بخشی از مقاله

چکیده

یوژنیک علمی کاربردي و نهضتی زیستاجتماعی است که اقداماتی را در راستاي بهبود ساخت ژنتیک جمعیتهاي انسانی به انجام میرساند. به علت ارتباط این علم با آلمان نازي، اقبال مردم به آن نوسانات زیادي داشته است . در پایان قرن بیستم، توسعه ژنتیک و فناوريهاي تولیدمثلی منجر به اقبال مجدد مردم به این علم شد. به طور کلی، طی این فرآیند، تولیدمثل افراد داراي ویژگیهاي برتر ژنتیکی تشویق و تولیدمثل افراد داراي صفات نامطلوب ژنتیکی محدود میگردد. بهعلاوه، حذف جمعیت هاي نامطلوب ژنتیکی در اولویت کار قرار دارد.

برنامههاي یوژنیک در کشورهاي مختلف به صور مختلفی انجام میپذیرفته است و قربانیان زیادي نیز داشته است. پیشرفت در زیستشناسی، پزشکی و علم ژنتیک و ضرورت اهتمام به رهنمودهاي اخلاقی و عوامل قانونی منجر به توسعه اخلاق زیستی گردیده است. اعلامیههاي بینالمللی در حوزه اخلاق زیستی و حقوق بشر، تصریح به حفظ و رعایت کرامت انسانی و لزوم آگاهانه بودن تمامی آزمایشهاي مرتبط با علوم زیستی دارند. این اعلامیهها هرگونه استفاده ناروا از اطلاعات و دادههاي زیستی را ممنوع میدانند. از دیدگاه حقوق بشر، برچسبزنی ژنتیکی نیز به دلیل اعمال تبعیضهاي نارواي بعدي و نادیده گرفتن اصل حرمت و شأن انسانی، کاملاً مردود است.

مقدمه

یوژنیک یا همان علم اصلاح نژاد انسان، علمی کاربردي و نهضتی زیستاجتماعی است که اقداماتی را در راستاي بهبود ساخت ژنتیک جمعیتها به انجام میرساندو معمولاً منسوب به جمعیتهاي انسانی است. یوژنیک اگرچه در دهههاي نخست قرن بیستم بسیار رایج و عمومی بود، اقبال عمومی به آن در اواخر قرن بیست بهعلت ارتباطی که به آلمان نازي پیدا کرده بود، شیب افول تندي را طی کرد . - 11 - در عین حال، توسعه ژنتیک و فنآوريهاي تولیدمثلی در پایان قرن بیستم، سؤالات جدید و بیشماري را مطرح ساخت و علم اصلاح نژاد انسان و جایگاه معنوي و اخلاقی آن در دوران مدرن، بهطور مؤثري موجب اقبال مجدد مردم به این علم شد.

- 6 - طرفداران این علم، آنرا بهعنوان یک فلسفه اجتماعی براي بهبود ویژگیهاي ارثی انسان، از طریق ترویج تولید مثل بالاي انسانهاي با ویژگیهاي خاص و کاهش تولیدمثل انسانهایی دیگر با ویژگیهاي خاص دیگر قلمداد میکنند . - 12 - اصلاحکنندگان نژاد انسان بهطور گسترده مشغول شناسایی و طبقهبندي افراد و خانوادهشان در طبقات فقیر، بیماران ذهنی، ناشنوا، نابینا، معلول، زنان روسپی، همجنسبازان و گروههاي نژادي خاص بهعنوان منحط یا ناباب هستند. جدایی و تفکیک - تبعیض - نژادي و بنیادگرایی این افراد یا گروهها، عقیمسازي آنها، مرگ آسان و درمورد شدید آن - که در آلمان نازي واقع گردید - نابودي دستجمعی آنها، همگی اقداماتی است که در این راستا یعنی اصلاح نژاد انسان صورت می پذیرد . - 6 -

فعالیتهایی که اصلاحکنندگان نژاد انسان به آنها متهم میشوند، شامل نقض حریم خصوصی، حمله به اعتبار افراد، نقض حق حیات و زندگی است. این فعالیتها امروزه تحت عنوان موارد ناقض حقوق بشر دستهبندي میشوند. انجام فعالیتهاي منفی نژادي توسط اصلاحگران نژاد انسان، پس از جنگ دوم جهانی جزو تعریف جدید بینالمللی از جرم کشتار دستهجمعی قرار گرفت که در کنوانسیون پیشگیري و مجازات جرم کشتار دستهجمعی تصویب گردید . - 9 -

پس از جنگ دوم جهانی، جامعه علمی و عامه مردم، حزب نازي را به سوء استفاده از علم اصلاح نژاد انسان متهم میکردند؛ سوء استفادههایی چون اجراي برنامههاي بهداشت نژادي، آزمایشهاي انسانی و نابودسازي گروههاي جمعیتی نامطلوب. با این وجود، رشد و توسعه صورتگرفته در علوم ژنتیک و ژنومیک و فنآوريهاي تولیدمثل در پایان قرن بیستم سؤالات جدیدي را درباره معنی و اجزاي تشکیلدهنده علم اصلاح نژاد انسان و وضعیت اخلاقی و معنوي آن در دوران مدرن مطرح ساخت. در یک قلمرو تاریخی و وسیع، علم اصلاح نژاد انسان، میتواند بهعنوان مطالعه درباره چگونگی بهبود ویژگیهاي ژنتیک انسانی تعریف شود. برخی از اشکال کودكکشی در دورههاي باستان و کنونی و اقداماتی چون طراحی ژنتیک کودکان و سقط جنین، همگی شیوههایی از اصلاح نژاد انسان قلمداد میشود. سیاستهاي علم اصلاح نژاد انسان، بهطور مفهومی، به دو دسته طبقه بندي شدهاند:

الف: علم اصلاح نژاد مثبت که تشویق زادوولد را درمیان افرادي که بهلحاظ ژنتیکی برتر هستند، دنبال میکند. روشهاي ممکن آن شامل مشوقهاي مالی و سیاسی، تجزیه و تحلیل جمعیتشناسی جامعه هدف، بررسی لقاح و باروري، لقاح تخم و تولیدمثل خارج از رحم میباشد.

ب: علم اصلاح نژاد منفی که کاهش زادوولد میان افرادي که بهلحاظ ژنتیکی معیوب هستند را دنبال میکند. روشهاي آن شامل سقط جنین، عقیمسازي و سایر روشهاي تنظیم خانواده است. سه روش اصلی براي اجراي اصلاح نژاد انسان وجود دارد. اولین آنها اصلاح نژاد انسان بهصورت اجباري است؛ به این صورت که دولتها بهطور اجباري برنامه اصلاح نژاد انسان را به اجرا درمیآورند. سیاستها و قوانین نیز اغلب بهصورت اجباري و محدودکننده میباشند.

دومین روش، اصلاح نژاد ترویجی یا داوطلبانه است که در آن، اصلاح نژاد انسانی بین عموم مردم تبلیغ و اجرا میشود؛ اما بهطور رسمی اجباري در انجام آنها نیست. این شکل، حالت اختیاري اصلاح نژاد انسان است که از رویکرد آزاديخواهانه و مردمسالارانه پیروي میکند؛ چیزي که میتوان شبیه آن را در دهه اول 1900 میلادي مشاهده نمود . - 14 - سومین روش اصلاح نژاد انسان بهصورت خصوصی است که توسط افراد و گروهها بهطور داوطلبانه انجام میشود و از طرف دولت براي عموم مردم تبلیغ نمیشود.

یوژنیک در کشورهاي مختلف

برنامههاي اصلاح نژاد انسان در کشورهاي مختلف، به صورتهاي متنوعی صورت میپذیرفته استمثلاً. در ایالات متحده، با توسعه علم در قرن بیستم، محققان به اختلافات ذهنی خانوادگی علاقمند شدند و تحقیقات وسیعی براي بررسی نقش وراثت در بیماريهایی چون اسکیزوفرنی و افسردگی انجام شد. یافتههاي آنان مورد استفاده نهضت اصلاح نژاد انسان قرار گرفت. قوانین ایالتی در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست نوشته شد و در آن ازدواج با افرادي که بهلحاظ ذهنی، دچار اختلال بودند، ممنوع و براي آنان عقیمسازي اجباري در قانون توجیه گردید تا بدینترتیب، از انتقال بیماريهاي روانی به نسلهاي بعد جلوگیري شود.

این قوانین توسط دادگاه عالی ایالات متحده در سال 1927 برداشته شدند؛ اما اجراي آنها تا اواسط قرن بیست هیچ ممنوعیتی نداشت. در این مدت، روي شصت هزار آمریکایی عقیمسازي صورت گرفت. در آلمان، طی سالهاي 1930-1945 رژیم نازي بهطور اجباري صدها هزار نفر از مردم را که بهلحاظ ذهنی و جسمی، معیوب شمرده میشدند، عقیمسازي کرد. تعداد این افراد بین سالهاي 1934-1937، چهارصد هزار نفر برآورد شده است. معیار برنامه نازي همان شکل توسعهیافته اصلاح نژاد آمریکایی بود . - 13 - درمیان سایر فعالیتها، حزب نازي آزمایشهاي گستردهاي را روي انسانها انجام داد تا تئوريهاي ژنتیکی خود را بررسی کند.

این آزمایشها، از اندازهگیريهاي ساده روي ویژگیهاي جسمی تا آزمایشهاي پیچیده که توسط ژوزف منگل روي دوقلوها انجام شد، متغیر بود . - 10 - در ژاپن، طبق قانون حفاظت نژادي 1948، این امکان وجود داشت که عقیمسازي را بهطور اجباري روي مجرمانی که داراي استعداد ژنتیکی جنایت هستند و بیماران مبتلا به بیماريهاي ژنتیکی همچون هموفیلی، زالی، صرع و اختلالات ذهنی چون اسکیزوفرنی و افسردگی شدید، اجرا کرد. بهعلاوه، بیماريهاي روانی در سال 1952 به این قانون اضافه شدند . - 4 -

علم مدرن یوژنیک، مهندسی ژنتیک و انقلاب اخلاقی

در اوایل دهه 1980، بهخاطر پیشرفتهاي قابلتوجه علم ژنتیک، تاریخچه و مفهوم اصلاح ژنتیک انسان بهطور گستردهاي مورد بحث مجدد قرار گرفت؛ همان پیشرفتهایی که مهندسی ژنتیک و به تبع آن موجودات اصلاحشده ژنتیکی را بهعنوان دست آوردهاي علمی و تحقیقاتی در دید مستقیم مردم قرار دادند. بعدها تلاشهاي صورتگرفته در پروژه ژنوم انسان، اصلاحات مؤثري را در دیدگاههاي مردم بهوجود آورد و هنوز نیز ادامه دارد.

- 8 - درحالیکه علم اصلاح نژاد انسان بهطور فزایندهاي ابزارهایی را براي شناخت ویژگیها و شرایط مشخص ژنتیکی فراهم نموده است، با این وجود، بهدلیل پیچیدگی ژنهاي انسان، نقش روان انسانی و نیز فرهنگ و محیط پیرامونی که انسان در آن رشد یافته است و زندگی میکند، هیچ ابزار واحدي وجود ندارد که معین کند کدام ویژگی کاملاً مطلوب و کدام کاملاً نامطلوب است.معیارهایی که اصلاحگران ژنتیک انسان بهکار می برند، بیشتر توسط جامعهشناسان در سایر نقاط دنیا مورد استفاده قرار گرفته است. نکته قابلتوجه این است که درحالیکه سنجش برخی از ویژگیها بسیار دقیق بوده است، از برخی دیگر شناخت کافی وجود ندارد و در حد حدسهاي علمی است. سایر ویژگیهایی که بهصورت مثبت و منفی اشاره شدهاند نیز داراي اثر عمومی و کلی نیستند و ممکن است در جایی دیگر صدق نکنند.

اعلامیههاي حقوقی پیرامون اخلاق زیستی

پیشرفت در زیستشناسی، پزشکی و علم ژنتیک و ضرورت اهتمام به رهنمودهاي اخلاقی و عوامل قانونی منجر به توسعه اخلاق زیستی گردیده است. مفاد مصرح در اسناد اخلاق زیستی راه سوء استفادههاي احتمالی از دادههاي زیستی و تأثیر عواقب نامطلوب آن را بر تمامیت شأن و حقوق انسان محدود میکنند و بهنوعی تضمینگر خدمترسانی پیشرفتهاي علمی و فنآورانه به بشریت هستند، بهصورتیکه ناقض حقوق و منزلت انسان و آزاديهاي اساسی او نباشند. بر اساس بند 11 اعلامیه حقوق بشر و برنامه عمل وین - 1993 - ، "پیشرفت خاص بهویژه در علوم حیاتی و در فنآوري اطلاعات، ممکن است بهطور بالقوه عواقبی نامطلوب بر تمامیت کرامت و حقوق انسانی افراد داشته باشد" و درخواست میکند "براي تضمین احترام کامل به حقوق بشر و منزلت انسانی در این حوزههاي مورد توجه جهانی، همکاريهاي بینالمللی صورت پذیرد".

چنین توصیهاي در کمیسیون حقوق بشر طی قطعنامه 1995/82 در زمینه حقوق بشر و اخلاق زیستی نیز دیده می شود که بر نیاز به تهیه منشور اخلاقی مربوط به علوم حیاتی در سطوح ملی و بینالمللی و همچنین نیاز به همکاري بینالمللی بهمنظور تضمین انتفاع بشریت از علوم حیاتی تأکید دارد. در همین حوزه، ماده 7 میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، پس از تصریح بر ممنوعیت شکنجه یا مجازات و رفتار ظالمانه، خوارکننده و یا غیر انسانی براي ابناء بشر، بیان میدارد: "بهویژه هیچ فردي نباید بدون رضایت مجبور گردد که مورد آزمایشهاي علمی و پزشکی قرار گیرد.

" 7 - ، - 11 در ماده 1 و بند 2 ماده 5 اعلامیه جهانی اخلاق زیستی و حقوق بشر، بر اصالت برابري همه انسانها در کرامت و حقوق بهطور عادلانه تصریح و محترمشماري کرامت انسانی، حقوق بشر و آزاديهاي اساسی او بهطور کامل، لازم دانسته شده است ونهایتاً در ماده 11 با عنوان عدم تبعیض و عدم برچسبزنی، بیان شده است که "هیچ فرد یا گروهی نباید به دلیلی مغایر با کرامت انسانی، حقوق بشر و آزاديهاي اساسی مورد تبعیض یا برچسبزنی قرار گیرد." بر قبح مورد تبعیض واقع شدن در ماده 6 اعلامیه ژنوم انسانی و حقوق بشر نیز تأکید گردیده است: "هیچ فردي نباید بر اساس ویژگیهاي ژنتیکی با هدف نقض حقوق بشر و آزاديهاي اساسی در معرض تبعیض قرار گیرد."

در واقع، مفهوم برچسبزنی، مفهومی جامع است و به طیف وسیعی از اقدامات، متعاقب حصول اطلاعات تکمیلی از دادههاي ژنتیکی برمیگردد. بهعنوان نمونه، عدم پوشش بیمهاي برخی افراد خاص داراي استعداد ابتلاء به بیماريهاي بخصوص، و یا افزایش نرخ بیمه براي این افراد و یا عدم تمایل به پوشش بیمه عمر با نرخ معمول براي افراد درمعرض خطر انواع سرطانها و بیماريهاي مهلک، مشمول همین مفهوم هستند. بهعلاوه، کارفرمایان و بنگاهها ممکن است براساس دادههاي ژنتیکی، از استخدام برخی از افراد با خصوصیات ژنتیکی ویژه خودداري کنند. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید