بخشی از مقاله
چکیده
استقرار نظام جمهوري اسلام درایران به مثابه ثمره عملی اندیشه انقلاب اسلامی در تلاؤم با پایه ریزي و ترسیم الگوي حکومتی نوینی است که با رجعت به منابع هویت ساز دینی صورت بندي گشته و بر مجموعه ایی از آموزه ها وگزاره هاي منظومه تفکر سیاسی اسلام قرار یافته است. دراین ابتنا، هویت این الگو ناظر بر مفهوم ولایت فقیه ومردم سالاري دینی انسجام یافت و بدین ترتیب چارچوب کلی وکلان نظام جمهوري اسلامی فراهم گردید.
از این رو نوشتار حاضر، باهدف تبیین جایگاه ولایت فقیه در الگوي حکومتی فوق، به کندوکاو پیرامون ماهیت وکارویژه هاي آن پرداخته ودر این راستا، فرضیه زیر را مورد اهتمام قرار داده است: »به نظر می رسد نظریه ولایت فقیه به عنوان وجه افتراق نظام مردم سالاري دینی از سایر نظام هاي مردم سالار، درتضمن با مفهوم مشروعیت، نقطه کانونی نظام سیاسی مذکور را بازنمایی می کند.«به منظورارزیابی این فرضیه در پژوهش حاضر، روش توصیفی _تحلیلی با تکیه بر اسناد کتابخانه ایی به کار گرفته شد.
.1مقدمه:
انقلاب اسلامی ایران در مرتبه کارکرد خویش به مثابه نقطه عطفی در فرایند بازیابی هویت اسلامی و بازگشت به خویشتن قلمداد گشته و در یک زایش تاریخی، موجد تأثیراتی عمیق ناظر بر مهجوریت زدایی از دین، بازخوانی اسلام سیاسی و نیز بیشینه سازي مؤلفه هاي هویتی آن در عرصه اجتماع گردید.در چنین فرآیندي، نظریه ولایت فقیه به عنوان هسته مرکزي تفکر سیاسی اسلام و نمودبارز پیوند دین و سیاست، توسط حضرت امام خمینی - ره - در ادبیات سیاسی جهان پدیدار گشت و براساس آن مدل جمهوري اسلامی ، توأم با مشارکت سیاسی گسترده مردم تدوین و پایه گذاري گردید.
او با تأکید بر این شعار که » حکومت فلسفه عملی تمام احکام اسلام « و با تأکید بر این که » جمهوري اسلامی ؛ نه یک کلمه کم ؛ نه یک کلمه زیاد « خواست علما و عملاً نشان دهد که » نظام جمهوري اسلامی، با محوریت ولایت فقیه« یک نظام دینی محض ، و مستقل و منخاز از تمامی نظام هاي رایج موجود در دنیاست
افزون بر این ، شاخصه هاي الگوي حکومتی فوق با تأکید توأمان بر مفهوم » ولایت فقیه « و» مردم سالاري دینی« ، جلوه ایی از در هم تنیدگی اسلامیت و حاکمیت مردمی را نمایان نمود، و در طلیعه ورود به قرن بیست و یک میلادي، سایر نظام هاي سیاسی را به چالش فر خواند.
در این میان، ظرافت موضوع ولایت فقیه و نوپایی طرح مردم سالاري دینی، از سویی و هجمه فکري و فرهنگی مخالفان براي ایجاد تردید و تزلزل در آن از سویی دیگر سبب طرح پرسش ها و شبهاتی در این زمینه گردیده، ضرورت روشنگري و دفاع منطقی تر را نمایان ساخته است . در این راستا نوشتار حاضرضمن یاد آوري کار ویژه هاي مثبت چنین الگویی، چگونگی سازگاري ارکان آن را مورد مداقّه و بررسی قرار می دهد . بدین منظور و با هدف روشن ساختن ابعاد گوناگون مسأله ، مقاله حاضر در صدد یافتن پاسخ براي سئوالات زیر می باشد:
- 1کدام تعریف از مردم سالاري ، در ساختار نظام جمهوري اسلامی نهادینه شده است؟
- 2 اصول و مبانی ولایت فقیه و مردم سالاري دینی چیست؟
- 3 مشروعیت قدرت در نظام جمهوري اسلامی از کجا نشأت می گیرد؟
.2چارچوب نظري
یکی از مولفه هاي روشمند در حوزه علوم سیاسی ، مطالعاتی است که در آن داده ها و اطلاعات مبتنی بر چارچوب نظري مورد استفاده قرار می گیرند و بدین ترتیب فهم مباحث و پدیده ها ي معطوف به آن ها تسهیل می گردد. در این راستا نوشتار حاضر بر آن است که براساس اصول و شاخصه هاي رهیافت سیاسی امام خمینی - ره - ، به تفسیر و تأویل زوایاي مباحث پرداخته، بنیان هاي تفکر سیاسی شیعی را باز شناسی نماید. درچنین فرا گردي می توان نظریه سیاسی امام خمینی - ره - را در خطوط کلی زیر ترسیم نمود:
-1 شالوده هندسه فکري امام خمینی - ره - بر جهان بینی الهی و اصل توحید استوار گشته، مهندسی ساختار اجتماعی و سیاسی در پرتو بسط این مفهوم تحققش می یابد . به گفته ایشان » ریشه و اصل همه آن عقاید که مهم ترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست ، اصل توحید است . مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان ، تنها ذات مقدس خداي تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما می آموزد که انسان ، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد
-2امام - ره - در ذیل هستی شناسی اسلامی انسان را موجودي تربیت پذیر وداراي دو بعد حیوانی و روحانی می انگارد که مجهز به قوه شناخت، عقل ودر مرحله بعد واجد اراده واختیاربوده واز این رو سمت وسوي سعادت وشقاوت خویش را در مسیر تحقق عینی قرار می دهد.