بخشی از مقاله

چکیده

اندیشه مصریان باستان در طی تاریخ همواره در مقابل ناشناخته هایی همچون آفرینش و مرگ و قدرت هاي عظیم طبیعی نظیر خورشید، سیل و قحطی قرار گرفته و در بستر نیاز به درك هر آنچه خارج از توانایی و دسترسی بوده، دست به آفرینش آثاري ماورائی زده است. بنابراین هنر مصر، هنري است ایستا و ابدیت گرا، غیرتقلیدي و تقلید نشدنی داراي صحنه هاي جنگ و شکار، ضیافت، قضاوت اخروي و... هنري آرمان گرا و انباشته از مفاهیم و ضوابط تمدنی بلند پایه. لذا شناخت هرچه بیشتر اساطیر، اعتقادات و فرهنگ چنین تمدن عظیم و مقتدري، به واسطه مشاهده و بررسی تصاویر نقاشی ها و نقوش برجسته معماري ایشان که از 3دورة تاریخیِ عهد کهن، میانه و نوین کشف گردیده و نیز مطالعه تطبیقی این آثار ضمن تحلیل اشتراکات و افتراقات موجود در عناصر و موضوعات صحنه ها، مسأله اصلی و بنیادین مقاله حاضر میباشد. در این راستا با بهرهمندي از روش کتابخانهاي و استخراج تصاویر از منابع معتبر، جهت مقایسه و تطبیق آثار نقاشی و نقش برجسته، جدولی تنظیم گردیده است تا به گردآوري بهتر و کاملتر مطالب کمک نماید.

واژگان کلیدي: مصر، معماري، نقاشی، نقش برجسته

1


مقدمه

تاریخ، براي ساکنان هزاران ساله آن، سمبلی از شمارش روزها و گذر زمان است. در طول سالها، انسان میکوشد، خواسته یا ناخواسته، ردپایی از خود در تاریخ برجاي گذارده و نامش را جاودانی سازد. لذا آثاري را خلق میکند و به دنبال آن تمدن و فرهنگی میآفریند که بعد از نابودیش نسلهاي آینده، آنها را از درون خاك بیرون کشند و او را بهتر بشناسند. در این راستا از ابزاري چون تیشه براي تراشیدن سنگ و یا رنگ و قلم جهت کشیدن تصاویر بهره میبرد تا شاید جادوي او کارگر افتد و افکار

æ درونیات خود را بهتر مطرح و القاء کند. پردههاي نقاشی و نقش برجسته در معماري از جمله آثاري هستند که در بسیاري تمدنهاي باستانی و حتی در دوران ماقبل تاریخ آنها دیده شده و نمایندة عقاید و فرهنگ سرزمینهاي مختلف میباشند. مصریان باستان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و با فرهنگی غنی و سرزمینی پررمز وراز خویش، به این هنرها روي آوردهاند. ایشان در زمان خود، مردمی به شدت مذهبی و سنتی و در عین حال مقتدر و قدرتمند بوده و اعتقاد داشتند که فقط سرزمین آنهاست که از نعمتهاي طبیعی برخوردار است و سایر سرزمینها ارزش واقعی ندارند. هرچه هست مصر و نواحی حاصلخیز اطراف رود نیل است و دیگر مناطق همه هیچاند. براي آنها که متوجه کمبود باران در سرزمینشان بودهاند، خورشید گرم و سوزان مظهر زندگی و حیات و در عین حال صاحب قدرت نابودکنندگی و سرما و تاریکی و قحطی سمبل مرگ و فنا بود. لذا خورشید را به عنوان خداي خدایان، در بالاترین مرتبه و با القاب خداوند آفریننده و قادر مطلق ستایش میکردند و فراعنه را نیز که داراي قدرت و ثروت بسیار بودند فرزندان خداي خورشید می پنداشتند. بنابراین تمام مضامین انعکاس یافته در نقاشیها

æ نقوش برجسته معابد و مقابرشان، به نوعی در مدح و ستایش خدایان و فراعنه و نیز تأمین آسایش و راحتی و لذت ایشان در دنیاي تاریکی و پس از مرگ بود. در این راستا هنرمند سعی مینمود تا با خلق آثاري ظریف و دقیق در خور صاحبان مقابر و معابد، ضمن انتخاب زاویه دیدي که همه چیز را در نهایت کمال نشان دهد، پردههایی عظیم و حیرت انگیز، در حد مهارت و تسلط خویش ارائه نماید.در این مقاله ، سعی شده تا پس از توصیف مختصر تاریخ مصر، جهت درك بیشتر روند پیشرفت آثار، ضمن آشنا نمودن خواننده با تکنیک و روش اجراي نقاشیها و نقوش برجسته طی سه دورة عهد پادشاهی کهن، میانه و جدید مصر باستان، به بررسی تطبیقی عناصر و موضوعات این دو مقوله پرداخته و با ذکر اشتراکات و افتراقات موجود در آنها، خواننده را با عقاید و فرهنگ غنی مردمان مصر هرچه بیشتر آشنا نماید. از اینرو با تدوین جدولی در خاتمه مبحث، مطالب مورد نظر گردآوري شده و ارائه گردیده است تا به استنتاج بهتر موضوع منتهی شود.

تاریخچه مختصر مصر باستان

موقعیت جغرافیایی مصر، بهخصوص رود عظیم نیل، بیش از هر عاملی در شکلگیري تمدن مصر مؤثر بوده است. مصريهاي باستان براي حفظ کشاورزي در منطقه به سیلابهاي سالانه نیل و رسوبات حاصلخیز ناشی ازآن وابسته بودند و از طرفی این رود عظیم مانعی براي دفع دشمنان و تنها راه ارتباطی میان روستاها در طول مسیر مصر سفلی و علیا بود. لذا به سبب آن، پیشرفت کشاورزي و ارتباط اجتماعی دگرگونی هاي مهم و اساسی در مصر به وجود آورد که رشد حکومت، برنامهریزي و جهتدار کردن فعالیتها و رفع اختلافات قبیلهاي و... از آن جمله بود. با شکلگیري رهبران قبیلهاي و سلسلههاي قومی، سرانجام مصر به دو سلطنت مصر سفلی (در ناحیه دلتاي نیل) و مصر علیا (در جنوب نیل) تقسیم شد. (اسمیت، (1380 مرکز مصر علیا هیراکوپتولیس و مرکز مصر سفلی ابتدا بکو و بعدها ممفیس بود. در عین حال بهدلیل وجود تمایزاتی، تاج سلاطین منطقه مصرعلیا سرخ و تاج پادشاهان مصرسفلی به رنگ سفید مشاهده شده است.(مصباح،(1383 حدود سال 3100 ق.م یعنی600 سال قبل از شروع سلطنت قدیم، یکی از سلاطین مصر علیا به نام منس (نارمر) مصر سفلی را فتح و کشور را متحد کرده و تاج ترکیبی مصر سفلی و علیا را برسر نهاد. با وحدت این دو سرزمین مصر نخستین ملت را در تاریخ پدید آورد و منس نخستین پادشاه بزرگ عهد باستان و بعدها نخستین فرعون نامیده شد. با هدایت منس و فراعنه بعد از او، تمدن مصر طی شش قرن بعدي به رشدي منظمتر ، موفقتر و پیشرفتهتر دست یافت. کاغذي از نی پاپیروس اختراع و نوعی خط تصویري


2


بهنام هیروگلیف ابداع گردید و بهدنبال آن مالیاتها وضع شدند، به این شکل زمینه براي رشد دورهاي تحت عنوان سلطنت کهن مهیا شد. (اسمیت، (1380 از این پس دوران طولانی حکومت سه هزارساله مصر آغاز شد و این دوران را کاهنی به نام منتو (Men-tu) که در دوران بطلمیوسها و در حدود سال 250 ق.م میزیست، به 31 سلسله عمده تقسیم نمود که مورد تأئید برخی باستان شناسان نیز میباشد. این تاریخ نگاري طول عهد شاهنشاهی کهن را تا سلسله هفتم ثبت کرده است. (مصباح،(1383 در این دوران فراعنه مصر بسیار مستبد و مقتدر بودند، فرمانروایانی با قدرت مطلق که کلام آنها قانون بود و بی چون و چرا اطاعت میشد. فراعنه ملت را نه تنها از نظر سیاسی بلکه از نظر روحانی نیز کنترل می کردند و مردم آنها را خداوند خورشید، پسر رع، میپنداشتند. فرعونها تقریباً مالک تمام محصولات سرزمین بودند و در رأس سلسله مراتب حکومتی قرار داشتند. (اسمیت، (1380 در اواخر سلطنت عهد قدیم، آب و هواي مصر به تدریج تغییر یافت و برف و باران کمتري بارید لذا سطح سیلابها کاهش یافت و این به معناي رسوب کمتر خاك حاصلخیز و کاهش محصولات کشاورزي و قحطی بود. به مرور وقتی مردم از گرسنگی رنج میبردند خشمگین شده و از فرعون خواستند براي رفع قحطی و گرسنگی با خدایان ارتباط برقرار کند. اما این بار خدایان یا به عبارت دیگر طبیعت با فرعون همکاري نکرد و هرسال نسبت به سال قبل شرایط بدتر شد. لذا مردم ایمانشان را به فرعون به عنوان خدا از دست دادند و ضعف او موجبات شورش مردم را تسریع نمود. مردم تا به حدي رسیدند که مجسمه حاکمان قدیمی را شکستند و مومیایی آنها را از هم دریدند تا جواهرات را از بدنشان خارج کنند و بتوانند با این ثروت غذا بخرند. بنابراین، خشونت روز افزون مردم قدرت فرعون را تحلیل نموده و کشور را هر روز بیثباتتر میکرد. از سوي دیگر همزمان، فرعون براي جلب نظر خدایان هدایاي تقدیمی بسیاري،من جمله زمینهاي زراعتی با محصولات را، به معابد مربوط به رع عرضه میداشت و این مسأله موجب افزایش داراییهاي معابد و کاهنان و ضعف بیشتر فراعنه گردید. دراین هنگام مردم گرچه به ظاهر تحت سلطه فرعون بودند ولی در اصل کاهنان بر ایشان حکومت می کردند. (همان) در ادامه چنین وضعیتی در 2160 ق.م، مریبره خطی یکم، یکی از فرمانروایان محلی منطقه هراکئوپولیس، بهناگاه خود را فرعون نامید و تخت سلطنت را از پادشاهان ضعیف سلسله هشتم که هنوز بر ممفیس و اطراف آن حکومت میکردند، گرفت. پس از او که بنیان گذار سلسله نهم بود، حکمرانان متعددي از مناطق مختلف چون طیوه شورش کرده و روي کار آمدند. اما در این میان آمنمحت و پسرش سنوسرتتوانستند مجدداً اقتدار فراعنه پیشین را احیا کرده و عصر طلایی مصر را بازگردانند و پادشاهی میانه را پایه ریزي کنند. در این دوران در حالی که مصر سلسله دوازدهم را سپري مینمود، استخراج سنگهاي گرانبها از معادن و دیگر فعالیتها دارایی فراوانی روانه خزانه فراعنه کرد. (همان) پس از سلسله دوازدهم عدهاي بیگانه به نام هیکسوسها که از سمت شرق وارد مصر شده بودند با ارتشی مجهز به کشور حمله کردند و در پایان جنگ مصر شکست عظیمی متحمل شد. پس از پیروزي، هیکسوسها شهر آواریس را در جنوب دلتا مرکز حکومت قرار دادند. اما پس از سلسله هفدهم که به دست بیگانگان تشکیل شده بود، سرانجام حاکم قدرتمند طیوه به نامکامس به قصد ایجاد وحدت در مصر تصمیم به بازپسگیري سرزمین از دست رفته گرفت و با کمک برادرشاحمس که پس از او به سلطنت نشست، هیکسوسها را با فنآوري اسلحههاي خودشان شکست دادند و سلسله پادشاهی جدید با عنوان سلسله هجدهم به دست احمس تشکیل شد. در این دوران غالب زمینهاي مصر جزو داراییهاي فرعون بوده و اشرافیت مردم در سلطنت میانه از بین رفت. فراعنه سلطنت جدید، مصر را از یک کشور مجزا به یک قدرت بین المللی تبدیل کردند. ملکه حتشپ سوت نخستین زن حاکم بر مصر توجه عمدهاي به بازرگانی داشت و این مسأله منجر به افزایش ثروت خزانه او گشت... امپراتوري مصر تا مدتی پس از سلطنت تحوطمس سوم، پسر حتشپ سوت، در اوج شکوه و جلال بود. اما در 1350 ق.م آمنحوتپ چهارم تحت تأثیر عدهاي کاهنان تندرو، احتمال وجود یک خداي مقتدر را که بر همه چیز از جمله خدایان دیگر سلطه دارد، مطرح نمود (آغاز اندیشه خالق یگانه) و او را آتون نامیده و ادعا کرد که آتون خود خورشید است و نه خداي خورشید، رع. وي همچنین نام خود را از آمنحوتپ (به معناي آمون خشنود) به اخن آتن (به معناي او کسی است که براي آتون سودمند است) تغییر داد. در این راستا شهبانویی هوشمند و زیبا به نام نفرتیتی نیز با او همراه بود. پس از او پسرش توتعنخآمون،به ترقیب کاهنان مجدداً آمون را خداي مقتدر اعلام کرد. به نحوي که با ورود به دوران سلطنت رامسس دوم مصر دوباره شاهد ساخت بناهاي عظیم و هنر درباري در مذهب آمون بود. اما پس از مرگ رامسس


3


دوم دوران افول تدریجی و طولانی مصر آغاز گردید. تسلط ضعیف نوادگان او، از بین رفتن قدرت خداگونه فراعنه، کاهش وحدت و همبستگی و فرو رفتن در لاك دفاعی، موجبات حمله دشمنان و نزول عظمت شاهانه را فراهم آورد تا جایی که پس از حمله لیبیاییها و سپس آشوريها به مصر، شکوه و جلال آن سرزمین به انتها رسید. هرچند که حدود سال 663 ق.م با روي کار آمدن پسامتیک یکم و برافراشتن سلسله بیست و ششم (که به نقل از برخی مورخان این دوره رنسانس مصر خوانده میشود) تا حدي هنر و معماري و مذهب دوباره احیاء گردید، ولی با شکست سپاه مصر از نبوکد نصر، سلطان بزرگ بابل، و از حکومت هخامنشیان در 525 ق.م، در دوران نکتانبوي دوم، آخرین فرعون سلسله سیام، سرزمین فراعنه و قدرت آن به تاریخ ابدي پیوست ضمن آنکه در نهایت با ورود یونانیان به فرماندهی اسکندر بزرگ درسال332 ق.م و سپس اعراب مسلمان در 640م، دیگر کوچکترین اثري از فلسفه و تفکرات فراعنه در آثار و هنرشان دیده نشد. (همان)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید