بخشی از مقاله

چکیده

در میان اندیشمندان مسلمان، تفکر و خردورزی با تعلیم و تربیت از ارتباط وثیقی برخوردار است. نگاه ویژه ملاصدرا نسبت به انسان در یک نظام فکری عمیق، تربیتی خاص را در پی دارد. براساس این نگاه، انسان در نظام هستی، بلحاظ برخورداری از بعد روحانی - نفس - به عالم مجردات تعلق داشته و در حکم حلقه اتصال عوالم وجودی با یکدیگر میباشد. نفس در قالب فطرت اولیه انسان، واجد نیروها و استعدادهایی است که بر اساس حرکت جوهری و در اثر عوامل درونی و یا بیرونی، مراتب کمال را طی کرده و به فطرت ثانویه تبدیل میشود.ملاصدرا براساس تفکیک میان علم، معرفت و حکمت، مراتب سهگانه استکمال انسان را ترسیم کرده و انسان کامل بعنوان جلوهیی از کل نظام آفرینش را همان کسی میداند که فراتر از علم و معرفت، به درجه حکمت نیز دست یافته باشد. وی دستیابی به این مقام را بعنوان نزدیکترین مرتبه به واجب تعالی، هدف زندگی انسان و نهایت سیر استکمال او معرفی میکند. دو شرط خودآگاهی احیای فطرت انسانی و خداآگاهی شناخت کمال مطلق بعنوان غایت حرکت در پرتو اصولی مانند فطرت و ایمان به توحید معاد تحقق این هدف را تضمین و تدوین نظام تربیتی صدرالمتألهین را تأمین میکند.

کلیدواژهها: انسانشناسی، حرکتجوهری، فطرتاولیه، فطرتثانویه، صدرالمتألهین

طرح مسئله

فلسفه و تعلیم و تربیت دو حوزه متفاوت هستند که توجه ویژه و هدفمندی به انسان داشتهاند، چنانکه میتوان گفت فلسفه، ما را ازلحاظ نظری با انسان و جهان آشنا میکند و تعلیم و تربیت با تکیه بر این مبانی نظری به تدوین اصول، روشها، محتوا و اهداف خویش برای تربیت انسان میپردازد1 و شاید همین امر باعث نزدیکی و ارتباط وثیق این دو حوزه با یکدیگر بوده است. بر همین اساس است که نظامهای تربیتی در تدوین اصول، محتوا، روشها و اهداف خود، به اندیشه متفکرانی نیاز دارند که این امر را مدنظر داشته و در شناخت هرچه بهتر انسان و ابعاد وجودی او کوشیدهاند.اگرچه بنظر میرسد نظام تعلیم و تربیت اسلامی تا حدود زیادی مبتنی بر آموزههای دینی یعنی قرآن و سنت میباشد، اما در مرحله تدوین و اجرای برنامههای آموزشی، عموماً متأثر از نظامهای فلسفی غرب بوده است.2 درحالیکه نظام فلسفی صدرالمتألهین بعنوان یک نظام جامع فلسفی اسلامی که در آن علاوه بر برهان، به عرفان و بویژه قرآن توجه شده است،3 میتواند

مبانی نظری

شایستهای را برای نظامهای تربیتی اسلامی ارائه کند. بنابرین نظام آموزش و پرورش اسلامی، اصول، اهداف وروشهای خود را باید بر پایه مبانی فلسفی و نظریای طراحی کند که با نیازها و چارچوبهای فکری آنان بیشترین هماهنگی را دارد، که نتیجه این امر تربیت انسانهایی متعهد، متخصص و هدفمند خواهد بود.گرچه تدوین یک نظام تربیتی اسلامی بر پایه این مبانی فلسفی دور از دسترس مینماید، اما سعی بر آن است در گام نخست، از میان مباحث مختلفی که در مکتب فلسفی ملاصدرا مطرح میباشد، آن دست از مبانی نظری که مرتبط با امر تعلیم و تربیت است، شناسایی شود و در مرحله بعد با اتکاء بر این مبانی نظری، اصولی انسانشناختی استخراج شود که توجه به این اصول میتواند آثار تربیتی مثبتی چون: ایجاد یک جهانبینی خاص و هدفمند، توجه به رابطه انسان با خداوند و نظام هستی، توجه به جایگاه ویژه انسان در سلسله مراتب هستی و ... در پی داشته باشد که به اصلاح دیدگاه ما در مورد انسان و نیز درباب مسائل تربیتی میانجامد.

جایگاه تاریخی مسئله تاریخ اندیشه بشر هرجا از تفکر و فلسفه ورزی سخن میراند، تعلیم و تربیت نیز همراه آن مطرح است. در میان متفکران مسلمان،ارتباط ایندو بقدری تنگاتنگ بوده است که اکثر آنان در کنار تفکرات و نظریهپردازیهای فلسفی خود، به مسائل تربیتی نیز توجه داشته اند. اما این توجهات گاه بصورت مستقل و در قالب آثار مکتوب بوده و گاهی نیز از مبانی فکریشان استنباط میشود.در این راستا، از آنجا که محوریت مباحث نظری در تربیت، بر انسانشناسی است، مرور انسانشناسی و اصول تربیتی چند تن از اندیشمندان مسلمان قبل از ملاصدرا ضرروی بنظر میرسد. مبنای انتخاب ما نیز، آن دسته از حکمای پیش از ملاصدرا بوده اند که اغلب بطور مستقل و یا در ضمن حکمت عملی - در مباحث تدبیر منزل و سیاست مدن - به مسائل تربیتی تفطنی داشتهاند. بنابرین اصول تربیتی آنها علاوه بر انسانشناسی، با نظر به آراء تربیتی که مستقلاً مطرح کردهاند، استخراج شده است.

فارابی: فارابی انسان را مرکب از جسم و روح میداند، ولی به اصالت روح مجرد قائل است و بنابرین کمالات روح و ترقی آن را ارزشمندتر و اصیلتر میداند، بدون آنکه ارزش مقدماتی و آمادهسازی بدن و قوای نباتی و حیوانی انسان را کم اهمیت بشمارد. 4 از نظر فارابی عقل طریق مطلق رسیدن به سعادت است و بالاترین رتبه اتحاد با معقولات در انسان رتبهای است که عقل مستفاد خوانده میشود و نزدیکترین مرتبه به مرتبه عقل فعال است. او رسیدن به مقام و مرتبه عقل فعال، را تنها بوسیله افعال ارادی میسر میداند، افعالی که پارهای از آنها فکری و ایپارهدیگر بدنی هستند. از نظر او اراده عبارت از گرایش به مُدرَک یا روگردانی از آن است.

خواه این اراده یا کراهت ناشی از حس و تخیل - مشترک انسان و حیوان - و یا قوه ناطقه - خاص انسان - باشد. با وجود تفاوت انسانها در افعال ارادی که منجر به سعادت یا شقاوت آنها میشود، وی به تفاوتهای فردی نیز اذعان دارد، ولی معتقد است وجود این تفاوتها بهیچوجه بمعنای حاکمیت جبر نیست، بلکه تربیت و عوامل خارجی دیگر میتوانند بر استعدادهای فطری افراد چیره شوند. 5 فارابی معتقد است آفرینش انسان به گونهای است که دستیابی او به کمالات وجودی از عهده هر فرد بتنهایی خارج است، لذا برای برآوردن این نیاز، اجتماعات انسانی تشکیل میشود. در اجتماع هر فرد در راه وصول به کمال از یاری دیگران بهرمند میشود. تشکیل مدینه که کوچکترین اجتماع کامل است، شرط ضروری رسیدن انسان به کمال خویش است. بهمین جهت فارابی آن را اولین مرتبه کمال انسانی میداند.

او اجتماعی را که به فرد در این مسیر یاری کند مدینه فاضله مینامد، بنابرین هدف مدینه فاضله سعادت واقعی است. نظام مدینه همچون طبیعت دارای مراتب است. در مدینه هرکس در مرتبه خود وظیفهای دارد که اگر فرد در جایگاه مناسب خود قرار گرفته وظایف خود را بدرستی عمل کند، مدینه به هدف نهایی خود یعنی سعادت حقیقی دست مییابد؛ چرا که وی تربیت را در خدمت برقراری مدینه فاضله میداند. 6 ازاینرو اصول تربیتی برگرفته از آرای فارابی اینگونه شکل میگیرند: .1 چون همه اهالی مدینه فاضله در پی دستیابی به یک سعادت واحد هستند، باید آموزشهای این مسیر یکسان و بصورت جمعی باشد، چرا که وصول به سعادت در مدینه فاضله فقط بصورت جمعی امکانپذیر است. .2 انسانها از حیث توانایی و استعداد با هم یکسان نیستند اما این اختلاف استعداد افراد نسبت به یکدیگر و قوت و ضعف آنها موجب برتری نیست، زیرا آنچه موجب برتری میشود استفاده صحیح از استعداد و نحوه به فعلیت درآوردن آن است.

توجه به این استعدادهای متفاوت و کمک به شکوفایی آن در هر فرد متناسب با تواناییهایش، از اصول مهم تربیتی فارابی است. .3 تعلیم و تربیت جداییناپذیرند، زیرا آموزشهای نظری و عملی در پیوند با هدف مدینه فاضله قابل توجیه هستند؛ بنابرین آموزشی که در آن عمل در کنار اعتقاد نباشد، بیفایده است.ابنسینا: شیخ الرئیس انسان را حقیقتی میداند مشتمل بر نفس و بدن، با اوصافی چون تعقل که به وی جایگاه ویژهای در جهان هستی بخشیده و او را از سایر حیوانات متمایز ساخته است. نفس روحانی و مجرد است و در عین مشتمل بودن بر قوای متنوع نباتی و حیوانی و ناطقه و افعال گوناگون تغذیه، نمو، تولید، احساس، حرکت ارادی و تعقل، حقیقتی واحد دارد که با جدا شدن از بدن فانی نمیشود، بلکه به حیات جاودانی خویش ادامه میدهد. ابنسینا نه تنها جسم را شرط بقای نفس نمیداند، بلکه شرط تکامل آن نیز نمیداند، ازاینرو معتقد است اگر نفس به هنگام جدا شدن از جسم به کمال خود نرسیده بود، میتواند از طریق دیگری تکمیل شود.

سعادت حقیقی از نظر وی آن است که انسان به کمال قوه نظری و عملی نایل گردد. کسی که در قوای سهگانه شهوانیه، غضبیه و تدبیریه حالت میانهروی را رعایت کند و درنتیجه فضایل عفت، شجاعت و حکمت را که جامع فضایل دیگرند دارا باشد، به فضیلت عدالت آراسته میگردد و این کمال قوه عملی است. کمال قوه نظری نیز به آن است که با عقل فعال متحد گشته و به کلیه صور عقلی آراسته گردد. 7 ابنسینا نیز همچون سلف خود، انسان را مدنی بالطبع دانسته و نیاز انسان به اجتماع را یکی از جهات جدایی انسان از حیوان میشمارد و معتقد است که بدون معاونت و مشارکت افراد انسانی با یکدیگر در رفع ضروریات و نیازها، معیشت و زندگی نیکو امکانپذیر نیست و این نیاز در تمامی انسانها فراگیر است.

8 اصول تربیتی مأخوذ از انسانشناسی ابنسینا عبارتند از: .1 ابنسینا براساس اهمیت ویژه به بعد معنوی وجود انسان یعنی نفس،معتقد است در جریان تربیت قبل از هر چیز باید به تربیت نفس پرداخت. ازاینرو خودشناسی و آگاهی به ویژگیها، قوا و تواناییهای نفس از اصول بنیادینی است که مورد توجه قرار میدهد. این خودآگاهی و توجه به نفس باعث میشوداولاً فرد به عیوب و نواقص خود پیببرد و ثانیاً در پی برطرفکردن این کاستیها باشد. .2 از نظر ابنسینا انسانها با یکدیگر مساوی نیستند و از نظر توان جسمی، قدرت تفکر، هوش و استعداد و ... با هم تفاوت دارند اما وی علل این اختلافات را خارج از دایره فهم آدمی میداند.

براساس این تفاوتهای فردی، ابنسینا معتقد است که کشف استعدادها و تواناییهای ذهنی از اموری است که در تربیت باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. .3 از ویژگیهای تفکر ابنسینا این است که مستقلاً به بیان مراحل رشد انسان پرداخته و تأکید میکند که در جریان تربیت باید به برنامههای تربیتی مناسب با مراحل رشد توجه کرد. .4 او معتقد است آموزش باید بصورت جمعی باشد، زیرا آثار مثبتی در تربیت فرد بدنبال دارد. از جمله این آثار تربیت اخلاقی، تربیت اجتماعی و شکوفایی عقل و ادراک انسان است. 9.7 ر.ک: ابن سینا، تدابیر المنازل والسیاسات الاهلیه، بکوشش جعفر نقدی، بغداد، مجله الرشد، .1929 .8 ر.ک: عبدالامیر، شمس الدین، المذهب التریوی عند ابنسینا، بیروت، الشرکه العالمیه للکتاب، .1988.9 همچنین ابنمسکویه انسان را مرکز دایره وجود و وحدت بخش کثرات میداند.

از نظر او انسان موجودی است مرکب از جسم و روح. جسم از عناصر مادی تشکیل شده و همواره در تغییر و دگرگونی است و روح انسان نه مادی است و نه خواص و آثار مادی دارد. با وجود اینکه فضیلت انسان به نفس اوست ولی جسم و نفس هر دو باید تربیت شوند، کسانی که تنها به تربیت جسم میپردازند، در حد طبیعت متوقف میشوند و آنها که تنها به تربیت روح توجه دارند به زهد صوفیانه دچار میشوند. - ر.ک: تهذیب الاخلاق وتطهیر الاعراق، قدم له حسن تعمیم، مهدوی، اصفهان، بی تا. - خواجه نیز معتقد است همسویی فطرت و دین، اصل مسلم تعلیم و تربیت است و همه تدابیر تربیتی باید بر پایه فطرت و دین پیریزی شود، از نظر وی مربی اول آدمی دین و مربی دوم او حکمت است. برنامه تربیتی باید بگونهای باشد که انسان را با مبدأ عالم آشنا سازد و او را تا آنجا پیش ببرد که اراده، علم و قدرت خویش را تابع اراده، قدرت و علم الهی قرار دهد. - ر.ک: فلسفه تعلیم و تربیت، پژوهشکده حوزه و دانشگاه با همکاری علیمحمد کاردان و دیگران، تهران، انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها - سمت - ، 1384، ج - .1

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید