بخشی از مقاله
چکیده
آگاهی روز افزون بشریت و پیشرفت های محیرالعقول تکنولوژی منجر به تغییر نگرش و ایجاد تحول انسانی در کلیت حقوق بین الملل شد . تحول انسانی در حقوق بین الملل محدود به حوزه خاصی .نبوده، بلکه تمامی حوزه های حقوق بین الملل را در نوردیده است .
این تغییر نگرش و تحول انسانی باعث پیدایش حقوق بشر و گسترش آن و نیز تاثیر روز افزون آن بر حقوق بشر دوستانه در تمامی ابعاد و مباحث آن شده است. روند انسانی شدن حقوق بین الملل تحت فشار حقوق بشر و تاثیر عمیق وشگرف آن بر حقوق بشر دوستانه ، موضوع آن را از دولت محور بودن صرف بر توجه به فرد و تلاش بر ابتناء قواعد بین المللی بر کرامت و منزلت انسانی متمرکز ساخته است.
مقدمه
در هیچ زمانی به اندازه ی قرن بیستم متأسفانه پیشرفت در علم و تکنولوژی با تخریب و خشونت گسترده همراه نبوده است و البته در هیچ زمانی به اندازه ی قرن گذشته رونق و رفاه و به همان نسبت نابرابری اجتماعی - اقتصادی و فقر شدید مشاهده نشده است.
دوره ی ما شاهد تصویری کلی مشتمل بر پیشرفت بی سابقه ی علمی و تکنولوژیک همراه رنج بشر است که تشریح و بیان آن بسیار دشوار است. سراسر قرنِ گذشته مملو از تضادهای غم انگیز، فاصله میان خرد و دانش تخصصی، تقابل میان دامنه ی علوم و فقدان کنترلِ وسوسه های بشری و نوسان میان پیشرفت ها و گام هایی به عقب بوده است، لذا حقوق بین الملل رفته رفته کاربرد حقوق بین الملل تغییر یافته است و این رشته از حقوق امروزه دیگر مجموعه ای از قوانین ناظر بر تنظیم روابط نیست، بلکه فراتر از این مسائل، به آزادی می پردازد.
بدیهی است که صرف نظر از پیشرفت های علمی و تکنولوژیک کنونی، قرن بیستم صحنه ی ارتکاب خشونتی بی سابقه نسبت به ابناء بشر بوده است؛ هم چنین آشکار است که واکنش های بی سابقه ای نسبت به این نقض ها انجام شده که نشانگر بیداریِ وجدان حقوقیِ جهانی نسبت به نیاز ضروری به حمایت از بشریّت است.
بنابراین سیر تکامل حقوق بین الملل به گونه ای روزافزون با سرنوشت انسان و بشریّت به عنوان یک کل و حضور دائم ابراز ملاحظات بنیادین انسانی در ارتباط است. این رابطه در عین حال سبب توسعه و غنای این مجموعه ی قوانین شده است.در حقیقت وجود چنین ملاحظاتی در هر شاخه ای از دانش و فعالیّت بشری اجتناب ناپذیر و ضروری است.
حقوق بین الملل نیز از این قاعده مستثنی نیست .در جهانی مانند جهان ما که مشخصه ی آن خشونت شدید در درگیری های متکثر در حوزه های مختلف، توسل بی پروا به زور، تمرکز بیرحمانه ی درآمد در دست عده ای خاص و افزایش به حاشیه راندن و محروم ساختن افراد در مناطق مختلف است، توجه به این ملاحظات انسانی ضروری است.
تحولات مربوط به انسانی شدن در مجموعه ی قوانین - - corpus juris ناظر بر حقوق بین الملل معاصر فراگیر است. این ملاحظات در رویّه ی قضایی بین المللی به رسمیّت شناخته شده اند. دیوان بین المللی دادگستری در قضیه ی کانال کورفو در سال 1949 به تعهداتی ارجاع داد که ناشی از معاهدات نبود، بلکه نشأت گرفته از پاره ای اصول کلی و جا افتاده یعنی ملاحظات بنیادین انسانی بود که رعایت آنها حتی بیشتر از زمان صلح در زمان جنگ ضروری است.
دو سال بعد دیوان در قضیهی شروطی بر کنوانسیون ممنوعیّت و مجازات جرم نسل کشی - Genoside - در سال 1951 بر خصوصیّات خاص این کنوانسیون اشاره کرد و ابراز داشت:
» اصول زیربنای این کنوانسیون اصولی است که حتی بدون وجود هیچ گونه تعهد قراردادی، بر دولت ها الزام آورند ...
این معاهده صرفاً در راستای تحقق اهداف بشردوستانه و متمدنانه به تصویب رسیده است ...در چنین کنوانسیونی دولت
های متعاهد دارای هیچ نفع شخصی نیستند؛ آنها فقط یک نفع می برند و آن تحقق اهدافی والاست که دلیل وجودی این کنوانسیون می باشد. در نتیجه در چنین معاهده ای نمی توان از نفع و ضرر هر یک از دولت ها و حفظ تعادل قراردادی میان حقوق و تعهدات سخن گفت.
پس از آن دیوان در قضیه ی نیکاراگوئه علیه ایالات متحده مجدداً به »ملاحظات بنیادین انسانی« استناد کرده و بیان می دارد دولت ها تعهداتی بر عهده ی دارند که از معاهدات ناشی نمی شوند، مانند کنوانسیون های 1949 ژنو در خصوص حقوق بشر دوستانه ی بین المللی، بلکه از اصول کلی بشردوستانه نشأت می گیرند که حقوق ناشی از معاهدات به بیان عینی آنها می پردازند. حقوق ناشی از معاهدات، گاه بیان اصول کلی حقوق بشردوستانه است و گاه نوعی توسعه ی آنها.
علاوه بر رویه قضایی بین المللی، دکترین حقوق بین الملل نیز مدام هشدار می دهد که ملاحظات بنیادین انسانی را باید به منظور تضمین تکامل حقوق بین الملل در نظر گرفت؛ این تکامل باید به گونه ای باشد که حقوق مزبور را به شیوه ای مؤثر قادر به برآوردن نیازها و آرمان های جامعه ی بین المللی سازد. به عنوان مثال در سال 1958سی ویلفرد جنکزاظهار داشت دیگر نمی توان حقوق بین الملل را به عنوان حقوق حاکم بر روبط متقابل دولت ها در پرتو منافع شان تعریف کرد. وی می افزاید این حقوق باید قادر به تطبیق دادن منافع متضاد باشد تا از آن طریق در قالب حقوق مشترک انسانیّ حمایتی سازماندهی شده از یک جامعه ی جهانی را ارائه کند.
به همین ترتیب، ترویول سررا - Truyol y Serra - در مجموعه سخنرانی های خود در آکادمی حقوق بین الملل لاهه در سال 1965ضمن مد نظر داشتن مفهوم عدالت اجتماعی، مفهوم عام و کلی حقوق ملل را اتخاذ می کند. بروز این تغییر بنیادین در طرز تلقی از حقوق بین الملل و چشم انداز آن، توجیهی تاریخی دارد.
آر جی دپویی در کنفرانس برگزار شده توسط آکادمی لاهه در سال 1983 اظهار داشت از آنجا که نوع بشر به حوزه ی حقوق بین الملل وارد شده است، لذا زمان آن فرا رسیده که این امر بر مفهوم جامعه ی بین المللی منطبق گردد؛ این عبارت به سهم خود از انتهای دهه ی 60 حضوری مستمر در متون حقوق بین الملل داشته است.
مفهوم مزبور از آنجا که مفاهیم جدید را گرد هم می آورد به هیچ روی حشو و زائد نیست؛ چرا که انسان دارای بُعد زمانی است و نوع بشر نه تنها افرادی را در بر میگیرد که در حال حاضر زندگی می کنند، بلکه شامل آنانی که در آینده خواهند آمد