بخشی از پاورپوینت
--- پاورپوینت شامل تصاویر میباشد ----
اسلاید 1 :
صادق هدایت در بهمن ماه1281 دریک خانواده اشرافی ومرتبط با دربار قاجاریه دنیاامد.نسبت اوبه رضاقلی خان هدایت نویسنده روزگار ناصرالدین شاه و مؤلف«مجمع الفصحا»می رسید.
صادق پس ازدو برادروخواهر به دنیاامده بود وبه همین سبب«عزیزکرده»خانواده بود.وی مانندسایربرادران وخواهرانش دراغوش عمه ها و دایه هابزرگ شد.هفت،هشت ساله بود که به اتفاق دوست وهمبازی اش خسروهدایت(که پسردایی اوبود)ومنوچهرهدایت(که پسرعمویش بود)به مدرسه رفت.این سه نفرتا کلاس سوم دبیرستان با هم بودند.
«صادق»کودکی بسیارتنبل ونسبت به اموردرسی خودبی توجه بود و هرروز بر دامنه این بی توجهی می افزود،تاجایی که درکلاس سوم دبیرستان سه سال پشت سرهم مردودشد.تمهیدات واعمال نفوذ خانواده وهمچنین تغییرمحل تحصیل اوازدبیرستان علمیه به دارالفنون وسن لویی تأثیری دراین امرنکرد،واوهمچنان بی توجه به درس ومشق وامورتحصیلی خود،روزها وشبها راسپری می کرد.
صادق هدایت درسال 1304 شمسی تحصیلات متوسطه را به پایان برد.تأخیرپنج ساله اووعقب افتادگی اش ازهمسالان،دلیل محکمی براین نکته است که او(برخلاف ادعای مدعیان)دانش اموز فوق العاده ای نبود،و درکار درس ومشق،پشتکار و کوشایی نداشت.
اسلاید 2 :
«صادق»جوان،پس ازاخذدیپلم متوسطه بایدواردبازار کار می شد،امارفتن به دنبال کسب وکارمعمولی،دورازشؤنات خاندان اشرافی«هدایت»بود.بایدتمهیداتی اندیشیده می شدتااوباوضعیتی متفاوت بادیگران،به کاردعوت می شد.ازاین روتلاش خانواده برای تهیه مقدمات این امراغازگردید.پدرواعضای پرنفوذخاندان هدایت به تکاپوافتادندوبه رایزنی وارایه نظرپرداختند،وپس از اعمال نفوذفراوان وبه اصطلاح رایج امروز،«پارتی بازی»،صادق هدایت رادرکنکوراعزام دانشجوبه خارج از کشورشرکت دادندوسرانجام همان عواملی که نام اورادراین امتحان ثبت کردند،موجبات موفقیت اورافراهم اوردند،ونام اورادرشمارقبول شدگان این ازمون قراردادند.به این ترتیب صادق هدایت به عنوان دانشجوی بورسیه،درمیان نخستین گروه دانشجویان اعزامی به خارج از کشور،راهی اروپاشدودرمدرسه عالی مهندسی راه وساختمان درکشوربلژیک ثبت نام کرد.امااوکه ازنظرتحصیلی پایه ای قوی نداشت،ودوران دبیرستان ومرحله امتحانات اعزام دانشجورابه مدداعمال نفوذ خانواده سپری کرده بود،ازدروس دانشگاهی سردرنمی اوردو کاری جزولگردی وتلف کردن سهمیه ارزی وپولی که از محل مالیات مردم زحمتکش ایران برای اوارسال می شد،نداشت.وضعیت تحصیلی اودربلژیک انچنان اسفباربودکه مسؤلان اموراموزش عالی بلژیک تاب نیاوردندوسرانجام اورا ازاین مدرسه عالی اخراج کردند.بااخراج صادق ازدانشکده،باردیگرماشین قدرت واعمال نفوذ خاندان هدایت به کارافتاد.تمام نیروهای خانواده بسیج گردیدوامدورفت های هدفدارشروع شد.پدروعموهاودیگرافرادفامیل هریک توصیه نامه به دست،ازخانه این «وکیل»به دفترکاران«وزیر»می رفتند تاسرانجام وپس اززدوبندهای فراوان،وضعیت نابسامان تحصیلی فرزنددردانه خاندان هدایت رااصلاح کردندوبامدد دوستان واشنایانی که درسطوح بالای حکومت بودند،باردیگرنام اورادر فهرست دیگری ازدانشجویان اعزامی به خارج ازکشورقراردادندو وی رابه همراه گروه دیگری ازدانشجویان ایرانی که برای اموختن معماری عازم فرانسه بودندازبلژیک به پاریس فزستادند.
اسلاید 3 :
براساس ضوابط وزارت معارف ان روزگاروبه موجب برنامه تحصیلی دانشگاههای فرانسه،هردانشجو باید حداکثر چهارسال در ان کشور اقامت می کردوتحصیلات خودرا درطی این مدت به پایان می رساند.اماصادق هدایت این ضوابط را هم رعایت نمی کندودوره اقامتش درفرانسه بیشتر ازاینهاطول می کشد.اودراین ایام هم مطلقآ دراندیشه درس ومدرسه وکتاب وتحصیلات نیست،وبه قول ونسان مونتی این سالهارابه سیروگشت میگذراند.
اودراین شهردل به دخترکی پاریسی بسته بودوبه جای تلاش درراه تحصیل،تمام اوقات خودرابااین دخترک سپری می کردویابادوستان همفکرخود دنبال ابتذال و رفتارهای غیراخلاقی می رفت.صادق هدایت دراین ایام از اقامت خوددرفرانسه،جذب افکار و اوهام نیهلیستی(پوچ گرایانه)که در ان ایام برخی محافل وگروههای جوان فرانسه را فراگرفته بود،شده بود وبه تقلید کورکورانه از انان می پرداخت.واقعیت این است که روحیه ملال ودلزدگی از همان ابتدادرذهن وروح اوجاری بود.وی دراردیبهشت ماه 1307 باانداختن خودبه رودخانه«مارن»خودکشی کرد.اما ازبدحادثه برروی قایقی فروافتاد که دختروپسری در ان سرگرم مغازله بودند،وبدین ترتیب نجات یافت.
اسلاید 4 :
صادق هدایت درسال 1309 شمسی ودراوج دیکتاتوری رضا شاه به ایران باز می گرددومی کوشدتاازامتیازات دانشجویان اعزامی به خارج از کشوربرخوردارشود.
صادق هدایت هیچگاه درس خودرادردانشکده های پاریس دنبال نکرده است.اوپس ازچهارسال حیف ومیل بودجه دولتی وارزارسالی ازاین کشور،بی نتیجه وبی حاصل ودست از پا درازتر به ایران بازمی گردد.ادعای اینکه هدایت تحصیلات عالیه را در فرانسه گذرانده بود،ادعایی واهی است.حتی ادعای گذراندن دوره تحصیلی مدرسه TRAVUX نیز دور از واقعیت است.
سرانجام که صادق هدایت که نتوانسته بودازسفرفرنگ خودمدرک وعنوان وبه قول برادرش«تیتر»خاصی به ارغوان بیاورد،درتلاش برای بدست اوردن مقامات بالا،ناکام ونامراد می شود و پس ازسعی بسیار مجبور می شود تا به عنوان کارمندساده در بانک ملی ایران به کاراشتغال ورزد.اودر تاریخ10 ابان 1309 شمسی با حقوق ماهانه بیست تومان به عنوان کارمند اداره محاسبات و پس ازان بعنوان متصدی ارسال مراسلات به استخدام بانک ملی ایران درمی اید.خودش درنامه ای به یکی ازدوستانش درباره وضعیت کار و وظایفش دربانک ملی ایران،می نویسد:
«الان که این کاغذ را می نویسم50 تاچشم به من نگاه می کند.چون این کاربرخلاف قانون است.بایدهمه خودرامشغول بکنند،اگرچه کاری هم نداشته باشند.لابد برایت نوشته ام که مدت دوماه ونیم است که واردبانک ملی ایران شده ام تا که شاید دری به تخته بخورد و پولی به جیب بزنم.ولی هنوز دشت نکرده ام.اینجا یا مثل سگ یا مثل تو،هرروزازگرده مان بارمی کشند...به طوری که ادم را ازهرچه کار است بیزارمی کنند.صبح از ساعت8 تا شش بعدازظهر و انوقت هفته ای سه شب هم المانی ها درس می دهندویکی ترجمه می کند که ان هم شبیه من است.وکارمان ده بریک وبیست بر دوهمین قدربدان که وقتی ازاین محل خارج می شوم،سرم گیج ومنگ است...»
اسلاید 5 :
«صادق هدایت»دراین زمان تصمیم می کیرد تا به هندوستان برود.این سفربه همت یکی از دوستان خانوادگی اش ،به نام«شین پرتو»انجام گرفت.شین پرتو درباره چگونگی انجام این سفرمی گوید:«وقتی خواستم به محل مأموریت خود(سفارت ایران درهند)بروم ازمن کمک خواستندتالااقل برای مدتی ازشرش خلاص شوند.من باصادق دوست بودم وبا خانواده اش هم روابطی داشتم.به اوپیشنهادکردم بامن به هندبیاید.باخوشحالی پذیرفت.با هم به بمبئی رفتیم.به او جا ومکان دادم.ماشین تحریرقراضه ای به اودادم تاسرش گرم شودو«بوف کور»،ان اثرمنحط رابتواند پلی کپی کند.من بودم که دست صادق،این پسرلوس وننرراگرفتم تاهندراببیند وکارجفنگ بنویسد.حالا شما...درباره اش مقاله وکتاب می نویسید،که چه بشود؟ادبیات که این مزخرفات نیست.»(1)
به هرصورت صادق هدایت درروزسوم دسامبرواردشهربمبئی می شود.مدتی بودکه رژیم پهلوی برای تضعیف مبانی اسلامی درایران،حرکتی اغازکرده بودومی کوشیدتاگذشته دوروباستانی ایران رادرمقابل دوره اسلامی این سرزمین قراردهدوباتبلیغات پیرامون مجدوعظمت ایران باستان،اسلام واعراب رامایه عقب ماندگی وبدبختی ایران وایرانی معرفی کند.بزرگان خاندان هدایت که همگی درشمارمردان سیاست وازکارگزاران طرازاول رژیم بودند،به«صادق»پیشنهادمی کنندتابرای جبران عقب ماندگی درتحصیلات دانشگاهی وبرای اینکه بتواند برای خود،جا ومکان ویژه ای درتشکیلات دولتی دست وپاکند به این موج وجریان تبلیغی بپیوندد،وفرصت سفر به هندوستان را مغتنم شمرده،وبا بهره گیری از حضورزرتشتیان دراین سرزمین،زبانهای باستانی ایران،نظیرزبانهای پهلوی واوستایی رابیاموزدتادربازگشت به ایران به عنوان کارشناس دراین عرصه به خدمت گرفته شودو راه برای ترقیات بعدی او هموارگردد.این پیشنهاد،صادق هدایت رادراندیشه فروبردواوراوادارکردتابه صورت جدی دراین زمینه مشغول کارشود.با همین هدف بودکه اوروابط خودرابازرتشتی های ایرانی تبارهندگسترش داد،وسرانجام تصمیم گرفت تانزد«بهرام گورانکلساریا»به اموختن زبان پهلوی بپردازد.یکی ازپیشنهادکنندگان«محمودعنایت»برادر«صادق»بود.وی دردفاع ازنظریات خودمی گفت:من اصرارداشتم هدایت حتمآدریک رشته ای تیتر بگیردومتخصص شود.
اسلاید 6 :
پس ازگذشت مدت زمانی کوتاه باکمک استادان هندی ودوستان زرتشتی،کارنامه اردشیربابکان رااززبان پهلوی ترجمه کردوانتشارداد وبرای اینکه خودرابه رژیم بشناساند،چندین جلدازاین کتاب رابه تهران وبرای مقامات مهم وزارت معارف ووزارت خارجه ودیگرارگانهای مسئول فرستادودوستان وروزنامه نگارش رابرای تبلیغات بیشتردراین موردبسیج کرد.سفرهندوستان برای هدایت،درواقع فرصت مغتنمی بود،زیرا«شین پرتو»تمام امکانات انتشاراتی سفارت ایران رادراختیاراوگذاشته بود.بابهره گیری ازاین فرصت بودکه هدایت داستانهای«علویه خانم»و«بوف کور»راکه پیشترنوشته بود،به صورت پلی کپی انتشاردادوزیران نوشت:«طبع وفروش درایران ممنوع».(4)البته وی این عبارت را به قصدایجادکنجکاوی وتحریک وتحریص هموطنانش برپشت جلد«بوف کور»چاپ کرده بود.زیراخودش به هیچ وجه به این عبارت وتوصیه وفادارنماندوبرای هریک ازدوستانش،چندین جلدازاین اثررامجانی ارسال داشت وتعدادی راهم دراختیاررمضانی صاحب انتشارات ابن سیناقراردادتا بین علاقه مندان توزیع کند.محمودعنایت،برادربزرگ صادق می گوید:«حدود20تا15 نسخه پلی کپی شده بوف کورتوسط پست به دست من رسید...»(5)
عده ای این سفرهدایت به هندوستان رامرتبط باعلاقه وفعالیتهای سینمایی اومی دانندواعتقاددارندکه اوبه مقوله سینما هم بی توجه نبوده است،جباروزیری درنامه ای به عبدالحسین سپنتا(سازنده اولین فیلم سینمایی ایران)می نویسد:«دوروزقبل درشهربانی کل بودم،فریدون هدایت رادیدم.جوانی باریک اندام بااوبودبه نام صادق هدایت وبرای گرفتن گذرنامه مراجعه کرده بود.اومی گفت:ازهندوستان یکی ازکمپانیهای فیلمبرداری فارسی اورابرای نوشتن دیالوگ های فارسی استخدام کرده ودرصددحرکت است.اوازذکرنام کمپانی خودداری کرد...»(6)غیرازاین مورد،درچندجای دیگرهم به این مسئله که هدایت به قصدکارسینمایی به هندوستان رفته اشاراتی شده است.امامعلوم نیست که خودهدایت چنین قصدی داشته یادوستانش این برنامه رابرای اوتدارک دیده ومی خواستنداورابه عرصه سینما بکشانند.به هرحال این موضوع درشمارشایعات باقی می ماند،زیراهیچ اثری ازهدایت درزمینه سینما وجودندارد.باری پس ازچندماه اقامت درهندوستان،«غم غربت»و«یادیارودیار»به سراغ صادق امد!واوبی توجه به برنامه هاواهدافی که برای این سفر معین کرده بود،وبی اعتنا به امیدهایی که خانواده ودوستان اوبه این سفربسته بودند،همه چیزرارها کردودرشهریورماه 1316 شمسی به ایران بازگشت.هدایت پس ازبازگشت به ایران ،مدت دوماه رابه دیدوبازدیدگذراندودرتاریخ22 ابان ماه همین سال باردیگربه استخدام بانک ملی ایران درامدوبه عنوان کارمند«دایره ارز»مشغول به کارشد.
اسلاید 7 :
اندکی بعدهدایت تصمیم به خروج ازایران می گیرد.به گفته دوستان هدایت،صادق وضع روحی بدی داشت.خانواده اش اورابرای معاینه به نزد پزشک می برندودکترتقی رضوی وی را مبتلا به یک بیماری حادروانی معرفی می کندوشورای عالی پزشکی کشورهم براین تشخیص صحت می گذاردوسرانجام برای اوبعنوان یک بیمارروانی گذرنامه صادرمیگردد.عده ای از هواداران هدایت می کوشند تامسئله
«بیماری روانی»اورابهانه ای برای خارج شدن ازکشورقلمدادنمایند،امانزدیکان وافرادفامیل اوبراین عقیده اندکه وی دراین ایام،واقعآدچارناراحتی های شدیدروانی بوده وخانواده اش اورا به قصددرمان به خارج می فرستندومبالغی برای هزینه درمان دراختیارش می گذارند.مبلغ یکصدوده هزارفرانکی که پلیس در خانه وی پیداکردوتوسط سفارت ایران به رحمت الله مقدم مراغه ای تحویل داده شد،باقیمانده پولی بودکه صادق هدایت برای هزینه درمان باخودبرده بود.
درسال 1329 شوهرخواهرهدایت،یعنی سپهبد رزم ارا به مقام نخست وزیری ایران می رسد،
واین انتصاب،غنچه امیدی رادردل صادق هدایت شکوفا می کندکه بزودی گره بخت واقبالش گشوده خواهد شدواو هم مثل پدرواجدادوبرادرانش عهده دارمسئولیتهای مهم خواهدشد.امابخت باصادق همراه نبودوسپهبدرزم ارادرروز 16 اسفند 1329 براثرگلوله یکی ازاعضای فدائیان اسلام بنام شهید خلیل طهماسبی کشته شد.صادق هم سرانجام درتاریخ 19 فروردین 1330 دریکی ازاپارتمانهای مون پلیه پاریس خودکشی می کند.(1)بین ترور سپهبدرزم اراوخودکشی صادق هدایت تنها 33روز فاصله است.
اسلاید 8 :
«صادق هدایت»نمونه کامل وتمام عیار روشنفکران وابسته درروزگارپهلوی است.جماعتی که به رغم ادعای اگاهی ودانش وفرهیختگی،کمترین توجهی به سرنوشت مردم وطبقات فرودست جامعه که بی رحمانه ازسوی قدرتهای استعماری استثمارمی شدندوبخاطردرخواست ابتدایی ترین حقوق انسانی،
اسیرضرب وشتم نیروهای حکومتی بودندودرسیاهچاله های قرون وسطایی جان می دادند،نداشتند،و
تنهادراندیشه کسب منافع مادی،ولذایذانی برای خودبودند.
برای هدایت،تنهابرخورداری ازلذایذ انی وزودگذرزندگی مطرح بود.همین که اسباب ووسایل خوشگذرانی
برای او مهیاباشد،همه چیزخوب وعادی،وهمه کارجهان بروفق مراداست:«امروزرفتم به یکی از کافه های خیابان لاله زاروبه یادتأترهای اوانگارداروپاکمی مزقون گوش کردم»(1)
می بینید که غم هدایت ازچه نوع غمی است.این نویسنده اشزاف زاده از کمبودسازوضرب ومزقون درزندگی اش گله دارد.اودراشفته بازار بعدازجنگ جهانی اول،وقتی که جریان«تجددطلبی»دستورکاردولتهاست،به صورت پنهانی باحکومت همصدامی شودوبرای تخریب بنیانهای سنتی واعتقادی مردم این سرزمین دست به کارمی شودودراین راه به هیچ چیزرحم نمی کند
حتی دین وائین مردم وهمه چیزرابازیچه قرارمیدهد.کتاب«علویه خانم»راکه محصول همان سالهاست ازنظربگذرانید.اوگروهی از زوار امام هشتم شیعیان رانشانه می گیردوانهارابه عنوان مشت نمونه خروار،
مرکزتمام تباهی ها وانحرافات وابتذالات اخلاقی معرفی می کند.ویا اگر«بوف کور»راازنظربگذرانیدبه نمونه های فراوانی ازسمپاشی های او علیه دین وخدابرخوردمی کنید:«...ولی هیچوقت نه مسجدونه صدای اذان ونه وضو«اخ وتف»انداختن ودولاوراست شدن درمقابل یک قادرمتعال وصاحب اختیارمطلق که بایدتنها بازبان عربی بااواختلاط کرد،درمن تأثیری نداشته است.»(2)
اسلاید 9 :
از جمله اثارضداسلامی هدایت بایداز«افسانه افرینش»نام برد.این اثرکه یک نمایشنامه(خیمه شب بازی)درسه پرده است مملو ازتوهین به خداوندوفرشتگان واساس خلقت است وبه جرأت می توان ادعا کردکه این اثرازکتاب«ایات شیطانی»سلمان رشدی چیزی کم ندارد.هدایت که عنصری ضداسلام است
وکاملآهمگام باماشین حکومتی رضاخان عمل می کند،انتظارداردتااین خوش خدمتی جبران کمبودو
«مدرک تحصیلی»اورابنمایدو زعمای حکومت اورادرمسیررشدوترقی قراردهند.
تلاش اودرفراگیری زبانهای اوستایی وپهلوی وتلاش وهمکاری اش برای ترجمه متون پهلوی،درراه وصول به همین هدف وباانگیزه کمک به«اسلام زدایی» وخوشامدرژیم انجام می پذیرد.اشنایان ودوستان هدایت گهگاه وبه صورت پراکنده به این خصلت هدایت اشاره کرده اندومتذکرشده اند که او کینه وخصومتی ریشه داربااسلام داشت.صادق چوبیک درتازه ترین نوشته خود درباره هدایت،می گوید:«تا
به حال هرچه درباره زندگی هدایت نوشته شده ،ازترس حکومت،خانواده ویا ملاحظه کاری های دیگربوده است.من هدایت راازسال 1315 شمسی شناختم که تازه ازهندوستان برگشته بود،اودشمن
شماره یک دین اسلام بودواعتقادداشت که تمام بدبختی هاازرهگذرحمله اعراب ودین اسلام برما وارد
شده است.اودرحقیقت یک ملحدتمام عیاربودوعلاقه شخصی من به اوبیشترناشی ازهمین عداوتی بود که اوبادین اسلام داشت...»(3)دوران دیکتاتوری رضاخان مقارن بادوران نوجوانی وبلوغ فکری هدایت بود
اسلاید 10 :
هدایت درهمین زمان،یعنی 1309 شمسی و1930 میلادی نخستین اثر ضداسلامی خود بانام«البعثت الاسلامیه فی البلاد الافرنجیه»راانتشارداد.
این نوشته ازداستانهای به اصطلاح طنز امیز صادق هدایت است که به صورت سه گزارش روزنامه ای نوشته شده وانگونه که ازنامش بر می اید،اسلام ومسلمانان را به سخره گرفته است.
صادق هدایت شخصی وابسته به طبقه اشرافی بود،طبقه ای که درتحولات جدیدایران،روبه اضمحلال ونابودی می رفت وجای خودرا به یک طبقه سرمایه دارجدیدو نوکیسه می داد.اگرهدایت 10 یا 15 سال پیش به سن کاررسیده بودوداوطلب کاردردستگاه دولت می شد،بی شک به اعتبارنفوذخاندان هدایت،به مقام وموقعیت مهمی دست می یافت ومثل پدرش هدایت قلی خان اعتضادالملک که سالها حاکم شهرهای مختلف ایران،ومشیر و مشاور وزراء ونخست وزیران ومدیرکل ادارات وسازمانهای بزرگ بود،اوهم شغل ابرومند وپولسازی درحاشیه دربارپیدا می کرد.امادیگروضع کاملآدگرگون شده بودخاندان قاجاربه حضیض ذلت سقوط کرده بودودرباریان وافرادوابسته به این سلسله نیزدربه درودرمانده شده وراههای هرگونه اعمال نفوذویا به قول خودشان«مداخل»بررویشان بسته شده بود.
این وضعیت به هیچ وجه باب میل صادق هدایت نبود.اوازاینکه ناچاربودبرای ماهی بیست تومان حقوق،روزی چندین ساعت بیگاری کند،به سختی ناراحت وافسرده بود.صادق به دلیل همین کمبود حقوق سرانجام ازبانک ملی استعفامی کندو به سودای کسب درامدبیشتربه اداره کل تجارت می رود و به استخدام ان تشکیلات درمی اید.اماپس ازچندماه کاردراین اداره معلوم می شودکه اداره تجارت بودجه واعتبارلازم برای پرداخت حقوق ماهیانه وی رادراختیارندارد.به همین سبب باز بیکاری به سراغ او می اید.
دراین زمان یکی از اشنایانش به نام محمد مقدم که بعنوان مترجم زبان انگلیسی دراستخدام«اژانس پارس»بود،اورابه عنوان مترجم زبان فرانسه به این سازمان می بردوصادق هدایت مدتی را به عنوان مترجم درخبرگزاری پارس می گذراند.اوازطریق کاردرخبرگزاری پارس اندک مبلغی پس انداز می کندوزمانی که درمی یابدچندصدتومانی درحساب پس اندازخوددارد،باردیگررگ اشرافی اوبه جنبش درمیایدوبه همراه همفکر ودوستش محمد مقدم به سمت اراک می روند تا به زعم خود«تارک دنیا»شوند و تا اخر عمرمانند فقیرترین روستاییان،باحداقل امکانات زندگی کنند.! انها دراراک درخانه یکی ازبستگان محمدمقدم(که بیش از100 اتاق داشت)ساکن می شوند،امابزودی وبه دلیل مسائل ایدئولوژیکی بین این دو اختلاف می افتدواز هم جدا می شوند