بخشی از مقاله
مقدمه
نظریههاي سیاسی در طول تاریخ، همواره به عنوان رکنی از جهان سیاست مطرح بـودهانـد. پاسخ به اینکه در طول تاریخ، نظریههاي سیاسی، نهادهاي سیاسی را شـکل دادهانـد یـا بـه عکس، نهادهاي سیاسی، زمینههاي شکلگیري و رشد نظریهها را فراهم نمودهاند، یا تعامـل دو سویه بین آنها وجود دارد، داراي اهمیت به سزایی میباشد، به هر حال هیچگاه نمیتوان نظریههاي سیاسی را در بررسی تحـولات تـاریخی سیاسـی و در مجموعـه علـوم سیاسـی نادیده گرفت. از اینرو، اندیشمندان سیاسی به بررسی تاریخ اندیشههاي سیاسی میپردازند و همه نظریههاي مطرح در تاریخ تفکـر سیاسـی را موضـوع تـأملات سیاسـی خـود قـرار میدهند. در این مجموعه دانشها، معمولاً ضمن تبیین نظریهها، خاسـتگاه، مبـانی، اصـول، ویژگیها و تأثیرات سیاسی و... نیز مورد توجه قرار میگیـرد و در نهایـت، بـه قضـاوت و داوري درباره آن پرداخته میشود . در این میان، نظریه ولایت فقیه بر اسـاس مبـانی اندیشـه اسلامی و با الهام از آنها، در کنار سایر نظریهها، مطـرح بـوده اسـت. امـا پیـروزي انقـلاب اسلامی و شکلگیري نظام سیاسی در ایران اسلامی بر مبناي نظریه ولایت فقیه، این نظریـه توجه بیشتري را در سطح جهان، و بهخصوص در جهان اسلام به خـود معطـوف سـاخت. همین امر زمینهاي را فراهم آورد تا فقهاء و محققان، بررسی بیشتر این نظریه در محورهـاي گوناگون را موضوع پژوهش خـود قـرار دهنـد. بـدین ترتیـب، پـژوهشهـاي متعـددي در محورهاي گوناگون از قبیل، خاستگاه، مبانی، اصول، ادلـه ولایـت فقیـه و ... شـکل گرفتـه است. ادله نقلی ولایت فقیه، به صورت مبسوط در بسیاري از مکتوبـات مربـوط بـه نظریـه ولایت فقیه مطرح گردیده و حتی آثار مستقلی به این موضوع اختصاص یافته است. با ایـن حال، در اکثر این آثار، به بررسی ادله نقلی ایجابی در اثبات ولایت فقیه پرداخته شده و ادله دیگري، که میتواند در این زمینه مفید باشد، مغفول مانده است . از اینرو، در ایـن نوشـتار تلاش شده است ضمن بیان گونههاي مختلف ادله نقلی ولایت فقیه، رویکردي جدیدي در این موضوع ارائه گردد تا بتوان از این طریق، با اتقان بیشتري به اثبات ولایت فقیه بر اساس ادله نقلی پرداخت.
سئوال اصلی عبارت است از: گونههاي مختلف ادله نقلی ولایت فقیه کدام هسـتند؟ بـا توجه به این سئوال، سئوالات فرعی دیگري نیز در محورهاي زیر مطرح میباشند: ـ مفهوم
۰۶ ، سال سوم، شماره دوم، پاییز و زمستان ۰۹۳۱
ولایت فقیه چیست؟ - جایگاه ادله سلبی در اثبات ولایـت فقیـه چیسـت؟ - جایگـاه ادلـه ایجابی در اثبات ولایت فقیه چیست؟ - ادله تلفیقی چه جایگاهی در اثبـات نقلـی ولایـت فقیه دارند؟
با توجه به این سئوالات، این تحقیق در پی این است که آیا بـراي اثبـات ولایـت فقیـه، میتوان از سه گونه ادله سلبی، ایجابی و تلفیقی بهره برد؟
براي پاسخ به این سئوال، ابتداء به بررسی مفهوم واژههاي »ولایـت«، »فقیـه« و »ولایـت فقیه« خواهیم پرداخت. در ادامه به ترتیب، ادله سلبی، ادله ایجابی و ادله تلفیقی را که مـی-توانند در روند اثبات ولایت فقیه سودمند باشند، بیان خواهیم کرد.
مفهوم شناسی بحث
۱. مفهوم ولایت
»ولایت« در لغت واژهاي است که علاوه بر کاربرد لغـوي، در حـوزههـاي گونـاگون علـوم اسلامی، مانند کلام، فلسفه، فقه، و عرفان نیز بـه کـار رفتـه اسـت. »ولایـت« در بـابهـاي گوناگون فقه مثل قصاص، وصایت، حجر، نکاح و مکاسب از واژههاي رایج محسوب می-شود. »ولایت« در زبان عربی از ماده »ولی« گرفته شده و براي آن معـانی متعـددي از قبیـل قرب، دوست، یاور، قیام به کار، اختیاردار و سرپرست میان شده است. براي واژه »ولایت«، افزون بر آنها معناي سلطنت و رهبري را نیز بیان میکنند.1 در یک تقسیمبندي کلی، معـانی متعدد مزبور را میتوان به چهار دسته تقسم کرد: .1 قرابت یا نزدیکی، .2 محبت یا دوستی، .3 نصرت یا یاري، .4 حکومت یا تصدي امر.
در بحث از »ولایت فقیه« سه مفهوم »نخست« مورد توجه نیست؛ آنچه از این واژه اراده شده است با مفهوم چهارم، یعنی حکومت یا تصدي امر ارتباط پیدا میکند.2 همانگونه کـه امام خمینی در این باره میفرمایند: »ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجراي قـوانین شرع مقدس.3« بنابراین، مراد از واژه »ولایت«، در اصطلاح حکومـت و زمامـداري در امـور مربوط به جامعه سیاسی میباشد که در کلام برخی فقهاي دیگر نیز به صراحت به آن اشاره شده است.4
برخی از فلاسفه به جاي واژه »ولایت فقیه«، از اصطلاح »ریاست فقیه« استفاده کردهاند. این امر میتواند شاهدي بر معناي مورد نظر از کلمه »ولایت« باشد. فـارابی در کتـابهـاي
گونهشناسی ادله نقلی ولایت فقیه ۱۶
متعدد خود از ریاست فقیه بحث کرده است. به عنوان مثال، ایشان در کتـاب سیاست مدنیـه تأکید میکند: اگر در جامعه شخص واجد ویژگیهاي رئیس اول وجـود نداشـته باشـد، در این صورت باید شرایع، تدبیرها و سنتهاي رئیس اول مکتوب شده و به وسیله آن جامعـه اداره شود. در چنین شرایطی، رئیسی که جامعه را با شرایع مکتـوب رؤسـاي گذشـته اداره میکند، پادشاه سنت (ملک السنه) نامیده خواهد شد.5
با این وجود، در برخی از آثار خود به صراحت بیان میکند که در صورت فقدان رئیس اول6، رئیس دوم، یعنی کسی که عالم به شریعت است و بتوانـد احکـام امـور جدیـد را بـر اساس روح شریعت و روش رؤساي پیشین استنباط کند، جانشین رئیس اول خواهد شـد 7. از نگاه فارابی، چنین شخصی که بتواند در عین فهم شریعت، در صـورت نیـاز قـدرت بـر استنباط هم داشته باشد، همان »فقیه« است. وي معتقد است در صورت فقـدان رئـیس اول، کسانی که در همه شرایط همانند او هستند، جانشین وي میشوند. ولی هرگاه کسی کـه در همه احوال مماثل و همانند اوست نباشد، در این صورت لازم است کـه در همـه احـوال و اعمالی که در جوامع و مدینههاي تحت ریاست اوست، از مقدرات گذشته تبعیت شده و با آن مخالفت نگردد و در مواردي که نیازمند به وضع و تقـدیر جدیـدي باشـد، اسـتخراج و استنباط آن بر عهده فقیه بوده و ایشان جانشین رئیس اول خواهد شد. 8 بنابراین، فارابی فقیه را از جمله کسانی میداند که در فقدان رئیس اول و کسانی که همانند او هسـتند، جانشـین ایشان بوده و مقام ریاست به ایشان منتقـل مـیشـود. بنـابراین، منظـور از » ولایـت« همـان ریاست و زمامداري است ولی چون در فقه شـیعه واژه »ولایـت« اصـطلاح رایجـی اسـت، فقهاء در موضوع »ولایت فقیه« آن را بر سایر اصطلاحاتی کـه مـیتوانسـت در ایـن بحـث مورد استفاده قرار گیرد، ترجیح دادهاند.
۲. مفهوم فقیه
»فقیه« از مشتقات واژه »فقه« است. فقه در قرآن کریم و احادیث زیادي به کار رفته است. مفهـوم این کلمه، در همه جا، با تعمق و فهم عمیق همراه میباشد.9 فقه در اصـطلاح، بـه دو معنـا بـه کار رفته است: .1 علم و آگاهی به مجموعه دین و .2 دانش احکام و مقررات اسلامی.
طبق اصطلاح نخست، »فقه« عبارت است از: بصیرت کامل نسـبت بـه کـل دیـن و مجموعـه آنچه که خداوند براي هدایت بشر فرستاده است. این مجموعه شـامل عقایـد، اخـلاق و احکـام
۲۶ ، سال سوم، شماره دوم، پاییز و زمستان ۰۹۳۱
میباشد . ولی بر اساس معناي اصطلاحی دوم، »فقه« علم به احکام و مقررات فرعی شـرعی از روي ادله است.10 به تعبیر فارابی، فقه صناعتی است که انسان مـیتوانـد بـه مـدد آن، بـا استفاده از احکام موضوعه و مصرحه به استخراج و استنباط آنچه واضع شریعت، به تحدید و بیانش تصریح نکرده است، بپردازد 11. امروزه انصراف و تبادر فقـه بـه همـین معنـاي دوم است.12 کاربرد آن در معناي لغوي یا اصطلاحی نخست، نیازمند قرینه میباشد.
با توجه به معناي فقه، تصویر نسبتاً روشنی از معناي »فقیه« در ذهن نقش مـیبنـدد. بـر این اساس، میتوان گفت: در اصطلاح، »فقیه« به کسی گفته میشود که توانایی فصلی براي استخراج احکام شرعی و قوانین کلی اسلام، از منابع اولیه آن، یعنی کتاب، سنت، اجمـاع و عقل داشته باشد.13
با توجه به مفهوم »ولایت« و »فقیه«، میتوان واژه مرکب » ولایت فقیه« را چنین تعریـف نمود: »ولایت فقیه به معناي ریاست و زمامداري فردي است که میتواند با مراجعه به منابع اسلامی، احکام و قوانین اسلامی را استخراج و استنباط نماید.«
پس از روشن شدن مفهوم »ولایت فقیه« به بررسی گونههاي متعدد ادلـه نقلـی ولایـت فقیه میپردازیم.