بخشی از مقاله
بيماري لوكوز گاوی
تاريخچه :
نخستين توصيف از بيماري لوكوزگاوي در متون پزشكي آلمان در سال 1871 آمده است .
بيماريهاي ناشي از رتروويروسها از سال هاي دور در دامپزشكي اهميت داشته اند . در سال 1908 دو دامپزشك به نامهاي الرمن و بانگ در دانمارك و در سال 1911 يك پزشك پاتولوژيست بنام رو در ايالات متحده امريكا نشان دادند كه لوكوز و ساركوم طيور را ميتوان با تلقيح پاليده عاري از سلول بافتهاي توموري طيور بيمار به انواع سالم منتقل كرد .
اشاعه شديد بيماي حاكي از اتيولوژي ويروسي آن بود ، اما تا سال 1969 موفق نشدند كه ويروس آنرا جدا كنند .
اين بيماري تاكنون در بسياري از كشورها از جمله دانمارك ، نروژ ، آلمان ، انگليس و ايالات متحده گزارش شده است . در ايران نيز اين بيماري وجود دارد و در سال 1965(1344) در گروه پاتولوژي دانشكده دامپزشكي تهران تشخيص داده شد .
1-2-اتيولوژي بيماري :
1-2-1-مقدمه :
تلاش براي تشخيص علت عفونت لوكوز گاوي براي سالها با شكست مواجه شد . در سال 1969 ، زمانيكه گزارش داده شد كه گلبولهاي سفيد تعداد از گاوها بعد از آنكه به مدت 2 تا 3 روز مورد كشت قرار گرفتند ، اجزاء ويروسي توليد كردند ، به صورت چشمگيري مانع از سر راه آن برداشته شد . اين اجزاء ويروسي مشابه اجزايي بودند كه از سلولهاي ساير گونههاي مبتلا به لوسمي بدست آمده بود .
ويروس فقط از گاوهاي مبتلا به لنفوساركوم بالغين و از گاوهاي مبتلا به لنفوسيتوز پايدار جدا شد ، اما از گوساله هاي مبتلا به اشكال گوسالهاي يا نوجوان ، تيموسي و پوستي لوكوز جدا نشد . توانايي انتقال عامل بيماري پس از تلقيح كشت هاي سلولي حاوي ويروس ، به گوسالهها كه موجب بيماري و ايجاد لنفوسيتوز پايدار در آنها شد ، مورد تأييد قرار گرفت .
مطالعات وسيع توأم سرم شناسي و همه گيري شناسي در جمعيت گاوي ، با استفاده از آزمون هاي سرمي صورت پذيرفت . نتايج تمامي اين مطالعات اوليه ، دليل كافي جهت معرفي معيار ويروسي و سرو اپيدميولوژيك اين بيماري را كه براي بنيان نهادن رابطه علت و معلولي بين ويروس لوسمي گاو و لوسمي همه گير گاو لازم بود ، حاصل كرد .
1-2-2-عامل بيماري :
عامل بيماري ازخانواده رترو ويريده بنام ويروس لوسمي گاو يا BLV مي باشد . در خانواده Re , Retroviridae مخفف Reverse به معني معكوس و tr مخفف trans criptase مي باشد كه به لحاظ وجود آنزيم ترانسكريپتاز معكوس در ويريون اعضاي اين خانواده ، چنين نامي براي اين خانواده ويروس انتخاب شده است .
1-2-3-طبقه بندي ويروس:
خانواده رترو ويريده شامل 7 جنس مي باشد :
1-آلفا رترو ويروس Alpharetrovirus
2-بتارترو ويروس Betaretrovirus
3-گامارترو ويروس Gamaretrovirus
4-دلتا رترو ويروس Deltaretrovirus
5-اپيسيلون رترو ويروس Epsilonretrovirus
6-لنتي ويروس Lentivirus
7-اسپوما ويروس Spumavirus
ويروس لوكوز گاوي درتقسيم بندي جديد ، در كنار ويروس لنفوتروپيك سلول T انساني ، ويروس لنفوتروپيك سلول T پريماتها و ويروس لنفوتروپيك سلول T سيمين، گونه متعلق به جنس دلتا رترو ويروس مي باشد .
اولين تقسيم بندي رترو ويروسها بر اساس گونه حيوانات ميزبان آنها و مورفولوژي ويريون پايه گذاري شده بود . 4 نوع ذره ويروسي به نامهاي A ، B ، C ، D شناخته شدند و ويروسها بر طبق آنها طبقه بندي گشتند كه ويروس لوكوز گاوي جزء رترو ويروسهاي نوع C قرار مي گرفت .
اركان اين تقسيم بندي هنوز به طريقي كه در مورد ويروسهاي گوناگون توضيح داده شد ، يافت مي شوند ، براي مثال ، مورفوژنز رترو ويروس تيپ C مستلزم تشكيل شدن در ديواره سلولي نوكلئوكپسيدهاي جديد هلالي شكل مي باشد (از اين رو به آن رتروويروس تيپ C گفته مي شود) .
به تازگي خصوصيات ويريون RNA در تقسيم بندي اين دسته از ويروسها بكار رفته است ، ويرويون RNA رترو ويروس هاي سرطان زاي متفاوت كه متعلق به يك گونه حيواني مي باشند ، تشابه زيادي راب ا يكديگر از خود نشان مي دهند . در حاليكه آنهاييكه متعلق به گونه هاي حيواني متفاوت مي باشند (براي مثال : مرغ، گاو ، گربه و موش) تقريباً هيچ شباهت هويتي از خود نشان نمي دهند .
قرابت پادگني در بين رتروويروسهاي مختلف بسيار پيچيده مي باشند ، اپيتوپ هاي متفاوت گليكو پروتئين غشائي مختص به تيپ هستند درحاليكه ساير آنها مختص به سويه مي باشند . پادتن هاي ضد گليكوپروتئين غشائي ، بيماريزايي ويروس را خنثي مي سازند .
اپي توپ هاي پروتئين بخش مركزي كه مختص ژن gag هستند در بين رتروويروسهاي مربوط به گونه هاي خاص حيوانات مشترك مي باشند ، يعني اينها مختص به گروه هستند .
تعدادي از اپي توپ ها (براي مثال ، آنها كه به ترانسكريتپاز معكوس تعلق دارند) در بين ويروسهايي كه چندين گونه حيواني را مبتلا مي سازند ، مشترك هستند (آنتي ژنهاي بين گونهاي) ، اما رترو ويروسهاي ماكيان با رتروويروسهاي تيپ C پستانداران كاملاً فرق دارند .
رترو ويريده خانواده بزرگ از ويروسهاي داراي پوشش خارجي به قطر 100-80 نانومتر است . اين ويروسها ساختماني پيچيده و آنزيم غيرعادي ترانس كريپتاز معكوس دارند . ژنوم آنها بر خلاف ساير ويروسها ديپلوئيد است و از يك مولكول RNA يك رشته اي با مفهوم مثبت تشكيل شده است .
طول آن 18000-7000 نوكلئوتيد است . از ژنوم اين ويروسها ، ترانس كريپتاز معكوس به صورت DNA نسخه برداري مي كند .
اين DNA كه پروويروس ناميده مي شود با DNA سلول ميزبان ادغام مي شود . اين عمل براي همانندسازي ويروس لازم است . DNA ويروس را توأم با DNA سلول حيوانات مختلف يافته اند و ممكن است در بعضي شرايط ، ويروس توليد كند . ويروسهايي كه بدين نحو ايجاد مي شوند ، ويروسهاي آندوژن ناميده مي شوند .
1-3-اپيدميولوژي بيماري :
اين بيماري در سطح جهان به وقوع مي پيوندد ، شيوع عفونت در بين كشورها متفاوت مي باشد . اين ويروس در ارتباط با سلول بوده و ژنوم آن وارد ژنوم سلولهاي لنفوسيت و مونوسيت ميزبان مي شود .
آلودگي پايدار ، شايعترين حالت بوده كه با لنفوسيتوز پايدار در 30% از حيوانات دنبال مي شود و كمتر از 5% حيوانات آلوده دچار لنفوساركوم مي گردند .
بيماري درمانگاهي در حيوانات بالغ بيشترين ميزان شيوع را دارد . حيوان آلوده تنها منبع ويروس مي باشد كه به صورت افقي توسط لنفوسيتهاي آلوده از راه خونريزي هنگام زايمان ، وسايل جراحي آلوده ، معاينه ركتال و حشرات خونخوار انتقال پيدا ميكند . عفونت مادرزادي در 4% تا 8% از گوساله هاي تولد يافته از گاوهاي آلوده رخ مي دهد .
آرايش ژنتيك حيوان مشخص مي كند كه در صورت آلوده شدن حيوان به اين ويروس، بيماري ايجاد شود يا خير . در لنفوسيتوز پايدار حاصل از ويروس لوكوز گاوي و همچنين در لنفوم گاوي همه گير ، جمعيت سلولهاي لنفوئيدي در حال انتشار ، از لنفوسيت هاي B منشأ مي گيرد.
1-4 روشهاي انتقال آلودگي:
به مانند ساير رترويروسها، انتقال ويروس لوكوز گاوي توسط گلبولهاي سفيد انجام گرفته است. به اثبات رسيده كه مقدار بسيار كم خون (005/0 ميلي متر) مي تواند به ميزان كافي حاوي گلبولهاي سفيد آلوده براي مبتلا كردن گاوهاي ديگر باشد. از اينرو آشكار مي شود كه تعدادي از اعمال مديريتي كه در گاوداريها انجام ميپذيرد مانند: شاخ سوزي، قطع كردن تيت هاي اضافه، تزريقات و فعاليت هاي ديگري مانند استفاده از يك دستكش ركتال براي معاينه تعدادي از گاوها مي توانند به عنوان واسطة آلوده كننده گاوها قرار گيرند.
هر عاملي كه سبب خونريزي از گاو لوكوز مثبت گردد، مي تواند به عنوان مكانيسمي باشد كه سبب آلودگي گاوهاي حساس آن گله نسبت به لوكوز گاوي شود.
علاوه بر راه هاي آشكاري كه مي توانند سبب آلودگي حيوانات شوند، ممكن است تعدادي از گوساله ها با مصرف شير يا آغوز گاو لوكوز مثبت آلوده گردند.
عمليات دادن شير و آغوز طوري طراحي شده كه به كاهش احتمال آلوده شدن به ويروس لوكور گاوي در گوساله هاي حساس، كمك شود.
همچنين، زمانيكه گوساله در درون رحم مادري كه از لحاظ سرمي نسبت به ويروس لوكوز گاوي مثبت است، قرار دارد، مي تواند به ويروس لوكوز گاوي آلوده گردد.(روشهاي ايمني وجود دارند كه بايد مورد استفاده قرار گيرند تا احتمال آلوده شدن جنين به ويروس لوكوز گاوي در زمان انجام عمل انتقال جنين به حداقل برسد.
در تحقيقي كه در سال 1982 توسط چهار تن از دانشمندان انجام پذيرفت، تأثير راههاي مختلف تلقيح ويروس بر دوران كمون بيماري توسط شناسايي پادتن و خود ويروس لوكوز گاوي در لنفوسيت ها مورد مقايسه قرار گرفت. هيچكدام از گوسالههاي پرواري يكساله كه ويروس لوكوز گاوي از راه دهاني به آنها تلقيح شده بود، دچار عفونت شديد نشدند. روشهاي تلقيح داخل نايي، زير جلدي و بين جلدي تأثير ويژه در ايجاد عفونت توسط ويروس لوكوز گاوي داشتند كه سه تا چهار هفته پس از تلقيح ويروس، مشخص گرديد. در اكثر حيوانات، پادتن سرمي و ويروس در يك زمان شناسايي شدند. يكي از چهار تليسه فحل كه از طريق داخل رحمي بوسسيله تركيبي از لنفوسيت هاي آلوده و مايع مني تلقيح شده بودند، دچار عفونت شد. از اين جهت مشخص مي شود كه فاكتور ممانعت كننده اي در مايع مني تازه وجود دارد كه از ايجاد عفونت لوكوز جلوگيري مي كند.
1-4-1-انتقال بيماري توسط حشرات:
نقش حشرات در انتقال افقي ويروس لوكوز گاوي جدال بر انگيز است و در اكثر مطالعات مواد و روشهاي كاملاً غير واقعي بكار برده شده مانند تزريق ضمائم دهاني حشرات مختلف كه بر روي خون آلوده به ويروس لوكوز گاوي تغذيه كرده بودند، با توليد جمعيت كنترل شده اي از حشرات كه ابتدا بر روي گاو لوكوز مثبت تغذيه كرده و سپس بر روي گاو لوكوز منفي بع تغذيه خود ادامه داده بودند.
حشرات خونخوار را مي توان يكي از عوامل انتقال دهنده اين ويروس به شمار آورد. بر اساس تحقيقات صورت گرفته شواهدي بدست آمده كه نقش حشرات خونخوار در انتقال اين بيماري را مشخص مي سازد. شواهد تجربي در بعضي از كشورها وجود دارد كه شيوع تغيير سرمي بعد از فصل حشرات تابانيد افزايش يافته است.
مطالعات نشان مي دهد كه يك ارتباط جغرافيايي مثبت و قابل توجه بين ميزان شيوع آلودگي به ويروس با تراكم جمعيت خرمگس ها وجود دارد. ميزان شيوع بيماري در فصول مختلف متفاوت بوده است، بيشترين ميزان عموماً در تابستان مشاهده شده و كمترين ميزان در زمستان، بهار و اول تابستان بوده است.