بخشی از مقاله
زبانه هاي فروزان و گرمابخشي دوخته ايم که در آيينه چشمانمان
انعکاس يافته. بي اختيار دستها دراز مي کنيم و بالاي سرش قرار مي دهيم و از آرامش حاصل از گرما و حرارتي که زير پوستمان دويده آيينه چشمانمان بسته مي شود.
مدتي در هيمن حالت سپري مي شود و دو مرتبه دستها را از روي زبانه هاي آتش به سوي چهره مةي بريم و با کشيدن دستها به صورت گرمائي را که دستهايمان از آتش هديه گرفته به چهره تقسيم مي کنيم.
شايد باز هم بايستيم و از گرما لذت ببريم ، شايد هم برويم و به دنبال حل مشکلاتي که مجل لذت بردن بيشتر را به ما نمي دهند بدون اينکه لحظه اي بيانديشيم چرا و از روي کدامين حس و غريزه و عادت دست به صورت کشيديم ؟
چرا ؟
علت اين « چرا » چيزي است که بايد آن را با زدودن گرد و غباري که بر چهرۀ فرهنگ کهنمان نشسته به صورت آوريم.
آتش در فارسي امروزه فارسي نو و لحجه هاي گوناگون به زبان مي آيد.
آتش ، آتيش ، آذيش ، آذر ، آگِر ، آير و ...
در زبان اوستايي اين واژه براب ر با آترش بوده و همچنين آذر بازمانده آتور يا آدور پهلوي است. آتيش که تلفظ آميانه امروزي آتش است ، در پهلوي آديش و در فارسي دري نيز آذيش تلفظ مي شده.
به نام بندهش آتش هفتمين آفريننده هرمزد ، هنگام آفرينش جهان مادي بود.
هرمزد آتش را از بهترين و بالاترين ويژگي خود آفريده است . در بندهش آمده :
« آتش برترين آفريده مادي او و نور بخش و روشنايي دهنده جهانيان است. فروغ و نور آتش از روشنايي بي پايان يعنةي جاگياه هرمزد مايه مي گيرد. لاين فروغ ذره است که نور جاويدان و پايان ناپذير پاک خداوندي ، پس آفريده شدن آتش ، فروغ و روشنايي بيکران ايزدي به او پيوست»
همان گونه که اهورا مزدا با نيروي ناتوان انسانها و موجودات مادي قابل لمس نيست و ما فقط مي توانيم وجودش را به وسيله آنچه به وجود آورده احساس کنيم، آتش را هم نمي توانيم لمس کنيم بلکه به واسطه گرما و روشنايي که پديد مي آورد احساسش
مي کنيم نمي توانيم دست را درون آتش کنيم و لمسش کنيم زيرا فروغ و ذره ايزدي که پروردگار در آن قرار داده دستمان را خواهد سوزاند. مگر آنکه سياوشي باشيم پاک و راست و مظلوم آنقدر که وقتي پا درون آتشي بزرگ نهاديم قلعه هاظي سوزان به احترام آن راه را باز کنند.
« اي خداي هستي بخش، داناي بي همتا ، ما در برابر اين دو که پرتو از انوار توست به نماز و نيايش تو مي پردازيم»
کسي که از سوي اهورا پاک شايستۀ کشف و پي بردن به اين عنصر دربردارندۀ فروغ ايزدي گشت بنابه گفته فردوسي در شاهنامه هوشنگ پيشدادي است .
روزي هوشنگ به همراه گروهي از افرادش براي گردش به کوه فت ، ناچار ماري سياه رنگ و تيره اي ديد. سنگي برداشت و به سويش پرتاب کرد . سنگ به مار نخورد و با سنگ ديگري برخورد کرد.
« فروغي پديد آمداز هر دو سنگ دل سنگ گشت از گروه آذرنگ
نشد مار کشته وليکن زراز ازين طبع سنگ آتش آمد فراز »
هوشنگ شادان از پي بردن به وجود وجودي فروزنده به شکرگزاري و بزرگداشت نيايش کرده و جشني برپا مي کند:
« جهان دار بيش جهان آفريد نيايش همي کرد و خواند آفرين
که او را فروغي چنين هديه داد همان آتش آنگاه قبله نهاد
شب آمد و برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروه »
در فرهنگ و افکار و اساطير ما آتش هديه اي است از جانب پروردگار و هوشنگ با کشف آن افتخار بيک بودن از جانب هر مزد نصيبش مي شود.
اما در اساطير يونان و رم اينگونه نيست. پرومته که آتش را به نوع شب هديه مي کند و راز آن را براي مردم مي گشايد به جرم اين کارش از جانب زئوس در کوههاي قفقاز به زنجير کشيده مي شود و يکي از قلل سلسله جبال البرز زنداني مي شود و تا قرن ها عقابي گوشتخوار جگرش را مي خورد تا اينکه بلاخره هرکول او را نجات مي دهد.
اهورا آتش اهورا آتش را به ما ارزاني کرد. اما زئوس راز آتش را از دستش در رفت و برملا شد مسلماً رفتار و ديد و ارزش آتش بايد براي مردمي که هر يک صاحب اين اسطوره ها هستند تفاوت داشته باشيم. آيا ما با آتش چون يک هديه گرانبها رفتار مي کنيم؟
هرمزد براي نگهبانةي آتش در جهان جسماني و مينوي نگهباناني گمارد. نگاهبانان آتش در جهان مادي و جسماني آسرونان هستند. سرونان روحانيون و پيشوايان آيين مزديستا هستند . اين کلمه (آسرون) از ريشه آسرا است که يک واژه گهن مادي مي باشد . در زبانهاظي فارسي کهن حررف س به ذ تبديل پذير بوده است. در نتيجه آسر قابل تبديل به آذر ، و آسرون قابل تبديل به آذرون است که آتش را پاسباني مي کند.
بهدينان (زرتشتيان) بر اين عقيده اند که هر يک از آنان در زمين خود نگهبانان آتش هستند اظيزد( فرشته ) آذر از نگهبان مينوي آتش است و همچنين ارديبهشت هم نگهبان تمام آتش هاي روي زمين است.
بنا به برخي منابع و مأخذ ، آتشي نماد آتش بر روي زمين است. ارديبهشت رد عالم روحاني ، نماينده صفت پاکي و تقدس و راستي و همچنين زيباترين امشاسپندان است.
در عالم مادي نيز آتشي نماينده راستي است. رو به بالا مي رود و هرگز به سمت پايين زبانه نمي کشد . زيبايي و شکوه و درخشش اين عنصر در نهايت است.
اين شعله زيبا با حرکتشان نواظي دلنشينان از هنگامي که از چوبهاي درونش بر مي خيزد، ما را دعوت به شرکت به جشن و و پايکوبي با شکوهي مي کنند.
صداي سوختن چوب ، چون نواي موسيقي رم و حرکات موزون و سنجيده شعله ها خيره کننده است. شعله ها با وجود اندام خوش تراش و پيچ و تاب خود را هنرمندانه متوجه بالا مي سازد. تا جاطي که يرو داشته باشد بالا و بالاتر مي رود و يک مرتبه محو و ناپديد مي شود.
« به تو اي آذر عزيز اهورا مزدا ، به تو براي نورت نماز مي برم »
بزرگترين و برترين نگهبان آتش خود هرمزد استپ
نگهبان آتش در عالم مادي يعني آسردنان که پيرو همه آنها اشوزرتش است ، اين عنصر فروزان را مي ستودند و نيايش ها نثارش مي کردند. اين نيايش ها شمال دو بخش است . يکي نيايش هايي که رد کتاب ديني ، اوستا، موجود است و بي راه نيست که بر آنها نيايش هاي کتبي کتيبه اي گفته شود.
و ديگر نيايش هايي در برگزيده جشنها و مراسم و همچنين اعمالي است که براي تقدس و احترام با آتش انجام مي پذيرد . گروه اول متن هاي مربوط به نيايش آتش موجود در کتاب اوستا کتاب اوستا است که زيباترين آنها آتش نيايش موجود در خرده اوستا مي باشد.
« ...... اندوختۀ شايسته براي تو برسد. براناي به نگهباني تو گماشته شود.
دانايي بر نگهباني تو گماشته شود. اي آذر « آتش» عزيز اهورا مزدا ، افروخته باشد در اين خانه . روشن باش در اين خانه .....................»
« ----و نيايش و نيور و زور آفرين با به آذر عزيز اهورا مزد)
واژه آتش پنج بارگرداتها آمده که شامل مفاهيم متعددي است از جمله از جمله ، آتش معنوي ، نور تابان ، حرارت و گرما ، انرژي مطلق ، راهگشاظي خوشبختي ، آرامش دهنده در مسير رسيدن به تقوا و پرهيزکاري ، غلبه بر تارظيکي و خطر
بخش هايي از گات ها که آتش در آنها نام برده شده است عبارتند از :
هات31 بند 1، هات 31 بند 19 ، هات 34 بند 4 ، هات 46 بند 7 ، هات 43 بند 4
در بسياري از بخش هاي اوستا آتش حضور دارد و اگر بخواهيم همه را فهرست کنيم از حجم مقاله سي فراتر خواهد شد.