بخشی از مقاله

چکیده

یکی از مهمترین محرکها در عرصه تولید ملی و اقتصاد نوآوری میباشد. لذا این مساله در پژوهشگران انگیزه ایجاد کرده که محرکهای نوآوری را شناسایی نمایند.هدف این مقاله یافتن ارتباط میان توانمند سازی مدیریت دانش و نوآوری سازمانی می باشد. بررسی های مجدد و متمرکز در مطالعات قبلی حاکی از وجود یک شکاف در ارتباط میان توانمند سازی مدیریت دانش و نوآوری سازمانی است. لذا این بررسی سعی بر پر کردن این شکاف بر مبنای دانش و منابع دارد و مدل مفهومی را ارائه می دهد. این مدل گامی در جهت غنی سازی ادبیات مربوطه و همینطور تحقیقات بیشتر در زمینه یافتن توانمندسازهای مهم از مدیریت دانش بر نوآوری سازمانی می باشد.

واژه های کلیدی: توانمند سازهای مدیریت دانش، نوآوری سازمانی

مقدمه:

در طی سی سال گذشته، نوآوری توجه محققان بسیاری را به خود جلب کرده است - گاتیگنون. - 2002 در یک محیط اقتصادی آشفته، نوآوری، یک گرداننده استراتژیک در ربودن موقعیت های جدید و حفاظت از دارایی دانش می باشد - موگویلنایا،2005 و تسی، . - 2000 خصوصا اینکه نوآوری نقش کلیدی در فراهم آوردن محصولات بی نظیر و خدمات بی همتا بازی می کند و با رد شدن از موانع و کشف ارزشهای جدید تثبیت می شود. با افزایش میزان هزینه ها در بخش تحقیق و توسعه می توان ارزش نوآوری را دریافت که این خود گویای نمونه عالی در حوزه نوآوری می باشد - زاک،. - 1999اهمیت نوآوری محققان را بر آن داشت که نیروهای گرداننده متفاوت نوآوری را بشناسند. برخی محققان ادعا کردند که مدیریت دانش می تواند یکی از پیش نیازهای نوآوری باشد - بولینگر،. - 2006 به هر حال همانطوری که این امر خطیر مدیریت سازمانها را تحت تاثیر قرار داد، فاکتورهای مهم دانش مدیریت نیزباید روشن می شد.

از آنجایی که توانمند سازها نیروهای گرداننده مدیریت دانش هستند فقط با تحریک و تحییج ایجاد دانش نمی توان در سازمان ایجاد دانش کرد. فقط می شود گروهی از افراد را بر ای به اشتراک گذاشتن دانش و تجاربشان با دیگران و پذیرفتن دانش سازمانی برای رشد همزمان و سیستماتیک برانگیخت - ایکهیوجو،. - 1998 در همین رابطه محققان سه کلید توانمند سازی مدیریت دانش را شناسایی کردند که عبارتند از تکنولوژی اطلاعات، ساختار سازمانی و فرهنگ سازمانی - نبت،1999 ، بوسی،2004، سنتر1996 ، داونپورت1998، ایرال،1997، لانگ،1997، زاک،. - 1999علی رغم وجود این شکاف و مطالعات انجام شده، این موضوع یعنی ارتباط میان مدیریت دانش و نوآوری سازمانی هنوز روشن نشده و مطالعات محدودی در این حوزه شکل گرفته است. بنابراین این بررسی، در ادامه مطالعات قبلی این موضوع را پی می گیرد.

-2 مروری بر ادبیات:

2-1 توانمند سازی مدیریت دانش:

توانمند سازی مدیریت دانش به ساختار زیر بنایی سازمان اشاره می کند که بر کارایی فعالیتهای مدیریت دانش می افزاید از طریق کد گذاری و سهیم کردن افراد در دانش - چانگ، . - 2007 سگار 2001، از قابلیتهای مدیریت دانش و کارایی سازمانی و جمع آوری اطلاعات از 323 مدیر ارشد تحقیق تجربی به عمل آورده است که با استفاده از این چارچوب عملی محققان سه کلید توانمندسازی مدیریت دانش را بیان کردند که عبارتند ازتکنولوژی اطلاعات ساختار سازمانی و فرهنگ سازمانی. همچنین مدل لی و چویی، 2003 و پارکز،2006 بر توانمند سازی مدیریت دانش متمرکز شده که آنهم شامل ازتکنولوژی اطلاعات ساختار سازمانی و فرهنگ سازمانی می باشد.

2-1-1 فرهنگ سازمانی:

از فرهنگ سازمانی به اعتقادات درونی، ارزشها، هنجارها و سنتهای اجتماعی تعبیر می شود. که نحوه رفتار در سازمان را نشان می دهد - کی.وای.وانگ،. - 2005 بسیاری از افراد و آثار منتشر شده در این حوزه متقدند که فرهنگ سازمانی کلیدی موثر بر مدیریت دانش یا کارایی اشتراک دانش می باشد - جوشی،. - 2000 فرهنگ سازمانی فقط ارزش دانش را بیان نمی کند بلکه سودی که دانش برای سازمان به ارمغان می آورد را هم توجیه میکند - داونپورت،. - 1998 همچنین بر تلاش کارکنانی که قصد دارند دانششان را با سازمان به اشتراک بگذارند نیز تاثیر می گذارد.در واقع بزرگترین چالش در زمینه مدیریت دانش، ایجاد چنین فرهنگی است که دانش را در طی فرایند پیاده سازی مدیریت دانش به سهولت در دسترس مدیر قراربدهد. بنابراین فرهنگی که مدیریت دانش را حمایت می کند اولا به دانش ارزش بالایی قایل است دوما با ایجاد و به اشتراک گذاری آن ، کاربرد آن را تقویت می کند.

نتایج تحقیق در پیاده سازی مدیریت دانش توسط علوی،1999 نشان می دهد که تجربه اشتراک دانش در یک سازمان تا حدود زیادی به فرهنگ سازمانی وابسته است. بنابراین مدیریت دانش موفق باید بر تشریک مساعی حوزه فرهنگ، مدیریت و سازمان وابسته باشد. داونپورت،1998 همچنین 8 فاکتور موفقیت پروژه مدیریت دانش را توصیف کرده و نشان می دهد که علاوه بر خصوصیات دانش، محتوای فرهنگ سازمانی هم همچنین کلید موفقیت کنترل دانش و انتقال آن می باشد. دیوید اسکرم،1997، داونپورت،1998و هوسچایلد،2001 بیان کردند که فرهنگ به اشتراک گذاری دانش در یک سازمان معیاری برای موفقیت مدیریت دانش می باشد.

2-1-2 ساختار سازمان :

ساختار سازمانی موجود در یک سازمان ممکن است مدیریت دانش را تقویت کند و یا برعکس مانع آن شود - بیونگو، چویی2003، ای چی جو،1998و سیگارز. - 2001 داونپورت 1998 پیشنهاد می کند که مدیریت دانش سازمانی خوب یک سیستم استاندارد و ساختار منعطف را یکی کرده و برای پیاده سازی پروژه توسعه دانش ساختار سازمانی با روابط قوی و محکم و تشریک مساعی موثر را پرورش می دهد. ساختار نه تنها به عنوان یک کانال برای دانش جاری میان افراد عمل می کند بلکه می تواند پایگاهی برای تغییرات و بهبود این جریان فراهم آورد - اکیوسون،. - 2002

2-1-3 تکنولوژی اطلاعات:

بویونگوچویی2003 حمایت از تکنولوژی اطلاعات را لازم می داند. زیرا نقش اساسی در حذف مرزهای ارتباطات دارند که اغلب تعامل بین بخشهای مختلف سازمان را مختل می کند. توانمند سازی مدیریت دانش بیشتر به چارچوب اساسی تکنولوژی اطلاعات مرتبط است چون دانش را حمایت و هماهنگ می کند. همچنین جستجوی سریع و دسترسی و بازیابی اطلاعات را ممکن می سازد و می تواند هماهنگی و ارتباط بین افراد سازمان را نیز حمایت کند. و می تواند نقشهای متفاوتی را برای حمایت از یک سازمان با فرایند مدیریت دانش به عمل آورد.هدف خیلی از سازمانها، پیشرفت در تکنولوژی اطلاعات می باشد همانطوری که از مدیریت دانش نیز بهره می برند - علوی،. - 1999 عوامل مهمی که باید در توسعه سیستم مدیریت دانش مورد توجه قرار گیرد شامل ساده سازی تکنولوژی، راحتی استفاده، پاسخگوی نیازهای کارکنان، مرتبط با محتوای دانش و استاندارد سازی هستی شناسی و ساختار دانش می باشد.

-3 نوآوری سازمانی:

پیشرفت ادبیات نوآوری ،گزینه های متعد ادراکی و مدلهایی برای بیان داده های مشاهده شده فراهم می اورد. نوآوری می تواند تولید یک محصول یا خدمت جدید، یک فرایند تولید تکنولوژیکی جدید، یک سیستم جدید یا ساختار مدیریتی جدید و یا یک برنامه جدید یا برنامه وابسته به افراد سازمان باشد. بنابراین نواوری سازمانی بوسیله سرعت پذیرش نوآوری اندازه گیری می شود - دامان پور،. - 1999 ادبیات نوآوری،انواع متفاوتی از از نواوری را نشان می دهد - دامان پور،والکر و اولاندا. - 2009 در میان گونه های متعدد نوآوری پیشرفته و در ادبیات مرتبط سه نوآوری بیشترین اهمیت را بدست آورده . نوآوری اجرایی تکنولوژی ، نوآوری تولید و فرایند و نواوری بنیانی و ترقی. در وانگ و احمد - 2004 - نوآوری سازمان را از طریق ادبیات وسیع توصیف می کنند.

-4 ارتباط میان توانمند سازی مدیریت دانش و نوآوری سازمانی:

مدیریت دانش مکررا به عنوان یک مقدمه مهم از نوآوری توصیف می شود. مدیریت دانش موثر که در ادبیات معرفی شد روشی برای بهبود نوآوری و عملکرد می باشد . بطوریکه در مطالعات بسیاری عنوان شده که مدیریت دانش به عنوان مقدمه نوآوری، به طور واضح رابطه بین دو ساختار را نیازموده است. اینژ دارویچ2005 بیان کرد که فرهنگ مطلوب برای سازمانها ، نوآوری دراز مدت و عملکرد در یک محیط پویا که قابل تطبیق است را دنبال می کند،فرهنگ یادگیری فرهنگی که نوآوری را تغذیه کرده و پرورش می دهد. همانطری که موفاتو 1998 بیان کرد در فرایند نوآوری بوجود آوردن جو نوآور و دانش حرفه ای مرتبط قابلیتهایی برای حمایت از فعالیتهای نوآورانه نیاز است. با توجه به چنگ 2007 هم فرهنگ نوآور و هم فرهنگ حمایت کننده، هردو اثر مهم و مثبتی بر نواوری اجرایی و فن آورانه دارد.

بعلاوه اس تسانگ 2010 استدلال کرد که فرهنگ سازمانی عنصر سازنده و اساسی ایجاد یک فرهنگ دانشی موفق است که منجر به نتایج مثبتی می شود از قبیل نوآوری بیشتر و بهبود عملکرد سازمانی. همینطور او متذکر شد که خصوصیات فرهنگ سازمانی مثل اعتماد، فرهنگ عادی و اندیشه عمیق از کار مولد نقش مهمی در پیاده سازی مدیریت دانش دارد. سیااو2012 عنوان کرد که رابطه مثبتی میان فرهنگ سازمانی و نوآوری سازمانی وجود دارد که این رابطه موجب مزیت رقابتی می شود.کاسپر 2008 به تفصیل طبقه بندی چهارنوع نوآوری مرتبط با سیستم مدیریت دانش را ارائه نمود: درجه بالای نوآوری،نوآوری که به سیستم مدیریت دانش غیر متمرکز مرتبط است. او اظهار کرد که نوآوریهای متفاوت به ساختارهای سازمانی متفاوت از بوروکراتیک تا خیلی منعطف و پویا بستگی دارد. بروکراسی ماشینی که با فرایند پیچیده جامع متناسب است به افراد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید