بخشی از مقاله

 مقدمه :

روانشناسی در لغت به معنای شناخت روان یا ذهن می باشد. از آنجا که روان یا ذهن را نمی توان مستقماًی شناخت، روانشناسی برای حل این مشکل به انتخاب موضوع خاصی - رفتار - می پردازد که به طور عینی مورد مطالعه قرار گیرد. یادگیری، حافظه، احساس و ادراک. به طور کلی می توان گفت روانشناسی علم مطالعه عینی رفتار موجودات زنده در ارتباط با محیط و بررسی علل رفتار و چگونگی رفتار می باشد. جذابیت روانشناسی در پاسخگویی به علل رفتار است. علل رفتارهایی همچون فراموشی، هیجان، شادی، غمگینی، عواطف، انگیزه و ... روانشناسی می بایستی رفتار را به صورت عینی مطالعه نماید، زیرا خطای این نوع مطالعه کم است اما مطالعه ذهنی و استنباط شخصی احتمال خطای بالایی دارد. و نیز رفتار عبارتست از تمامی فعالیتهای قابل مشاهده افراد. یعنی آنچه افراد انجام می دهند.

پس روانشناسی، علم کاربردی مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی بر اساس یافتههای علمی و تحقیق شده میباشد و رفتار به فعالیتها و اعمالی اشاره دارد که قابل مشاهده و قابل اندازه گیری میباشند. روانشناسی با در نظر گرفتن نیازهای طبیعی انسان و درک روح زمان ، به عنوان پرچمدار مطالعه پیچیدگیهای بشر امروز است. در یک تعریف ساختار شکن از روان شناسی، »روان شناسی عبارت از کشف دروغهایی است که به خود می گوییم و همچنین تعیین حد و مرز راست هاست« در این تعریف انسان موجودی است که نخست باید خود را فتح کند. و در نهایت نتیجه این صداقت تمام عیار با خویشتن روانشناسی نمود پیدا خواهد کرد و این تعریف، روان شناسی را با خود شناسی پیوند می زند - محمدپور، 1388، ص: . - 30

هنر چیست ؟

هنر عبارت است از بیان معنا، ارزش و اصول با بهرهگیری از روشهایی - یا هنرها - خاص توسط افراد - هنرمندان - ؛ به گونهای که اثر حاصل - اثر هنری - واجد صورتی باشد که از طریق حواس بتواند اول معنایی را به انسان منتقل نماید دوم روان او را تحت تأثیر قرار دهد سوم اعمال و رفتار او را در جهتی خاص هدایت کند و چهارم موضوعاتی را به عنوان اصول و ارزشها در نظر او جلوهگر نماید.

-1 خلاقیت

هنر : -2 پتانسیل انتقال دهنده احساس -3 تأثیر گذار -4 هدایت کننده و به طور خلاصه، هنر، بسته به نظری که در مورد انسان دارد، تفکر و جهانبیِن انسان را بهسمتِ ساحتی از حیات هدایت و رهبری نموده، او را بر همان ساحت متمرکز و متوجه مینماید. لئو تولستوی نویسنده و فعال سیاسی اجتماعی روس در کتابش با عنوان هنر چیست؟ ترجمه کاوه دهگان هنر را با اصطلاحاتی چون خوبی، حقیقت و بخصوص زیبایی تعریف میکند. از نظر تولستوی هنر در زمان وی رو به فساد و انحطاط بود و هنرمندان نیز در سردرگمی و گمراهی بودند. وی معتقد است هنر باید یک ارتباط احساسی مشخص بین هنرمند و مخاطب ایجاد کند: طوری که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین هنر واقعی باید ظرفیت لازم برای متحد کردن مردم از طریق ارتباط را داشته باشد. - بنابراین نامفهومی و غیر واقعی بودن ارتباط، هنری بی ارزش است. - وی اعتقاد داشت که درک هنر شامل هرگونه فعالیت انسانی میشود که شخصی به وسیله نشانههای بیرونی از خود بروز داده و احساساتی را که قبلا تجربه کرده نمایش میدهد.

تولستوی برای این ادعا مثالی میزند: پسرکی که احساس ترس را پس از مواجهه با یک گرگ تجربه کرده، از تجربهاش برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران - به منظور وادار کردن آنها به احساس حالتی که او تجربه کردهاست - استفاده میکند. این مثال بسیار خوبی از کار هنر است. این هنر، به خاطر داشتن عنصر ارتباط، یک هنر خوب است زیرا واضح، آشکار و صادقانهاست و حتی هنری فوق العادهاست زیرا بر یک احساس - احساس ترس - متمرکز شدهاست. هنر از وجهنازلِ تقسیمبندیهای راجِی عصر حاضر، که هنر را در مقولاتی خاص از جمله صرف زیبایی مادی و یا تفنن خلاصه میبیند، فراتر رفته و همهی قلمروهای حیات بشر را دربرمیگیرد. در واقع، هنر پوشاندن لباس ماده به حقایقی معنوی و ظاهر نمودن معانی و باطن اشیا و مفاهیم است، با توجه به هر مرتبه از حیات انسان، درجهای از رابطهی »صورت« و »معنا« را به نمایش میگذارد.

نمود هنر در صورت و معنا

تأثیرات هنر بر جسم و روان انسان

با پیشرفت تمدن و ایجاد جوامع مدنی و با الهام از صدای طبیعت موجود در هر اقلیم ،آدمی آلات تولید صداهای متناسب با ادراک خویش را ابداع و گسترش داد شاید بشود خلق الات موسیقی را رنسانس روح و روان بشر خواند زیرا اولین دستاورد مکانیکی بشر در باب خلق آرامش خویش ،پیروی از اصوات طبیعی و تولید صداهایی به شکل مجازی بوده است موسیقی یکی از کهنترین هنرهای انسانی است که همواره جزئی از زندگی او بوده و در مراسم آیینی تمامی فرهنگها به طور موثری از آن استفاده میشده است. شاید بتوان گفت که الگوهای صوتی در موسیقیاساساً از نوعی الگو و نظم عددی بهره میگیرند چرا که در موسیقی، نسبت عددی فرکانس اصوات اصلی از قوانین خاصی تبعیت میکند. بنابراین شاید بتوان ریشههای موسیقی را در نوعی عرفان عددی و دانش سری اعداد جستجو نمود. گفته میشود که فیثاغورث یکی از بنیانگذاران این عرفان عددی بوده است واز قدرت تاثیرگذاری موسیقی او افسانههایی بر سر زبانهاست.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید