بخشی از مقاله
چکیده:
نجوم از جمله علومی بوده است که در ایران از همان آغاز تمدن شهرنشینی یعنی تمدن های پیش از دو هزار قبل از میلاد مانند عیلام و سایر تمدن های اطراف آن رواج یافته بود و از همان زمان ایرانی ها توجه ویژه ای به این علم داشته اند جذبه ی نجوم و شوق آشنایی با ستارگان و کهکشان ها همراه با این امید که می توان بی آن که منجمی حرفه ای بود کاری مفید در این علم انجام داد موجب شده است که پیوسته بر شمار منجمان غیر حرفه ای افزوده شود.
حال آن که ستاره شناسی ونجوم این دانش کهن که تکنولوژی آن را به طور فوق العاده ای گسترش داده است بر پایه ی ریاضیاتی پیچیده و قوی استوار می باشد که حتی نام آن در لاتین از ریشه ی فارسی گرفته شده است و با وجود سابقه ی درخشان و پیش آهنگی ایرانیان در زمینه ی علم نجوم در قرن حاضر به دلایل متعدد و از جمله عدم وجود مراکز فعال با امکانات و تجهیزات لازم این دانش در نزد ایرانیان فاصله ی زیادی با معیارهای جهانی پیدا کرده است.
این مقاله به روش کتابخانه ای تهیه و گردآوری شده است و سعی بر آن است که بتوان با ایجاد مجموعه ای قوی عقب ماندگی در زمینه علم نجوم را جبران نمود و موجب ارتقای این علم در جهت احیای هویت فراموش شده ایران در این زمینه شود.
مقدمه:
نجوم یا ستاره شناسی به مطالعه عالم و ساختار جهان می پردازد. موضوعات مربوط به مبدا آفرینش و سیر تکاملی جهان به وسیله نجوم بررسی می شود. نجوم گذشته، حال و آینده کائنات را بررسی می کنند، کائنات تمام تمام چیزهای موجود در عالم را شامل می شود چه مرئی باشد چه نامرئی چه کشف شده باشد چه کشف نشده باشد و ستاره شناسان با استفاده از علم ریاضی الگوهایی فرضی از جهان ساخته و مشخصات این الگوها را با جهان شناخته شده مقایسه می کنند
تعریف کلی نجوم وستاره شناسی:
کلمهی نجوم از دو واژهی یونانی، آسترون به معنای ستاره و نوموس به معنای قانون گرفته شده است.
نجوم درشمار معدود دانشهایی است که علاقمند غیر متخصص هنوز میتواند درپیشبرد آن سهمی داشتهباشد. در تاریخ نجوم کشفهای زیادی را میتوان نامبردکه به وسیلهی این منجمان غیر حرفهای صورت گرفتهاست،علم نجوم در واقع مطالعهی حرکات، ساختار، تکامل و سرنوشت اجرام آسمانی است و پیدا کردن اجرام سماوی از قبیل ستارگان، سیارات، اجرام میان سیاره ای و دیگر اجرام قابل رصد از تواناییهای این علم است؛ بنابراین رصدگران آسمان و علاقمندان آن در این طبقه قرار میگیرند
در ایران باستان:
در ایران پیش از ورود آریایی ها، نقوش باقی مانده روی سفالینه های دوران پیش از تاریخ ایران توجه مردم این سرزمین را به ستاره ها به خوبی نشان می دهد. در بسیاری از تپه های باستانی ایران، نشانه هایی از دانش اخترشناسی ایرانیان پیش از هزاره یکم قبل از میلاد به دست آمده است. نشانه های نجومی در تپه های تاریخی ایران - مانند تپه گیان نهاوند، تپه حصار دامغان و - … را می توان بر روی برخی تکه سفالینه ها و تراشه های ابزار های سنگی به دست آمده از آنها مشاهده کرد. در اوستا، به ویژه در یشت ها، اطلاعات بسیاری ارائه شده که نشان می دهد ستاره شناسان آریایی با ستاره ها و طلوع و غروب آنها آشنا بوده اند.
سال نو در ایران باستان با گذر خورشید از نقطه اعتدال بهاری آغاز می شد.احتمالا آریایی ها با صورت های فلکی، شاید نه دقیقا به شکلی بابلیان، آشنایی داشته اند. تقویم دوره هخامنشی، مانند تقویم بابلی و عیلامی دوازده بخش با تفاوت نام ماه ها، داشته است.برخی پژوهشگران نقش معروف شیر به گاو در تخت جمشید را که بر دیواره بیرونی کاخ آپادانا دیده می شود، نقش نجومی می دانند. در دوره حکومت هخامنشیان بر بابل به احتمال، مغان دانش ستاره شناسی آریایی را به بابل منتقل کردند و در این مدت دانش ستاره شناسی بابلی و آریایی با هم پیوند داشته و رو به کمال نهادند.
در این دوره در بابل تقسیم دایره البروج به دوازده برج 30 درجه ای صورت گرفته است.هم چنین حرکت های ماه، خورشید و سیارات به دقت بررسی شدند. برای مثال درزمان حکومت کمبوجیه در بابل رصد دقیق ماه و سیارات شروع شد. رصد سیاره مشتری که در این زمان آغاز شده بود در هنگام پادشاه داریوش بزرگ هم همچنان ادامه یافت و حاصل آن تدوین نظریه حرکت سیاره مشتری بود، هم چنین روش کسبیه گیری برای ایجاد نظم در تقویم قمری در این دوره نیز ایجاد شد.
در این دوره، سیارات را هم هویت با ایزدان می دانستند و نام های ایزدان را بر آنها می گذاشتند. جالب آن که نام پهلوی سیاره زحل یعنی کیوان از نام بابلی کیمانو گرفته شده است که این از پیوند ایزدان، یا شاید اخترشناسی بابلی و ایرانی، حکایت دارد. از متون نجومی دوره هخامنشی و دوره های بعدی چیزی باقی نمانده است. برخی احتمال می دهند که بسیاری از این متون در حمله اعراب به ایران از بین رفتند.در اواخر دوره ساسانی زیجی به نام شهریار یا شاه در ایران تالیف شده بود.
این زیج را علی بن زیاد تمیمی در حوالی سال 170 قمری از یک متن اصلی پهلوی به نام زیک شترایار به عربی ترجمه کرد و تاثیر زیادی بر نجوم دوره اسلامی داشت. جالب آن که در این زیج مبدا شبانه روز را از نیمه شب محاسبه می کردند.واژه زیج از فارسی به عربی وارد شده است. ریشه این کلمه در فارسی زیک به معنی تار یا رشته، به ویژه زه کمان است.
بعدها این معنی تعمیم یافته و برای مجموعه رشته های موازی که تارهای نزدیک به هم در یک جدول نجومی و مجموعه تارهایی که در بافندگی کشیده می شود، این واژه برای مجموعه جدول های نجومی دوره اسلامی نیز به کار رفته است. این جدول ها همراه با توضیحات نجومی و روش های محاسباتی بعدها از مهم ترین کتاب های پایه در نجوم دوره اسلامی به حساب می آمدند.
نظریه پردازان و دانشمندان:
اخترشناسان باستان:
624 - Teisenberghales of mietus تا 547 ق.م. - در ترکیه امروزی زندگی و کار می کرد، او چنین ادعا کرد که مسائل مربوط به کائنات در درک بشر می گنجد.
فیثاغورث 570 - تا 500 پ.م. - که دریافته بود بسیاری از پدیده های طبیعت از قوانین هندسی و روابط ریاضی تبعیت می کنند، ادعا کرد که به کمک ریاضیات می توان به قوانین زیر ساختی کائنات پی برد. او به شاگردانش آموخت که زمین کروی است و ستاره ها ، خورشید و ماه و پنج سیاره قابل رصد همگی سوار بر کره هایی در هم رونده دور زمین می گردند.
از آنجایی که کامل ترین شکل هندسی دایره و کامل ترین حرکت ، حرکت یکنواخت است ، افلاطون 428 - تا 347 پ.م. - ادعا کرد که تمام خرکت ها در کائنات باید به شکل حرکت دایره ای یکنواخت صورت بگیرد ، بنابراین اقلیدس 409 - تا 356 پ.م. - که شاگرد افلاطون بود ، تعداد کره ها را 27 عدد مشخص کرد که به طور یکنواخت در طول محوری به نقاط اتکایشان می چرخند، اما برای اینکه حرکتشان را با حرکت اجرام سماوی هماهنگ کنند سرعت چرخش و محور هر کدام از کره ها باید متفاوت باشند
ارسطو:
فیلسوف و ریاضیدان یونانی که در مقدونیه به دنیا آمد. مطابق نظریات او زمین - خاک - ، هوا، آتش و آب چهار عنصر و گرم و سرد، خشک و تر چهار کیفیت بودند. مخالف عقیده خلاء و هرگونه تئوری اتمی بود، همچنین مخالف سر سخت عقیده زمین متحرک بود و زمین رادر مرکز عالم قرارداد. او عقیده داشت که عالم کروی شکل بوده و خورشید، ماه و سیارات بر کرات کریستالی جداگانه و هم مرکزی قراردارند و ستارگان نیز در یک کره جداگانه قرار دارند.