بخشی از مقاله
چکیده
پیشرفت هر جامعه ای نیازمند الگویی منسجم و پایدار است که بر اساس ویژگی های فرهنگ آن جامعه طراحی شده باشد. جامعه ایران جامعه ای دینی است که معنویت یکی از ارکان اصلی آن به حساب میآید. لحاظ کردن رکن معنویت در نگارش الگوی پایه پیشرفت به همین جهت اهمیت یافته است. اما صرفا لحاظ کردن معنویت در الگوی پیشرفت نمی تواند باعث معنوی شدن جامعه و پایداری الگوی پیشرفت باشد بلکه این هدف لازمه دیگری دارد. مقاله حاضر در صدد است تا نشان دهد که سبک معنویت گرایی در جامعه ایران در حال تغییر است و علت آن فقدان دستگیری و مربیگری معنوی در سطوح عام است.
مدعای مقاله حاضر آن است که اگر امر مربی گری معنوی - اعم از مددکاری، مشاوره، دستگیری، راهبری و پرستاری معنوی - در سطوح مختلف فعالیت نهادی و سازمانی انجام نشود بستری برای عملیاتی شدن وجوه معنوی الگوی پیشرفت در جامعه ایجاد نخواهد شد. در مقاله حاضر متولی این نوع فعالیت حوزه علمیه دانسته شده و برخی راهکارهای عملیاتی برای نهادینه سازی تربیت مربی معنویت ارائه شده است.
مقدمه:
وضعیت کنونی معنویت گرایی بسیار گفته شده که خلاء معنا در دوران مدرن باعث بازگشت انسان به معنویت در دوران پسامدرن شده است. اما این معنویت جدید که انسان بدان رجوع کرده است چیست؟ آیا همان دینداری ناب است؟ آیا فرقههای نوظهور و عرفانهای کاذب است و یا چیز دیگری است. آنچه بر اساس تحقیقات تجربی در کشورهای انگلوآمریکن - مانند تحقیقات رابرت واتنو،3 ود کلارک رُف،4 لیندا وودهد5 و پاول هیلاس - 6 مشخص شده است جریان اصلی بازگشت به معنویت در دوران پسامدرن عملاً در دستان معنویتگرایانی است که معنویت را امری فارغ از دین نهادینه میدانند
این معنویتگرایان8 نه تنها با ادیان نهادینه بلکه هر نوع شکل نهادینه و مرجعیتمحور معنویت حتی فرقههای نوظهور دینی نیز سر سازگاری ندارند مگر آنکه آن جریان، قرائت، دین یا فرقه به رویکرد شخصیمحور این نوع معنویتگرایی مجال دهد. به عنوان مثال تحقیقات تجربی هیلاس و وودهد در منطقه کندال بریتانیا نشان می دهد که هرچند از شمار افرادی که به کلیسا می روند روز به روز کاهش می یابد اما به همان میزان به شماره ملحدان و لاادریگرایان اضافه نمی شود. بر اساس یافته های این پروژه دین مردم در این نواحی رو به سمت شخصی و انفسی شده دارد و افراد از نهادهای دینی کناره گیری می کنند و به جای آن رو به معنویتی سیال و فارغ از نهاد دین می آورند.
این نوع معنویت خود نه یک فرقه و نه یک جریان مشخص است بلکه یک فرهنگ عمومی، نامریی و ناآگاهانه است که به طور غیرملموس رشد کرده و در لایههای مختلف فرهنگی جریان مییابد و تنها میتوان این فرهنگ را از روی ادبیات گفتمانی آن ردیابی کرد. سخنانی چون »خودت را باش«، »به ندای درون توجه کن«، »خود را بپذیر«، »بر اساس تصور خود زندگی کن» «سعی کن خودت را محقق سازی«
در ایران این نوع معنویت گرایی صرفاً در اشکال ژورنالیستی و در قالب ترجمه آثار نهضت عصر جدید، جنبش تفکر نو، جنبش پتانسیل انسانی و برخی آثار وابسته به جریان تئوسوفی و تعالی گرایی بروز و ظهور یافته است و تنها شکل سنجیده و منسجم آن را میتوان در قالب پروژه عقلاتیت و معنویت مصطفی ملکیان دید. البته تحقیقات نشان داده است که این طرز فکر در جهان مدرن روبه گسترش است و اگر فرهنگ ایران تابعی از فرهنگ جهانی باشد پس طبیعتاً در ایران نیز در حجم وسیعتری و در قالب دوره های خودیاری، موفقیت، درمانگری معنوی، یوگا، مدیتیشن و ... بروز خواهد یافت.
»موفقیت در درون توست«، »خودت را شکوفا ساز» «خودت را دوست داشته باش» «خودساخته باش« »مهم این است که تو چه فکر میکنی مهم این نیست که دیگران درباره تو چه میاندیشند» «به رؤیای شخصیات تحقق ببخش«، »انرژی درون را کشف کن«، »به خود و دیگران انرژی مثبت بده«، »مثبت فکر کن«، »به خود تلقین کن که میتوانی«، »خود را تحسین کن«، »به خود تلقین کن که تو خوبی و بهترین هستی«، »تو حق آن را داری که دارای بهترینها باشی«، »از اضطراب احساس گناه و شرم دوری کن«، »به بدنت توجه داشته باش«، »به سلامتی خود بهاء بده«، »برای خودت زندگی کن«، »اعتماد به نفس داشته باشد
این عبارات و کلیدواژههایی مرتبط با آنها یک محور اساسی دارد و آن »آزادی« است البته نه آزادی اجتماعی یا حتی آزادی اعتقادی بلکه »آزادی هوس« یعنی آنچه که دلت میخواهد انجام بده به شرط آنکه به آرامش خود و دیگران لطمه نزنی
این ایده ایدهای جذاب است زیرا موافق طبع انسان است و نظامهای مشروعیت بخش امروز، یعنی علم روانشناسی، دانش حقوق جدید، اقتصاد سرمایه داری، الهیات لیبرال و... آن را تأیید میکند.12 اما این ایده جذاب، سیال، فردی و رهایی بخش وقتی که به گستره مباحث دین و معنویت کشیده میشود اولین چیزی را که نفی میکند تبعیت از دینداری نهادینه و مرجعیتمحور است.13 زیرا اساس دینداری نهادینه و مرجعیتمحور پیروی از ساختارهای مشخص بیرونی برای ایجاد انضباط درونی است که چون اولاً دشوار است ثانیاً کمتر تکثرهای وجودی افراد را لحاظ میکند و ثالثا از بیرون دیکته شده است در چارچوب نگرش فوق پذیرفتنی نمینماید.
اما این نیز مشکلی نیست تا اینجای کار به گفته ریچارد رورتی ما شاهد به وجود آمدن هویتهای خرد و نحیف میشویم و یا به گفته بهتر شاهد شیوع ذهنهای بیخانمان فراوان خواهیم شد که هر یک به هوس زندگی اصیل و تحقق خویشتن از هویت ذهنی نهادینه خود خارج شده و به دلیل مواجهه با تکثر زیاد و عدم توانایی انفسی زیستن، دچار بیخانمانی ذهنی شدهاند. این آن چیزی است که محققان، تاکنون دیدهاند و از این رو خطر معنویت جدید را آن دانستهاند که انزوای اجتماعی یا فردگرایی تولید میکند و یا باعث ایجاد هویتهای فربه خیالی و خودشیفته میشود
. 10 این نوع معنویت گرایی می تواند در اشکالی مانند معنویت گرایی ترقیخواهانه لیبرالProgressive spirituality/ - مانند پروژه عقلانیت و معنویت - ، فرقه های نوپدید معنویت گرا، نهضت عصرجدید، یا جنبش های پتانسل انسانیHuman Potential/ و برداشتهای سطحی از روانشناسی و درمانگری معنوی تجلی یابد.