بخشی از مقاله
خلاصه
در تحولات نوین جوامع بشری، »حق ارتباطات« به عنوان نسل چهارم حقوق بشر گفتمانی نوین و ایده ای جدید در »عصر اطلاعات« محسوب می شود. اهمیت این نسل از حقوق بشر تا آنجاست که کارشناسان تأکید دارند که امروزه تحقق حقوق مهمی چون حق حیات یا حق تعیین سرنوشت بدون برخورداری از حق ارتباطات به طور کامل میسّر نیست. نظر به ظهور ابزارهای نوین ارتباط جمعی در دنیای کنونی و تمایل بیش از پیش دکترین حقوق بشری کشورهای پیشرفته به تحقق این نسل از حقوق بشر، این مقاله می کوشد تا با تبیین مبانی و جایگاه »حق ارتباط« در عصر حاضر، به بررسی زمینه های تحقق نسل چهارم حقوق بشر در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران
بپردازد.
واژه های کلیدی: نسل چهارم حقوق بشر، حق ارتباط، قانون اساسی، عصر اطلاعات، قوانین بین المللی.
مقدمه
دگرگونی های عمده عرصه بین المللی و تمایلات آحاد مردم برای برقراری نظام بین المللی مبتنی بر اصول پیش بینی شده در منشور سازمان ملل متحد از جمله تقویت و ترغیب و احترام نسبت به حقوق بشر و آزادی های اساسی برای همگان و رعایت اصل تساوی حقوق و حق تعیین سرنوشت، صلح، دموکراسی، عدالت، مساوات، حاکمیت قانون، کثرت گرایی، توسعه، شرایط بهتر زیست و همبستگی، اموری بی سابقه و قابل توجه در دهه پایانی قرن بیستم و طلیعه قرن جدید است.
با توجه به تحولات موجود در نظام بین الملل، حقوق بشر در هزاره جدید اهمیت خود را احراز کرده است. فرآیند تحولات رو به سوی حمایت از موضوع حقوق بشر است. اعتقاد تاریخی و دیرینه نسبت به رعایت حقوق بشر که از گذشته های دور نزد اندیشمندان و فرهیختگان وجود داشت؛ امروزه بعد بین المللی یافته و سازمان ملل متحد به عنوان عامل اجرایی و ناظر نسبت به رعایت حقوق بشر نقش قابل توجهی پیدا کرده است. افزایش این نقش به تحولات پدید آمده در روابط بین الملل بر می گردد. اجماع جامعه بین الملل در تأسیس دیوان کیفری بین المللی، توجه به شورای حقوق بشر، ارتقاء جایگاه کمیساریای عالی حقوق بشر و... از جمله پویش هایی هستند که مورد توجه پژوهشگران حقوق و روابط بین الملل قرار گرفتند.
نظر به شتاب روزافزون تحولات صنعتی، اقتصادی و اجتماعی جوامع بشری و نیز پیشرفت های خیره کننده در حوزه ارتباطات جمعی، امروزه در مجامع حقوق بشری، علاوه بر توجه به نسل های نخستین و شناخته شده ی حقوق بشر، از نسل چهارم حقوق بشر سخن به میان می آید که ناظر بر تحولات موجود در ارتباطات و تعاملات بشری در »عصر اطلاعات« است که از آن با عنوان »حق ارتباط« یاد می شود.
از آنجا که این مفهوم نوین در ادبیات حقوق بشری، مورد توجه بسیاری از کشورهای توسعه یافته قرار گرفته، این مقاله خواهد کوشید تا با نگاهی به قانون اساسی و قوانین عادی جمهوری اسلامی ایران زمینه های تحقق آن را مورد بررسی قرار دهد.
1ـ مفهوم حق
بدون شک در جهان معاصر، حقٌ محوری ترین عنصر حقوق، سیاست، اخلاق و به طور کلی اجتماع است که در یک روند تاریخی به این حد رسیده است. حق در معنای مدرن آن متفاوت از حق تعریف شده در دنیای پیشمدرن است. از منظر لغوی، فرهنگ زبان عمید از حق به معنای راست، درست، ضد باطل، ثابت، واجب، کاری که البته واقع شود... یاد شده است.((1
تفکیک حق به دو مفهوم حق بودنٍ و حق داشتنَ یک تفکیک اساسی است که فاصله دنیای مدرن و دنیای پیش مدرن را نیز نشان میدهد. حق به معنای اول که در مقابل باطل قرار میگیرد، همیشه در عرصه فکر، به ویژه فکر سیاسی و اخلاقی حضور داشته است؛ در چنین معنایی مفهوم حق به معنای راست و صادق بکار گرفته میشود و بنابراین هنگامی که گفته میشود امری حق است به آن معناست که آن امر راست و صادق (صحیح) است یا غلط و باطل نیست. در واقع حق در چنین معنایی در حوزه مربوط به ارزش (خوب ها و بدها) از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و حق بودن در معنای ارزشی آن به معنای »خوب بودن« است.((2 اما حق به معنای دوم (حق داشتن) که میتواند در مقابل »تکلیف« قرار گیرد، محصول فکری جدیدی است که در پی تلاش های نظری و عملی آزادی خواهانه و برابری خواهانه انسان در دوران مدرن تولد یافته است. چنین تفکیکی در مفهوم حق، مسأله را در پیوندی عمیق با تفکیک بین مفهوم »ارزش یا خوب« و »حق هنجاری«ُ قرار میدهد. اما حق به معنای دوم که میتواند در مقابل تکلیف قرار گیرد، محصول فکری جدید است که در پی کوشش های نظری و عملی آزادی خواهانه و برابری طلبانه ی انسان در دوره مدرن تولد یافته است.
در بیانی دیگرمی توان »حق بودن« را حق در معنای وظیفه اخلاقی یا درستی و »حق داشتن« را استحقاق نامید. به عنوان مثال وقتی که به شخص درمانده و فقیری کمک میشود، این یک عمل خوب، اخلاقی و حق است(معنای اول)؛ اما وقتی به فردی که به شخص مسکین و درمانده کمک میکند، بگوییم حق کمک کردن داری؛ به این معنا که تصمیم بر کمک یا عدم کمک ـ هر کدام که باشد - به صرف تصمیم تو بودن، از حمایت و تضمین برخوردار خواهد بود، حق را در معنای دوم آن به کار بردهایم.
بنابراین وقتی شهروندان »حق آزادی بیان« دارند در اجرای آن حق (مادامی که به حقوق دیگران تجاوز نکنند) ممکن است مطالبی را بیان نمایند که از دیدگاه اخلاقی ویژه ای، مصداق یک »بیان بد یا خطا« باشد، به همان اندازه که ممکن است مطالبی را بیان نمایند که از دیدگاه اخلاقی خاصی، مصداق یک »بیان خوب یا درست« باشد. اما در هر دو صورت از حمایت های قضایی و سیاسی برخوردارند. بر چنین مبنایی فیلسوفان حق از »حق بر خطا بودن«ِ سخن به میان میآورند(حق و نه تکلیف خطا کردن).((3
آنچه امروزه به عنوان تئوری حق و حقوق بنیادین انسان ها مشهور است و در نظام بین المللی حقوق بشر و اسناد مربوط به حقوق بشر از آنها سخن به میان آورده میشود تحت معنای دوم (یعنی حق داشتن) میچرخد و وجه ممیزه نظام حقوقی و اساسی مدرن تأمین حق همه شهروندان، به ویژه آنانی که در اقلیت هستند، میباشد.
2ـ مفهوم حقوق بشر
مفهوم »حق داشتن« در روابط مختلف معانی متفاوتی دارد. در تحلیل این مفهوم از حق، بهترین نقطه آغاز تفکیکی است که »هوفیلد«ّ ارایه نموده است. از دیدگاه ایشان واژه حق میتواند بیانگر چهار گونه رابطه حقوقی باشد. به عبارت دیگر واژه حق در چهار قلمرو مختلف حقوقی، حق ادعاْ، حق آزادیَ، حق اختیارُ و حق مصونیتًٌ مورد استفاده قرار میگیرد.((4
حق ادعا یا حق مطالبه، حق به معنایمضیّق است که لازمه آن وظیفه دیگری و نقیض آن حق نداشتن شخص است. (مثل حق طلبکار در برابر مدیون) حق آزادی حقی است که لازمه آن، حق نداشتن طرف دیگر است و نقیض آن هم وظیفه و تعهد شخص است. به عبارت دیگر وقتی شخصی حق آزادی دارد بدان معناست کهاولاً تعهدی متوجه وی نیست وثانیاً دیگری چنین حقی را بر آن شخص ندارد. (مثل حق آزادی بیان) حق اختیار یا
1 ـ Right
2 ـ being right
3 ـ having right
4 ـ Good and Right
5 ـ Right to be wrong
6 ـ Hofeld
7 ـ claim- Right
8 ـ Liberty- Right
9 ـ power- Right
10 ـ Immunity- Right
قدرت نیز لازمهاش، مسئولیت حقوقی دیگری در برابر آن است و نقیض آن هم ناتوانی ذیحق نسبت به آن است. به عبارت دیگر وقتی فردی حق اختیار دارد به آن معناست که او میتواند موضوع آن حق را اعمال نماید و حق دیگری هم ممکن متأثر از اعمال حق او باشد. (مثل حق وصیت نسبت به اموال) حق مصونیت یعنی آنکه ذیحق در برابر اعمال دیگران مورد حمایت قرار گرفته باشد. در واقع لازمه چنین حقی ناتوانی طرف مقابل است و نقیض چنین حقی هم مسئولیت آن شخص خواهد بود. بنابراین داشتن این حق به آن معناست کهاولاً ذیحق مسؤولیت ندارد وثانیاً دیگری نمیتواند در برابر
اعمال این حق متعرض او گردد.((5 حقوق بشر کهاساساً حقوقی فردی و یا قابل فرو کاستن به حقوق فردیاند، بیشترین تقارب را با حق ادعاها دارند((6
بنابراین باید توجه داشت وقتی در حقوق بشر سخن از »حق« به میان میآید مراد از آن مفهوم خاصی مد نظر است که بطور اجمالی دارای چنین پیشینه و معنایی میباشد.
3ـ نسل های حقوق بشر
امروزه از چهار نوع حق یا به عبارتی چهار نسل حقوق صحبت به میان میآید و هر حقی حداقل در یکی از این نسلها قابل تعریف است.
3 ـ1ـ نسل اول حقوق بشر
نخستین نسل حقوق بشر در واقع حقوق مدنی و سیاسی هستند که ریشه در ارزش های مکتب لیبرالیسم کلاسیک دارند و قواعد مطروحه در این نسل از جمله حقوقی بودند که برای نخستین بار در نظام حقوق موضوعه به شکل حقوقی مورد شناسایی قرار گرفته و از جایگاه حقوقی برخوردار شدند. حقوق بنیادینی مانند حق حیات، آزادی مذهبی، آزادی بیان، اجتماع، امنیت و انتخاب محل اقامت در زمره حقوق نسل اول قرار دارند.((7 به طور کلی حقوق نسل اول متوجه فرد در برابر قدرت سیاسی است و به نوعی به اصالت فرد نظر دارد. این مهم در مواد 2 تا 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر برجسته شده است. این حقوق منتج از نخستین شعار انقلاب فرانسه در سال 1771 تحت عنوان آزادی بود. هر چند این اصل در اعلامیه استقلال آمریکایی در سال 1776 و نیز منشور انگلیسی حقوق در سال 1671 مطرح شده بود. در واقع در ادبیات حقوق بشر، انواع آزادیهای بشری به حقوق مدنی و سیاسی ترجمه شدند و در عمل مورد شناسایی قرار گرفتند.((7 چنان که اشاره شد حقوق نسل اول با سنت لیبرالیسم همخوانی بسیاری دارند؛ زیرا حقوق سلب ناشدنی افراد هستند که مصون از تعرض مصلحت عمومی و اقتدار دولت میباشند؛ نکتهای که لیبرالیسم بر آن تأکید دارد.
3 ـ2ـ نسل دوم حقوق بشر
نسل دوم حقوق بشر در حوزه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جلوه نموده است. حقوقی همچون آموزش، مسکن، مراقبت بهداشتی، کار، سطح مناسب زندگی، رفاه، حق مشارکت در زندگی فرهنگی و سطح مناسب زندگی از حقوق نسل دوم به شمار میآیند.((1 پیدایش این حقوق به جنگ جهانی دوم به خصوص نطق مشهور رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، فرانکلین روزولت بر میگردد که یکی از آزادیهای چهارگانه را »آزادی یا رهایی از احتیاج یا نیاز«ٌ میدانست؛ این آزادی، از اصل دوم انقلاب فرانسه تحت عنوان برابری (egalite) یا (equality) در زبان انگلیسی میباشد. برخی از حقوق اقتصادی و اجتماعی مانند تأمین اجتماعی، کار، سطح مناسب زندگی و آموزش که در اعلامیه جهانی حقوق بشر 1147 بر شمرده است، در این گروه جای میگیرد. این حقوق پس از جنگ جهانی دوم با اعمال نفوذ کشورهای سوسیالیست در اعلامیه جهانی حقوق بشر گنجانده شده است. در عین حال در جریان بزرگ اقتصادی 1131 حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ایدئولوژی سوسیالـ دموکرات کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. با این وجود، جنگ سرد موجب جدایی حقوق مدنی و سیاسی از حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گردید. قواعد طبقه بندی شده در این نسل از جمله حقوقی هستند که از نظر قانونگذاری و کدگذاری، همزمان با قواعد نسل اول پدید آمدند. اما شناسایی آن به لحاظ فلسفی و نظری پس از حقوق مدنی و سیاسی است.
3 ـ3ـ نسل سوم حقوق بشر
1 ـ Freedom of want
به وجود آمدن نسل سوم حقوق بشر مولود نیازهای جدید بشری بود. روند رو به گسترش انسانی، بینالمللی، اجتماعی و اخلاقی شدن حقوق بینالملل و حقوق بشر و نیز کاستیهای نسلهای اول و دوم موجب ظهور نسل سوم حقوق بشر شد. حقوق نسل سوم یا حقوق همبستگی از فرد انسانی سخن نمیگوید؛ بلکه بر شهروند جهانی تأکید دارد.
نسل سوم حقوق بشر برخلاف نسلهای اول و دوم که محصول نظریهپردازی است (لیبرالها و سوسیالیست ها)، زاییده تجربه بشر است و واقعیات زندگی بشری باعث شده است این حقوق به وجود بیایند. به عنوان مثال، بشر پیش از عصر حاضر مشکل محیط زیست نداشت؛ اما اکنون این مسئله به یک مشکل حاد بدل شده است. حقوقی که در برخی از قطعنامه های سازمان ملل متحد، برنامه ریزی اولیه تعدادی از معاهدات و در منشور آفریقایی حقوق بشر و ملت ها از آن یاد شده است. در »حقوق جمعی« واژه ای است که به نسل سوم حقوق بشر اطلاق می شود. از میان حقوقی که در این نسل و در واژه مزبور کارایی دارند، می توان به حق توسعه، حق برخورداری از محیط زیست سالم و حق صلح اشاره کرد.((11 استفن مارکز، نسل جدید حقوق بشر را شامل محیط زیست، توسعه، صلح، میراث مشترک بشریت، ارتباطات و کمک های بشردوستانه می داند.((11
مؤلفههای اصلی حقوق نسل سوم، به معنای برابری و تساوی ابناء بشر یعنی مشارکت همه ارکان جامعه مدنی است که منجر به افزایش سطح رفاه عمومی میگردد. در واقع در نسل سوم حقوق بشر، عناوین مسئولیت تا حدود زیادی تغییر کردهاند. مسئول اولیه در دو نسل اول و دوم در حمایت و تضمین حقوق بشر دولت است؛ اما در نسل سوم هر چند مسئولیت اولیه و اساسی با دولت خواهد بود ولی شاخص مشارکتی انواع حقوق نسل سوم، این مسئولیت راعملاً کمرنگ نموده است.((12