بخشی از مقاله

چکیده

تاریخ جهانگشای جوینی به نوعی حماسه تاریخی عصر نویسنده است که باردیگر به بازیابی هویّت ایرانیان پرداخته است . او دردیباچه کتاب، دوره خودرا قحطسال مروّت و فتوّت و روزبازار ضلالت وجهالت،تقدس زبان وخط اویغوری وبه کنایه نابودی تدریجی زبان و خط فارسی ، نابودی کانونهای علم وادب و فرهنگ ورواج فسق وفجور و نیزنابودی نظام شایسته سالاری می داند.عطاملک جوینی عوامل مهم ویرانی جامعه وشکست دولت خوارزمشاهی را رفاه" اقتصادی ، تکبّر وبطر راه یافته درخلق وخوی مردم ، ازبین رفتن روحیه وفاق وهمدلی واتّحاد وپراکندگی دینی ،سیاسی واجتماعی دانسته است.بااستناد به آیات واخبار واحادیث دربیان واقعه مغول وطامّه کبرا ، گوئی هنوز درحیرت ازاین فاجعه درپی تسلایی است.

ترسیم اوضاع اجتماعیعصر خود دردیباچه ونیزتوصیف چنگیزخان و بیان خلق و خوی او، پوشیده وگاهی مستقیم به انتقاد از سلطان ،امرا ،علما وبزرگان خیانتکار وسست اراده پرداخته است. نادانی مردم وجهالت ایشان وبی خبری از احکام الهی ،دال بر حفظ جان ومال وناموس درهنگام حمله را نیز ازعوامل کشتاروویرانی شهرها دانسته است. کتاب تاریخ جهانگشای جوینی، تنها یک گزارش محض تاریخی ازواقعه مغول نیست چه با یاری دانش واندیشه خردمندانه وبه لطف سخن ادیبانه عطاملک جوینی،گویای ناگفته هایی اززوایای نهان حمله مغول و سیاست چنگیزدربسترامپراتوری فروپاشیده ایران دوره خوارزمشاهی است وازسوی دیگرشناسنامه بازیابی یا حماسه هویّت ملّی - دینی،فرهنگ وهنرقوم ایرانی بود که ازدرون خون ،خاکستروآتش مغولان سربرآوراندیشه. هایی که فراترازنابخردی های شخصیّت های سیاسی چون محمّد خوارزمشاه و زیاده خواهی های مردی بیابانگرد چون چنگیزدرکمین فرهنگ ایرانی بودند و یکسرنسل کشی ایرانیان را درسرمی پروراندند .

اینان پیش ازآن که درجست وجوی چنگیزوبرانگیختن او برای حمله به ایران باشند،درپی زنده کردن اندیشه چنگیزی و ویرانگری نه تنها درحوزه تاریخ وفرهنگ که بیشترازآن درپی ایجاد جنبش استحاله ودگرگونی هویّت ایرانیان بودند. نابودی سیاست ،فرهنگ ، دینوباورهای دینی وملّی وتوان اقتصادی یک ملّت هدف نهایی دشمنان این کهن دیاربود که با یاری بعضی ازعلما وصاحب منصبان وامرای خائن جامه عمل به خود پوشید واین رؤیای امپراتوری مغول را درچنگیز تقویت کرد .آن چه که هدف پژوهش حاضررا سبب گردید.

کلیدواژههاعطاملک: جوینی،تاریخ، حماسه هویّت، چنگیز واندیشه چنگیزی ، امپراتوری مغول

مقدّمه

" آمدند وکندند و سوختند وکشتند وبردند ورفتند " باید این واژه ها رانیز افزود:"نرفتند وماندند" که عارضه" آن حمّی مطبقه وتب لازمه است. بررسی تاریخی تاریخ جهانگشای جوینی و دریافتن انگیزه های حمله به ایران هدف این پژوهش نیست چه پیش ازاین، تاریخ پژوهانی چون رنه گروسه در کتابهای تاریخ مغول - چنگیزیان - و امپراتوری صحرانوردان، دکتر منوچهر مرتضوی درکتاب مسائل عصرایلخانان ،تاریخ ایران کمبریج - بخش مغول - ونیز واسیلی ولادیمیرویچ بارتولد در ترکستان نامه وبسیاری دیگربه آن پرداخته اندوبا دلایل علمی وعقلی ومستندات استوار تاریخی به شرح انگیزه های این فاجعه انسانی همّت گماشته اند.آن چه محور اصلی این کوشش در چارچوب تاریخ جهانگشا است ، بررسی شخصیّت چنگیز و تأثیرحضورویرانگر او بر دیگر دشمنان سرزمین ایران در دوره های بعد است.

کم رنگ شدن روحیّه حماسی - دینی ودربرابر نیروگرفتن اندیشه تقدیر وتقدیرگرایی با رویکرد خرافه وخرافه پرستی در تمام لایه های جامعه ، از برجسته ترین شخصیّت های سیاسی چون سلطان محمّد خوارزمشاه تا چهره های علمی- فرهنگی ،درجای جای تاریخ جوینی برآمده ازیک توطئه نهانی درروابط سیاسی ایران با خاندانهای ایرانی ، همسایگان ونیزفرقه های مختلف مذهبی است .بازشناخت سیمای چنگیز در روایت عطاملک جوینی ،ضرورت بازنگری در اهداف نویسنده ، در نوشتن کتاب تاریخ جهانگشا و تحلیل اوضاع سیاسی - اجتماعی عصر را از راویه دید مؤلّف سبب شده است ؛ چه تفکّر چنگیزی جریانی است که درلا به لای روایت ویرانی شهرها وواکنش علما ودانشمندانوصاحب منصبان کم رنگ وگاهی پررنگ نشان داده می شود.

هدف عطاملک جوینی از تنظیم تاریخ

" جمعی ازیاران وفا واخوان صفا که وعثاء سفر بحضور سهولت همایونشان سهولت حضر داشت اشارتی راندند که برای تخلیید مآثر برگزیده و تأبید مفاخر پسندیده پادشاه وقت جوان جوان بخت...تاریخی می باید پرداخت و قید اخبار وآثاراورا مجموعه ساخت که ناسخ آیات قیاصره و ماحی روایات اکاسره شود...و مع هذا چون چند نوبت دیارماوراءالنّهر و ترکستان تا سرحدّ ماچین واقصی چین که مقرّ سریر مملکت اروغ اسباط چنگزخان است وواسطهعقد مِلک ایشان مطالعت افتاد وبعضی احوال معاینه رفت وازمعتبران و مقبولْ قولان گذشته رااستماع افتاد و ازالتزام اشارت دوستان که حکم جزم است چون چاره ندید عدول نتوانست و امتثال امرعزیزان راحتماًمقضیاً دانست آنچ مقرّر گشت درقیدکتابت کشید و مجموعه این حکایات رابتاریخ
جهانگشای جوینی موسوم گردانید." - جوینی، - 17 :1375 اودرادامه اوضاع نابسامان علمی ،ادبی وفرهنگی عهد خود رابیان می کند وخطاب به علما می گوید:" هرچند بررأی ارباب

فصاحت و فطانت واصحاب درایت وکفایت پوشیده نماند که غضارت و نضارت چهره آداب رونق روزگار وتأثیرفلک دوّار و گردش گردون دون واختلاف عالم بوقلمون مدارس درس مندرس و معالم علم منطمس گشته وطبقه طلبه آن دردست لگدکوب و حوادث پای مال زمانه غدّار و روزگار مکّار شدند وبصنوف صروف فتن ومحن گرفتار و درمعرض تفرقهوارومُعَرﱠضب سیوف آبدارشدند و درحجاب تراب متواری ماندند.هنر اکنون همه درخاک طلب باید کرد زانک اندر دل خاکند همه پرهنران و درایّام متقدّم که عقد دولت فضل مدّعیان ن منتظم بود...افاضل عالم و اماثل بنی آدم راچون همّت برابقای ذکرجمیل مصروف بودست و براحیا مراسم جلیل موقوف وصاحب نظر را که بدیده فکرت درخواتیم وسرانجام امور تأمّلی باشد معلوم رّر شود که بقای نام نیک سبب حیات جاودانی است، و ذِکْرُالْفَتَی عُمْرُهُ الثّانی...لاجرم فصحای شعرا وکتّاب بلغای تازی و پارسی نظماً ونثراًدرشرح احوال ملوک عصروصنادید دهر تصانیف می پرداختند درتقریر احوال ایشان تالیف می ساختند و اکنون بسیط زمین عموماًوبلاد خراسان خصوصاًکه مطلع سعادات ومبرّات وموضع مرادات و خیرات بود ومنبع علما مجمع فضلا و مربع هنرمندان و مرتع خردمندان و مشرع کفاه و مکرع دهاه لفظ درربار نبویاخبارستراازین معنیاَلْعِلْمُ شَجَرَهٌ  صْلُهابِمَکﱠه وَفَرْعُهابِخُراسان ازپیرایه وجود متجلببان جلباب علوم و متحلّیان بحلیت هنر وآداب خالی شد و جمعی که بحقیقت ْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ اَضاعُواالصﱠلوهَ وَالتّبَعَواالشﱠهَوَات دارند،باقی ماندند...کذب و تزویر را وعظ وتذکیردانند و تحرمزونمیمت راصرامت وشهامت نام کنند." - همان، - 4-3

نیز تهاجم فرهنگی مغولان رادرعهد خویش در یافته وازآن بیمناک و خشمگین است ودرادامه انحطاط زبان وادب عصرخویش می نویسد :" وزبان وخط اویغوری رافضل وهنر تمام  شناسند هریک ازابناءسّوقال در زیّ اهل فسوق امیری گشته وهرمزدوری دستوری وهرمزوّری وزیری و هرمدّبری دبیری و هرمستدفی مستوفیی و هرمسرفی مشرفی و هرشیطانی نایب دیوانی وهرکون خری سرصدری و هرشاگردْپایگاهی خداوند حرمت وجاهی وهرفرّاشی صاحب فراشی و هرجافیی کافیی وهرخسیسی رئیسی و هرغادریقادری وهردستاربندی بزرگوار دانشمندی و هرجمّالی ازکثرت مال باجمالی و هرحمّالی ازمساعدت اقبال بافسحت حالی ...ضرط وضفع را ازلطف طبع طَبَعَااللهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ پندارند ومشاتمت وسفاهت راازنتایج خاطر بی خطر شناسند درچنین زمانی که قحط سال مروّت  فتوّت باشدوروزبازار ضلالت و جهالت اخیار ممتحن وخوار واشرار متمکّن و درکارکریم فاضل تافته دام محنت و لئیم جاهل یافته کام نعمت هر آزادی بی زادی و هر رادمردی مردودی وهرنسیبی بی نصیبی و هرحسیبی نه درحسابی و هرداهیی قرین هرداهیه و هر محدّثی رهین حادثه و هرعاقلی تابع هر ذلیلیباضطرار و هرباتمییزی دردست هرفرومایه گرفتار...توان دانست که درارتقاء مدارج علما واستقراءقصوی وارباب فطانت واصحاب کیاست مجهود تابچه غایت بذل کنند..." - همان، - 5-4

همچنین دربیان عذر تقصیر در تاریخ خویش، روی سخن بابزرگان علم وادب وهنردارد بعد ازطلب "عفو واقالت" ازایشان دربیان دلایل نوشتن ویرانی شهرها وکشتار مردم درتاریخ می نویسد:" وازخداوندان فضل وافضال که عین الکمال ازساحت جلال ایشان دورباد و مبانی مکارم ومعالی بوجود ایشان معمورسزد که بررکاکت و قصور الفاظ وعبارت ازراه کرم ذیل عفو واقالت پوشانند چه مدّت است که پای درراه اغتراب نهاده است و ازتحصیل اجتناب نموده و اوراق علوم نسج العنکبوت شده ن ازصحیفه خاطر محو گشته ، کَالْخَطﱡ یُرْسِمُ فِی الْبَسیط الْماء و برخطوات خطیّات که آدمی ازآن مصون نماند لِکُلﱢ جَوُادٍ کَبْوَهً انگشت اعتراض ننهند...واگتفریطدراطرافوافراط طریق انبساط مسلوک داشته است حکم آیت وَاِذامَرّوابِالﱠغْوِ مَرّوُاکِرامَاً در پیش نظر اشرف آرند.

.درین مقالات تفکّری کند و درین مقالات که بواسطه اقلام اعلام می رود تدبّری نماید عطاء شکّ و ریبت وغشاء ظنّ وشبهت ازبصیرت اومرتفع شود وبرخاطر وضمخفیّیرا ومستورنماند که هرچ ازخیر وشرّ ونفع و ضرّ درین عالم کون وفساد بظهر می پیوندد بتقدیر حکیمی مختار منوط است وبارادت قادری کامگارمربوط که صادرات افعال اوبرقانون حکمت و مقتضای فضیلت و معدلت تواند بود وآنچ از وقایع واقع شود ازتخریب بلاد و تفریق عباد ازنکبت اخیار وها درضمن آن مندرج باشد قالَاللهُتَعالی عَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْأً وَهُوَ خَیْرٌلَکُمْ و حکیم سنائی فرماید:

خواه اومید گیر وخواهی بیم    هیچ هرزه نیآفرید حکیم
در جهان آنچ رفت وآنچ آید    وآنچ هست آن چنان همی باید
در رساله لاتُرادّوااللهوبدیع همدانیفیمُرادِهِراست وَلاتُکاثِروُه فِی بِلادِهِ یُرِثُها مِنْ عِبادِه ،آنچ اسرارست کسی را خود بدان اطّلاع و وقوف نیست که درآن دریا غوّاصی کند کدام طایفه را درآن افق پرواز تواند بد با کدام فهم ووهم راازآن وادی گذر و جوار، منازکجاکتسخنزکجا،وَیَعْلَمُسرّممل الْغیْبُ اِلّااالله
ازین راز جان تو آگاه نیست    بدین پرده اندرتوراراه نیست ." - همان ، - 9-7

زئیّات»جاوّلین تماس بین سلطان محمّد خوارزمشاه با چنگیزخان دقیقاً روشن نیست.سلطان محمّد پس ازپیروزی هائی که درآسیای مرکزی بدست آورد وبخصوصبعدازسرکوبی گورخان ختائی فکرتصرّف چین رادرمخیله خود می پروراند،زیرا دست یابی برثروت های چین همواره موردنظرمسلمانان بود.جوزجانی به نقل از عمادالملک تاج الدین دبیرجامی که ازبزرگان خوارزمشاهی بود می گوید فکرتصرّف ممالک چین چنان اورابه خود مشغول کرده بود که دائم از کسانی که چین وازنقاط دورافتاده ترکستان می آمدند درصدد کسب اطّلاع ازاوضاع واحوال آن نواحی بود وبالاخره وقتی ازخبرپیروزی های چنگیزخان وپیشدستی اودرحمله به چین و تصرف پکن توسط نیروهای مغول اطلاع یافت برآن شدتایک هیأت سیاسی رانزداین رقیب تازه وخطرناکعزام دارد.هدف ومقصود سلطان ازاعزام این نمایندگان در مرحله اوّل تحقیق درباره حوادثی بود که درسرزمین چین می گذشت و می خواست درمورد میزان وکیفیت نیروهای مغول و شایعاتی که درباره پیروزی های چنگیزخان به گوش او رسیده بود اطلاعاتی بدست آورد.

هدف دیگر سلطانحمّد دراین اقدام احتمالا آن بود که چون به تنهائی ازعهده مقابله باکوچلک سابق الذّکر برنمی آمد می خواست ببیند آیا باچنگیزخان می تواند علیه کوچلک متحد شود یانه؟کوچلک برسرزمین های قراختائیان واقع بین قلمروخوارزمشاهیان و قلمرو مغولان حکمرانی می کرد ...و ابتداازترس چنگیزخان ازسرزمین آباء و اجدادی خود متواری شد و به این منطقه آمد. دشمن دیگر سلطان یعنی الناصرلدین االله خلیفه عباسی ،...اسقف مسیحیان نسطوری به کوچلک پیشنهادکرده بودبرای سرکوبی دشمن مشترک سلطان محمد بایکدیگر متحد شوندوهمکاری نظامی به عمل آورند.شاید هم درکناراین اهداف، سلطان محمد خوارزمشاه برقراری رابطه تجاری با چین هم می بوده است ، زیرا مقارن حرکت هیأت سیاسی خوارزمشاه کاروانی ازبازرگانان مسلمان نیز عازم چین شدند. به طورکلی بازرگانی پرسود ولی مخاطره آمیز شرق وغرب همیشه مورد نظر بازرگانان مسلمان بود و هروقتراهها از آرامش و امنیّت برخوردار می شد کاروان ها به حمل ونقل کالا ازغرب به شرق وبالعکس میپرداختند...هیأترستادگانف سلطان محمّد به ریاست سیداجل بهاءالدین رازی از بزرگان دولت خوارزمشاهی در سال 1215/612 عازم شرق شدندتاباچنگیخان ملاقات ومذاکره نمایند.این هیأت دراواخر همان سال یا اوایل سال بعد موقعی که چنگیزخان هنوز در پکن بسر می برد و به مغولستان بازنگشته بود موفق به ملاقات او شدند....امپراتوری

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید