بخشی از مقاله
در بحث از سنخ شناسی مادری وبا توجه به هدف مقاله حاضر که ارائه تبیینی مفهومی مبتنی بر رویکرهای نظری و بررسیهای تجربی دراین باره است یاداوری دو نکته اصلی مقدمتا ضرورت دارد: یکم - همانگونه که باری وتبیل خاطرنشان کرده اند نگرش نسبت به مادری می تواند در امتداد یک پیوستار اعم از سنتی تا برابری طلب مشاهده شود. نگرش سنتی نسبت به زن و مادری در درجه اول با قوانین تاریخی و آیین هایی که از نسل های گذشته به دست می آید تعریف می شود افراد دارای نگرش های سنتی احتمالا در نظر می گیرند که زنان و مردان نقش های متمایز و منحصر به فرد در داخل و خارج از عرصه خصوصی دارند. در این نگرش، مادری و مسئولیت های مراقبت از خانواده به عنوان مرکزی برای زندگی زن و هویت در نظر گرفته شده و مقدم بر آرزوهای شغلی و حرفه ای بالقوه زن است . در انتهای زنجیره ، زنان و مردان با نگرش برابری طلبانه نسبت به دو جنس که بر ارزش استقلال فردی و دستاوردهای زنان تاکید دارند قرار می گیرند.
از نظر آنها مادری نه تمام هویت زنان بلکه بخشی آز آن است - باری و تبیل، - 512 :2006 تقابل این دو نوع نگرش را جز با نسبتی که مادر بودن به عنوان یک مقام اجتماعی با سایر نقش های خانوادگی به موجب یک ساخت نهادی خاص برقرار می کند نمی توان توضیح داد ساخت نهادی یا انتظارات الگومند فرهنگی و هنجاری حاکم بر جامعه ،مادر بودن را در پیوند با فرزند بودن یا زن بودن یا خانواده تعریف می کند اما در عین حال معنای هر یک از این پایگاهها نیز به نوبه خود وابسته به معنای مادر بودن اند - لوپزوا سکات - 53-56 :1385 بنابراین با تغییر الگوهای مراقبت و اجتماعی کردن ، انتظارات رفتاری متناسب با مقام مادری، ایمنی، وظایف عاطفی و مراقبتی پیوسته به این نقش باز تعریف می شوند و در این میان تفاوت گذاریهای جنسیتی و هنجارهای مرسوم در باب مردانگی و زنانگی نیز دچار تحول می شوند.
- لوپزو اسکات: 1385، - 70-69بنابراین با تغییر ساخت نهادی خانواده از گسترده به هسته ای و سپس خانواده ای با دو نان آور ، و با استناد به نظام ارزشی و هنجاری ناظر بر هر یک می توان ، الگویی از تمایزات اصلی دو نوع مادری سنتی و مدرن ، ترسیم ساخت که شاخص روابط ساختی و کار و ویژه های متفاوت هر یک و به معنی تحولی باشد که در رد یا قبول هر نوع از کنشگر سر می زند. دوم - در تحقیق حاضر با استناد به نظریه عمومی کنش ، مادری بمثابه یک نظام کنش صورت بندی شده است ، مطابق با دیدگاه پارسونز ، کنش انسانی قابلیت تحلیل سیستمی دارد چرا که از مجموعه ای از واحد های کنشی ساخته میشود و درهر سطحی از واقعیت که باشد جسم مرکب و ساخت مند است که از مولفه های نسبتا پایدار تشکیل شده ، و فرایندی است متضمن تغییرات منظم ، از این رو هر نظام کنش دارای چهار کارکرد یا بعد، بمنظور تضمین بقا خود است.
- روشه ، - 59-78 بدین اعتبار می توان برای مادری چهار بعد یا مولفه کلی در نظر گرفت ، این نگرش گذشته از اینکه از تقلیل مادری به یکی از ابعاد آن - مثلا باروری - ممانعت می کند. با تعاریفی که از مادری در ادبیات مربوط ارائه شده است نیز منطبق است، برناردز معتقد است که مادری صرفا مبتنی بر جنبه های زیست شناختی نیست بلکه مجموعه چشمگیری از کارهای بدنی سخت تا کارهای عاطفی و تنظیم روابط با فرزندان و همسر را در بر می گیرد - برناردز - 289:1384 فریدمن نیز مطرح می کند که مادری کردن فقط به تولید مثل زیست شناختی محدود نیست بلکه به مجموعه نگرش ها ، مهارتها و ارزش های ملازم با تولید مثل مربوط می شود - فرید من، - 36:1381 هام نیز مادری را در مفهوم مراقبت از کودکان، مستلزم برقراری مناسباتی می داند که ارضا نیاز های مادی ، عاطفی ، روانی و احساس مسئولیت در قبال کودکان را در بر می گیرد. - هام، - 133:1381
نخستین وجه مادری، زیستی است که متناظر با کار کرد سازگاری1،است که روابط میان نظام کنش و محیط بیرونی اش را از طریق تغییر شکل جهان خارجی تامین می کند - ریتزر - 131:1374 وجه دوم مادری، بعد شخصیتی آن است ، پارسونز شخصیت را ، رابط میان ارگانیسم و اشیا خارجی محیط بویژه اشیا اجتماعی و فرهنگی تعریف می کند ، به طور عینی این نظام روابط به صورت رفتار ناشی از انگیزه ها،نگرش ها و ادراک ظاهر می شود ، سومین وجه اصلی مادری ، بعد اجتماعی آن است ، پارسونز نظام اجتماعی را با کارکرد یگانگی متناظرمی داند.
بدین اعتبار بعد اجتماعی مادری از یکسو دلالت برهنجارها ، تکالیف و تعهداتی دارد که ناظر به ایفای این نقش است و از سوی دیگر بر منابع ، امکانات ، حقوق، امتیازات و مشروعیتی متکی است که سایر خرده نظام ها می بایست آنرا فراهم سازند. آخرین وجه مادری بعد فرهنگی آنست ، یعنی نگاه فرهنگی جامعه به مادری و اینکه تا چه حد این نگرش توسط کنشگران درونی شده است ، پیش کشیده می شود.منظوراز نگاه فرهنگی تلقی فرهنگی و فرجام شناسی فرهنگ از بالاترین منظر به ماهیت کنش به عنوان یک مقوله تجریدی در جامعه است.
مبانی نظری
حال وبر پایه انجه گفته شد نخست ذیلا مبانی نظری وتجربی دوسنخ اصلی مادری کردن زنان را بر اساس دوگانه سنتی Bمدرن ارائه وسپس برپایه ان مولفه ها وشاخص های اصلی شناسایی وسنجش هریک به تفصیل ذکر می شود.
مادری سنتی
مبانی مفهومی این سنخ را ایدئولوزی خانوادگی، منزلت مادری، هویت زنانگی وابتنای ان بر دین تشکیل می دهد.
ایدئولوزی خانوادگی
این سنخ بر پایه ایدئولوژی مادری و یا به تعبیر وسیعتر ایدئولوژی خانوادگی بمنزله نیرویی قویی در شکل دهی به زندگی زنان قرار دارد.وتمرکز اصلی بر روی مادران به عنوان وسیله ای سودمند وابزاری قابل استفاده در جهت پیشرفت و ترقی فرزندان بوده است که - کودری ، مارتین2 ، . - 340 :2005 این ایدئولوژی طی تقویت مناسبات درون خانواده به اصل سازماندهی مهمی تبدیل می شود که به موازات سن و جنسیت ابعاد وسیعتری از زندگی اجتماعی چون قدرت ، اقتدار ، حرمت و احترام به روابط انسانی را ساخت می دهد ، مروج این ایدئولوژی نظریه های مدرنیستی خانواده ، مبتنی بر پوزیتیویسم اند که با عینی و عقلانی تلقی کردن جهان خارج، خانواده را امری بدیهی می پندارند که بر اساس عقاید مربوط به احکام زیستی از قبیل تولید مثل وغریزه مادری مبتنی است.
برناردز - 69-1384:74 بر همین اساس ، تعریف و شیوه های مادری، طبیعی ، جهانی و تغییر ناپذیر و محصول تولید بیولوژیکی دیده می شود و آنچه برای کشف زن بعنوان زن ، حیاتی است داشتن ظرفیت و تصور باروری و زایمان است ، در ایدئولوژی خانوادگی ، مادر شدن منحصر بفرد است و بر کانون محوریت فرزند شکل می گیرد و به لحاظ عاطفی درگیرانه و وقت گیراست و مادر نه با موضوعیت نیازها و منافع خود بلکه با عنوان مراقب دیگران به ویژه فردیت ماهیت دوران کودکی و کودکانشان به تصویر کشیده می شود - ترر3 ، 1194، - 1993 و اعمال مادری اساسا بر درک کودکی و استدلال هایی در مورد اینکه نیازهای کودکان چه چیزهایی هستند استوار است.