بخشی از مقاله

چکیده:

دنیای ما دنیای تغییر و تحول،تأثیر وتأثّر است.ودین یکی از مواردی است که تأثیر زیادی بر دنیای ما دارد.با توجه به این اهمیت دین، در این مقاله سعی شده است که به دین و تاثیرات آن در زندگی اجتماعی و فرهنگ پرداخته و عواملی مثل خاصیت هایی که دین باید داشته باد تا این وظیفه را انجام دهد اشاره شده است.سپس همچنین به اهمیت دین در پشتوانه اخلاق و قانون می پردازیم که رکن های اساسی حیات اجتماعی هستند .سپس به بیان تاثیرات دین در نظام اخلاقی و تاثیر اسلام بر ایران می پردازیم. ودرادامه به تاثیراتی که خصوصیات دین بر فرهنگ دارد بحث می کنیم و این خصوصیات را به طور خلاصه بیان می کنیم. در پایان به این نتیجه می رسیم که دین تاثیر انکارناپذیری در زندگی اجتماعی و فرهنگ جامعه دارد و مسولین ما می توانند با برنامه ریزی درست این فرهنگ را برای مردمان ما به ارمغان بیاورند تا با این فرهنگ به جامعه ای آباد و سالم دست پیدا کنیم.

کلمات کلیدی:دین،جامعه،فرهنگ،اخلاق،قانون

مقدمه

دنیای ما دنیای تغییر و تحول،تأثیر وتأثّر است.ودین یکی از مواردی است که تأثیر زیادی بر دنیای ما داردالبتّه. نظر اندیشمندان در این مورد متفاوت است ودر ابتدا نظر چند اندیشمند بی دین وضدّ دین را بررسی می کنیم.

ویل دورانت که بی دین است در کتاب درسهای تاریخ می گوید: دین صد جان دارد، هر چیزی با یکبار میراندن برای همیشه می میرد،امّا دین را صد بار هم بمیرانیم باز زنده می شود.

مارکس کهضدّ دین است می گوید: دین را اقویا اختراع کرده اند تا جلوی شورش ضعفا را بگیرد.
نیچه که نیزضدّ دین است می گوید : دین را ضعفا اختراع کرده اند تا به گردن اقویا افسار بزنند.

ولی دانشمندانی که دین را قبول دارند نظراتی بر عکس اینان دارند.

ویکتور هوگو می گوید: آنچه زندگی را برای انسان گوارا ولذّت بخش می کند و افق دید او را وسیع می سازد، همان چیزی است که دین به او می دهد؛ یعنی اعتقاد به جهانابدیّت، به خلود و بقای بشر.

اگر دین بخواهد باقی بماند لااقل باید یکی از از این دوخاصیّت را داشته باشد:

-1در ژرفای فطرت جا داشته باشد، که در این صورت تا بشر هست دین هم خواهد بود.

2حدّاقل- وسیله و تأمین کننده برخی از خواسته ها و احتیاجات بشر باشد،البتّه به شرطی که چیز دیگری نتواند جای آن را بگیرد وگرنه اگرمی توانست مثل دین یابهترازدین آن حاجتی را که دین تأمین می کند بر آورده کند، بزودی دین تأثیرش کم میشد و کم کم از میان میرفت والبتّه دین هر دوخاصیّت را دارد .پس دین نفوذ کننده و تأثیر گذار است.

دین پشتوانه اخلاق و قانون

برای توضیح احتیاج اجتماعی بشر به دین باید گفت که رکن اساسی در اجتماعات، اخلاق و قانون می باشد.اجتماع به این دو نیازمند است و پشتوانه این دو هم فقط دین است.تمامقدّساتی که اجتماع بشر دارد، مثل عدالت، آزادی، مساوات،انسانیّت، همدردی و...تا پای دین در میان نباشد، حقیقت پیدا نمی کند و مثل چاپاسکناسِ بدون پشتوانه است.درست شبیهاعلامیّه حقوق بشر که فرنگیان منتشر کرده و خودشان هم قبل از دیگران آن را نقض کرده اند؛ چونمتّکی به دین نیست.

در دین به مواردی مثل قدرت ومحبّتاهمیّت زیادی داده شده است و تأثیر آن در اجتماع بیان شده است. ولی اگر همین موارد بدون در نظر گرفتن دین در جامعه اجراء شود اثرات بدی خواهد داشت .

برای مثال ماکیاول گفت: تنها چیزی که در سیاست معتبر است سیادت و آقایی است، لذا برای رسیدن به اهداف سیاسی هرچیزی جایز است. دروغ، مکر، خیانت و پا روی حق گذاشتن در سیاست به هیچ وجه مذموم نیست.ویا اصل تنازع بقا بود . داروین که این نظریه را داد به خدا اعتقاد داشت ولی اصل وی مورد سوء استفاده های فراوانی در انکار خدا واقع شد.یکی از این سوء استفاده ها داخل کردن اصل تنازع بقا در اخلاق بود. این اصل می گوید: اساس حیات در این عالم چنین است که جانداران دایمأ در حال مبارزه اند و در این کشمکش، طبیعت، موجود اصلح را برای بقا انتخاب می کند و ضعیف همیشه نابود می شود. نیچه از این اصل نتیجه گرفت که طبیعت به سوی انسان برتر سیر می کند. انسان برتر انسانی است قوی تر و اخلاق روحیّات ضعیف پرور مانندمحبّت ، احسان، خدمت به خلق و ... در او وجود ندارد.او تمام مصلحین، مثل سقراط، مسیح و ... را خائن بهانسانیّت دانست، زیرا آنها به اخلاق ضعیف پروری سفارش می کردند .

قدرت از منظر دین

در اسلام بدون شک، به قدرت و توانایی دعوت شده است،امّا قدرتی که همه صفات عالیانسانیّت از آن بر می خیزد. درباره کسب قدرت آیات و احادیث زیادیداریم؛مثلاًاِنﱠ»اللّهَیُحِبﱡالّذیُقاتِلونَسَبیلِهِفیصَفّاًکَأنﱠهُمبُنیانٌمَرصوص.« - صف - 4/ یعنی؛ خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند گویی بنایی آهنین اند.
شجاعت در اسلام یک امر ممدوح است و اسلام اینحدّ ازعزّت را لازم می داند که کسی نتواند انسان را خوار و ذلیل کند. دین برعزّت مؤمن بسیار تکیه می کند؛مثلاً علی - ع - می فرمایدالمُؤمنُ:»نَفسُهُاَصلَبُمِنَالصﱠلد« یعنی ؛ نفس مؤمن از صخره سخت تر است.

یا امام صادق - ع - می فرماید:خدایعزّ وجلّ همه امور مؤمن را به خودش سپرده است، ولی به اواجازه نداده است که ذلیل باشد، آیا سخن خدا را نشنیده اید که می فرمایدعزّت از آن خدا و رسول و مؤمنین است، پس مؤمن عزیز است و ذلیل نمی باشد، عزت نفس مؤمن از پایداری کوهها بیشتر است، چرا که می شود از کوه قسمتهایی را جدا کرد ولی از دین مؤمن چیزی جدا نمی گردد .

اسلام حق راهم گرفتنی می داند وهم دادنی، و این دادن حق را جزء قدرت انسان می داند.اسلام به هیچ وجه ضعف را شایسته جامعه اسلامی نمی داندامّا. آن قدرتی که بسیار با ارزش است و اسلام بیشتر به آن تکیه دارد قدرت روحی است نه صرف قدرت جسمی و حیوانی .

پیامبر اسلام - ص - می فرمایداَشجَعُ:»النّاسِمغَنلَبهَواهُ« .شجاعت آن است که کسی بتواند آن جا که خشمش برانگیخته می شود یا شهوتش به هیجان می آید ایستادگی کند.

به تعبیر امیرالمؤمنین - ع - قدرت آن است که انسان به کمک دیگران بشتابد؛لِلظّالِمِ»کوناخَصمألِلموَظلُومِعَونأ« یعنی، دشمن ظالم ویار مظلوم باشید. کینه توزی، حسادت ها، بدخواهی ها و ... همگی ناشی از ضعف نفس است.از نظر دین انسان هر چه قدرتش بیشتر باشداز این رذایل دورتر است.ازحضرت علی - ع - نقل شده استاَلغیبهُ:»جهدُالعاجِز« یعنی، غیبتتلاشِ فردِ ناتوان است. انسان قوی ومقتدر عارش می آید که غیبت کند.غیبت کار کسی است که رو در رو نمی تواند کاری بکند .

خلاصه این که در اسلام بی شک قدرت یک ارزش و کمال انسانی است و انسان ضعیف رانمی پسندد. ولیاولاً تنها ارزش انسان را قدرت نمی داند وثانیاً تعبیری که از قدرت دارد با تعبیر امثال نیچه و سوفسطاییان متفاوت است. اسلام قدرتی را کمال می داند که به فضایل اخلاقی بیانجامد نه به رذایل اخلاقی.

محبّت از منظر دین

در موردمحبّت در اسلام تأکیدات فراوانی شده کهمثلاًاَحبِب:»لِغَیرِکَتِحمالِبﱡنَفسِکاَوَکرِِهلِغَیرِکَتِکررِهُمالِنَفسِک« یعنی، برای دیگران همان را دوست بدار که برای خودت دوست میداری و برای دیگران همان را بد بدار که برای خود بد میداری.و یااَوثِق»العُریحُبﱡلِلّهِوَبُغضُ لِلّه« یعنی، محکمترین دستگیره های ایمان، دوست داشتن و دشمن داشتن به خاطر خداست.

همچنین از نظر اسلام خدمت به خلق و احسان به مردم یکی از ارزشهای والای انسانی است. در اسلام ایثار یک اصل است. ایثار یکی از با شکوه ترین مظاهرانسانیّت است و قرآن آن را بسیار ستوده است که یک نمونه آن داستان ایثار و اطعام مسکین و یتیم و اسیر از سوی اهل بیت - ع - در سوره انسان است.ولی در مکاتب غیر دینیمحبّت و خدمت به خلق با خدمت به حیوان اشتباه گرفته شده است ؛ اگر بپرسیم خدمت به خلق یعنی چه ؟ می گویند: شکمهای مردم را باید سیر کنیم، اگر عریانند آنها را بپوشانیم و اگر آزادی ندارند برای رسیدن به ازادی کمکشان کنیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید