بخشی از مقاله

چكيده

با مراجعه به آمارهاي رسمي و درصد بالاي طلاق به خصوص در سالهاي اوليه زندگي اهميت ارايه راهكارهايي جهت كاهش طلاق ضرورري به نظر مي رسد . دراين مقاله شناسايي تفاوتهاي جسمي و روحي زن و مرد عاملي مهم جهت تحكيم روابط زوجين در خانواده و تسهيل حقوق و وظايف هر يك از آنها نام برده شده است نگرش جهان بيني اسلامي در خانواده ضمن آيات و روايات متعددي اين تفكيك وظايف را به نحو متمايزي از ساير اديان انجام داده است و صرفنظر از تفاوتهاي تكويني زن و مرد حقوق مشتركي براي آن دو برشمرده كه اگر به آنها توجه شود تنازع و اختلاف در كانون خانواده از بين مي رود. شناساندن تفاوتهاي زن ومرد به زوجين باعث مي گردد مطابق با سطح توانايي و استعداد هريك از آنها توقعات زوجين از يكديگر شكل بگيرد.

زن در طول تاريخ به دليل نظريات افراطي و تفريطي دچار آسيب هاي فراواني گرديده است.درنگرش تفريطي حقوق و جايگاه اجتماعي براي وي نمي شناسد و نگرش ديگر با ناديده گرفتن تفاوتهاي طبيعي او را به بهانه تساوي حقوق به فضاي مردانه مي كشاند.شناسايي يك ديدگاه معتدل و اسلامي كمك شاياني به حفظ جايگاه واقعي و پيشبرد بهتر اهداف و شكوفايي استعدادهاي او مي نمايد.الگوي طبيعي و تكويني خانواده تحت تاثير فرهنگ غربي دچار تزلزل گرديده و پايه هاي خانواده سست شده در اين بين مردان با فاصله گرفتن از نقش اساسي خود كه همان سرپرستي و مديريت امور زندگي است به اين بحران دامن زده است.

واژگان كليدي: زن و مرد, تفاوتهاي روحي و جسمي ,جهان بيني اسلامي ,كاهش طلاق

تفاوتهاي جسمي و روحي

زن و مرد از نظر ساختمان بدني نقاط تمايز آشكار دارند، سن بلوغ آنها با هم فرق ميكند، نيازهاي غذايي، ويتاميني و معدني آنها از هم متفاوت است. تودة چربي بدن زن بيشتر و بافت عضلاني آنها كمتر است، متابوليسم پايه زنان حدود ٥ درصد كمتر ازمردان است، و در نتيجه آنان با طول عمر مساوي سوخت و ساز كمتري دارند،مقدار كالري كه مرد در طول ٧٠ سال براي اعمال حياتي خود مصرف ميكند براي ٧٥ سال زن كافي است.

اين گونه تفاوتها ميتواند در راستاي توجيه عمر بيشتر زنان مطرح شود. گذشته از اينها، مقاومت جسمي و رواني در برابر بيماريهاي عفوني و شرايط نامناسب در جنس زن بيشتر از مرد است،نقش هورمونهاي جنسي را نيز در اين ميان نميتوان ناديده انگاشت .زنان در كارهاي دستي و فعاليتهاي ظريف هنري چابك ترند، و پسران و مردان در درسهاي رياضي و استدلالي قويترند. از آن جا كه اين امور به مغز مربوط ميشود، ميتوان نتيجه گرفت كه تفاوت در كاركردها و استعدادها نشان ميدهد كه مغز زن و مرد به طور نسبي از هم متمايز است.

دربارة رابطه هوش با جنسيت ميتوان مسائلي را مطرح ساخت، ضريب هوشي در حد نوابغ ميان پسران ٥٧ درصد و ميان دختران ٤٣ درصد است. و براساس مطالعات و برخي آزمونها در ضرايب بالاي هوشي درصد پسران افزايش مييابد.در زمينه خلاقيت و نبوغ مطالعات حاكي است كه خلاقيت مردان بيش از زنان است، و پسران در فعاليتهاي اكتشافي بيباكتر و كنجكاوترند، و در ميان نوابغ رشتههاي مختلف علوم تعداد زنان اندك است. زنان در حافظه فوري از مردان برترند، و در حافظه غيرفوري مردان بر زنان برتري دارند.

از لحاظ رواني نيز،زن و مرد باهم تفاوتهائي دارند از جمله:ميل مرد به ورزش و شكار و كارهاي پر حركت و جنبش بيشتر از زن است. به قول فيلسوف و علامه شهيد مرحوم مطهري احساسات مرد مبارز ورزي است در حاليكه احساسات زن صلحجويانه و بزمي است.مرد متجاوزتر و زن آرامتر است.زن از توسل به خشونت درباره ديگران و خود بيشتر پرهيز ميكند و به همين دليل خودكشي در ميان زنان كمتر از مردان انجام ميگيرد.

احساسات و عواطف زن از مرد جوشانتر و هيجانات او نيز از مرد بيشتر است.زن دراموريكه مورد علاقه يا ترسش هست زودتر و سريعتر تحت تأثير احساسات خود قرار ميگيرد ولي مرد خون سردتر و روحش در اين موارد آرامتر است.اينها و نمونهها و موارد ديگري مانند آنچه گفتيم مخصوصا در زمينه احساسات آن دو نسبت به يكديگر به خوبي نشان ميدهد كه سازمان خلقت در زن و مرد به اقتضاء مصالحي كه اكثر از وجود آن بيخبرند،تفاوتهائي قرار داده است.

قانون خلقت،تفاوتهاي زن و مرد را به منظوري چون منظور اختلاف ميان اعضاي يك بدن ايجاد كرده است همانگونه كه سازمان آفرينش،هريك از گوش،چشم، دست و پا را در وضع خاصي قرار داده و براي هر يك وظيفه مخصوصي معين كرده است كه در اين وضع خاص و تعيين طبيعي وظيفه به هيچ وجه تبعيض و امتياز منظور نبوده،در تفاوت بين زن و مرد نيز تبعيض و امتيازي منظور نيست برتري روحي مردان بر زنان چيزي است كه طراح آن طبيعت ميباشد هر قدر هم خانمها بخواهند با اين واقعيت مبارزه كنند بيفايده خواهد بود.خانمها به علت اينكه حساستر از آقايان هستند،بايد اين حقيقت را قبول كنند كه به نظارت آقايان در زندگيشان احتياج دارند.

بزرگترين هدف خانمها در زندگي - تامين - است،و وقتي به هدف خود نائل شدند،دست از فعاليت ميكشند،زن براي رسيدن به اين هدف از روبرو شدن با خطرات بيم دارد،ترس تنها احساسي است كه زن در بر طرف كردن آن به كمك احتياج دارد...كارهائي كه به تفكر مداوم احتياج دارد،زن را كسل و خسته ميكند لذا مي توان گفت ويژگي هاي خاص قابليت هاي خاص مي طلبد بنا به ويژ گي هاست كه نقش و وظايف متفاوتي براي هريك از زن و مرد شكل مي گيرد.

قرآن بنا به همين تفاوتهاست كه مي فرمايد: »الرجال قوّامون علي النساء بما فضل االله بعضهم علي بعض و بما أنفقوا من أموالهم واژه قواميت از ريشه قوم است كه در لسان العرب سيد و سائس الامور - تدبير كننده امور - معنا شده است در تفسير قرآن اختيارداري و عهده داري امور زنان معنا شده است در خصوص علت اين حكم تفاسير متعددي وجود دارد از جمله علامه طبا طبايي مي فرمايند فضل چيزي است كه به حسب طبع در مردان بيش از زنان است و ان فزوني قوه تعقل و آثار آن در مردان است.آثاري چون صلابت قدرت توانايي بر انجام كارهاي سخت و مانند آن چراكه زندگي زنان زندگي اي عاطفي و احساسي مبني بر لطافت است.

تأمين هزينه هاى زندگى از سوى مردان، فلسفه تشريع حق مديريت و سرپرستى آنان بر همسران خويش مي باشد.قرنها در اروپا حق اشتغال به زنان داده شد، آن هم به خاطر اهداف ننگين و سودجويانه سرمايهداري ، انقلاب صنعتي موجب شد كه زن هم صنعتي بشودزنان, كارگران ارزانتري بودند و كارفرمايان ، آنان را بر مردانِ سركش سنگين قيمت ترجيح ميدادند قرنها پيش از آن كه اروپا به زن حق مالكيت بدهد ، اسلام به زنان اين حق را داده است، آن هم با هدفهاي انساني و نه اغراض سودجويانه سرمايهداري . زنان از نظر اسلام ميتوانند كار كنند، در خانه يا بيرون از خانه و مالك محصول كار خويش باشند . ارث ببرند و ارث بگذراند و به هر نوع تلاش سازنده اقتصادي دست زنند.

سرمايهگذاري كنند و به تأسيس مزرعه و كارخانه بپردازند . اينها همه مسائلي است كه در فقه ما مطرح گرديده و قوانيني است كه در متن تعاليم اسلامي قراردارد حال چه شده است كه با وجود تمام آزاديها ,از جمله اشتغال,زن از مسير اصلي و تكويني خود فاصله گرفته است كه يكي از آنان مسير همسري و مادري است.محققي مي گويد گرچه علل و عوامل بيهمسر ماندن بعضي از دختران دانشگاهي زياد است ولي بدون ترديد،يكي از عوامل اين است كه برخي از اين دختران خواستهاند از حالت زيباي طبيعي بيرون آمده و گاهي حجب و نرمش زنانه را از دست بدهند و با معاشرتهاي پسرانه و مردانه با ديگران از ارزش زن بودن محروم مانند و در نتيجه فاقد جلوهها و جذبههاي طبيعي گردند.

كه سرانجام به جاي اينكه محبوب مردي لايق بشوند در نظر او منفور و چيزي غير طبيعي محسوب گردند و خندهها و قهقههء يك دختر و بيپروائي او،براي يك مرد بزرگوار،چندشآور و حجب ذاتي و حياي فطري و طبيعي او عامل جذب مرد ميگردد.آيات و روايات بيانگر جايگاه اصلي زن ومرد در نظام هستي است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید