بخشی از مقاله
چکیده:
تشخیص یا اسلوب التشخیص - جان داری، شعور و ادراک موجودات و همه ذرات هستی - از مسائلی است که در صنایع ادبی درادوار و ازمنه مختلف مورد اهتمام ادیبان و خصوصا شاعران بوده است. تشخیص از مسائلی است که مورد اهتمام قرآن و دیگر منابع دینی نیز قرار گرفته است. در آیات الهی که در آن به تسبیح، نطق، حشر، گواهی و... تمامی موجودات اشاره شده، مباحث گستردهای را درمیان مفسران، عرفا، متکلمان، فلاسفه و حتی علمای طبیعی، در تکوینی یا تشریعی بودن - حقیقی و مجازی قالی و حالی بودن - تسبیح و همچنین شعور و جان داری موجودات هستی پدید آورده است.
بر اساس آیات نورانی قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام، حقیقت شعور و آگاهی موجودات عبارت است از: شناخت خالق و صانع، علم و آگاهی از تسبیح خود، علم به عظمت و بزرگی حضرت حق جل و علاء و سر فرود آوردن و خم شدن در برابر او، تسلیم و سرسپردگی در مقابل فرامین الهی، و ادای شهادت و گواهی و... این مقاله به شناسایی نمونه ها و مصادیق تشخیص و جان داری موجودات واشیا و شعور آن ها درآیات قرآن، روایات و ادعیه - اهل بیت علیهم السلام - می پردازد. علاوه بر نگاه مفسران قرآنی و عالمان دین در این زمینه، به تحلیل این پدیده به عنوان یک نگاه فرا طبیعی می پردازد.
مقدمه
جهان خلقت، کتاب تکوینی خدای سبحان است، قرآن کریم هم کتاب تشریعی او است. این دو کتاب مشابهت هایی با یکدیگر دارند و همان جامعیت که در کتاب خلقت از نظر تنوع پدیده ها وجود دارد. قرآن، بدون تردید کلام خداوند است؛ اما نسبت کلام به خدا، با نسبت کلام به بشر از نظر ماهیت تفاوت دارد. »و باید به خاطر سپرد که قرآن متنی مقدس و رازناک بوده که لایه های درونی و زیرین آن با لایه های بیرونی و زبرین آن توأمان قابل تأمل و بررسی است و از همین رو مفاهیم آن نیز دو وجوه می باشد و برای اینکه قرآن و در سطح ادراک مردم قابل فهم شود، عبارت آن تا سطح و مرتبه زبان تنزل داده شده است.
] .«مقاله نگاهی دیگربه نسبت ورابطه شعروقرآن وزبان آن دو، مسعود ربیعی آستانه.[ ما در اینجا به موضوع تشخیص - جان دهی به اشیا و موجودات - که مبحث بلاغی مشترک در حوزه ادبیات از یک طرف و فرهنگ قرآنی دینی از طرف دیگر، می باشد، نظر خواهیم داشت. در این میان، با معرفی برخی شواهد و مصادیق آن، ظرفیت های موجود آن را در حد بضاعت خود، رونمایی می کنیم. خواهیم دید قرآن فراتر از کلام نفسی، و ظرفیت های ظاهری کلام، به افق ها و واقعیت های بزرگ تر، چشم دوخته است.
سابقه و ضرورت انجام تحقیق: تاکنوندر بعد نظریِ تشخیص، به طور مستقل و جدی، نمیتوان کتاب، تألیف و تحقیق فراوانی در این زمینه یافت ؛ اما به طور پراکنده در کتب نقدی و بلاغی معاصر خصوصا در ادبیات عرب - و به ندرت در زبان فارسی - و در کتب تفاسیر قرآن در مورد مصادیق آن مانند تسبیح، سجده و ... موجودات، اشاراتی پراکنده در این خصوص شده است. به عبارتی به سختی شاید کتاب مستقلی را یافت که به مسئله تشخیص پرداخته باشد. پیشینه ی تشخیص: در کتب بلاغی قدیمی، به اصطلاح تشخیص به صورت مستقل کمتر پرداخته شده و حتی در بیشتر کتب از آن نامی برده نشده است.
برخی از بلاغیان، تشخیص را همان استعاره میدانند و تشخیص را »صناعتی مرتبط با استعاره میدانند که با آن اشیا ومفاهیم را مانند انسان تصویر میکنند به طوری که گویی از حیات، ویژگیها و روحیات انسان برخوردارند.] « سبزیان، . شفیعی کدکنی میگوید: »اگر به شواهدی که جرجانی و صاحب »التخلیص« میآورند، دقت کنیم به خوبی درمییابیم که همه جا منظور از استعاره بالکنایه یا مکنیه همین مسأله تشخیص است.
با این تفاوت که حوزه تشخیص از انسان به حیوان وسعت یافته...].« شفیعی کدکنی، .برخی از منتقدان تشخیص را محدود به »دادن صفات وحالات رفتاری و روانی انسان به اشیا و عناصر طبیعی و مفاهیم میکنند] .« یمین،میتوان این دایره معنایی را با نسبت دادن صفات و رفتارهای حیوانی به اشیاء، عناصر طبیعی و مفاهیم، گسترش داد و تعریف جامعتری از آن به دست داد و گفت: »تشخیص عبارت است از حیات بخشی و شکل انسانی دادن به مفاهیم انتزاعی و مادی زنده یا جامدات ] عصفور، .تصویرسازی تشخیص:خیال انگیزی گاه به وسیله شخصیّت بخشیدن به اشیای بی جان - تشخیص - ایجاد می شود.
در آیه معروف امانت با چنین نوعی از خیال انگیزی مواجه هستیم که خداوند کوه ها و آسمان ها و زمین را مانند انسان، جاندار فرض کرده است: انّا» عرضنا الامانه علی السموات والارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها و حمله الانسان انه کان ظلوماً جهولاً - .« احزاب. - 72/ نمونه دوم: آیه دیگر که در آن از تشخیص استفاده شده است، تصویری رسا از دوزخ ارائه داده است: »یوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزید - « ق - 30/ که گویی دوزخ، انسانی است سخن گو . استعاره و تشخیص در ادبیات قرآن: از استعاره با انواع مختلف آن به طور گسترده در قرآن کریم استفاده شده است.
در میان استعارهای قرآن، برخی چنان شگفت بوده که شگفتی مفسّران و بلاغیان را برانگیخته است. نمونهای از آن، آیهو قیلَه ودیاَرضُاست:» ابلَعی ماءَکِ و یسَماءُ اَقلِعی و قیل یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی و غیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی و قیل بعدا للقوم الظالمین؛ و گفته شد: ای زمین آب هایت را فرو بر، و ای آسمان خودداری کن، آب فرو نشست و کار پایان یافت و کشتی در دامنه کوه جودی پهلو گرفت - و مشرکان نابود شدند - و گفته شد: دور باد قوم ستمگر - هود44/ - ، نمونه روشنی از آن است. ...»در این آیه، نخست زمین و آسمان به دو موجود عاقل تشبیه و به آنها خطاب شده است.
سپس ابلاع به معنای بلعیدن، برای فرو بردن آب استعاره آورده شده و به زمین فرمان داده شده که همه آب های روی خود را - پس از طوفان نوح - ببلعد - به جای آنکه گفته شود: فرو ببر - ; همچنین اقلاع به معنای کندن، برای برطرف کردن ابر از صفحه آسمان و باز ایستادن از بارش استعاره آورده شدهبهو آسمان امر شده که همه ابرهای خود را بکَنَد - به جای اینکه گفته شود: برطرف کن - . شیوایی و بلاغت این تعبیر نیز در سرعت فروکش کردن آب در زمین و برطرف شدن ابرها در آسمان به یک باره و با سرعت است.]
همچنین آیه بر قدرت عظیم الهی و اینکه آسمان و زمین و موجودات میان آن دو به عظمت و قدرت خداوند عارف، و در برابر فرمان و اراده او خاضعاند، دلالت دارد.] روحالمعانی، مج7، ج81 ، ص[ 98به. اعتقاد زمخشری، در این آیه، گرچه صنایع بدیعی متعدّدی از جمله تناسب میان »اقلعی« و »ابلعی« وجود دارد، همه آنها در برابر استعاره آیه مانند پوسته در برابر مغز است و عالمان بیان، آیه را در اوج فصاحت دانستهاند و در برابر بلاغت و معانی نهفته در آن سر فرود آوردهاند.
مفسّران معاصر هم با نگاهی نو، به تبیین هنری استعارههای قرآن روی آوردهاند که زیبایی و لطافت آن ها را هنرمندانهتر نمایش میدهد. در این زمینه پیش و بیشز همه،ا سیّد قطب بر این بُعد از تصویر هنری قرآن انگشت گذاشته است. او در شرح آیه 88 :» اِذا تَنَفﱠس« میگوید: خداوند با این استعاره به صبحگاهان، مانند انسان حیات و شعور بخشیده است که دندان هایش با نخستین تبسّم او آشکار میشود و نفس میکشد و همانگونه که نفس کشیدن، مایه حیات و نشاط انسان است، تنفّس صبح نیز مایه حیات آن میشود و از طریق آن، نشاط و جنب و جوش به ساکنان زمین انتقال مییابد.
« می نویسد: خداوند در این آیه، آسمان و زمین را دو موجود عاقل نشان داده که به آنان خطاب میکند وآن دو با همه خضوع و خشوع مانند دو انسان در برابر مولای خود ایستادهاند، و مولا به آنان فرمان میدهد و آن دو با اختیار و اراده خود، امر او را اطاعت می کنند و به ندایش پاسخ میدهند.] همان قبلی .[ ابوعبیده در تفسیر برخی از آیات قرآن، ویژگی های انسانی را بر حیوانات و جمادات اطلاق کرده است که امروزه آن را با نام اسلوب تشخیص می دانیم. او در تفسیر آیه قالتا - أتَینا طائِعین - - فصلت: - 88 ذکر کرده است: این،» مجازِ غیر جانداران و حیوانات است که کارشان شبیه کار آدمیان است.]« ابوعبیده: مجاز القرآن،.[ 188 در قرآن کریم: »گاه صبح دم می زند و همانند انسان نفس می کشد.
گاه شب به گونه ی انسانی شتابناک به دنبال روز می دود و یا همانند رطوبت آب، مخفیانه در ریگزارها جریان می یابد. و گاه ماه و خورشیداند که با هم در مسابقه ای پایان ناپذیر ظاهر می شوند و البته هیچ یک بر دیگری فائق نیامده و پیشی نمی گیرند..« در جایی دیگر زمین و آسمان، صاحب عقل و درک اند که مورد خطاب قرار می گیرنند و به سرعت جواب می گویند و در جایی دیگر، جهنم سیری ناپذیر است که به خشم آمده، مجرمین را از دور می بیند و زبانه استقبال از اهل دوزخ می کشد و آن روز است که از جهنم پرسیده می شود: آیا سیر شدی؟ و جهنم در جواب، زفیر - هل من مزید - می کشد. و نیز سایه ای است در جهنم که اهل آتش به آن پناه می برند. اما این سایه جهنمی نه »بارد« است و نه »کریم.« بخشندگی ندارد و هیچ به حال جهنمیان التفاتی نمی کند.