بخشی از مقاله
تاریخچه مصر
یکی از مهدهای تمدن و در نتیجه معماری وادی نیل در مصر است. وادی نیل آغاز زندگی بود، زندگی که نظم خورشید – ستارگان و تمرکز بر مذهب (اعتقاد به جهان بعد از مرگ) کاتالیست هنر و معماری بود. معماری مصری سرگذشت اسرار و نبوغ معماران این سرزمین باستانی در طول تاریخ بوده است که به خلق شاهکارهای منحصر به فردی منجر شده است.
"داستان زندگی مدرن از زمانی آغاز شد که یونان پا به صحنه تاریخ می گذارد... بر 30 قرن صنعتگران مصری پیکرهها را حکاکی کردند... این تمرین در دورهی یونان تکرار شد اما در جهت به کمال رسیدن از لحاظ تکنیک و فن"
جردن نویسنده انگلیسی
از کنارهی رود نیل تا سودان امروزی را سرزمین مصر می نامند. در مسیر این رود، آبشارهایی قرار دارد که رود نیل پس از گذشتن از این آبشارها به درهی عمیق می رسد. رود نیل قبل از رسیدن به دریای مدیترانه از دشتهای همواری می گذرد. در این دشت رودخانهها به شاخههای زیادی تقسیم می شود و تشکیل دلتا میدهد.
برای حدود 10 هزار سال دره نیل جایگاه یکی از با نفوذترین و با شکوهترین تمدنهای عصر خود بود. ساکنین مصر در دو منطقهی شمالی و جنوبی با دو فرهنگ و رسوم کاملاٌ متفاوت از یکدیگر می زیستند. در مصر سفلی (ساکنین منطقه شمالی مصر) شغل مردم چوپانی و مسکن آنها بصورت چادرنشینی بود ولی در مصر علیا (ساکنین منطقه جنوبی مصر) مردم به کشاورزی اشتغال داشتند و محل سکونت آنها ثابت بود و مانند سومریها از نی به عنوان مصالح ساختمانی برای ساختن خانه ها استفاده می کردند.
یکی از اختلافات فرهنگی دو قوم مراسم مذهبی دفن کردن مردهها بود. در مصر سفلی، مردهها را در قبر و در خارج از محل سکونتشان به خاک می سپردند در صورتیکه در مصر علیا مردهها را در محل سکونت خودشان یعنی با کشیدن دیوار و بستن راه آن قسمت از خانه دفن می کردند.
هرودوت مورخ مشهور یونان درباره مصریها می گوید: (مصریها بیشتر از هر قوم دیگری به حد افراطی مذهب اند)
آنها سکونتگاهها، بنای مزرعهها، مغازهها حتی کاخها و دژها را از مصالح کم دوام میساختند ولی در ساختن معابد و آرامگاههای پادشاهان از سنگهای سخت استفاده می کردند در نتیجه بیشتر اطلاع ما از این بناها است. به طور کلی توجه مصریان به زندگی در این جهان برای ادامه زندگی و دستیابی به سعادت در مرحلهی دوم زندگی، یعنی زندگی پس از مرگ بوده است و هنر ایشان نیز براساس این نحوه نگرش آنها به زندگی پایه ریزی شده بود... سرزمین مصر از ذخیرههای غنی معادن سنگهای نظیر بازالت، آهک، مرمر، گرانیت بود.
اوضاع طبیعی مصر و زندگی مصریان در مذهب آنها منعکس شده بود. در دورهای که مصریها به صورت نظام اجتماعی و جماعتی نخستین زندگی می کردند خدایان خود را به صورت حیوانات و پرندگان می ساختند و خدایان بد کار را بصورت حیوانات درنده و خطرناک وانمود می کردند اما بعدها آنها خدیان خود را به صورت انسان با سری از حیوانات و پرندگان می ساختند. با پیشرفت کشاورزی در مصریان آنها به پرستش "خورشید" پرداختند زیرا که آن را سرچشمه گرما و رشد و
حیات می دانستند. خدای آفتاب "رع " نامیده شد. خورشید پادشاه خدایان بود. همچنین علت طغیان رود نیل را نیز به خدای نیل نسبت می دادند. به همین دلیل آنها همیشه دعا می کردند که خدای نیل به مزارعشان بیاید و هنگامی که نیل طغیان می کرد مردم مصر جشن می گرفتند و خدای نیل را سپاس می گفتند.
پادشاهی مصر
تمدن مصر از دیر زمان جزء و محافظه کارترین تمدن روی زمین شناخته شده است به گفتهی افلاطون: "مصر در مدت 10000 سال تغییری نیافته بود. شاید کلماتی چون بادوام و یا مستمر برای تعریف این خاصیت هنر مصری مناسبتر باشد. گرچه در برخورد نخست کلیدی آثار هنری مصر از 300 تا 500 سال ق م به نحوی با هم شباهت دارند، البته در استنباط فوق هستهای از حقیقت نهفته است در واقع فکر هنری مصر در همان نخستین قرنهای عمر دراز آن تمدن پی ریزی شد و سپس تا پایان پادشاهیهای کشور مصر هرازگاهی فقط تجدید نیروی یافت.
تاریخ هنر مصر
1- تاریخ مستند و رسمی مصر
2- پادشاهی کهن: از سلسلهی یک آغاز و سلسلهی ششم نقرض شد
3- پادشاهنی میانه
4- پادشاهی جدید
5- پادشاهی متأخر
6- هجوم اسکندر مقدومی
7- سلسله بطالسیه
8- مصر تحت حکومت رومیان
9- حکومت بیزانس
10- از آن پس دورهی اسلامی آغاز شد
پادشاهی کهن:
تحول از دورهی قبل از تاریخ به سلسلهی اول به نام "دورهی پیش از پادشاهی" خوانده شده است. که با انقراض ششمین سلسله اش در حدود 2185 قبل از میلاد به پایان رسید. این طرز محاسبهی تاریخی از طرفی معرف احساس شدیدی است که مصریان نسبت به دوام زمان می داشتهاند و از طرف دیگر دلالت می کند بر اهمیت فوق تصور مقام فرعون (پادشاه) که نه فقط فرمانروای مطلق بود بلکه یکی از خدایان شناخته می شد.
فرعون از همهی پادشاهان برتر بود. زیرا پادشاهی وی صورت وظیفه یا امتیازی که از جانب منبع فوق بشری به وی تفویض شده باشد نداشت. بلکه در نفس خود ربانی و مطلق بود. در هر صورت نمی توانیم انکار کنیم که شخصیت فرعون همواره علامت مشخص و نشان بارز تمدن
مصر باقی مانده زیرا شخصیت وی تا حدی وسیع در تعیین ماهیت هنر مصری مؤثر بوده است.
در زمانی که نقاشی دیوارها هیراکونپولیس به وجود آمد – یعنی حدود 3200 ق م مصر شروع به ساختن ابزارهای مفروغی کرده بود، می توان گفت که در آن هنگام کشور مصر به دست تعدادی از امیران محلی که مقام و موقعیتی تقریباٌ نظیر رؤسای قبیله ای داشتند اداره می شد. صحنه های جنگی میان مردان سفید هیکل بدان سان که در نقاشی مورد بحث دیده می شود. محتملاً معرف
نبردها و تهاجمهای محلی است. از میان اینان دوره پادشاهی متخاصم به وجود آمد. ولی در حدود 3هزار سال ق م مصر سفلی و مصر علیا توسط فرعونی بنام "نارمر" با هم متحد شدند و اولین زبان معماری و تزئینی سبک فرعونی کاملاٌ تکامل پیدا کرده بود و در واقع پس از گذشت این دوره است که به تدریج معماری مقبرهای یا مصطبه آغاز می گردد.
محتملاً نارمر همان کسی است که تصویرش بر روی شیء نا مأنوس و شگفتی آور یعنی لوح تشریفاتی، به افتخار پیروزیش بر مصر سفلی ضبط شده است. این لوح متعلق به شهر هیراکونپولیس است.
لوح تشریفاتی پادشاه نارمر را می توان قدیمترین نمونهی هنر تاریخی که تاکنون کشف شده است دانست، زیرا نه فقط نخستین تصویری از شخصیتی با هویت تاریخی است که به دست ما رسیده بلکه همچنین ماهیت آن به هیچ وجه بدوی نیست و در واقع لوح مزبور از همان زمان غالب خصوصیات هنری مصر در هنر مصری در عهد پادشاهی کهن و دورهی های بعدی را در خود جمع می داشته است.
تفسیر صحنههای دولوح:
در تصویر1 نارمر، موی سر دشمن به پاافتادهای را در دست گرفته و می خواهد با گرز او را هلاک کند و دو دشمن شکست خوردهی دیگر در قسمت مجزای زیرین جای داده شده اند (شکل مستطیل کوچک در کنار مرد سمت چپ معرف شهر یا ارگی است) در قسمت بالای راست لوح و روبروی پادشاه نوشتهی درهمی از هیرولگیف دیده می شود. شاهین روی تودهای از گیاه کاغذی مصری یا پاپیروس ایستاده است و دنبالهی رشتهای را که به سر آدمی بسته شده در دست دارد،
و این سر از همان خاک بیرون رسته است که تودهی گیاهان. تصویر مختلط فوق در حقیقت همان مضمون اصلی را با بیانی رمزی از نو تکرار می کند. بدین معنی که سر آدمی و گیاه پاپیروس معرف مصر سفلی است. و شاهین پیروز همان حوروس یعنی خدای محلی مصر علیاست. تقارن یا تشبیهی که به کار رفته کاملاً روشن است؛ حوروس همان نارمر است. و به عبارت دیگر خدایی بر دشمنان آدمیزادهاش پیروزی یافته است. پس حالت و حرکت نارمر نباید حاکی از تلاش و نبردی
واقعی باشد چرا که دشمن از همان آغاز کار، در برابر او زبون و درمانده بوده است و کشتار او صرفاً عملی به شیوهی آیینی است نه کوششی جسمانی. این موضوع از آنجا دستگیرمان می شود که پادشاه نارمر صندلهای خود را از پا درآورده است (کفشدار شاهی پشت سر وی ایستاده و صندلهایش را در دست نگاه داشته است) و همین معلوم می دارد که پادشاه پا بر زمین مقدس نهاده و در حال اجرای آین دینی است.
در تصویر2 پادشاه بازهم پا برهنه دیده می شود، در حالی که کفشدار شاهی به دنبال وی صندلهایش را حمل می کند. در این صحنه پادشاه با تشریفاتی رسمی پشت سر گروهی از پرچمداران به راه افتاده است تا از پیکرهای سربریدهی اسیران جنگی بازدید کند. قسمت مجزای زیر این لوح بار دیگر آن پیروزی با علائم مرزی به وصف درآمده است. بدین معنی که فرعون در قالب گاو نر زورمندی که دشمن را لگدکوب می کند و دژ مستحکمی را فرو می خواباند مصور شده است تنها قسمت میانی لوح برای ما مفهوم مشخص ندارد. دو جانور گردن دراز و نگهبان آنها از هرگونه نشان و خصوصیت معرفی کنندهای عاری اند و ممکن است صرفاً جنبهی تزئینی داشته باشند. به هر حال این جانوران هیچگاه در هنر مصری ظاهر نمی شوند.
منطق نوین و درونی شیوهای که در این اثر به کار رفته در مقای
سه با نقاشی دیواری دورهی پیش از سلسلهی پادشاهی به خوبی آشکار است. نخستین چیزی که در لوح نارمر بیننده را به شگفتی می اندازد کمال نظم آن است، به این معنی که سطح لوح به خانهها یا حاشیههایی افقی تقسیم بندی شده و هر هیکلی بر روی خط یا مرزی که به منزلهی سطح زمین است قرار گرفته است تزیین دارد و علامتهای هیروگلیفی که متعلق به سطح دیگری از واقعیت اند و نیز جسه دشمنان.
مصطبه
مفهوم زندگی پس از مرگ چنانچه از مشاهده و بررسی "مقابر خصوصی" حاصل مان شده است. در مورد مردم عاری تطبیق نمی کرده است. بلکه فقط امتیاز معدودی خاصان درباری بوده است، آن هم صرفاً به خاطر پیوستگیشان با وجود جاودانی فرعونها. این مقابر که مصطبه خوانده می شوند
معمولاً به شکل سکویی بلند و مستطیل شکل با دیوارههای پرشیب و مفروش از سنگ یا آجر بر روی محوطهی تدفین ساخته میشده است. محوطهی تدفین در عمق زیادی زیرزمین قرار داشت و به وسیلهی هواکشی به سکوی بلند متصل می شد. شکل مصطبه احتمالاً از تپه های خاکی یا
سنگی که مقبرههای پیشین را می پوشانید الهام گرفته شده است. و این در حالی است که، در بین النهرین تقریباً نوعی بی تفاوتی نسبت به آیین مردگان و حفظ مقبرهها وجود داشت. در صورتیکه در مصر اینگونه مسائل را در درجه اول اهمیت قرار می دادند.
در سرداب (محوطه تدفین) مقبره مصطبه ای هیچگونه ارتباطی با محیط خارج وجود نداشت، نقاش و یا تندیس متوفی و نیز اشیاء نفیس ظروف تقدیم شده به "کا" ضروری بود، قرار داده می شد. ارتباط مصطبه با محیط خارجی از طریق دری بود که به فضای کوچکی منتهی کردند، در برخی موارد از بام تا محل استقرار جسد، بیش از 5/30 متر به طرف پایین عمق داشت. و پس از اینکه جسد را داخل مقبره قرار می دادند این سوراخ را کاملاً مسدود می کردند و دهانه آن را به دقت مانند سایر نقاط سقف می پوشاندند. به طوری که دیگر این مسیر کشف گردد.
مقبره پادشاهان از همان آغاز سلسلهی اول وسعت و شکوه بسیار یافت، و حتی گاهی نمای بیرونی آنها بصورت کاخ ضخیم شاهی درآمد. این آثار نه تنها اولین شکل مقابر ساخته شده در مصر
بودند، بلکه ساخت آنها در زمانیکه اهرام نیز به وجود آمد ادامه یافت و به عنوان مقابر اشراف و نزدیکان فرعون در کنار اهرام بنا گردید و طول آنها از 5/4 تا 52 متر و ارتفاع آنها از 3 تا متر متغیر بوده است. علت عمود نبودن این دیوار این مقابر و تمایل آنها به داخل ظاهراً باید در استحکام بیشتر این نوع "دیوارها" نسبت به دیوارهای عمودی بوده باشد.
هرم پله پله ای زوسر (جوسر):
در دورهی سلسلهی سوم در حدود (سال 2750 ق م) مقابر مصری شکل هرمهای پلهدار به خود گرفت نخستین مقبرهی عظیم پادشاهی و مشهورترین آنها مقبره پادشاه زوسر است که روی همان تپه مستطیل شکل اجدادی و در شهر سقاره یا گورستان نفیس بر پا شده است.
این هرم که احتمالاً کهنترین بنای سنگی مصر و نخستین بنای سنگی عظیم جهان است حدود 30 سال به طول انجامید هرم زوسر حدود 61 متر ارتفاع دارد و متشکل از شش مصطبه به تدریج
کوچک شونده با ارتفاعی یکسان است و با زاویه آن 72 درجه در واقع متشکل از چندین مصطبه است که بتدریج کوچک شده و در پایان کار ساختمانی، مشابه زیگوراتهای بزرگ بین النهرین شده است. اما هرم زوسر برخلاف زیگوراتها یک مقبره است نه یک معبد و ارتفاعش از بنای مردگانی که پیرامونش ترتیب یافته بلندتر است.
مقبره زوسر کار کردی دوگانه داشت.
1- حفاظت از پادشاه مومیایی و اشیاء دفن شده
2- مجسم ساختن قدرت مطلق و خداگونه وی به کمک حجم و صلابت خویش
معمار و آفرینندهی این مقابر هنری "ایقحوتپ" که در سنت دورههای متأخر مقام الوهیت یافت. وی نخستین هنرمندی است که نامش در تاریخ ضبط شده است و چقدر هم به حق، زیرا بنایی که در آن زمان از زیر دستش بیرون آمد حتی امروزه نیز بیننده را به شگفتی می اندازد. او توانست در آن زمان که معماری مصری با ساختمان های از خشت و چوب و نی، و پارهای از مصلاح سبک وزن دیگر، سر و کار داشت ساختمان با سنگهای عظیم تراشیده را معمول کند.
اهرام ثلاثه
سر تکاملی اهرام در دوره ی سلسلهی چهارم با ساختمان هرم های سه گانه و عظیم پیکر جیزه به نامهای خوفو (خئوپس)، خضرع (خضرن) و منکوریچ مرکرینوس به اوج اعتلاعی خود رسید.
این اهرام حدود 2700 ق م ساخته شده اند و در جیزه قرار دارند و در سرزمین مصر مظهر پایداری ابدی، علم پنهانی – مرز و فنون – حکمت ازلی و جادوگری بودهاند.
هر سه هرم به شیوهی مالوف دارای سطوح جانبی صاف اند که در اصل با غلافی از سنگ تراشیده و یکدست پوشیده شده بود. ولی اکنون تمام آن پوشش به جز قسمتی از نوک هرم خفرن به کلی از میان رفته است هریک از این اهرام با دوتای دیگر از جهت جزئیات طرح و ساختمان اختلافاتی کوچک دارد، اما خصوصیات اساسی شان در مقطعی از هرم خئوپس (یاخوفو) که کهنسالترین و بزرگترین آنهاست نشان داده شده است.
خوفو یا خئوپوس:
به معنای کسی که به افق تعلق دارد. عظمت هرم خوفو را می توان از روی برخی از ابعاد آن به عدد درست نشان داد. طول ضلع قاعده آن 277 متر و طول هر بالش 217 متر و ارتفاع کنونی آن 138 متر است. و قاعده اش بیش از 5 هکتار زمین را در برگرفته است. چهار گوشه هرم به سوی چهار جهت قطبنما است. خوفو دومین پادشاه سلسلهی چهارم بود که از حدود سال 2551 پیش از میلاد به مدت نزدیک به ربع قرن بر مصر حکومت کرد.
وی مجموعه گیز را در چهل کیلومتری شمال داشور، نزدیک قاهره مدرن و شهر تاریخی و کهن مفعیس پایه گذاری کرد. این مجموعه دارای 5 عنصر اصلی است. اهرام خوفو – خضرع – منکورع – تندیس ابوالهول و معبد درهای هرم خضرع از اهرام سه گانه جیزه هرم خوفو کهنترین و بزرگترین است، این بنای یادمانی سنگی بسیار عظیم به هرمی که مکان طلوع و غروب خورشید است شهرت داشت.
در ساخت هرم عظیم خوفو نزدیک به 000/300/2 قطعه سنگ در 210 ردیف سنگچین بکار رفته که هر یک وزنی بین 2 تا 5 تن داشته اند. که وزن متوسط آنها 5/2 تن است.
لازم به ذکر است که تمامی سنگهای بکار رفته در اهرام بدون ملامت در کنار یکدیگر کار گذاشته شده اند. در برخی از منابع در رابطه با ویژگیهای منحصر به فرد این بنای عظیم جرم هرم خئوپس را برابر یکصد میلیونیوم کره زمین تخمین زده اند.
در این هرم اتاقک تدفین در نقطه ای نزدیک مرکز هرم قرار دارد نه چون هرم زوسر در زیر زمین و همچنین در اطراف سه هرم اصلی تعدادی هرم های کوچک و شماره زیادی از مصطبه های مصری که آرامگاه اعضای خانواده شاهی و دیوانیان عالی رتبه بود قرار دارد.
خفرع یا خفرع:
به معنای بزرگ است. نمای هرم با سنگ آهک سفید و مراورید رنگ پوشیده شده است. خضرع چهارمین پادشاه سلسله ی چهارم و پسر (یا برادر خوفو بود که 26 سال بر مصر حکومت کرد. وی دومین هرم بزرگ گیزا و تندیس عظیم ابوالهول را احداث نمود.
این هرم در تصاویر به دلیل واقع شدن بر سطحی بلندتر نسبت به هرم بزرگ خوفو مرتفع تر به نظر می رسد.
منکوریچ یا مرکرینوس:
به معنای ملکوتی است. منکورع پنجمین پادشاه سلسله ی چهارم و سپر خضرع بود که حدود 29 سال بر مصر حکومت کرد. وی کوچکترین هرم را در گیزا احداث کرد که سومین هرم از مجموعه اهرام سه گانه است که در بخش جنوب غربی در هرم عظیم همجوار خود جای گرفته است. این هرم دارای سنگهای دورنگ می باشد. نیمه بالای توسط سنگهای آهکی سفید پوشیده شده در صورتی که بخش زیرین آن از سنگهای گرانیتی سرخ فام منطقه آسوان استفاده گردیده است. این هرم بسیار شایان توجه می باشد زیرا تنها هرم سلسله ی چهارم پادشاهی مصر است که دارای 16 ردیف سنگچین از جنس گرانیت می باشد و چنین پیش بینی شده بود تا سطح این هرم با سنگهای گرانیتی پوشیده شود اما مرگ ناگهانی منکورع این امور هرگز تحقق نیافت و هرم بدون روکش باقی ماند.
هرم های سه گانه عظیم ترین و با شکوهترین بناهای دوره ی پادشاهی کهن هستند که جزو عجایب هفت گانه جهان باستان نیز محسوب می شوند. تمامی هرمها به جز هرم پله کانی زوسر، میدوم و منکورع دارای پوشش بوده اند.
ابوالهول:
از دیگر عناصر قابل ذکر در مجموعه ی گیزا می توان به تندیس عظیم و اعجاب آور ابوالهول (مجسمه مرگ) اشاره کرد. تندیس ابوالهول در مجاورت معبد دوم هرم خضرن واقع در کناره ی درهی نیل قرار دارد و به نام پاسدار و نگهبان اهرام نیز نامیده شده است. این تندیس از تخته سنگی طبیعی پیکر تراشی شده و پاها و سایر نقاط بدن را با سنگ چین و آجر تکمیل کرده اند و چه بسا که بهتر از آن اهرام سر به فلک کشیده جلال و جبروت مقام فرعونی را در نظر بیننده مجسم می سازد. سر
پادشاه که بر پیکر شیری قرار دارد 20 متر از زمین بلندتر است و به احتمال قوی شبیه چهره ی خضرن ساخته شده است (بر اثر آسیبهایی که در زمان استیلای اعراب بر آن پیکره وارد آمد علائم چهره محو شده است). شکوه رعب او در این پیکره چنان بوده است که هزار سال بعد از
افزایش در نظر بسیاری از مردمان به جای تمثال خورشید خدای مصری گرفته می شد. مبادرت به اقداماتی به این وسعت پیش از هر چیز معرف حد اعلای قدرت فرعونی است. مجسمه ابوالهول که کهنترین و بزرگترین تندیس دنیای باستان است که علیرغم صدمههای فراوانی که در زمان استیلای اعراب بر آن وارد شده است با ابهت ترین مظهر سلطنتی فراعنه به حساب می آید.
معبد دره ای هرم خضرع:
این معبد که در 400 متری شرق مجموعه اهرام واقع شده است و با روش تیر باربر و ستون با مقطع مربع شکل به صورت کاملاً یکپارچه از سنگ خارای سرخ پاکتراش و صیقلی احداث گردیده. تنها تزئین به کار رفته در این معبد تندیسهایی است که در امتداد دیوار بصورت ردیفی قرار دادشتند کف معبد نیز از سنگهای مرمر سفید پوشیده شده بود.
پس از انقراض سلسله ی چهارم (یعنی کمتر از دو قرن بعد از پادشاهی زوسر) دیگر هرگز چیزی همپایه ی این آثار بوجود نیامد، گرچه همواره به ساختن اهرامی بسیار کوچکتر ادامه داده شد. تا به امروز جهانیان پیوسته با شگفتی و اعجاب بر حجم و قامت بیمانند اهرام بزرگ نگریسته اند.
همچنانکه در بارهی فنون ساختمانی در موزمکنون در آنها به اندیشه و حیرت فرورفته اند. اما از طرفی هم این اهرام چون مظاهری از دسترنج بردگان تلقی شده است. مظهری از تلاش دسته جمعی شهرت اصلی هنر مصر علاوه بر معماری های پرعظمت، در دوره ی پادشاهی کهن و بعد از آن مرهون پیکره های شبیه سازی شده ای است که از درون و بعد از آن، مرهون پیکره های شبیه
سازی شده ای است که از درون مرقدها و مقبره ها به دست آمده است. یکی از عالی ترین آنها پیکره ی خضرن است که در داخل معبد دوم هرم وی قرار داشت. این پیکره که از نوعی سنگ چخماق بسیار محکمی به نام دیوریت بوجود آمده است پادشاه را نشسته بر تخت سلطنت نشان می دهد، در حالی که شاهین حوروس، یکی از خدایان با بال های خود پشت سر او را می
پوشاند. در این تندیس دید "کعب وار" هنرمند مصری با تمام قدرت خودنمایی می کند و چنین پیداست که پیکرتراش کار خود را با نقش دونمای روبه رویی و پهلویی پیکره بر سطوح جانبی توده ای از سنگ مستطیل شکل شروع کرده و سپس نقر کردن سنگ را رو به درون ادامه داده است تا آن دو نما با هم تلاقی یافته و یکی شده اند. نتیجه حاصل پیکرتراش چنان پرصلابت و پای برجاست که گویی نیروی درونی اش را از 3 بعد خود بیرون می ریزد. بیشک چنین پیکره ای ولامنش کالبد شایسته ای است. برای جای دادن روح.
پیش از آنکه پادشاهی کهن را پشت سرگذاریم خوب است نگاهی به یکی از چندین صحنه های زندگی روزانه آن سامان بدان سان که از روی آثار و نقوش درون محوطه ی مخصوص نذرها و پیشکش ها متعلق به مقابر غیر شاهی دستگیرمان می شود بیندازیم.
تنش برجسته ای که در مقبره ی گله گاوی را هنگام عبور از رودخانه نشان می دهد. یکی از گاوداران گوساله ی نوزادی را به دوش حمل می کند تا در رودخانه غرق نشود و چهارپای وحشت زده سر خود را به عقب برگردانده است تا مادرش را ببیند. در حالی که مادرش نیز با همان نگرانی نگاه فرزند را پاسخ می دهد. وصفی چنین مشفقانه و پراحساس از رابطه ی عاطفی میان دو
موجود به همان اندازه دل انگیز است که از هنر دوران پادشاهی کهن بعید می نماید در واقع مدت ها باید بگذرد تا اثری نظیر آن در زمینه ی عوالم بشری به وجود آید. اما از این زمان به بعد احیاناً مشاهده خواهیم کرد که متوفا سکون و رکود جاودانگی خویش را ترک گفته است و در صحنه های زندگی و اعمال روزانه شرکت جسته است.
پادشاهی میانه
در این دوره از تاریخ مصر که از سال 2300 ق م آغاز گردید با انقراض دولت متمرکز و نیرومند فروعونی در پایان ششمین سلسله، مصر گرفتار دورانی از اغتشاش های سیاسی و نابسامانی گردید.
صاحبان مزارع و ثروتمندان با قدرت فراعنه مبارزه نمودند، سرزمین مصر را تقریباً تا یک قرن در نا آرامی و آشوبهای داخلی گرفتار کردند سلسله های متوالی و بی دوام با سرعت جانشین یکدیگر شدند.
سرانجام یکی از حکام (تبس) به نام منتوحوتب با اقتدار کامل توانست مصر را بار دیگر متحد نماید و دو سلسله یازدهم و دوازدهم قدرت قابل ذکر یافتند سلسله ی دوازدهم همان است که پادشاهی میانه را تشکیل می دهد. با تشکیل دولت نیرومند مرکزی اقتصاد دوباره شکوفا گردید و آثار هنری حیات دوباره یافتند. در دوره ی پادشاهی سلسله یازدهم و دوازدهم (پادشاهی میانه) تحول مزبور، موجب گردید که هنر و بسیاری از سنتهای گذشته دوباره احیا گردد. هنر معماری و پیکرشناسی را مجدداً حمایت نمودند در این دوره هنر جواهرسازی بیش از پیش رونق گرفت و در هنر نقاشی سبک های جدیدی پدید آمد.
کمی پس از پایان سلسله ی دوازدهم کشور مصر مورد تهاجم قوی از آسیای غربی به نام هیکومها قرار گرفت. این مردمان که هنوز اصل و منشأشان کاملاً از پرده ی ابهام درنیامده ناحیه ی دلتای نیل را به تصرف در آوردند و مدت 150 سال در آن فرمانروایی کردند.
دوره آشفته ی آن دوران نابسامانی به خوبی در هند پادشاهی میانه منعکس است.
این مطلب کاملاً از تصویرهای که از پادشاهان سلسله 12 بر جای مانده بر ما آشکار می شود.
چیزی که در نخستین برخورد با این چهره بیننده را واقعاً دچار شگفتی می سازد ساختمان اجزای صورت است که به شیوه ی کاملاً امروزی اجرا شده است در این چهره اعتماد آسودگی بخش پادشاهی کهن جای خود را به حالتی اندیشناک و مشوش سپرده است. که حاکی از هوشیاری صاحبش به موقعیت متزلزل تازه ی خویش است.
چهره ی سوستربین (یا سنوسرت) سوم آفریده ی دیگری از هنر مصر است که می بایست در چهره سازی رومی و حتی چهره سازی دوره ی رنسانس تأثیر وجود خود را باقی بگذارد.
مقبره های صخره ای
مهمترین و بارزترین بازمانده های دوره ی پادشاهی میانه، مقابر متعدد صخره ای در بنی حسن است. یکی از سالمترین مقابر مزبور، مقبره خنوم حوتپ است که بر ارتفاع 6 متر ساخته شده است. مقبره های صخره ای در بیشتر موارد جانشین آرامگاه های هرمی متعلق به پادشاهی کهن گردیدند. از آنجا که با هزینه فراوان ساخته شدند و از طرفی مورد دستبرد دزدان هم قرار می گرفتند همین امر موجب ایجاد این آثار سنگی گردید. این مقابر در نقاط دوردست و در صخره ها کنده می شد.
این مقبره ها که در جلویشان یک سرسرای ستون دار کوتاه قرار می گرفت واحدهای بنیادی معماری مصر محسوب می شدند و شامل این بخش ها بودند: (دهلیز، تالار ستوندار، اتاقک مقدس) در داخل تالار مقبره ی مزبور ستون های دیده می شود که هیچگونه نقش در نگهداری سقف ندارند، بلکه مانند ستون های سرسرا بخشی پیوسته با بافت صخره است.
دیواره ی مقبره نیز همانند گذشته با انواع نقاشی و نقش های برجسته رنگسن با موضوعاتی تقریباً متشابه تزئین شده است.