بخشی از مقاله

چکیده

صادق هدایت، سرشناسترین نویسنده ادبیات معاصر ایران است. داستانهای او را میتوان از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار داد. وی در پردازش این داستانها، تبحر و مهارت خاصی داشته است. در آثار وی اندیشههای رئالیستی، ناتورالیستی و گاه سوررئالیستی قابل مشاهده استمعمولاً. داستانهایش را با توصیفی مختصر از طبیعت و یا معرفی تصویری شخصیتها آغازمیکند و    داستان را با شیوهای اعجابآمیز به پایان میرساند. هدایت با درهم شکستن نظم زمانی رخدادها سکانسها و بخشهای محوری داستان را برجسته میسازد که باعث ایجاد پیچیدگی و ابهام هنری در داستان میشود. این پژوهش بر آن است تا با درک شیوه-های هدایت در پردازش داستان کوتاه، به تجزیه و تحلیل اندیشههای رئالیستی و ناتورالیستی در آثار وی بپردازد.

مقدمه

صادق هدایت سرشناسترین نویسنده ادبیات معاصرایران است. - کامشاد، - 201 : 1384 علت اصلی اشتهار وی در بین خوانندگان و    منتقدان، به خاطر روان داستانهایش به ویژه بوف کور است. - کاتوزیان، - 1377:112 در ایران، نوشتن داستانهای کوتاه به مفهوم واقعی و مبتنی بر اصول صحیح داستاننویسی بعد از جمالزاده، به وسیله هدایت معمول شد و بیشک باید او راستادمسلّم و بنیانگذار این رشته در ادبیات معاصر دانست - آرینپور، - 1385:134 هدایت "از طریق آشنایی با آثار استادان قصه کوتاه اروپایی نظیر گی دوموپاسان و آنتوان چخوف" - سپانلو، - 1372:97 به فنون علمی داستاننویسی مجهز شد.

وی نخستین مترجم آثار چخوف در ایران است تمشک خاردار نخستین داستان وی است که هدایت در سال 1932 به فارسی ترجمه کرد - کمیسروف، بی تا: - 13 صادق هدایت یکی از استثناییترین نویسندگان ایران است که آثارش از زوایای گوناگون و در ابعاد متنوع قابل تعمق و بررسی است.  این ابعاد اگرچه هرکدام همچون شخصیت درونی هدایت دارای پیچیدگیها و تودرتوهای عجیبی است؛ امامنطقی که بر این پیچیدگی-ها حاکم است، اگر مخاطبدقّت و نظر کافی باشد، سرانجام- اگرچه نه به آسانی- این کلاف هزار پیچ را برای او خواهد گشود.

"در واقع، همین منطق درونی است که به اتکا آن میتوان ره به جایی برد و سر نخ اساسی نگرشکلّی هدایت به جهان و اجتماع را به دست آورد. به هر حال آثار هدایت پر است از مقولههای انسانی، اجتماعی، فلسفی و غیره. عشق، تاریخ، فلسفه، هنر وادبیات، موسیقی، روانشناسی، جامعهشناسی، طبیعت، درد و رنج انسان، مظلومیت حیوانات، محرومیتهای اجتماعی و دهها و دهها دیگر از این نوع مسائل، در آثارهدایت موج میزنند والبتّه بر اساس همین نشانههاست که میتوان گفت داستانهای هدایت، بی اغراق، یکی از ارزندهترین آثار ادبیات داستانی ایران است - قربانی، - 15B1372:14 "از لحاظ نگرش کلی هدایت به مسائل فلسفی، سیاسی و اجتماعی، آثار او به پنج دسته مجزا از هم تقسیم میشود.

اول، داستانهایی که بازتاب مسایل روحی و روانی هدایت است و بیشتر از آثار پو الهام میگیرند؛ دوم، داستانهایی سرچشمه گرفته ازافکار فرو ید و یونگ؛ سوم، داستانهایی است متأثر از جهانبینی نیچه و خیام ؛ دسته چهارم، داستانهایی است با گرایشات میهنپرستانه و فوق العاده احساساتی و دسته پنجم، داستانهایی که دردها، رنجها و مصایب اقشار گوناگون مردم کشورمان رادربرمیگیرد و بیشتر، از مایههای فکری هدایت و احساسات انسان دوستانه او نشأت میگیرد" - قربانی، - 14-15 :1372

B 2 رئالیسم و ناتورالیسم

1 B 2 رئالیسم

رئالیسم را از ریشه real به معنای حقیقی، از ریشهres ، به معنی چیز، به صورت شزیسم یا چیزگرایی بکار بردهاند. - گرافت" - 56:1379 به عبارت دیگر موضوع شناخت انسان به اضافه هستی است. " - ثروت، - 1390:107رئال وضع، شیئ و حالتی کاملاً عینی و درست در نقطه مقابل ذهنی قرار میگیرد. گاه رئالیسم را مفهومی ریاکار و رسوا مطرح کردهاند از آنجا که رئالیسم با امری ملموس و بیرون از ذهن سر و کار دارد.

- گرانت - 12 :1379 گرچه صفت »ریاکار و رسوا« چندان مناسب به نظر نمیرسد زیرا از نظرگاه علمی روند انتظار از رئالیسم روندی طبیعی است بنابراین بهراحتی نمیتوان رئالیسم را محدود ساخت و از انواع صفاتی که بدان بستهاند »بیثباتی مزمن.« این پدیده را نشان داده اند. - ثروت، - 107 :1390 رئالیسم دریافت نویسنده از جهان واقع و شخصیتهاست. رئالیسم در ابتدا تعبیر فلسفی دیرپایی بود که معنای آن اعتقاد به واقعیت اندیشهها و در برابر مشرب اصالت وجود اسمی قرار داشت.

ارسطو را پایه گذار رئالیسم فلسفی یا کلاسیک میتوان شمرد که دنیای طبیعت و واقع را تحت مقولههای دهگانهای میداند و در هنر شاعری ادبیات را محاکات از طبیعت و بیان و نمایش واقعیت مطرح میکند که در اندیشه هنرمند انعکاس داشته و به کمک نیروی تخیل بازآفرینی میشود. از نظر فلسفی رئالیسم »محصول بسط عقلگرایی عصر روشنگری و آرای سخنگویان و نمایندگان آن همچون ولتر و دیدرو« دانست. - زرشناس: - 100B101 داستان کوتاه به لحاظ فشردگی و قابلیت پردازش آن با موضوعات جزئی، بستر مناسبی برای خلق آثاررئالیستی، به ویژه رئالیسم اجتماعی است.

در ایران صادق هدایت با استفاده ازاینقابلیتِ داستان کوتاه آثار رئالیستی خود را به وجودآورد. بالزاک، پیشوای نویسندگان رئالیسم، نویسنده را »مورخ عادات و اخلاق « جامعه خویش میداند و زندگی را متشکل از »تودهای حوادث و مسائل کوچک« که نویسنده باید آنها را »تا حد لزوم« بزرگ نماید، همچنین رماننویس با انتخاب قهرمان هایی که نمونه نظایر خود هستند به تشریح جامعه میپردازد. - سیدحسینی: - 288 در نتیجه رئالیسم برداشتی از واقعیت است نه آنچه که به گفته ارسطو »میتوانست اتفاق بیفتد« ، بلکه عینیت را در بر میگیرد. "رئالیسم در وهله اول عکسالعملی بود که برضد جریان هنر برای هنر به وجود آمد" - سید حسینی، - 1387:173

1 - 1 - 2 شخصیتهای رئالیستی

بالزاک بر این باور بود که قهرمانهای نویسنده باید به گونهای برگزیده شوند که نمونهای برای نظایر خود باشند. نویسنده باید برای خلق تیپ مورد نظرش حقیقت را از چند نمونه واقعی بگیرد و با ذوق هنری درآمیزد. وی بشر را مولود جامعه خویش میدانست پس جامعه میتواند بر افراد جامعه تأثیر گذارد. - سید حسینی: - 271 بنابراین دیگر شخصیتBها انسانهای عجیب و غریب را در بر نمیگیرند، بلکه نمونهای از جامعه خویش خواهند بود. از طرفی من فردی رومانتیکها جای خود را به قهرمانی از بطن جامعه داد. بنابراین ریشه رفتار انسان شرایط اجتماعی زمانه شد.

هانری تولی، منتقد فرانسوی، با انتشار مقالاتی شخصیت - پرسوناژ - را اساسی-ترین عنصر داستان کوتاه و رمان مطرح کرد با کلیه خصوصیاتی که با توجه به موقعیت اجتماعی و محیط در او به وجود میآید. وی بایدترجیحاً معاصر و از هر طبقه اجتماعی باشد. همچنین توصیفها همچون وسیلهای برای پروراندن شخصیتها معتبر است. صحنه باید در وجود شخصیت مؤثر باشد. بنابراین نویسنده با مشاهده جهان واقع شخصیتهای رمان خویش را عرضه میکند. - فاطمی : - 50 بنابراین نویسنده رئالیست برای اینکه همه چیز واقعی و حقیقی جلوه کند، شخصیتی عادی و باورپذیر را برمیگزیند، وقایع و شخصیتهای داستانهای رئالیستی، نه بزرگتر از رویدادها و انسانهای جهان پیرامون ما هستند و نه کوچکتر از آنها. شخصیتهای رئالیستی راکد و ایستا نیستند و در جریان حوادث داستان تغییر میکنند. - تقوی: - 16 گفتگوی میان شخصیتها به-تدریج ماجرا را شرح میدهد.

2 - 1 - 2 ویژگیهای رئالیسم

رئالیسم دو مانع را شکست: نخست جنبه درونی رومانتیسم که دخالت احساسات نویسنده در تجسم دنیای خارج بود و دوم تسلط تخیل بر واقعیت و تحتالشعاع قرار دادن آن. بنابراین سوء ظن همیشگی به تخیل از ویژگیهای رئالیسم است. به طوری که بالزاک نشان داد که جامعه وی فاسد شده: » اجتماع پاریس گرد محور شمشهای طلا میچرخید. روح سودجویی در همه شئون زندگی دمیده شده بود و به گفته خود بالزاک پول نقش قانونگذار را در حیات اجتماعی و سیاسی بازی میکرد..« بنابراین عشق صمیمانه دیکنز نسبت به کودکان یتیم، یا هاریت بیچراستو نسبت به بردگان سیاهپوست، یا امیل زولا نسبت به سرنوشت روسپیان کم اهمیتتر از عشق مؤنث و مذکر محسوب نمیشد.

- ثروت : - 46 ساختار رئالیسم بر پایه طبیعت و اجتماع شکل گرفت طبیعتی که با ذوق هنری نویسنده میآمیزد و شکل کمال مطلوب به خود می گیرد. رمان رئالیستی به تجربه بیش از هنر وفادار است. معرفت-شناسی در پس رئالیسم، معرفتشناسی تجربی و گرایش آن به ارزشمندی تجربه مستقیم درباره انسجام نظامهای نظم و ترتیب در جهان بود. - لیواین: - 71 نویسنده رئالیست بیشتر تماشاگر است و افکار و احساسات خود را وارد داستان نمیسازد.

بنابراین رمان نویس در تظاهر به حضور خود در اثر، از رازگوییهای احساساتی و فلسفهبافی اجتناب میکند. رئالیسم که از درون رومانتیسم اجتماعی، با تلاش کسانی که اغلب رومانتیک بودند، سر بر آورد و نبرد آن با نقاشیهای کوربه که میگفت: »هدف هنر برای هنر پوچ و بیهوده است..« آغاز شد، به طرفداری از آگاهی عینی و دقیق پرداخت. دیگر در این آگاهیها خیالبافی جایز نبود و رمان نویس میبایست اثر »غیر شخصی« به وجود میآورد؛ آنهایی که هیجانات خود را در آثارشان گسترش دادند از دید فلوبر تحقیر شدند و الهام که از نظر وی در همه هنرها زیانبار است در هنر رماننویسی زیانش دو برابر شد و در نتیجه مکتبی عینی و غیر شخصی در برابر مکتب ذهنی یا درونی رومانتیسم قرار گرفت.

1 - 2 - 1 - 2 ویژگیهای رئالیست در آثار هدایت

ارتباط عناصر داستان با هم، چگونگی شروع داستان، پایان شگفتانگیز - مبهم، علمی و روشمند - ، استفاده از عنصر زمان، شخصیت-پردازی توصیفی، توصیف طبیعت، تکرار تصاویر، انسجام و پیوستگی در داستان.

2 - 2 ناتورالیسم

مکتبی فلسفی که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، نخست در فرانسه و سپس در آمریکا، انگلستان و سایرکشورهای اروپایی به وجود آمد. بر اساس فلسفه ناتورالیسم، هر چیزی که وجود دارد، بخشی از طبیعت است؛ بنابراین در حوزه فعالیت علم قرار دارد و به وسیله علتهای مادی و طبیعی، قابل توصیف و تشریح است. نویسندگان مکتب ناتورالیسم، بر اساس همین فلسفه، حوادث و رویدادهای زندگی را تشریح می کنند و به علت ماورای پدیدههای علمی برای توجیه حوادث و رویدادهای زندگی اعتقادی ندارند. ساده ترین توصیفی که از این مکتب میتوان کرد، "به کار بردن جبرگرایی در ادبیات و به خصوص در داستاننویسی است".

- میرصادقی، - 1368:564 ناتورالیسم به عنوان یک تحول فکری، همراه با تحول اقتصادی و سیاسی، نتیجه ی تغییرات سریع و ریشه داری بود که انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم در اروپای غربی وآمریکای شمالی به جا گذاشته بود. از دیگر عواملی که بر زندگی نیمه ی قرن نوزدهم تأثیر گذاشت، انتشار نظرات داروین در 1859 بود. نظرات داروین در پیداییش ناتورالیسم نقش ی عمده داشت ومسالهی تنازع بقا، مضمون اصلی بسیاری از نوولهای ناتورالیستی شد. رویدادها و گرایشهای فلسفی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی قرن نوزدهم در فراهم آوردن زمینه و پایههای ناتورالیسم تاثیر بسزایی داشت.

1 - 2 - 2 ناتورالیسم، اخلاق و واقعیت اجتماع

امیل زولا ادعا می کرد که اثر علمی، یعنی رمان جدید، درعین حال یک اثر اخلاقی است؛ هر چند که اکثریت منتقدان در آثار زولا تمایلی شدید به بیپردگی و غیر اخلاقی بودن کشف میکردند، زولا روی این ادعای خود اصرار می کرد. به عقیده زولا، رمان نویس کار خالص دانشمند را انجام نمی دهد؛ البته در برابر وضع و مشخصاتی که تحلیل میکند، بی طرفی و نفوذ ناپذیری بیرحمانه یک دانشمند را مراعات میکند؛ باوجود این، همان سان که »کلود برناد« گفته است، »تجربهگر، بازپرس است« زولا هم اضافه میکند که »رمان نویس بازپرس آدمها و عواطف آنهاست« و اگر قراراست قاضی بیطرف باشد، چگونه میتواند در مورد مسایل اخلاقی، بی-طرف نباشد.« - سیدحسینی، - 248 ادبیات ناتورالیستی به عنوان ادبیاتی متعهد، همیشه به اخلاق پایبند بوده است.

این مکتب به عنوان جنبشی طرفدار اخلاق، با ترسیم آدمهای در بند محیط و وراثت و بیان زندگی پلشت آنان، درصدد ارائه راه حلی برای درمان مقوله ضد اخلاق است. نویسنده ناتورالیست با وقوف بر زشتیهای جامعه، آن را در برابر دیدگان خواننده خود میگذارد و وی را بر کرسی قضاوت مینشاند تا از درون و برون شخصیت افراداجتماعی، راه حلی برای درمان این زشتی بیابد. دو مفهوم رئالیسم و ناتورالیسم مانند دوقلوهایی هستند که دو جسم و اندام دارند، اما در یک نقطه به هم پیوسته اند و در یکی از اندامها شریکند. آن چه این دو را به هم پیوند میدهد، این اعتقاد بنیادین است که هنر در اصل و بنیان، تقلیدی است؛ امری عینی است و در واقع، بازنمایی واقعیتی دیگر است.

این اعتقاد ناتورالیستها را بر آن داشت که مضمون خود را از میان زندگی روزمره، مردم کوچه و بازار و آن چه در دسترس بود، انتخاب کنند و تا جایی که امکان دارد، غیرفردی بودن را در تکنیک و محتوا رعایت نمایند. از این دیدگاه و به قول هاری لوین، رئالیسم یک »گرایش همگانی« شمرده می شد و زمینهای فراهم آورد تا بر مبنای آن، تمام آثار هنری در دو طبقهبندی »غیرواقعی« و »واقع گرایانه« گنجانده شود. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید