بخشی از مقاله

چکیده

تعلیم و تربیت اسلامی در جامعهی ما حاکی از آموزههایی است که منشا اصلی آن قرآن، احادیث و سخنان پیامبر اکرم - ص - و ائمه معصومین میباشد. به طور کلی هدف تعلیم و تربیت اسلامی هدایت فرد برای دستیابی به مرتبهای از حیات طیبه است که هم زندگی دنیوی و هم اجر اخروی برای افراد جامعه به ارمغان میآورد؛ آنچه که لازمهی تحقق حیات طیبه در آموزش به دانش-آموزان باید مورد توجه قرار بگیرد این است که فرد باید به گونهای تربیت گردد که زندگی اجتماعی او به عنوان یک مسلمان، الگویی برای سایر جوامع دیگر باشد چرا که اساس آموزههای اسلامی در بعد اجتماعی مطرحاند و در این زمینه توجه اکید بر جنبه-ی اجتماعی زندگی شده است.

توجه به این نکته ضروری است که در مدرسه باید به فلسفه تعلیم و تربیت توامان توجه نمود زیرا آنچه که در حال حاضر نمایان است تاکید محض به دانش و یادگیری مطالب کتابهای درسی میباشد و کمتر به تربیت و پرورش آداب و خصائل نیک در دانش-آموزان پرداخته میشود. این مسئله، یعنی توجه به تک بعدی بودن تعلیم و تربیت به هیچ وجه قابل قبول نمیباشد. از آنجا که تعلیم همیشه با تربیت همراه بوده و افراز این دو از یکدیگر غیرممکن است و اگر این عمل صورت گیرد، مطمئنا تعلیم دیگر جنبه-ی خاص خود را از دست خواهد داد.

روش پژوهش این مقاله از نوع مقالات توصیفی – روایی است . روش تالیف کتابخانهای و آرشیوی بوده و مطالب مورد نیاز با ابزار فیش و از طریق یادداشت برداری جمعآوری شده است .

مقدمه

دین مقدس اسلام دارای نظامی فراگیر و شامل است. به نحوی که هر متخصص متعهد و منصفی از هر فنی، به نحوی با نظرات دین اسلام سروکار دارد. چرا که اسلام همانند دیگر ادیان الهی بر تمام شئون انسانی اعم از اقتصاد، اجتماع، سیاست، حکومت،... و به خصوص حوزه تعلیم و تربیت اشراف داردسرّ. این واقعیت به طور اجمال این است که، اساساً دین را برنامه زندگی بشر دانستهاند.پس منطقاً این برنامه باید در تمام شئون زندگی او منطبق باشد. توجه مستقیم خطابات قرآنی و بقیه کتب آسمانی به انسان، نشان از توجه عمیق و دقیق همه ادیان الهی به ویژه اسلام به نفس انسانی و ابعاد مختلف وجودی او است. توجه اسلام به ابعاد فردی انسان، اعم از بعد عاطفی - وجدان، امیال، غرایز، احساسات و... - ، عقلانی - خرد، دانش، شناخت، افکار، عقاید و - ...رفتاری و نیازهای زیستی، روحی روانی، عاطفی و... نشانگر این اهمیت است.

تربیت در اسلام دارای راه و رسم منسجم و کاملی استبه. همین منظور در قرآن و سنت برای انسان یک برنامه زندگی کاملاً منسجم و نظامدار طراحی شده است .انسان برای بهره بردن از آن برنامه کامل، سالم و همه جانبه باید تحت یک تربیت صحیح و البته فراگیر به نحوی که تمام طول عمر او و همه جوانب و ابعاد انسانیاش را در بر گیرد، باشد.

جاذبه ی تربیتی اسلام به قدری قوی است که پیامبر اسلام - صلی ا... علیه وآله - توانست مردم شبه جزیره ی عربستان را در مدتی اندک به بالاترین درجهی کمال و فضیلت سوق داده و جمعیتی را که هیچگونه برجستگی و نقطهی مثبتی نداشته،از خصایص انسانی برخوردار نبوده اند به اوج سعادت و برازندگی برساند.

به برکت تربیت اسلام و قرآن و استقامت پیامبر اکرم - صلی ا... علیه و آله - کار همین مردم به جایی رسید که در بین مردم دنیا نمونه شدند و بزرگترین قدرتهای ستمگر را در هم شکستند وآنقدر برتری فکری پیدا کردند که زمامداران جور و طاغوتانِ زمان را به عدل و دادگری و وسعت نظر فرا می خواندند و آنان را از غرور و تجملپرستی برحذر می داشتند .

در سال چهاردهم هجری وقتی که مسلمین برای جهاد و برافراشتن پرچم تقوا و فضیلت با جمعی از بزرگان ایران که یزدگرد جزو آنان بود روبرو شدند، نعمان بن مقرن به نمایندگی از طرف جمعیتی که همراه او بودند آغاز سخن کرد و به ایرانیان چنین گفت:

» همانا خداوند به ما رحم کرد و پیامبری برای ما فرستاد که ما را به خوبی دستور می دهد و از بدی باز می دارد و به ما وعده کرده است که اگر دعوتش را اجابت کنیم از خیر دنیا و آخرت بهرهمند می شویم....«

این مزایا حاصل نشد مگر بر اثر تعلیم و تربیت قرآن که دلهای مرده را زنده کرد، و مردمی را که با نیکوییها و برتریها فرسنگها فاصله داشتند به اوج عظمت و سروَری رسانید.

معنی تعلیم

تعلیم مصدر باب »تفعیل« و از مادهی عِلم«» مشتق شده اس، و در لغت به معنی یاد دادن است . معنی اصطلاحی تعلیم همان آموزش دادن است، مه معلم مطالب مورد نظر خود را به متعلّم القا می کند؛ یعنی ذهن او به منزلهی مخزنی است که معلوماتی به آن انتقال داده می شود.

به طور کلی می توان گفت : تعلیم به معنی انتقال دانایی به دیگری است که به راه های گوناگونی از قبیل چشم و گوش و ارائهی طریق و نظایر اینها تحقق مییابد؛ خواه موجب رشد باشد خواه موجب فساد، چه در مورد انسان صورت گیرد و چه در مورد حیوان ، و بالاخره خواه در قالب کلام انجام یابد خواه به وسیلهی الهام و وحی.

معنی تربیت

تربیت مصدر باب »تفعیل« و از مادهی »ربو«و به معنی زیاد کردن ، نموّدادن ،وسیلهی رشد را فراهم نمودن و پاک گردانیدن آمده استو بدیهی است که علاوه بر رشد دادن جسم ، نموّ و پرورش دادن و زیادکردن استعدادها در جهت کمال نیز مورد نظر است؛ چه بسا آنچه تحت تربیت قرار میگیرد به ظاهر تنزّل کند.

دانشمندان علومتربیتی معنیِ اصطلاحی تربیت را با الفاظ و عبارات گوناگونی بیان کرده ، هر یک به جهتی از جهات تربیت تتوجه داشته اند؛ مثلاً می گویند:»تربیت از نظر آموزش و پرورش عبارت از تغییری است که آدمی در نفس خویش یا دیگر مردمان ایجاد کند، و از نظر روانشناسی بر طبق تعریف پستالُزی عبارت است از رشد طبیعی و تدریجی و هماهنگ تمام نیروهها و استعدادهای انسانی که در نهادش موجود و مکتوم است؛ و به عقیدهی جامعهشناسان ، تربیت ، کوششی است که هر جامعه برای تأمین نظارت و تسلط خود بر فرد به عمل میآورد.«و...

فرق تعلیم و تربیت و رابطهی بین آن دو

تربیت به مفهوم عام ، تمام نتایج عواملی را که در رشددادن نیروها و استعدادهای فرد تأثیر دارد شامل می شود، و عامل خاصی مورد نظر نیست ، بنابراین هر عاملی که باعث رشد قوا و استعدادهای شخص گردد، اعمّ از موقعیت جغرافیایی و محیطی و تغذیه ، و بالاخره هر امری که در ساختن شخصیت افراد دخالت دارد جزو عوامل تربیتی به حساب میآیند.

پس تربیت به این معنی عبارت از هر نموّ و تهذیبی است که قوا و استعدادهای فرد را تحت تأثیر قرار می دهد.

اما تعلیم چنان که اندکی قبل یادآور شدیم به معنی نقل معلومات است به قصد این که متعلّم آن را فرا گیرد و به معلوما خود بیفزاید ؛ بنابراین در مقایسه بین این دو واژه - تعلیم و تربیت - باید گفت که تعلیم از شاخههای تربیت است ، زیرا تربیت استعدادها را در جهت کمال رشد میدهد. چنان که واضح است معلومات در نحوهی پرورش قوا و استعدادها تأثیر بسزایی دارد، بدین معنی که اگر آنچه را که متعلّم فرا میگیردمعلومات واقعی و اصیل باشد، او را به واقعیت راهنمایی می کند ، به او جهت میدهد و سبب میشود که استعدادهای او در همان جهت شکوفا شود،و اگر آنچه را که آموخته است معلوماتی گمراهکننده و باطل باشد او را به پرتگاه تیرهروزی میکشاند و نیروهای خدادادی او را در مسیر انحرافی به کار میاندازد.

بنابراین علومی که انسان را با حقیقت خود آشنا می کند جهت دهنده است ، و اگر در این علوم مغالطه و مسامحه شود خط و جهت انسانی را تا هر زمان که شخص تحت تأثیر آن علم باشد و باورش ّه آن علم پابرجا باشد منحرف نگه می دارد، و به همین جهت است که علومانسانی حسّاس ترین بخش تعلیم است، چون مستقیماً با تربیت و نحوهی رفتار و کردار انسان ارتباط دارد.

تعلیم در مقایسه با تربیت شمول وعمومیتی ندارد، و یکی از وسایل اجرای قوانین تربیت بوده ، و باید جزو وسایل عملی آن به شمار آید، زیرا برای پرورش استعدادها راه هایی وجود دارد که از جملهی آنها تعلیم است که نیروی ادراک ، اراده و حافظه را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین تربیت ،تعلیم را نیز شامل شودمی و بر آن مقدّم است ، امّا هر دو به یکدیگر وابسته بوده و از هم بی نیاز نیستندمآلِ. هر یک به دیگری مربوط است ، و به تعبیر منطقی رابطهی بین آن دو عموم و خصوص مطلق است، یعنی هر تعلیمی مصداق تربیت بوده، امّا هر تربیتی مصداق تعلیم نیست.

موضوع تعلیم و تربیت

موضوع علم تعلیم و تربیت وجود آدمی است از لحاظ این که استعدادها و نیروهایش در جهت کمال پرورش یابد و در خور تواناییاش معلوماتی به وی انتقال داده شود ؛ لذا دانشمنداد علومتربیتی از دیرباز دربارهی انسان از لحاظ پرورش استعداد ها و راه های تعلیم و تربیت وی به تحقیق و گفتگو پرداخته ، در نظر داشتهاند که او را به عالیترین مقامی که مورد توجّهشان بوده است برسانند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید