بخشی از مقاله

چکیده

هدف از پژوهش حاضر "بررسی رابطه بین هوش فرهنگی و اعتماد سازمانی معلمان در آموزش و در سال "1395می باشد. در این پژوهش از روش توصیفی- همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق را کلیه معلمان شهرستان جغتای تشکیل داده که به صورت رسمی و قراردادی در سال 95 مشغول فعالیت بودند. که تعداد آنها502 نفر می باشند.

از این تعداد 218 نفر با استفاده از جدول کرجسی و مورگان به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده اند .برای جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه استاندارد - هوش فرهنگی و اعتماد سازمانی - که به ترتیب ضریب پایایی آنها 0,78و 0,76 بود، استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج نشان داد بین هوش فرهنگی ،و اعتماد سازمانی در اداره آموزش و پرورش شهرستان جغتای رابطه معنی دار وجود دارد.

کلمات کلیدی: هوش فرهنگی ، اعتماد سازمانی

.1 مقدمه

جهانی شدن معطوف به فرآیندی است که در جریان آن فرد و جامعه در گستره ی جهانی با یکدیگر پیوند می خورند از تعریف فوق چنین بر می آید که جهانی سازی فقط یک مفهوم اقتصاد محور نیست و چه بسا حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را نیز در بر می گیرد.[3] یک ویژگی برجسته ی جهانی شدن که به طور عمیقی سازمان های امروزی را تحت تأثیر قرار می دهد، گرایش عمده به سمت تنوع فرهنگی بیشتر است.

جهانی شدن شامل فرآیندهای تعامل اجتماعی دریک مقیاس جهانی می باشد که در آن افراد از بسیاری ملیت ها با هم پیوند و ارتباط دارند و در یک محیط متفاوت از نظر فرهنگی، هم در داخل سازمان های شان و هم بیرون از آن ها، کار می کنند. سازمان ها به طرز چشمگیری در تعاملات بیشتر در میان مجموعه ی مختلفی از فرهنگ ها و دیدگاه ها درگیر می شوند - توماس1، - 2006، بسیاری از سازمان های قرن بیست و یکم چندفرهنگی هستند.

محصولی که در یک کشور طراحی می شود، شاید در10 کشور تولید شود و در بیش از 100 کشور به فروش برسد، این واقعیت سبب پویایی فراوان روابط در محیط های چند فرهنگی شده است، به نحوی که تفاوت در زبان، قومیت، سیاست ها و بسیاری خصوصیات دیگر می تواند به عنوان منابع تعارض بالقوه ظهور کند و در صورت نبود درک صحیح، توسعه روابط کاری مناسب را با مشکل مواجه سازد - تریندیس2 و همکاران، - 2006این دشواری های ادراکی و تعارضات و رشد روزافزون تعاملات بین المللی، سبب ارائه مفهومی نوین در مباحث شناختی شده است که با نام "هوش فرهنگی"3 شناخته می شود.

هوش فرهنگی مهم ترین ابزاری است که می توان برای مواجهه ی مناسب با موقعیت های چند فرهنگی به کارگرفت. هوش فرهنگی کمک می کند با درک صحیح و سریع مؤلفه های فرهنگی مختلف، رفتاری متناسب با هر یک از آنها بروز دهیم [1] با در نظر گرفتن این که جهان هر چه بیشتر به هم پیوسته می شود و سازمان ها هر چه بیشتر چند ملیتی شده و از نظر فرهنگی متنوع تر می شوند، حیاتی و ضروری است که افراد دانش و مهارت هایی داشته باشند تا به صورت مؤثر با چالش ها و مقتضیات یک جامعه ی جهانی روبرو شوند.

نتیجه ی محیط های متنوع از نظرفرهنگی این است که افراد با ارزش ها، فرضیات و خواسته ها و انتظاراتی مواجه هستند که اصولاٌ متفاوت از ارزش ها و فرضیات خودشان است. این اعتقاد وجود دارد که هوش فرهنگی توضیح می دهد که چرا بعضی افراد در هدایت محیط های متفاوت از نظر فرهنگی نسبت به افراد دیگر، ماهرتر هستند [4] به عنوان یک حوزه ی جدید و روبه رشد تحقیق، هوش فرهنگی به عنوان یکی از کاراترین ابزارها برای انجام اثربخش وظایف در محیط های دارای تنوع و ناهمگون نیروی کار می باشد؛ این نوع از هوش توانایی و مهارت ویژه ای است که به فرد این امکان را می دهد تا در موقعیت های چند فرهنگی بتواند به طور اثربخش به انجام وظیفه بپردازد.

هوش فرهنگی با توجه به ابعاد چهارگانه آن - فراشناختی، شناختی، انگیزشی و رفتاری - می تواند در اثربخشی سازمانی تأثیر قابل ملاحظه ای داشته باشد. بنابراین اگر بخواهیم میزان هوش فرهنگی کارکنان را ارتقا بخشیم این موضوع می بایست توام با اعتماد سازمانی باشد، بایستی لاًاو شناخت کامل از نگرش های مؤثر بر هوش فرهنگی مورد مطالعه قرار گیرد و هم چنین میزان اعتماد سازمانی با توجه به فعالیت های سازمان مورد بررسی قرار گرفته و پس از آن راهکارهای مناسب بر اساس پژوهش انجام شده پیشنهاد گردد.

.2 بیان مسئله

مدت هاست که بسیاری از سازمان ها قلمرو فعالیت های خود را وسعت داده اند، این وسعت قلمرو وحوزه ی فعالیت، صرفاً به سازمان های تجاری و اقتصادی محدود نمی شود، بلکه سازمان های آموزشی را هم در بر می گیرد. این وسعت قلمرو فعالیت ها باعث شده است که سازمان های آموزشی با چندگانگی فرهنگی هم در نیروی کار خود و هم در کسانی که به عنوان ارباب رجوع به آنها مراجعه می کنند، مواجه شوند.

درحقیقت تنوع، یک واقعیت زندگی امروز است و هیچ سازمانی نمی تواند آن را نادیده بگیرد. سازمان ها ی آموزشی با کارمندان و مراجعانی سرو کار دارند که دارای پیش زمینه های فرهنگی و کارکردی متفاوتی هستند و هم چنین دارای مفروضاتی در مورد چگونگی برقراری ارتباط و چگونگی تصمیم گیری، می باشند [1]جبرای ایجاد روابط مؤثر و غلبه بر مشکلات ناشی از این تنوع فرهنگی، سازمان ها نیازمند توانایی های ویژه ی افراد در زمینه ی برقراری ارتباط و تعامل همزمان با افرادی که دارای فرهنگ های مختلف هستند، می باشند.مسئله ی اصلی این است که آیا بین هوش فرهنگی و اعتماد سازمانی معلمان در آموزش و پرورش شهرستان جغتای رابطه وجود دارد؟

.3 اهداف پژوهش

تبیین رابطه بین هوش فرهنگی و اعتماد سازمانی معلمان در آموزش و پرورش شهرستان جغتای

.4فرضیه

بین هوش فرهنگی و اعتماد سازمانی معلمان در آموزش و پرورش شهرستان جغتای رابطه وجود دارد.

.5متغیرهای پژوهش

متغیرپیش بین: در این پژوهش هوش فرهنگی به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده است. متغیر ملاک:در تحقیق حاضر اعتماد سازمانی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است.

متغیر کنترل:در این تحقیق شهرمحل خدمت کارکنان ، جغتای به عنوان متغیر کنترل در نظر گرفته شده است.

.6 هوش فرهنگی

مفهوم هوش فرهنگی برای نخستین بار توسط ارلی و آنگ - 2003 - از محققین دانشکده کسب و کار لندن مطرح شد. ارلی و انگ اولین تئوری هوش فرهنگی را با انتشار کتاب" هوش فرهنگی، تعاملات فردی بین فرهنگی "در سال 2003 توسعه دادند. این دو، هوش فرهنگی را این گونه تعریف کردند: توانایی یک فرد در راستای سازگاریموفقیّت آمیز با محیط های فرهنگی جدید که معمولاٌ با بافت فرهنگی خود فرد متفاوت است - ارلی و آنگ،. - 2003 و به عنوان تئوری جدیدی در دنیای مدیریت و روان شناسی سازمانی پدیدار گشت.

بعدها کنسرسیومی از اساتید آمریکا و انگلیس وآسیا، هوش فرهنگی را ارزیابی سیستماتیک ظرفیت فرد برای رویارویی با افرادی از فرهنگ های متفاوت تعریف کردند[7] به عبارت دیگر هوش فرهنگی شیوه ای از اندیشیدن و عمل را به مدیران آموزش می دهد به طوری که آنان بتوانند درهر بستر فرهنگی به طرز اثر بخش تری عمل کنند.

ارلی و آنگ، هوش فرهنگی را قابلیت یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائه پاسخ های رفتاری صحیح به این الگوها تعریف کردهاند آنها معتقد بودند در مواجهه باموقعیّت های فرهنگی جدید، به زحمت می توان علائم و نشانه های آشنایی یافت که بتوان از آنها در برقراری ارتباط سود جست. در این موارد، فرد باید با توجه به اطلاعات موجود یک چارچوب شناختی مشترک تدوین کند، حتی اگر این چارچوب درک کافی از رفتارها و هنجارهای محلی نداشته باشد.

تدوین چنین چارچوبی تنها از عهده کسانی برمی آید که از هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشند بر اساس تعریف ارلی و آنگ هوش فرهنگی هوشی متفاوت از هوش اجتماعی وعاطفی است. افراد زیادی با داشتن IQ بالا و مهارت های اجتماعی مناسب در تعاملات بین المللی شکست می خورند که علّت اصلی آن پایین بودن هوش فرهنگی می باشد [9]

در تعریفی دیگر هوش فرهنگی یک قابلیّت فردی برای درک، تفسیر و اقدام اثربخش در موقعیّت هایی دانسته شده است که از تنوع فرهنگی برخوردارند و با آن دسته از مفاهیم مرتبط با هوش سازگار است که هوش را بیشتر یک توانایی شناختی میدانند - پیترسون،. - 2004 1 مطابق با این تعریف، در واقع هوشفرهنگی با تمرکز بر قابلیّت های خاصی که برای روابط شخصی باکیفیّت و اثربخش در شرایط فرهنگی مختلف لازم است، بر جنبه ای دیگر از هوش شناختی تمرکز دارد ضروری است.

هوش فرهنگی عبارت است از توانایی برای رشد خود از طریق یادگیری پیوسته و درک مطلوب تنوعات فرهنگی، ارزش ها، تعقل گرایی و درک انسان ها در بستر فرهنگ و تفاوت های رفتاری آنها. در عین حال کسی که دارای هوش فرهنگی بالایی است این آمادگی را ارد که اختلاف فرهنگی را درک نموده و با قدرت در این عرصه فعالیّت نماید، عرصه ای که پر است از تفاوت و اختلاف.

در واقع هوش فرهنگی به عنوان یک مفهوم در دنیای معاصر امروز عبارت است از یک توانایی شناختیاز. آنجا که امروزه ما در موقعیّت های کاری مختلف و متنوعی به فعالیّت می پردازیم و مفهوم جهانی شدن تداخل فرهنگی را دامن زده است این توانمندی برای سازمان ها، کارکنان و مدیران حائز اهمیت بسیار است. علاوه بر این آن را می توان توانایی برای اصلاح رفتارهای کلامی وغیرکلامی دانست که در موقعیّت های خاص یا تعاملات ویژه ای قادر است افراد را راهنمایی نماید - مجموعه آنچه بیان گردید توسط ارلی و آنگ - 2003 - ارائه شده است و توسط ارلی و ماساکوسکی2 - 2004 - مورد تأیید قرار گرفته است - . 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید