و از آربیلا ( ) به سمت تیگریس ( ) حرکت کرد، و در ماه ایار ( ) به سمت اورارتو حرکت کرد. او شاه آنجا را شکست داد (یا: شاه آنجا را کشت)، دارائی های آنجا را غارت کرد، و پادگان خود را در آنجا مستقر کرد. پس از آن، شاه و پادگان او در آنجا ماندند.
گفته شده است که عبور کردن از آربیلا به سمت تیگریس مدرکی برای این مسئله است کهراین منطقه به سمت لسر زاب (Lesser Zab) توسط ایرانی ها (پارس ها) کنترل می شده است درحالیکه جنوب این رودخانه قلمرو بابلی ها بوده است. البته این دیدگاه با همه منابع دیگر تناقض دارد که مطابق آنها، سرزمین آشوری ها تحت کنترل مادها نبود بلکه تحت کنترل بابلی ها بود. اگرچه هیچ مدرکی برای کنترل مادها وجود ندارد، اما حداقل به کنترل بابلی ها اشاره شده است. استوانه کوروش نیز نشان میدهد که تصویر مذهبی از پس از پیروزی کوروش بر بابل به مکان سنتی خود باز گردانده شد . به نظر می رسد که این یک مدرک مسلم باشد که قلمرو مورد نظر تا 539 قبل از میلاد تحت کنترل بابلی ها بوده است. اگر ما

قرائت جان مک گینز از BM 63283 را به این اضافه کنیم، ممکن است حتی مدارکی برای حکمرانی بابل در نیز داشته باشیم. این مسئله حائز اهمیت است که بابلی ها حداقل قسمت های قابل توجهی از منطقه شمالی شرقی تیگریس در اطراف عرفه را تحت کنترل داشتند. از روی نوشته های نابودینوس مشخص می گردد که نری گلیسار قادر بود که آیین آنونیتو (Anunitu) در سیپار-آمنانوم را احیا کنند پس از اینکه گوتن ها جایگاه مقدس آنرا در سیپار-آنینتو به غارت بردند و مجسمه او را به عرفه بردند که نشاندهنده پیروزی مجدد نری گلیسار بر آن بود.


البته ما باید بپرسیم که چرا یک جزئیات کم اهمیت دیگر (یعنی عبور کوروش از عرفه بسوی تیگریس) اصلاً ثبت شده است؟ پاسخ مسلم آن اینست که هر بابلی می داند که مسیری بود که کوروش از آنجا از قلمرو بابل عبور می کرد.
هدف از این مبارزه: اوسنر با پیشنهاد اینکه در پایان قرن هفتم اورارتو توسط مادها مورد غارت قرار گرفت اما پس از پیروزی کوروش بر آستیاگ ها (Astyage) دوباره شورش کردند تا دوباره در سال 547 قبل از میلاد کوروش دوباره بر آنها پیروز شود، پیامد منطقی این نوشته را نادیده می گیرد. تصور یک شورش اورارتویی بر اساس قرائت جدیدی از خط II 18 از فهرست رویدادهای نابونیدوس است که اوسنر ترجمه عینی را بجای پیشنهاد میکند. البته این اشتباهات باید در بخش قبلی این متن ذکر می شد و تفسیر اوسنر نیز مانند تصور او فرضی است که عبور کوروش از رودخانه ار غرب به شرق غیر محتمل است. اوسنر فرض میکند که

این بحث به دو دلیل نمی تواند قانع کننده باشد. اول اینکه ما باید فرض کنیم که کوروش قبلاً یک بار دیگر در مرحله قبل تری از مبارزه خود از تیگر

یس به سمت جنوب عبور کرده است. چرا مورخ چنین حرکت طولانی کوروش به سمت جنوب (و از بین قلمرو بابل) را ثبت نگرده است؟
دوم اینکه، هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا عبور از عرفه به سمت تیگریس و رهسپار شدن بسوی غرب، مانع از هدف بین النهرینی مبارزه واقع در جایی در سرزمین های مسطح جنوب به تور عبدین ( ) می گردد. با مقایسه مبارزات نابوپولاسار و نبوچانزار در شرق آناتئولی در سالهای پس از سقوط شهرهای آشوری، یک راه حل محتمل تر برای این مسئله پدیدار می گردد. اشاره به پیشروی نظامی در مقابل ایزالا، بیت حنونیا، پیهات اوراشتو و بسیاری از محل های کوهستانی دیگر به نظر می رسد که منظور از عملیاتی باشد که پس از عبور ارتش از تیگریس از شرق به غرب رخ داده است که سپس فقط تا زمان کمی در امتداد ساحل به سمت شمال حرکت کرده اند. در واقع تحقیقات اخیر نشان داده است که برای رسیدن از سرزمین مرکزی آشور به تیگریس بالایی، بخاطر منطقه کوهستانی و دشوار از مسیر در امتداد رودخانه اجتناب می گردد. همانطور که کارن رادنر می گوید:


آب هرگز به تیگریس بالایی نمیرسد، چون تیگریس در بین کوهستان های شمالی سیزره/جازیرات ابن عمر (در مرز بین عراق و ترکیه) قرار دارد و نمی توان به سمت قسمت بالایی از آن عبور کرد؛ همچنین حرکت به سمت پایینی نیز خیلی خطرناک است و اغلب از آن اجتناب می شود. بهترین و آسان ترین راه برای رسیدن به منطقه تیگریس بالایی، عبور از رشته کوه های تور عبدین است.


شکل 1- نقشه نشاندهنده مسیر تقریبی عملیات جنگی کوروش بسوی اورارتو در 547 قبل از میلاد


برای رسیدن به مناطق کوهستانی شرق آناتولی، دره تیگریس هیچ راه عبور آسانی ندارد. مسیرهای بهتر، دو مسیر غرب تیگریس هستند که هر دوی آنها به کوهپایه جنوبی و جنوب شرقی تور عبدین می رسند. مسیر اول در قسمت مرکزی تور عبدین واقع است و مستقیماً از جنوب آغاز می گردد، و از نقطه آغازین در نوسای بین در امتداد دره به مادیاتو می رسد. مسیر دوم از جنوب شرقی وارد تور عبدین می شود که شیب های ملایم تر دامنه های بازالت، دسترسی آسان تری را به فلات فراهم می سازد. البته میتوان مسیر سومی را نیز پیدا کرد که از نوسای بین عبور می کند و از شمال جزیره به سمت غرب می رود، و از جایی که میتوان از میدیات از تور عبدین عبور کرد تا به دره تیگریس بالایی رسید به سمت شمال می رود و یا اینکه مسیر را به سمت ماردین و دیاربکر ادامه داد.


رادنر جغرافیای تاریخی این منطقه را توسط تحلیل رویدادهای سالیانه شاهان آشوری (که با عداد-نیراری اول آغاز می شود) بصورت کامل مورد مطالعه قرار داد. او نه تنها قادر بود که اثبات کند که مسیر عبور از تور عبدین از جنوب شرقی مسیر ترجیحی است، بلکه در تعیین محل ایزالا نیز موفق بوده است. این منطقه با نام ایزالا را میتوان با دیبک داگی معادل دانست که منطقه ای است که سنگ آهک توسط لایه ای از بازالت در امتداد آتشفشان منقرض علیم داگی در مجاورت منبع سوفان چای پوشیده شده است.
این مدرک را میتوان مستقیماً با فهرست رویدادهای بابل 3، خطوط 73-70 مرتبط دانست: نابوپولاسار به سمت ایزالا و بسیاری از محل های کوهستانی دیگر بالا رفت. این منابع نشان میدهند که شاه بابل دنبال جاپای آشوریان قبل از خود حرکت کرده است و مسیرهای آسان و قدیمی را برای رسیدن به منطقه تیگریس بالایی انتخاب کرده است. فهرست رویدادهای بابلی نیز بصورت دقیق تری هدف این مبارزه را تعیین میکند: هدف این مبارزه منطقه اورارتو است. راحت ترین راه برای رسیدن به این منطقه اورارتو بدون تردید توسط آغاز کردن از مجلی به سمت غرب تیگریس در دشت سوفان چای و عبور از تور عبدین با نزدیک شدن به آن از سمت جنوب شرقی بوده است. این مسیر ممکن است بمدت 500 سال ثبت شده باشد؛ و مسیری بوده است که شاهان آشوری و سپس ارتش بابل از آن استفاده کرده اند؛ و مسلماً کوروش نیز در حمله خود به اورارتو از آن استفاده کرده است. البته ما نمیتوانیم وضعیت دقیق نهاد (یا نهادهای) سیاسی در کمین انتخاب منطقه اورارتو را تعریف کنیم . البته ما اگر مسئله قدرت ضعیف مادها در جناح غربی خود را بررسی کنیم و خصوصاً اینکه فرض این مسئله چقدر مشکل ساز به نظر می رسد که در واقع امپراتوری ماد وجود داشته است که مرز غربی آن با رودخانه هیلز مجاور بوده است، و به احتمال زیاد به نظر می رسد که اورارتو در مقابل حادثه مادها باقی ماند، و در اواسط قرن ششم توسط کوروش فتح شد.
دولت اورارتو ممکن است در اواخر حکومت خود قسمت قسمت شده باشد و شاهی که همه بخش های کشور را با هم متحد می کرد ناپدید شده باشد. این احتمال نیز وجود دارد که حداقل بمدت چند سال نوعی حاکمیت شاهان ماد وجود داشته باشد. سنگ نوشته بیستون (DB) شورش سال اول سلطنت داریوش را در این منطقه بعنوان بخشی از شورش های سرزمین ماد (Media) بیان میکند. سرزمین ماد حداقل به سه بخش مختلف تقسیم شده است: ماد، ساگارتیا و اورارتو. اورارتو مسلماً بعنوان یک نهاد سیاسی باقی ماند و به نظر می رسد که همسایه های آن به نوعی استقلال محلی رسیده باشند. داریوش در DB از یک شورشگر نام نمی برد بلکه شورش در کل اورارتو بوده است و به نظر می رسد که مقاومت

 

شدیدی بین اورارتوها/ارمنی ها بوده باشد. داریوش ژنرال های خود دادارشیش و اومیسس را فرستاد که می بایست بترتیب به 3 و 2 نبرد می رفتند تا اینکه در نهایت شورش را متوقف کردند. محل هایی که این عملیات در آنها صورت گرفت در DB نام برده شده اند اما ما قادر هستیم که فقط نام یکی از این محل ها را با اطمینان شناسایی کنیم: ایزالا، که اومیسس آخرین نبرد را در مقابل اورارتوها/ارمنی ها انجام داد.
بنابراین ما مثال عالی از این خواهیم داشت که ارتش های مختلف چطور بمدت چندین قرن در حرکت های خود از سنت ها پیروی کرده اند – خصوصاً نمونه ای که ارتش جنوبی به نبرد

اورارتو رفت: شاهان آشوری، نابوپولاسار، کوروش کبیر، و اومیسس (ژنرال داریوش).
همراه با قرائت جدید فهرست رویدادهای Nabonidus II 16 و حفظ وجود امپراتوری ماد، همه مدارک با هم مطابقت دارند. تاریخچه اورارتو بعنوان یک عنصر سیاسی در خاور نزدیک باستان در دهه های آخر قرن هفتم به پایان نرسید، بلکه تا 547 قبل از میلاد ادامه یافت ، وقتی که کوروش این منطقه را فتح کرد و آنرا بصورت یک امپراتوری متحد ساخت. فهرست رویدادهای Nabonidus II 16 نیز مدرکی را برای این رخداد سیاسی مهم نشان میدهد. وقتی که داریوش قدرت را به دست گرفت اورارتو تلاش کرد تا آزادی سیاسی خود را دوباره بدست آورد که حدود 25 سال قبل توسط کوروش از آنها گرفته شده بود. اما این شورش در طی چند ماه سرکوب شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید