بخشی از مقاله
چکیده
هدف از نگارش این مقاله ارائه یک الگوی تربیت فرهنگی است. روشی که در تدوین این مقاله به کار رفته است روش پژوهش توصیفی- پیمایشی می باشد. پس از بررسی های میدانی و نیز کتابخانه ای این مقاله به نگارش درآمده است.
جامعه آماری مدنظر در این مقاله، دانش آموزان مقطع اول متوسطه یکی از مدارس تهران می باشد. نمونه آماری دانش آموزانی بودند که به لحاظ درسی و اخلاقی در سطح قابل قبولی قرار داشتند و نیز علاقه مند به شرکت در فعالیت های تعریف شده بودند. از مصاحبه نیز در گرد آوری این تحقیق به عنوان یکی از ابزارهای تحقیق استفاده شده است.
شیوه تجزیه و تحلیل داده ها کیفی بوده است. مهمترین نتایج این مقاله این بود که اولا تربیت فرهنگی با همه سختی هایش دست یافتنی و قابل حصول است و ثانیا تربیت فرهنگی باید راهبری شود و این راهبری بر عهده مربی است و خانواده مهمترین حامی مربی است.
مقدمه
در این مقاله سعی شده تفاوت تربیت فرهنگی با تعلیم فرهنگی و تبلیغ فرهنگی و تعریف دقیق تربیت فرهنگی در این مقاله بررسی می شود. این مقاله با روش مشاهده سازوکار مدل هایی که در تربیت فرهنگی سابقه چندین ساله فعالیت علمی داشته اند، به این نتیجه رسیده است که مدلی که می تواند بیشترین موفقیت را در تربیت فرهنگی دارا باشد، مدلی است که یک جمع دوستانه با محوریت یک مربی زندگی را با هم تجربه کنند.
باید بدانیم که ما با یک موجود مختار و تربیت پذیر در ارتباط هستیم، ما زمینه را فراهم می کنیم و متربی خود انتخاب می کند. ما نمی توانیم متربی را به اجبار در جهت مثبت تربیت نماییم. ما به عنوان مربی باید در جهتی گام برداریم و زمینه را طوری فراهم کنیم تا نتیجه برنامه های تربیتی مان به خواست خداوند متعال به تربیت مثبتِ متربی منجر شود. البته باید توجه داشت که تربیت یک امر مستمر است یعنی هم مربی و هم متربی تا آخر عمر نیاز به تربیت شدن دارند. و ایمان به این نکته ضروری است که هدایت انسان ها در دست خدا است.
اگر بخواهیم در مقام مربی باشیم همیشه میبایست یک قدم جلوتر از متربی باشیم. شاید در پیشگاه خداوند متربی صدها قدم جلوتر از ما باشد اما در ظاهر امر باید چند قدم جلوتر از وی بود در غیر این صورت تربیت تبدیل به رفاقت میشود و مربی تبدیل به رفیق خواهد گشت. در ضمن ما نباید سد حرکت متربی باشیم و هر گاه که احساس نمودیم نیاز به مربی دیگری دارد، باید وی را در مسیر درست قرار دهیم.
همه رفتار و گفتار و کردار ما در رفتار و گفتار و کردار متربی تاثیر خواهد گذاشت. بنابر این تربیت محدود به یک جلسه دو ساعته نخواهد بود. شاید مؤثرتر باشد که در یک اردو، تربیت صورت گیرد. در اردو فضایی ایجاد میشود که ارتباط با خانواده قطع میگردد و امکان ارتباط دو طرفه برقرار خواهد بود و دریچه تربیتی متربی باز خواهد بود.
انسانها بر اساس رفتاری که از خود نشان میدهند، احساس خود را بر آن پایه ریزی میکنند و بعد به دنبال شناخت آن می-روند. در این حالت رفتار از دو عنصر دیگر مهمتر است. انسانها بر اساس چیزی که به آن اعتقاد دارند رفتار نمیکنند بلکه بر اساس آن چیزی که رفتار میکنند، اعتقاداتشان را تصحیح میکنند. در تربیت نباید ابتدا با شناخت یک فرد مقابله نمود به خصوص در دوران راهنمایی. در دوران راهنمایی مناسبتر است ابتدا به بعد عملی یک موضوع نگریست و بعد از آن به بعد شناختی آن رجوع نمود.
هنر تربیت تعادل میان شناخت، عاطفه و رفتار است. هنگامی که گفته میشود یک کودک از شش سالگی نماز بخواند، بدین معنا است که وی را با یک رفتار آشنا گردانند بدون آنکه حوزه شناخت و عاطفه درگیر شود. به نظر من این مثلث همان تربیت است و باید میان آنها یک تعادل و تعامل ایجاد نمود.
به نظر میرسد بحث عاطفه و رفتار و شناخت باعث هویت میشود و نمیتوان به سادگی اینها را از یکدیگر جدا نمود. شناخت و عاطفه را باید مربیان به فراگیران بدهند و رفتار در مدرسه ایجاد گردد.
در کتاب نهج البلاغه حضرت علی علیه السلام در نامه خود به استاندار مصر میفرمایند: بشنو، بفهم، باور کن و آنگاه عمل کن. در جای دیگر میفرمایند آنان که بعد از پیامبر غافل شدند یا شنیدند و نفهمیدند، یا فهمیدند و باور نکردند و یا باور کردند و عمل نکردند . به نظر میرسد تربیت را میتوان یک روند چهار مرحلهای دانست که عبارتند از: شنیدن و فهمیدن و باور کردن عمل کردن. موفقیت در تربیت به معنای پیش روی در این مراحل است. بحث اصلی تقدم و تأخر این موارد است. گاهی به ذهن میرسد که اول باید شنید، بعد فهمید، بعد باور کرد و بعد از آن عمل کرد اما در واقع چنین اتفاقی نخواهد افتاد. هر کدام از موارد ذکر شده در یک سن مورد توجه انسان است و باید به سراغ آن رفت. حق هر کدام از این موارد که به درستی ادا نشود، باعث میشود سناریوی تربیتی ما به درستی پیاده نشود.
نکتهای که بر روی آن تأکید میکنم این است که محوریت در امر تربیت به نظر ما مربی است و مهمترین عنصر، عنصر مربی است. شاید یکی از مهمترین عناصری که مربی را از معلم کلاس و منبری متمایز میکند، عنصر عاطفه رفت و برگشت میان مربی و متربی است. این عاطفه هم به اندازه کافی خوب و مفید است و هم دارای آسیبهایی است. مربی و متربی با یکدیگر باید بزرگ شوند و این حلقه عاطفی را با یکدیگر بالا ببرند تا بتوانند تأثیر گذار باشند. اگر بتوانیم این عنصر را در طول مسیر حفظ نماییم، خواهیم توانست تأثیری خاص در دل عاطفی متربی گذاریم و تأثیر آن باقی خواهند ماند. این محبت و عاطفه را میتوان جهت داد و هر کجا که محبت باشد، دریچههای یادگیری باز میشوند.
واژه های مربی و متربی و تربیت و شناخت و عاطفه و رفتار در ابتدای مقدمه مطرح شد. اما آنچه که مدنظر این مقاله است، نگاه همه جانبه به تربیت و در نظر گرفتن عوامل موثر در تربیت به عنوان قطعات پازل در این تربیت همه جانبه است که در این تربیت همه جانبه است که نقش راهبری برای مربی معنا پیدا می کند.
عوامل دیگری که ما از آن ها در این مقاله به عنوان متغیر نام می بریم عبارت اند از مدرسه، مسجد، سازمان تربیتی هدایت کننده، فضای مجازی و گیم، کانون، محتوا، برنامه های مکمل، مهارت های زندگی و آخرین و بزرگترین قعطه پازل خانواده می باشد.
مهمترین سوالی که در این مقاله پاسخ داده می شود این است که آیا نوجوانی که در میانه میدانی است که در یک طرف جاذبه هایی غیر فرهنگی از قبیل گیم، جنس مخالف، جاذبه های به ظاهر زیبای دنیایی، فیلم های جذاب، پاتوق هایی که صرفا سرگرم کننده است، جمع های دوستانه با جذابیت های غیر اخلاقی و ده ها جاذبه جذاب غیر فرهنگی دیگر وجود دارد، و در یک طرف فقط خانواده - با مشغله هایی از جنس مشغله های سال 1392 که به واقع خانواده قابل مقایسه با مشغله ی خانواده ای حتی 20 سال قبل نیست و البته همین خانواده است که مسئولیت رشد و تعالی و تربیت این نوجوان را برعهده دارد - می تواند به سلامت به مقصود مورد نظر که تعالی اوست برسد؟
روش شناسی
روشی که در تدوین این مقاله به کار رفته است روش پژوهش توصیفی- پیمایشی می باشد. نویسنده این مقاله با مشاهده ی فعالیت های انجام شده در حداقل 10 مجموعه تربیتی که 4 مدل تربیتی در آن ها دیده است این مقاله را به نگارش درآورده است. مجموعه هایی کم تجربه ترینشان 5 سال سابقه فعالیت تربیتی داشته و یکی از آن ها از سال 1364 مشغول به فعالیت های تربیتی بوده است و البته هماهنگ کردن تجربیات با مباحث علمی که منطبق با اسلام باشد در دستور کار همگی آن ها قرار داشته است.
جامعه آماری مدنظر در این مقاله، دانش آموزان مقطع اول متوسطه یکی از مدارس تهران می باشد. حضور مستمر حداقل 2 ماه در میان نوجوانان از دیگر فعالیت های نویسنده این مقاله می باشد. نمونه آماری دانش آموزانی بودند که به لحاظ درسی و اخلاقی در سطح قابل قبولی قرار داشتند و نیز علاقه مند به شرکت در فعالیت های تعریف شده بودند. شرکت در تمامی فعالیت های انجام شده که از طرف سازمان هدایت کننده برای این متربیان در نظر گرفته شده بود، نیز به نوشتن این مقاله کمک بسیاری کرده است. از مصاحبه با حداقل 10 مربی و 15 خانواده نیز در گرد آوری این تحقیق به عنوان یکی از ابزارهای تحقیق استفاده شده است. شیوه تجزیه و تحلیل داده ها کیفی بوده است. یعنی شرکت کننده با شرکت در بیش از ده جلسه از سلسله جلسات ارزیابی سازمان هدایت کننده تحلیل های کیفی موجود در مقاله را ارائه کرده است.
یافته های تحقیق
به نظر می رسد قطعات پازل به شرح ذیل باشد.
مربی:
از آنجایی که در این جلسات، مربی نقش حساس، تعیین کننده و الگویی دارد، ثبات، ماندگاری و بازدهی جلسات ارتباط مستقیمی با توانمندیها و ویژگیهای مربیان دارد. از اینرو مربیان جلسات بایستی در همه اوقات خصوصیات زیر را دارا باشند.
-1 در معارف دینی تسلط کافی را حفظ نمایند. - دین شناسی -
-2 همواره منشاء رفتارهای مربیان بینش های دینی ایشان باشد. - دینداری -
-3 روحیه اخلاقی خود را در هر شرایطی پاسدارند.
-4 از مسایل و رویدادهای روز - فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و - … آگاه باشند. - بدون ابراز گرایش سیاسی خاص -
-5 قدرت بیان و شیوایی سخن خود را تقویت نمایند.
-6 توانمندی خود را در اداره جلسات ارتقا بخشند.
-7 اهل مطالعه باشند و برای کسب اطلاعات جدید در ابعاد مختلف حساس باشند
. -8 حسن خلق و سعه صدر داشته باشند.
-9 مخاطبین خود را به خوبی بشناسند. - آشنا به روحیه نوجوانان -
-10 حتیالمقدور دارای تحصیلات دانشگاهی یا حوزوی باشند.
-11 زمان کافی و مناسب برای جلسات و سایر برنامه های جنبی اختصاص دهند.