بخشی از مقاله


حریم خصوصی در فرهنگ اسلامی و اندیشه انسانی

چکیده

یکی از مسائلی که با ابعاد دینی (ایمان، اخلاق، عمل)، قانونی، حقوقی، سیاسی، اخلاق شهروندی، ابعاد روانشناختی و جامعه شناختی و مردم شناختی و مدیریتی و. . سـخت در هـم تنیـده اسـت مسـئله ی حـوزه و حـریم زنـدگی خصوصی است. حوزه ای که کمتر پیرامون آن تحلیل و بررسی صورت گرفته است و کمتر بـه بررسـی تعریـف و تبیین معیارها و مصادیق آن پرداخته شده است، اگرچه شناخت این حوزه، چنانکه بایسـته و شایسـته اسـت کـاری صعب و دشوار است اما غیر ممکن نیست. در این نوشته سعی شده است ضمن اشاره به صعوبت تعریـف وتعیـین ملاک های این حریم، جلوه های آن در آیینه آیات و روایات مورد کاوش و بررسی قرار گیرد ودر ادامه به حدود و ثغور حریم خصوصی و برخی مولفه ها و مصادیق آن در متون حقوقی و قانونی اشاره شده و پـس از تعریـف ایـن حریم، پرده از تفاوت حریم و حقوق خصوصی برداشته شده است این نوشتار در پایان با یک جمع بنـدی و نتیجـه گیری ده بندی به اتمام رسیده است.

واژگان کلیدی:حقوق، قانون، خصوصی، عمومی حریم، معروف، منکر.

-1 مقدمه و طرح مسأله:

یکی از موضوعاتی که با اصل اصیل امر به معروف و نهی از منکـر در هـم تنیـده اسـت، موضـوع حـریم خصوصی و عمومی است. آزادی عمل افراد، در حوزه عمومی با اصل امر به معروف و نهی از منکر تقیید و تحدید می شود. کلیه محرمات و واجبات ظاهری داخل در قلمرو این اصل است.

اگراجرای این اصل بدست افراد یا احزاب یا گروههای، سطح اندیش و قشری نگر و بی تعمق بیفتد؛ چـه بسا به حربه ای تبدیل شود برای ورود و دخالت به حوزه زندگی خصوصی مردم؛ از اینرو ضروری اسـت در عـین اینکه در جوانب آن اصل دینی پیوسته تدقیق و تحقیق می شود، موضوع حریم خصوصـی و عمـومی نیـز از حیـث تعریف، قلمرو، معیارها، مصادیق امروزین آن و. . مورد بحث و فحص جدی و جدید قرار گیرد.

این نوشتار در پی آنست که با تکیه بر متون اسلامی و دستاوردهای اندیشه بشـری کـه در ایـن قلمـرو در قالب مواد حقوقی و قانونی تدوین و تنظیم شده است، به بررسی موارد زیر بپردازد:

-1 تفکیک قلمرو معروف و منکر از قلمرو امر به معـروف و نهـی از منکـر -2 بررسـی تفـاوت و شـرایط حـریم خصوصی و عمومی با حقوق خصوصی و عمومی -4 فرق نهادن میان حریم خصوصی فـرد و خـانواده -5 تعیـین حوزه های حریم خصوصی.

-2 صعوبت شناخت حریم خصوصی:


در عین اینکه، ملموس ترین و پرکاربردترین حقوق هر فرد، حق حریم خصوصی است اما از میان تمام موارد حقوق انسانی، تعریف و تهدید قلمرو و حریم زندگی خصوصی از بقیه پیچیده تر و دشـوارتر اسـت. از یکسـو هـر گونـه تعریفی در اینجا بستگی به فرهنگ و زمینه و محیطی دارد که در آن عمل می شود و دانسـتن چنـد و چـون حـریم خصوصی با ارزشها و فرهنگها و بسترها در هم تنیده است از اینرو چه بسا تلقی افراد نسبت به تعریف یا معیارها یا تعیین مصادیق در زمان و زمینه و فرهنگ و جغرافیایی با دیگری متفاوت باشد. از دیگر سو غالب مفـاهیمی کـه در


این حوزه دارای بسامد بالایی است مفاهیم انتزاعی است؛ مفاهیمی مانند: آزادی، استقلال، عورت و حیثیت، حرمت و. . تلقی ها و تفسیرهای این مفاهیم نیز از رنگ و آهنگ واحدی برخوردار نیسـت، از اینـرو شـناخت ایـن حـریم خالی از صعوبت نمی باشد؛ مثلاً ممکن است کسی افشای یک سوء استفاده مـالی یـا علمـی یـا فسـاد اخلاقـی را

مصداق هتک حرمت و حیثیت بداند و دیگری نداند، حال برای خروج از این صعوبت وپدیده بن بست نما چه باید کرد؟ به نظر می رسد شاید بتوان با مراجعه به داده های دینی و بشری (روانی و اجتماعی) و عقل جمعی (که مـواد حقوقی و قانونی عام محصول آنست) اندکی از غبار و ابهامی که فضای شناخت ایـن حـوزه را از ابعـاد گونـاگون مکدر نموده است کاست.

-3 حریم خصوصی در متون اسلامی:

در این قسمت ابتدا به ارایه و تحلیل آیات مربوطه پرداخته می شود سپس موضوع را در آیینه روایات مورد تأمـل و توجه قرار می دهیم. الف) حریم خصوصی در آیات قرآنی: آیات مرتبط با حریم خصوصی را می توان طی شش گام طرح و مورد فحص وبحث قرار داد.

گام اول:در آیات قرآنی اصل بر این است که معروف و منکر ماهیتاً در حریم خصوصی و عمومی، معروف و منکـر است خواه این معروف منکر معرفتی باشد یا ارزشی یا رفتاری وسزا و بجاست که انسان همیشه و همه جا، عامل به معروف و تارک از منکر باشد؛ از همین روست که در قرآن گناه، خواه در خلوت انجام شـود یـا جلـوت، معصـیت است و مورد نفرت. در قرآن می خوانیم.

. . » و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن. . (انعام: « (151

یا در جای دیگر می خوانیم:

» قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغی بغیر الحق. . « (اعراف: (32

از کنار هم نهادن این دو آیه در می یابیم: خداوند فواحش را در خلوت و جلوت تحریم نموده است پـس باید از نزدیکی بدانها همیشه و همه جا دوری جست. فواحش در نگاه قرآن گناهانی است که حد اعـلای زشـتی را داشته باشد و همین زشتی شدید آنهاست که باعث انحطاط و سقوط انسان است (اثم) افتادن در این مسیر باعث می

گام دوم:
شود انسان در جستجو و طلب چیـزی برآیـد کـه حـق جسـتجو و طلـب آن را نـدارد (بغـی) (طباطبـائی، 1366، ج118/8؛ همو، ج(572/7 آیا نقض حریم خصوصی انسانها بدون هیچ مجوز قانونی یا شرعی مصداق بغی نیست و آیا بغی منجر به سـقوط و

انحطاط انسان و افتادن در وادی »اثم« نمی شود ؟

از منظر قرآن هر کس به هر دلیلی (جهل، غفلت، ضعف نفس، ضعف ایمان و. . در خلوت خـود مرتکـب منکری شد (که نباید می شد) و تارک معروفی شد (که نباید می شد) تا مادامی که ظلم در قلمرو ظلم به نفس است و به حریم حق الناس این ظلم تسری نیافته است و خود فرد نیز در مقام افشاء بر نیامده است، نه کسی حق مداخله دارد و نه عامل موظف است که پرده از عمل خود بردارد.

در این گام قرآن، پرهیز از ظن و گمان را به انسان با ایمان توصیه می کند و می فرماید:

» یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم. . « (حجرات (12/

ظن نوعی ادراک نفسانی است و ورودش به دل و جان آدمی، امری غیر اختیاری است؛ اما ترتیب اثر دادن

به ظن و زمینه ظهور و بروز آن را فراهم نمودن، امری اختیاری است؛ پس باید از تمهید مقدماتی که ظن را بر جان می نشاند و دل را به آن می آلاید پرهیز نمود زیرا چنین ظنی، بستر سـاز ورود انسـان بـه مرحلـه دیگـری بـه نـام »تجسس« است.

گام سوم: قرآن پس از نهی نمودن از »ظن سوء« هشدار می دهد که ورود به این وادی، انسان را به تجسس در امـور پنهان مردم وا می دارد از اینرو می فرماید:

» ولا تجسسوا. . « (حجرات (12 /

تجسس یعنی پی گیری و تفحص از اموری که مردم خواهان پنهان ماندن آنها هستند. در ایـن پـی گیـری، جاسوس به دنبال خبرگیری و شناختن باطن افراد و آگاه شدن از چیزی است که مردم سـعی در کتمـان آن دارنـد. چنین خبرگیری از مصادیق عیب جویی است و قرآن به شدت ما را از دنبال نمـودن، عیـب و زشـتی دیگـران بـاز می دارد و گوشزد می کند »مومن اهل تجسس نیست« و آنکه اهل چنین تجسسی هایی است مومن نیست. تجسس خواه با سرک کشیدن به زندگی خصوصی افراد باشد (به هر شکلی) یا به صورت فال گوش ایستادن و استراق سمع باشد (به هر شکلی) قرآن آن را یک عمل شیطانی می داند و می فرماید:

»و لقد جعلنا فی السماء بروجاً و زینها للناظرین و حفظنها من کل شیطان رجیم الا من استرق السمغ فاتبعه شهاب مبین) « حجر -18

(16

مشابه این آیات را در جای دیگر چنین می خوانیم:

. . » الا من خطف الخطفه فاتبعه شهاب ثاقب« (صافات ( 10/

»مگر کسی که (از سخن بالائیان) یکباره استراق سمع کند که شهابی شکافنده از پی او می تازد «


رابطه میان تجسس و استراق سمع اینگونه است که هر استراق سمعی، تجسس هست اما هر تجسسی، استراق سمع نیست. به عبارت دیگر استراق سمع یکی از مصادیق تجسس است.

گام چهارم: بدنبال نهی از تجسس باز در ادامه آیه می خوانیم.

» و لا یغتب بعضکم بعضا. . « (حجرات (12/

در این قسمت از آیه، نهی از غیبت شده است؛ خواه غیبت را به این معنا بگیریم که، انسان در غیاب کسی، عیبی از او بگوید که حکمت و وجدان بیدار آن را بر نمی تابد یا غیبت را به این معنا بگیریم کـه »در غیـاب کسـی چیزی گفته شود که اگر بشنود ناراحت گردد« در هر صورت درارتباط با سه واژه ای که ذکر شد یعنی ظن، تجسس و غیبت توجه به چند نکته لازم است:

-1 غیبت مسبوق به تجسس است و تجسس بر زمین ظن و گمان می روید: ظن سوء تجسس غیبت
-2 باید از هر گونه زمینه و بستری که باعث می شود که ذهن و جان و دل به کدورت ظن سوء مکدر شود پرهیـز نمود. -3 از منظر قرآن، ظن سوء و تجسس و غیبت از مصادیق بارز منکر بـوده و ارتبـاط و اعتمـاد، موانسـت و امنیـت،

روحیه تعاون و معاضدت را از بین می برد. نشاط را می زداید و برودت و سردی می آورد.

-4 هر سه از مصادیق، عیب جویی است با این توضیح که ظن سوء زمین فاسدی است کـه زمینـه رشـد و رویـش تجسس و غیبت را فراهم می کند و عیب جو را به این سمت و سو می برد تا، عیبی را که فرد می خواهد پوشـیده دارد بر ملا سازد با این تفاوت که، در تجسس، فرد خواهان آنست تا عیب طرف را برخـود آشـکار کنـد و در پـی آنست که خود سر از کار و راز دیگران در بیاورد اما در غیبت فرد بدنبال افشاء عیب برای دیگران است. (طباطبائی،

(510- 514/18 :1366 به نظر می رسد در اینجا میان متجسس و غیب کننده از حیث منطقی عموم و خصوص من وجه بر قرار است یعنی

برخی جاسوسان غیبت کننده نیز هستند، همچنانکه برخی غیبت کنندگان متجسس نیز می باشد اما امکان دارد کسی عیبی را جستجو کند اما بر ملانسازد و ممکن است کسی عیبی را بر ملاسازد اما عیب را از دیگران شـنیده باشـد و جستجوگر اصلی و آغازین عیب دیگران، خودش نباشد در هر صورت قرآن یکجا و فی الجمله به متجسس و غیبت کننده هشدار می دهد که:

» ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتأ فکرهتموه و اتقواالله ان االله تواب رحیم« (حجرات(12/

-5 بر اساس آنچه بیان شد نتیجه می گیریم ورود غیر مجاز به حریم زنـدگی خصوصـی و خـانوادگی دیگـران، بـا بدگمانی آغاز می شود (ظن سوء) و فرد بدگمان تلاش می کنـد از عیـب پنهـان دیگـران آگـاه شـود (تجسـس) و سرانجام این عیب را برای دیگران بیان کند و دید و نگاه آنها را نیز نسبت به آن فرد، آلوده و تخریب کنـد (غیبـت)


در این میان آنچه مایه تأسف است این است که شخصیت واعتبار اجتماعی فـردی کـه هـدف تیـربلا قـرار گرفتـه وحیثیت او در حال مخدوش شدن است چون از این موضوع بی خبر است قدرت دفاع ندارد.

موقعیت و وضعیت انسانی که از نظر حیثیت و هویت و اعتبار اجتماعی، به مرحله ای برسد که بر اثر غیبت دیگران از او، مورد نفرت و بی زاری قرار گیرد و نزد دیگران، انسانی پلید، غیر قابل اعتماد و اطمینان تلقـی شـود از منظـر قرآن چنین انسانی مانند مرده است. همانگونه که از انسان مرده اگر تکه ای گوشت جدا شود، جـای ایـن تکـه پـر نمی شود و خلاء آن در بدن او برای همیشه می ماند انسانی نیز که حیثیت و اعتبار او در قربانگاه غیبت ذبح گـردد چه بسا هیچگاه این آسیب شخصیتی و اجتماعی برای او قابل ترمیم و اصلاح نباشد.

-6 غیبت پرده ای را که خداوند بر عیوب بندگان انداخته، کنار می زند؛ در حالیکه ایـن پـرده پوشـی، یـک حکـم فطری است و به واسطه آن انسان می تواند تن به زندگی اجتماعی بدهد. اگر پرده پوشی خدا نباشـد بـا توجـه بـه اینکه هیچ کس منزه از تمام عیوب نیست براین اساس هرگز اجتماعی شکل نمی گیرد. و کنترل بر زنـدگی از کـف انسان ربوده می شود، بر ملا شدن برخی رازها و اسرار زندگی خصوصی، فرد را در جامعه سرافکنده و خجـل مـی سازد. شخصیت و حیثیت او را مقلوب و مغلوب می نماید و انسانی که به این درجه و مرحله در جامعه مـی رسـد آن بازدهی و کار آمدی را ندارد و همین باعث می شود زندگی اجتماعی او از نشاط و پویایی و ارتقاء ساقط شود و نوعی طلاق روانی را در جامعه ساری و جاری سازد.

گام پنجم: با توجه به موارد قبل است که در آیات دیگر، سرانجام و فرجام افشاء و اشاعه گناه، عذابی دردناک معرفی شده است و انسانها از آن منع شده اند زیرا اشاعه گناه و فحشا قبح آن را از بین می برد، انجام گناه را آسان می کند و اگر پیش از اشاعه، عیب یا گناه یا فحشا در حریم و محدوده ای کوچکی انجام شده است اشـاعه باعـث آگـاهی عموم می شود از این رو قرآن می فرماید:

» ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا و الاخره و االله یعلم و انتم لا تعلمون « (نور(19/

پی آورد اشاعه گناه خصوصاً( عیوب پنهان) هم عذاب و زیان دنیوی است هـم عـذاب اخـروی و انسـان خردمنـد حاضر نیست با اشاعه گناه در یک جامعه ایمانی فضای جامعه را به فضـای عـدم اطمینـان و اعتمـاد و بـرودت در روابط مبدل کند.

گام ششم: با توجه به اصول و مبانی فوق اسـت کـه قـرآن از یکسـو در راسـتای تکـریم و تعظـیم حـریم و حقـوق خصوصی افراد و برای حفظ حرمت ایمان و مستور ماندن عورات مردم و از سـوی دیگـر بـرای اسـتحکام اخـوت وترویج و تثبیت الفت و تشدید روحیه همکاری و تعاون در جامعه، بر اظهار جمیل و ستر قبیح مؤمنان تأکید همراه با تصریح دارد و انسانها مومن را به توجه به موارد ذیل فرا می خواند:

-1 ورود به خانه های مردم بدون اطلاع دهی قبلی ممنوع است: قرآن در این زمینه می فرماید:

» یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوتکم غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها« (نور (27/

در این آیه اولاً خانه های مردم را حریم خصوصی و حوزه راحت و استراحت و امنیت ایشان معرفی می کند.


ثانیاً دستور می دهد برای استیناس و الفت گرفتن با صاحب خانه و آرام یافتن قلب، بدون اطلاع نباید به خانه هیچ کس داخل شد، چه بسا در وضعیتی است که راضی نیست کسی به خانه او در آید یا از وضعیت اوآگاه گردد.

-2 ورود به خانه های خالی مردم نیز بدون اذن آنها ممنوع است: قرآن دستور می دهد اگر می دانید که کسی در آن خانه ها نیست تا زمانیکه صاحب خانه به شما اذن ورود نداده است حق داخل شدن ندارید تا عورات و اسرار مردم پنهان بماند. قرآن می فرماید:

فان لم تجدوا فیها احداً فلا تدخلوا حتی یوذن لکم« (نور (28/

-3 تا صاحب خانه اجازه ندهد ورود به خانه او ممنوع است: اگر صاحب خانه در خانه حضور داشت اما آمـادگی پذیرش شما را نداشت و به شما بگوید برگرد و به خانه من داخل مشو فرد حق ورود ندارد، توجه به این نکته برای حفظ حرمت و عزت نفس شخص بهتر است.

» و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هوازکی لکم« (نور (28 /

-4 ورود به اماکن غیر مسکونی و عمومی مجاز است: ورود به خانه هایی که غیر مسکونی است یا جایی است کـه برای استفاده عموم بنا شده است و کسی در چنین جاهایی سکونت طبیعی ندارد مجاز است. جاهایی مانند: کاروان سراها یا حمامها یا تیمچه ها و بازارها و. .

-5 در هر ورودی باید دل و دیده حفظ شود: قرآن در ادامه انسانهای مؤمن را به حفظ دل و دیده فـرا مـی خوانـد؛ اگر چه به زنان نیز دستور می دهد فروج و مواضع زینت خود را که بعد خصوصی دارد در معرض دید عموم قـرار ندهند و دل و دیده ها را به حریم زندگی خصوصی خویش نکشانند زیرا هر اظهار نابجا و نـا بـه هنگـام جمـال و زینت، می تواند حقی از صاحبان حقوق را بشکند (نور (31/ -6 ورود فرزندان در زمانهایی مشخص به حریم والدین ممنوع است: در آیه 58سوره نور صریحاً سه زمان را برای

والدین و اهل خانه مشخص می کند که در این سه زمان هیچ کس مجاز نیست بدون اجازه به حریم خصوصی اهل خانه وارد شود خواه غلام و کنیز باشد یا فرزند.

این نهی از ورود به قلمرو خصوصی افراد نیست مگر برای جلوگیری از اشاعه گناه و انحراف و لغزش، جلـوگیری از بر ملا شدن عورات و اسرار و عیوب، حفظ حیثیت و حرمت و عزت و کرامت و شخصیت انسانها، جلوگیری از بلوغ زودرس فرزندان، از بین نرفتن حس اعتماد و روحیه الفت و اخوت میان انسانها، جلوگیری از افتادن انسانها در دام نفاق و دو رویی و خود سانسوری و فاصله نگرفتن از خود واقعی، داشتن خلوتی آرام و مطمـئن، برخـورداری افراد از آزادی بیشتر در حریم خصوصی خویش، همه از پی آمدها و پی آوردهای پاس داشتن این حریم است.


ب) حریم خصوصی در روایات:


بررسی روایات در این باب، پرده از همسویی آنها با قرآن بر می دارد، در اینجـا بـه برخـی از روایـات یـا قطعات تاریخی در این راستا اشاره می شود.

-1 ممنوعیت نگاه دزدانه: از سهل بن سعد روایت شده است »مردی سرزده وارد یکی از اتاقهای رسول خـدا شـد، رسول خدا در حال شانه کردن سر خود بود (به او) فرمود: اگر من بدانم که تو نگاه می کردی همان شانه را بـه دو چشمت می کوبیدم اینطور استیذان کردن همان نگاه کردن و حرام است« (طباطبائی، (162/15 :1366 -2 استیذان نمودن حتی هنگام ورود به اتاق والدین: روایت شده که مردی از رسول خدا پرسید آیـا از مـادرم هـم

هنگام ورود اذن بخواهم فرمود آری؛ گفت: آخر او غیر من خادمی ندارد باز هر وقت بر او وارد شوم استیذان کـنم فرمود: آیا دوست داری او را برهنه ببینی؟ مرد گفت: نه؛ حضرت فرمود: پس استیذان کن (همان). این روایـت نیـز حاکی از آنست که فرزندان در هر سنی که باشند مجاز نیستند بدون کسب اذن از والدین، به حریم خصوصی ایشان در آیند و این استیذان برای حفظ حرمت والدین و حفظ سلامت اخلاقی فرزندان و برقرار ماندن مرزهـا و حـدود، لازم و مطلوب است.

-3 در سخنی از امام صادق (ع) آمده است که ایشان به نقل از رسول خدا می آورند که:

» ای گروهی که به زبان اسلام آورده و مسلمان شده اید اما به دل مسلمان نشده اید و ایمان به دلتان نرسیده است، مسلمانان را نکوهش نکنید و از عیوب آنها جستجو نکنید؛ زیرا هر که از عیوب آنها جستجو کند خداوند عیوب او را دنبال کند و هـر کـه خداوند عیبش را دنبال کند رسوایش کند گرچه در خانه اش باشد« (الکلینی: ج (58 /4

بر اساس این روایت مؤمن جوینده عیوب و عورات مسلمانان نیست و هر که در جستجوی یافتن عیوب مسـلمانان باشد با شخص طرف نیست بلکه با خدا طرف است و هر که با خدا طرف شود قطعاً مغلوب می شود، هر که باشد و در هر جا که باشد.

-4 باز در سخنی از امام صادق (ع) آمده است که:

» عورت مؤمن بر مؤمن حرام است از ایشان پرسیدند آیا مرادتان آلات جنسی مؤمن است؟ حضرت پاسخ می دهد نـه؛ مـرادم انتشار اسرار اوست (همان: .(62

æ در روایت دیگری حضرت »عورت« را اینگونه معرفی می کند:

» به ضرر او داستانی بگوئی یا او را غیبت کنی (و نسبت عیب به او دهی) (همـان: ص (63از ایـن دو روایـت بـر

می آید جستجو از اسرار مردم نه تنها نقض حریم خصوصی افراد است بلکه نقـض حقـوق معنـوی انسـانها سـت حقوقی که چه بسا قابل اصلاح و جبران نباشد.

-5 در راستای مضامین روایات فوق، در سخنی از حضرت عیسی (ع) نیز آمده است که:

»چه گویی از کسی که برادر خویش را خفته بیند، جامه عورت وی باز کند تا برهنه بماند؟ گفتند یا رسول االله: که روا دارد کـه این کند؟ گفت شما که آن عیب برادر خود بدانید، آشکار کنید و بگوئید تا دیگران بدانند« (غزالی، (376/1 :1379

در این روایت نیز تجسس و غیبت را در ضمن یک تشبیه مورد نکوهش قرار داده است و بیانگر این نکته است کـه همانگونه که شخص خفته ناهوشیار است و اگر جامه از او بر گرفته شود و عریان شود نمی داند تـا از خـود دفـاع


کند و مانع این عمل شنیع و قبیح شود، کسی که در غیاب کسی پرده از عیوب و اسرار او بر مـی دارد اوج عجـز و ناتوانی خود را نشان داده است، چه اینکه آنکه در مظان تهمت یا غیبت است از این افشا و اشـاعه عیـب بـی خبـر است و قدرت دفاع ندارد از همین روست که در روایات آمده است »غیبت نهایت تـلاش یـک انسـان در مانـده و عاجز است.«

-5 منقول است که:

عمر بعسس (شبگرد) می گشتی آواز سرود شنید، بر بام بر شد چون فرو شد مردی را دید و زنی با وی و خمر دید گفـت: یـا دشمن خدای تعالی ! پنداشتی که خدای تعالی چنین معصیتی بر تو بپوشد، گفت یا امیرالمؤمنین شتاب مکن که اگـر مـن یـک معصیت کردم تو سه معصیت کردی:

-1 خدای تعالی می گوید »ولا تجسسوا« و تو تجسس کردی؛ -2 و گفته است »و آتوا البیوت من ابوابها« و تو از بام در آمدی؛
-3 و گفت »لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا« و تو بی دستور آمدی و سلام نکردی؛ عمر گفت: اگر عفـو کـنم توبـه کنی؟ گفت کنم اگر عفو کنی هرگز به سر این گناه باز نشوم پس وی عفو کرد و وی توبه کرد« (همان: (390/1

بر اساس این نقل هیچ کس حق ندارد بدون اذن به حریم و حوزه خصوصی مردم وارد شود هر چند خلیفـه وقـت باشد چه اینکه حریم خصوصی پوشش و لباس حفظ اسرار و رازها و عورات و عیوب مردم است و حق مومن بـر مومنپوشیده داشتن عیوب و اسرار اوست و انسان مومن حقیقتاً به دنبـال آگـاه شـدن و افشـاء و انتشـار اسـرار و ضمایر مردم نیست بلکه این عمل را عملی شنیع و منافقانه می داند چه اینکه در خبر است که:

» مومن همه عذر جوید و منافق همه عیب جوید« (همان (376/

انسانها در حریم و حوزه خصوصی و خانوادگی خود آزادند و خود سرشـت و سرنوشـت خـویش را رقـم و قلـم می زنند و بر آن حاکم و مسلطند.

قلمرو اصل امر به معروف و نهی از منکر جایی است که ظواهر دینی هتک شود یا در حال هتک شـدن باشـد و بـا استعانت از آن اصل باید جلوی چنین هتک را گرفـت. پایبنـدی یـا عـدم پایبنـدی بـه معـروف و منکـر در حـریم خصوصی به وجدان آدمیان مربوط است که بین خود و خدای خود بایـد پاسـخگو باشـند و هـر گونـه تجسـس و تفتیش از احوال و افکار شخصیه مردم و افشا و اشاعه آنها گناه است و مجازات دنیوی و اخـروی دارد از ایـن رو ممنوع و حرام است.

بر اساس آنچه گذشت نتیجه می گیریم:

-1 مومن حق ندارد در مقام اطلاع از اسرار خصوصی مردم بر آید. (حجرات (12/ -2 اگر به طریقی از اسرار مردم آگاه شد حق افشا و انتشار آنها را ندارد (نور(19/

-4 حریم خصوصی در اندیشه بشری:


در اینجا با مراجعه به سه متن که از دستاوردهای اندیشه و میوه تأمل بشر است به اختصار جایگاه حریم خصوصـی را در این حوزه بر می کاویم:

الف) حریم خصوصی در اعلامیه جهانی حقوق بشر:

در ماده دوازدهم متن اعلامیه جهانی حقوق بشر می خوانیم که:

» احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خود سرانه واقع شود و شرافت

æ اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات مورد حمایت قانون قرار گیرد.«

æ باز درماده 13 بند یک آمده است: »هر کس حق دارد که در داخل هر کشوری آزادانه عبور کند و محل اقامت خود را انتخاب کند« (دانش پژوه: ( 287

در این دو قسمت به حفظ حرمت حریم خصوصی، برخی مصادیق آن، حقوق خصوصی افراد و نیز حمایت قـانون از انسانها در صورت مورد تعرض قرار گرفتن اشاره شده است.

ب) حریم خصوصی در متن اعلامیه حقوق بشر اسلامی:

در این اعلامیه نیز ضمن اشاره به مواردی از حقوق خصوصی افراد مانند حق علـم آمـوزی، حـق حیـات، عدم بردگی، حق انتخاب شغل و مسکن، حق مالکیت، حق سود بردن هر کس از دسـتاوردهای علمـی و ادبـی یـا هنری یا تکنولوژیکی خود، بر حق برخورداری از یک زندگی پاک، حـق اسـتفاده از امکانـات بهداشـتی و درمـانی انگشت گذاشته و در ماده هجدهم در سه بند آمده است که:

-1 هر انسانی حق دارد که نسبت به جان و دین و خانواده و ناموس و مال خویش در آسودگی زندگی کند.

-2 هر انسانی حق دارد که در امور خصوصی خود (مسکن - خانواده - مال و ارتباطات) اسـتقلال داشـته باشـد و جاسوسی یا نظارت بر او و مخدوش نمودن حیثیت او جایز نیست و باید از او در مقابل هرگونه دخالت زورگویانه در این شئون حمایت شود.

-3 مسکن در هر حالی حرمت دارد و نباید بدون اجازه ساکنین آن یا به صورت غیر مشروع وارد آن شد و نباید آن را خراب یا مصادره کرد یا ساکنین آن را آواره نمود. (همان: (296 در بند اول به حقوق خصوصی و در دو بند بعدی ضمن تأکید بـر حفـظ حرمـت حـریم خصوصـی، بـه برخـی از

مصادیق و حوزه های این حریم اشاره شده است. نقض چنین حریمی جایز نیست مگر با مجوز مشروع و قانونی.

ج) حریم خصوصی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید