بخشی از مقاله
خلاصه
در این پژوهش به تعیین ساختار بهینه سرمایه با استفاده از رویکرد ترکیب خبرهها پرداختیم. روش انجام تحقیق پس-رویدادی و جامعه آماری آن شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران و دوره زمانی 6 ساله از 1388 تا 1393 میباشد.
با توجه به محدودیتهای تحقیق، تعداد 128 شرکت در دوره زمانی مربوط انتخاب شد. همچنین با توجه به شیوه جمعآوری دادهها، تعداد دادههای جمعآوری شده برای این پژوهش 768 مشاهده میباشد. به منظور تعیین ساختار بهینه سرمایه از مدل ترکیب خبرهها با استفاده از نرمافزار MATLAB استفاده شده است. نتایج حاکی از آن است که با استفاده از مدل ترکیب خبرهها تعیین ساختار بهینه سرمایه در شرکتهای مورد مطالعه امکانپذیر میباشد.
.1 مقدمه
یکی از مهمترین اجزای هر فعالیت اقتصادی، فراهم کردن منابع مالی مورد نیاز است. منابع مالی مورد نیاز را میتوان از محل حقوق صاحبان سهام یا بدهی تامین کرد. سوال اساسی این است که کدام یک از این منابع باید در طول عمر یک بنگاه اقتصادی استفاده شود؟ ترکیب بدهی و حقوق صاحبان سهام در تامین مالی مبین ساختار سرمایه است.
سیاست ساختار سرمایه، موازنه بین ریسک و بازده را برقرار میکند. از یک طرف، استفاده از بدهی بیشتر، ریسک جریان سودآوری شرکت را بیشتر میکند و از طرف دیگر، به نرخ بازده مورد انتظار بیشتری میانجامد. ریسک مربوط به استفاده از بدهی بیشتر باعث کاهش قیمت سهام میشود و از طرف دیگر، نرخ بازده مورد انتظار بیشتر آن، باعث افزایش قیمت سهام میشود. لذا ساختار بهینه سرمایه، تعادل مطلوبی را بین ریسک و بازده ایجاد میکند و در نتیجه، منجر به افزایش قیمت سهام میشود
ساختار سرمایه یا نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام که آن را »اهرم مالی« شرکت هم مینامند، مورد توجه بسیاری از تحلیلگران مالی قرار میگیرد. سالهاست که اهمیت واقعی این نسبت مورد توجه بوده است . سوای دیدگاه-های موافقی که در اینباره وجود دارد، بسیاری بر این باورند که چون بهره یک قلم هزینه ثابت است، اگر نسبت اهرم مالی بسیار زیاد باشد، شرکت ناگزیر در معرض ریسک مالی بسیار زیاد قرار میگیرد. ساختار سرمایه به عنوان مهمترین پارامتر موثر بر ارزشگذاری شرکتها و برای جهتگیری آنان در بازارهای سرمایه مطرح گردیده است.
محیط متحول و متغیر کنونی، درجهبندی شرکتها را از لحاظ اعتباری نیز تا حدودی به ساختار سرمایه آنان منوط ساخته است. این امر، برنامهریزی استراتژیک آنان را به انتخاب منابع موثر بر هدف حداکثرسازی ثروت سهامداران نزدیک کرده است. هدف اساسی مدیریت شرکتها حداکثرنمودن ارزش بازار سهام؛ یعنی ثروت سهامداران در شرکت-های سهامی است. لذا در این راستا، وظایف مدیریت مالی شرکتها به سه دسته تصمیمات سرمایهگذاری، تامین مالی و تقسیم سود قابل تفکیک است.
تصمیمات تامین مالی که در نهایت بافت یا ساختار مالی شرکت را تعیین میکند، از اهمیت چشمگیری برخوردار است، زیرا چنین تصمیماتی منجر به دستیابی یا عدم دستیابی شرکت به »ساختار بهینه سرمایه« میگردد. ساختار بهینه سرمایه موجب حداقلنمودن هزینه تامین مالی یا هزینه سرمایه و به تبع آن افزایش ارزش سهام شرکت میگردد. از اینرو، با توجه به اهمیت دستیابی به ساختار مالی بهینه یا مطلوب، باید دید که شرکتها چگونه و از چه راهی میتوانند به این مهم دست یابند.
تعیین ساختار بهینه سرمایه، یکی از مسائل اساسی تامین مالی شرکتها به شمار میرود. این مهم، کاربرد با اهمیتی در زمینه تصمیمگیری راجع به تامین مالی عملیات جاری و طرحهای سرمایهگذاری شرکتها دارد. به دلیل کمتر بودن ریسک اوراق بدهی، بازده مورد انتظار اعتباردهندگان نیز کمتر از بازده مورد انتظار سهامداران است. بنابراین، تا سقف معینی هرچه میزان استفاده از بدهی برای تامین مالی بیشتر باشد، هزینه سرمایه کل شرکت کمتر و سودآوری بیشتر میشود.
با این وجود، با افزایش بدهی، ریسک مالی شرکت افزایش مییابد و در نتیجه اعتباردهندگان نرخ بهره بالاتری را مطالبه میکنند. در این وضعیت، هزینه سرمایه کل افزایش مییابد. در نتیجه ساختار بهینه سرمایه باید بین دو حد تامین مالی - سهام و بدهی - وجود داشته باشد.
تئوریهایی از قبیل تئوری موازنه ایستا و دیدگاه سنتی بر موجودیت ساختار بهینه سرمایه صحه میگذارند. شواهد تجربی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه شرکتها در عمل تمایل دارند تا در دامنه بهینهای از ساختار سرمایه عمل کنند و اگر به دلایل شرایط تجاری مجبور به خروج از این دامنه بهینه باشند، در اولین فرصت ممکن به آن دامنه برمی-گردند.
تصمیم در رابطه با تعیین ساختار سرمایه هر شرکت نه تنها تشکیلدهنده شخصیت شرکت میباشد بلکه برروی نتایج عملکرد مدیران شرکتها تاثیر بسزایی دارد. همچنین ثروت سهامداران تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد که ساختار سرمایه یکی از آنهاست. از سوی دیگر ساختار سرمایه و میزان هزینه همیشه بر عملکرد شرکتها موثر بوده است و در طی سالیان گذشته محققان در پی یافتن عوامل موثر از داخل و خارج شرکت بر میزان ترکیب سرمایه در شرکتها بوده و هستند.
از جمله این عوامل میتوان به بررسی تاثیر عوامل شاخص و عمدهای مانند فرصتهای رشد شرکتها و سودآوری - بازده حقوق صاحبان سهام، بازده فروش و بازده داراییها - ، داراییهای ثابت مشهود - وثیقهای - و اندازه شرکت که از اهمیت قابل توجهی برخوردار است اشاره کرد. با بررسی این عوامل و سنجش رابطهی آنها با ساختار سرمایه میتوان ساختار سرمایه بهینهای را تخمین زد که ارزش شرکت را حداکثر و هزینه شرکت را حداقل میکند.
شبکههای عصبی، با قابلیت قابل توجه آنها در استنتاج معانی از دادههای پیچیده یا مبهم، میتواند برای استخراج الگوها و شناسایی روشهایی که آگاهی از آنها برای انسان و دیگر تکنیکهای کامپیوتری بسیار پیچیده و دشوار است بکار گرفته میشود. یک شبکه عصبی تربیتیافته میتواند به عنوان یک متخصص در مقوله اطلاعاتی که برای تجزیه و تحلیل به آنها داده شده به حساب آید. از این متخصص میتوان برای برآورد وضعیتهای دلخواه جدید استفاده کرد. لذا در این تحقیق به دنبال تعیین ساختار بهینه سرمایه با استفاده از مدل ترکیب خبرهها هستیم.
➢ ساختار سرمایه
تعاریف مختلفی از ساختار سرمایه به شرح زیر ارائه شده است که هریک بیانگر جنبهای از روشهای تأمین مالی میباشند:
· تعادل بین بدهیها و داراییهای واحد تجاری، ماهیت داراییها و ترکیب استقراض شرکت. داراییها ممکن است ثابت یا جاری، مشهود یا نامشهود باشند. بدهیها نیز ممکن است کوتاهمدت یا بلندمدت، ثابت یا شناور، بدون ریسک یا با ریسک باشند. در شرایط ایدهآل، داراییها و بدهیها باید تطابق داشته باشند.
· ترکیبی از سهام عادی، سهام ممتاز و زیرمجموعههای مرتبط با آنها، سود انباشته و بدهیهای بلندمدت که واحد تجاری جهت تأمین مالی داراییهای خود از آنها استفاده نموده است. لازم به ذکر است که برخی از صاحبنظران در مورد اینکه بدهی بلندمدت یکی از اجزای تشکیلدهنده ساختار سرمایه است یا نه، اتفاق نظر ندارند
· نسبت اوراق بهادار بلندمدت مهمتر - قدیمیتر - به جمع سرمایهگذاری. سرمایهگذاری معمولا شامل بدهیهای بلندمدت، سهام ممتاز و سهام عادی میباشد.
· ساختار سرمایه از نظر بلکوئی ادعای کلی بر داراییهای شرکت است. وی ساختار سرمایه را شامل اوراق بهادار منتشرشده عمومی، سرمایهگذاری خصوصی، بدهی بانکی، قراردادهای اجاره، بدهیهای مالیاتی، بدهیهای حقوق بازنشستگی، پاداش معوق برای مدیریت و کارکنان، سپردههای حسن انجام کار، تضمین کالا و دیگر بدهیهای احتمالی میداند
تعاریف ارائه شده از ساختار سرمایه همگی مبین این نکته هستند که ساختار مالی بیانگر طرف چپ ترازنامه است. البته باید به این مطلب توجه کرد که عدهای ساختار سرمایه را معادل ساختار مالی میدانند و برخی این دو را متفاوت میدانند و معتقدند که ساختار سرمایه، منابع تأمین مالی بلندمدت شرکتها است در حالیکه بدهی جاری صرف امور جاری شرکت میشود و تأثیری بر بازده حقوق صاحبان سهام و در نتیجه ارزش شرکت ندارد. در واقع ساختار سرمایه معرف وجوه بلندمدت مورد استفاده میباشد
➢ ساختار سرمایه بهینه
ساختار سرمایه بهینه، ترکیبی از بدهی و حقوق صاحبان است که ارزش بازار واحد تجاری را حداکثر میکند - انواری-رستمی . - 1378 عوامل زیر در تعیین ساختار سرمایه بهینه نقش دارند:
✓ مالیات؛ بدهی کاهنده مالیات است و افزایش بدهی، درآمد مشمول مالیات را به شرطی که شرکت در موقعیت پرداخت مالیات باشد، کاهش میدهد.
✓ ریسک؛ ریسک مالی با افزایش بدهی در ساختار سرمایه، افزایش مییابد.
✓ هزینههای کمبود مالی1؛ کمبود مالی به وجوهی اطلاق میشود که شرکت برای سرمایهگذاری بدون مراجعه به بازارهای مالی خارجی - بعد از پرداخت هزینه بهره و قبل از پرداخت سود سهام و استهلاک - در دسترس دارد. تجربه گذشته شرکت در انجام سرمایهگذاریهای خوب در تصمیمگیری راجع به اینکه شرکت از حقوق صاحبان سهام بیشتر - کمبود مالی - و یا بدهی بیشتر استفاده کند، تأثیر میگذارد. از دیگر مواردی که شرکتها در تصمیمات مربوط به ساختار سرمایه مدنظر قرار میدهند، مزیت بدهی در افزودن انضباط به مدیریت و عیب آن در ایجاد هزینههای نمایندگی - تضاد بین مدیران و سهامداران و تضاد بین سهامداران و کارکنان - ، میباشد.
✓ نوع دارایی؛ که تعیینکننده فرصتهای رشد و هزینههای مختلف است. وجود فرصتهای رشد و هزینههای انحلال و تصفیه برای شرکتهای دارای داراییهای نامشهود، به افزایش حقوق صاحبان سهام و مزایایی مالیاتی قابل توجه و جریانات نقدی ثابت و در نتیجه به افزایش بدهی منجر میشود.