بخشی از مقاله

چکیده :

هنوز و هم چنان در این سرای فضیلت و فرهیختگی،پژوهیدن امری بس ریاضت بار و خستگی زا است و هر چه موضوع پژوهش بکر تر باشد پیچیدگی مضاعف تری میابد.اهلتوقّف با درون گرایی مفرط خود و پرهیز از تبلیغ خویشتن،شناخت خویش را مبهم ساخته اند.فقدان منابع مکتوب،پرده ای دیگر بر پرده ابهام قبلی گسترده است.اهلتوقّف از مصاحبه و عکس و فیلم می گریزند و تنها یادداشت برداری را بر می تابند.این هر سه تنگنا در کنار دشواری پژوهش در زمان ما،کوه کنی با ناخن را به یادمان می اندازند. هیچ منبع مکتوب دقیق درباره اهل توقّف،منتشر نشده است و همین هم میرساند که شناخت دقیقی از آنان وجود ندارد که اگر وجود داشت اهالی طالقان،این مردمان را از
اسماعیلیه نمی شمردند و اهل علم هم به قضاوت ذیل دست نمی یازیدند.

به همت اساتید فرهیخته دانشگاه کاشان و توجه ویژه به بررسی خرده فرهنگهای مختص به منطقه جغرافیایی محل سکونت ، لذا منطقه طالقان روستای ایستا به عنوان ، مورد مطالعاتی ، انتخاب شده و بیشترین نگاه به تجدد گریزی در این روستا می باشد که درجه اهمیت فراوانی داشته است تجدّد. ستیزی از مهم ترین جریان های افراطی جامعه معاصر ما است که ریشه در افکار پیشینیان دارد ...این طایفه با هر گونه علم و صنعت و تکنولوژی مخالفند.در حال حاضر نیز عده ای در روستای طالقان در خانه های خشتی زندگی میکنند و از برق استفاده نمیکنند و میگویند استفاده از وسایل نقلیه،برق و... خلاف شرع است.

طرفداران این جریان،با هر چیز نو،با علم و صنعت و تکنولوژی و فلسفه نو،از آن جهت که نو است مخالفند،یعنی با هم نویی جغرافیایی و هم با نویی تاریخی مخالفند..این پژوهش با توجه به دغدغه های پیش گفته با هدف فراهم کردن داده ها و اطلاعات دقیق و درست،کوشیده تا منبعی وثیق را در اختیار کارشناسان علوم دینی،مردم شناسی،میراث فرهنگی،تاریخ،معماری،کشاورزی و توسعه...قرار دهد.لذا از زحمات برادر عزیز جناب آقای حسین عسگری به عنوان پژوهشگر موفق در این عرصه و ساکن شهرستان ساوجبلاغ که اشراف بسیار زیادی به منطقه داشته بایست تشکر و قدردانی نمود که منابع بسیار مفیدی از تحقیق میدانی خود در روستای ایستا در اختیار ما قرار داد .

کلید واژه ها:اهل توقف ، خرده فرهنگ ، تجدد ، تجدد گریزی ، تجدد گریزی سنتی

مقدمه:

خرده فرهنگ

واژه "Culture"، از لغت "Cult" و "Cultivate" به معنی پرورش گیاهان و زمین گرفته شده است. این معنا نخستین و قدیمیترین معنای فرهنگ است که در سده پانزدهم استفاده میشد. معنای دیگر در آغاز سده شانزدهم شکل گرفت و در آن مفهوم پرورش از حوزه جانوران و گیاهان به حوزههای انتزاعیتری از جمله ذهن انسان گسترش یافت. تعریف دیگر از فرهنگ ریشه در اندیشه عصر روشنگری دارد. درواقع در سده هجدهم نویسندگان این واژه را برای اشاره به روند دنیوی توسعه اجتماعی به کار میبردند چون براین باور بودند که روند رشد و تکامل انسان روندی تاریخی و تکراستاست و همه جوامع آن را طی خواهند کرد. اما تعریفی که در سالهای اخیر از تاثیرگذارترین تعاریف در علوم اجتماعی و کل علوم انسانی بوده است، دلالت بر معانی مشترک میان گروهها و ملتها دارد.

بنا بر این تعریف، فرهنگ مجموعهای از کنشهاست که به واسطه آنها معانی در قالب یک گروه، تولید و مبادله میشوند. اگرچه در ابتدا جنبههای مشخصتر و ملموستر - مثل زبان و مذهب و آداب و رسوم - بهعنوان عناصر تشکیل دهنده فرهنگ در نظر گرفته شد، لکن بهتدریج ارزشها بهعنوان یک عنصر قوی در فرهنگ مورد توجه قرار گرفت و بعد از آن هنجارها نیز در کنار این عوامل مطرح شدند. ضمن آنکه علم و هنر، تکنولوژی و اقتصاد نیز به حیطه عناصر تشکیل دهنده فرهنگ اضافه شدند.علاوه بر فرهنگ کلی حاکم بر هر جامعه، طبقات، قشرها و گروههای مختلف جامعه نیز دارای فرهنگ ویژه خود هستند که ریزفرهنگ یا خردهفرهنگ خوانده میشود.

در تعریف خردهفرهنگ گفتهاند: »خردهفرهنگ بر دستگاهی از ارزشها، سلوکها، شیوههای رفتار و طرز زندگی یک گروه اجتماعی که از فرهنگ مسلط جامعه مفروض، متمایز ولی با آن مرتبط است، اطلاق میشود.« با توجه به تعریف ذکر شده، به طور ساده میتوان گفت خردهفرهنگ، فرهنگی درون فرهنگ بزرگتر است.به بیان دیگر با بررسی فرهنگ اقوام ابتدایی و پیشرفته متوجه میشویم که اقوام پیشرفته بخشهای زندگی خود را تا مراحل ظریفتری تجزیه کردهاند. آنها برای هر بخش انواع و اقسام قواعد و ابزار تهیه کردهاند و اعضای جامعه برای دستیابی به اهدافشان در تمام بخشها یک تقسیم کار در پیش گرفتهاند و نقشهای مختلف را بر عهده دارند. تحت این شرایط به علت وجود بخشهای تجزیه شده در اقوام پیشرفته، نظام فرهنگی ایجاد میشود که متشکل از خردهفرهنگها یا زیرفرهنگهای - Subculture - مختلف و قابل تجزیهاند.

به طوریکه هر واحد اجتماعی کوچک نیز میتواند دارای یک مجموعه قواعد و ابزاری باشد که از طریق آن میتوان فرهنگ آن را از فرهنگ واحد دیگر متمایز نمود. خردهفرهنگ درواقع به فرهنگ عمومی یا نظام فرهنگی جامعه به خاطر ارتباط با نهادهای سنتی طبقه متوسط و پذیرش بسیاری از هنجارهای آن وابستگی دارد ولی از آنجا که هر خردهفرهنگ هنجارهای ویژه خودش را نیز داراست، از فرهنگ بزرگتر تمایز مییابد. به احتمال زیاد افراد وابسته به خردهفرهنگها غالبا با رد و عدم قبول کسانی روبرو میشوند که ارزشهایشان فرهنگ عمومی غالب را میسازد.

شکلگیری خردهفرهنگ

شکلگیری خردهفرهنگها عموما به کمک مفهوم "طبقه" نظریهپردازی شده است. اما معمولا شیوههای تأثیر طبقه در روند مطالعه خردهفرهنگها به گونهای متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است. برای نظریهپردازان خردهفرهنگی آمریکایی و بهویژه کارکردگرایانی چون تالکوت پارسونز و رابرت مرتن محققان حوزه مکتب شیکاگو، خردهفرهنگ حاصل تعامل فرهنگ طبقات پائین و نظام مسلط اجتماعی و فرهنگی است. در حالیکه محققان بریتانیایی و بهخصوص نظریهپردازان مکتب فرهنگی بیرمنگهام، خردهفرهنگ را حاصل روابط متقابل بین نظام مسلط سرمایهداری و فرهنگ طبقات کارگر تعریف میکردند. خردهفرهنگها را میتوان شیوههایی برای ابراز وجود دانست که گروههای مختلف، در تلاش جمعی برای مقابله با تضادهای طبقاتی، به وجود میآورند و خود را غالبا در انتخاب سبک خاصی از پوشش، واژگان و زبان خاص و نوع خاصی از موسیقی نمایان میسازد.

از این دیدگاه، شرایط ساختاری جامعه، بهخصوص تضادهای طبقاتی، سازنده خردهفرهنگها دانسته میشوند. اما همانطور که ذکر شد خردهفرهنگها با وجود تفاوتهایی که با فرهنگ عمومی جامعه دارند، در عناصری با آن مشترک هستند. بهطور سنتی، شکلگیری خردهفرهنگها در غرب با ویژگیهای طبقاتی و تضادهای ناشی از آن مرتبط دانسته میشود. اما زمینههای دیگری مثل خاستگاه قومی، محل سکونت، تعلقات دینی و متغیرهای مشابه نیز بر آن سهیم هستند،به عنوان مثال ویژگیهای مردم یک استان از لحاظ گویش، آداب و رسوم، نحوه پوشش، مهماننوازی، ازدواج و نظایر این فرهنگها آنها را از سایر فرهنگها مشخص و متمایز میکند. این فرهنگ ویژه را خردهفرهنگ آن استان میگوییم در حالیکه جزیی از فرهنگ کشور تلقی میشود

خرده فرهنگ و اقلیت های قومی

در هر جامعهای، اقوام و اقلیتهای مختلف قومی، از مهمترین خردهفرهنگهای آن جامعهاند. عنوان اقلیتهای ملی در مورد گروههای قومی و فرهنگی خاصی به کار میرود که در درون کشوری به سر میبرند که دولت آن تحت سلطه قوم دیگری است. برخی کشورها که در مرزهای دو حوزه فرهنگی قرارگرفتهاند دارای اقلیتهای قومی گوناگون هستند. میزان وفاداری اقلیتهای ملی به دولت مرکزی به دلایل مختلف، متفاوت است. اقلیتها دارای مشترکات فرهنگی، تاریخی و زبانی هستند و بسته به میزان سلطهجویی قوم مرکزی به دولت وفادار هستند. به طور کلی تداوم و انسجام اقلیتهای قومی و فرهنگی نتیجه میزان تفاوت فرهنگی میان آنها و اقوام مسلط، عوامل انسجام درونی - وحدت زبان، قبیله، مذهب و ... - و نیز نحوه برخورد اکثریت با آنها - تساهل یا سرکوب - بوده است.

نقش سیاسی اقلیتها در سطح ملی نیز بسته به میزان همبستگی، سازماندهی و رهبری درونی آنها، میزان انزوا یا تماس با اکثریت و نحوه برخورد قوم غالب میباشد. وقتی چندین عامل مثلا نژاد، ملیت، زبان و مذهب یکدیگر را تشدید کنند، انسجام و هویت اقلیت قومی تقویت میشود. به همین دلایل است که در ایران اقلیت کردهای اهل سنت ساکن در غرب کشور، با آنکه دارای ملیت ایرانی هستند، عواملی چون مذهب و زبان متفاوت کمک کرده است که دارای هویت مستحکمتری به نسبت سایر اقوام باشند.

عبدالحسین خسروپناه-عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی-  با نگارش مقاله ای در ماهنامه زمانه در ذیل عنوان جریان تجدّد ستیزیسنّتی ضمن اشاره به خاستگاه معرفتی اهلتوقّف،استناد به سخنان یکی از اهالی روستای ایستا نوشت:عده ایمتدیّنان تبریزی که بعد از انقلاب اسلامی به طالقان مهاجرت کردند نیز به همین گفتمان گرایش دارند و زندگی ساده بدون بهره گیری از دستاوردهای تکنولوژی را پشت سر میگذارند.این عده ...به دلیل روایات مربوط به طالقان و انجام نشدن کار تقسیم اراضی در دهات آن شهر و به جهت شدّت مخالفت باتجدّد و دنیای مدرنیته و پرهیز از دستاوردهای جدید،از تبریز به طالقان مهاجرت کردند.میرزا صادق تبریزیمتوفّای 1351ق

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید