بخشی از مقاله
چکیده
هوش هیجانی مفهوم جدیدی است که در سالهای اخیر مطرح شده است و در مقابل هوش شناختی به کار می رود .هوش هیجانی یک نوع هوش غیر شناختی است که از نظر تاریخی ریشه در مفهوم هوش اجتماعی دارد ، هوش هیجانی توانایی مهم مدیریت انسانها عمل به شیوه ای خردمندانه در روابط انسانی است . هوش هیجانی زیر مجموعه ای از هوش اجتماعی است که شامل توانایی کنترل احساسات و هیجان های خویش و دیگران ، تشخیص احساس ها و هیجان ها در دیگران و استفاده از این اطلاعات برای هدایت ، تفکر ، و اقدامات خود فرد است . امروزه بر نیاز به هوش هیجانی در محیط کار ، محیطی که در آن اغلب به عقل توجه می شود تا قلب و احساسات ، توجه می شود .
نه تنها مدیران و رؤسای شرکت ها نیازمند هوش هیجانی هستند ، بلکه هرکس که در سازمان کار می کند نیازمند هوش هیجانی است ، با این تفاوت که هر چه در سازمان به سمت سطوح بالاتر پیش می رویم، اهمیت هوش هیجانی در مقایسه با هوش شناختی - هوشبهر - افزایش می یابد. به همین علت ، هوش هیجانی از اهمیت زیادی برای مدیران و رهبران سازمانی برخوردار است . هوش هیجانی را مهارتی است که دارنده آن می تواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل و از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد. از طریق همدلی، تأثیر آن ها را درک و از طریق مدیریت روابط، به شیوه ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا برد.
واژگان کلیدی: هوش هیجانی ، رفتار شهروندی سازمانی ، رضایت شغلی
چارچوب نظری
وقتی سازمان به سوی دستیابی به سطوح بالایی از بهره وری حرکت می کند و تلاش برای رسیدن به مرحله بالندگی را آغاز می نماید،عامل های کارآمد در بهره وری عبارتند از : سرمایه ، ابزار ، روش های انجام کار و نیروی انسانی. بی گمان نیروی انسانی ماهر و کارآمد یکی از مهمترین ابزار ها برای رسیدن به هدف های سازمان است زیرا نیروی انسانی نقشی مهم در افزایش یا کاهش بهره وری سازمان دارد یعنی اگر سازمان از بیشترین سرمایه و بهترین فناوری و امکانات برخوردار باشد اما فاقد نیروی انسانی مولد و با انگیزه باشد ، به هدف خود نخواهد رسید .نقش نیروی انسانی در پیشبرد امور جامعه دارای اهمیتی والاست و موثرترین رکن تحولات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی محسوب می شود پیشرفت های اقتصادی و اجتماعی نیز تجهیز نیروی انسانی متعهد ، متخصص ، ماهر و افزایش مهارت های مداوم او را اجتناب ناپذیر می کند .اگر بخواهیم نیروی انسانی سازمان به لحاظ کارایی و بهره وری در سطح مطلوبی باشد، باید از یافته ها و اصول علمی در محیط کار استفاده کنیم.
در ادبیات آکادمیک و حرفه ای مدیریت ، برای فهم تاثیر نقش های فرا وظیفه ای کارکنان بر مشارکت آنان به صورت مثبت در عملکرد سازمان ها توجه قابل ملاحظه ای صورت گرفته است . در میان نقش های مختلف فرا وظیفه ای ، اهمیت حیاتی رفتار شهروندی در اثر بخشی سازمانی ، برای مدیران عملگرا به اثبات رسیده است . کوهن و ویگودا - 2002 - اهمیت رفتار شهروندی سازمانی را در تمام شکل های سازمانی تاکیده کرده و متذکر شده اند که رفتار شهروندی سازمانی ، اثر بخشی سازمانی را به طرق مختلف بهبود می بخشد . ارتورک - 2006 - نیز در این باره معتقد است ، رفتار شهروندی سازمانی به عنوان الگوی نوین رفتار کارکنان در سازمان ، امروزه به عنوان رویکرد مدرن مدیریت نوین نیروی انسانی در بسیاری از سازمان ها مورد استفاده قرار گرفته است . به طور کلی ، رفتار شهروندی ، یک نوع رفتار ارزشمند و مفید است که افراد آن را به صورت دلخواه و وداوطلبانه از خود بروز می دهند.
می توان گفت رفتار شهروندی سازمانی عبارتست از : مجموعه ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیست ، با وجود این توسط وی انجام و باعث بهبود موثر وظایف و نقش هاس سازمان می شود . - اسلامی وسیار ، - 1386 در واقع رفتار شهروندی ، افعال و اقدام های ایثارگرانه و تمایل به از خود گذشتگی کارکنان به منظور آسایش و رفاه دیگران را تبیین می کند - میر سپاسی و معتمد گرجی ، . - 1376در سال های اخیر بسیاری از سازمان ها به آموزش هوش هیجانی توجه کرده اند که اگر این توجهات به صورت کوشش های جدی و پی گیر و با رعایت رهنمودهای ارائه شده باشد، امکان بهبود عملکرد کارکنان را در محیط های شغلی فراهم خواهد آورد .
اگر روش آموزش، عملی و معتبر باشد در این صورت، آموزش به اهداف خود رسیده و تغییرات شگرفی در رقابت های هیجانی و اجتماعی افراد به وجود خواهد آورد. این هوش از مهم ترین مفاهیم تلفیق دهنده جنبه های شناختی مانند تفکر و غیر شناختی مانند هیجان است - قمرانی و جعفری ، - 1382 هوش هیجانی مفهوم جدیدی است که در سالهای اخیر مطرح شده است و در مقابل هوش شناختی به کار می رود . هوش هیجانی یک نوع هوش غیر شناختی است که از نظر تاریخی ریشه در مفهوم هوش اجتماعی دارد و نخستین بار " سراندیک - 1920 - آن را مطرح کرد . به عقیده وی هوش هیجانی توانایی مهم مدیریت انسانها عمل به شیوه ای خردمندانه در روابط انسانی است .
سالووی و مایر - 1990 - نخستین افرادی بودند که هوش هیجانی را زیر مجموعه ای از هوش اجتماعی تعریف کردند که شامل توانایی کنترل احساسات و هیجان های خویش و دیگران ، تشخیص احساس ها و هیجان ها در دیگران و استفاده از این اطلاعات برای هدایت ، تفکر ، و اقدامات خود فرد است .چارلز داروین موضوع هوش هیجانی را برای اولین بار در سال 1837 مطرح و در سال1872 اولین اثر خود را در این زمینه منتشر کرد .داروین مدعی بود که ابراز عواطف در رفتار سازگارانه افراد نقش اساسی ایفا می کند .فلسفه هیوم و تحقیقات داروین در زمینه هیجان، تفکری را که عقل - خرد و منطق - را برتر از هیجان می دانست به چالش کشید و جایگاه هیجان را نیز در معادلات رفتار ذهنی باز نمود - نوری امام زادهای و نصیری،. - 1383 بررسی هوش هیجانی به طور جدی با تحقیق علمی بارآن در اوایل دهه 1980 شروع شد.
در ادامه این تحقیقات در سال 1983 گاردنر و والکر کتاب هوش چندگانه را منتشر کردند . سپس مبحث هوش هیجانی در سال 1985 توسط واین پاین ، دانشجوی دوره دکتری رشته هنر که در یکی از دانشگاه های آمریکا پایان نامه خود را به اتمام رسانید، مورد بررسی قرار گرفت . بعد از وی در سال 1989 ساواف، تحقیقاتی را در این زمینه انجام داد و موسسه ای را در زمینه آموزش های مربوط به هوش هیجانی تأسیس کرد. در سال 1990 مایر و سالووی با بررسی پژوهشی های قبلی دریافتند برخی از افراد در شناخت احساسات خود ، دیگران و حل مشکلات احساسی و هیجانی توانمندتر هستند - سبحانی نژاد و یوزباشی،. - 1387 هر چند هوش هیجانی ابتدا در یک سری از مقالات آکادمیک مایر و سالووی و برخی صاحب نظران دیگر بین سال های 1990 تا 1993 ارائه گردید اما اولین کسی که توانست هوش هیجانی را بر سر زبان ها آورده و در سطح جهانی مطرح کند و همچنین آن را از نظریه به کاربرد نزدیک سازد، دانیل گلمن - - 1995 بود.
گلمن در اولین کتاب خود در سال 1995 با نام " هوش هیجانی " که از پرفروشترین کتاب های سال آمریکا نیز شد، توانست توجه محققین و علاقه مندان هوش را به خود جلب کند. - هین - 2004 گلمن در کتاب دوم با عنوان "هوش هیجانی در محیط کار " در سال 1998 بر نیاز به هوش هیجانی در محیط کار ، محیطی که در آن اغلب به عقل توجه می شود تا قلب و احساسات ، توجه کرد .او معتقد است نه تنها مدیران و رؤسای شرکت ها نیازمند هوش هیجانی هستند ، بلکه هرکس که در سازمان کار می کند نیازمند هوش هیجانی است - مری ، . - 1998 با این تفاوت که هر چه در سازمان به سمت سطوح بالاتر پیش می رویم، اهمیت هوش هیجانی در مقایسه با هوش شناختی - هوشبهر - افزایش می یابد.
به همین علت ، هوش هیجانی از اهمیت زیادی برای مدیران و رهبران سازمانی برخوردار است - گلمن و همکاران،. - 2001 صاحب نظران در طی تاریخ تکوین مفهوم هوش هیجانی، تعاریف مختلفی از آن ارائه نمودهاند .مایر و سالووی، هوش هیجانی را توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم هیجانات خود و دیگران و استفاده کارآمد از آن می دانند - خائف الهی و دوستار،. - 1382 گلمن - - 1998 هوش هیجانی را مهارتی می پندارد که دارنده آن می تواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل و از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد. از طریق همدلی، تأثیر آن ها را درک و از طریق مدیریت روابط، به شیوه ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا برد - خائف الهی و دوستدار ، . - 1382 بار- آن - - 2005
معتقد است هوش هیجانی سلسله ای از توانایی های غیرشناختی، قابلیت ها و مهارت ها است که بر توانایی افراد اثر می گذارد به گونه ای که آنان را قادر می سازد بر فشارهای محیطی غلبه کنند . در تعریف دیگری وسینگر - - 2000 هوش هیجانی را هوش به کارگیری هیجان در جهت هدایت رفتار ، افکار، ارتباط موثر با همکاران، استفاده از زمان و چگونگی انجام دادن کار برا ی ارتقاء نتایج می داند. آنتونکوپولو و گابریل - 2001 - نیز هوش هیجانی را منبع مهم انگیزش، اطلاعات، قدرت شخصی، ابتکار ، خلاقیت و نفوذ می دانند که در روند توسعه