بخشی از مقاله

چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی رهبری اخلاقی در سازمان ها بوده است. رعایت اخلاق و حفظ ارزشهای اخلاقی به صورت یکی از مهم ترین پدیدههایی درآمده است که در بیشتر سازمانها مورد توجه قرار میگیرد. اصول اخلاقی به صورت بخشی از سیاستهای رسمیو فرهنگهای غیر رسمیسازمانها در آمده است. ارزشهای اخلاقی تعیین کننده استانداردهایی هستند مبنی براین که از نظر رفتار و تصمیم گیری، چه چیز خوب یا بد است؟

مقدمه

عملکرد افراد در سازمان میتواند نقش عمده ای در موفقیت هر سازمان داشته باشد. عملکرد فردی و سازمانی تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله تعهد سازمانی، آموزش، رهبری، باور و ارزش و فرهنگ قرار دارد. سازمانها برایاین که از قافله رقابت عقب نمانند، توجه خود را به رهبران سازمانی و سبک مدیریت آنها معطوف کرده اند. مدیر در نقش رهبری سازمان میتواند سبک های متفاوتی را در هدایت نیروی انسانی انتخاب کند.

الگوهای رفتاری مناسب مدیر در هر سازمان باعث به وجود آمدن روحیه و انگیزش قوی در کارکنان میشود و میزان رضایت آنها را از شغل و حرفه خویش افزایش میدهد. رهبران از طریق رفتار اخلاقی، اعتماد و وفاداری پیروانشان را به دست میآورند، اهمیت اخلاقیات را به زیردستان خود منتقل میکنند، از پاداش و تنبیه برای تشویق رفتار مطلوب بهره میگیرند و به عنوان الگوهایی، نقش اخلاقی برای پیروان عمل میکنند. در این پژوهش به بررسی رهبری اخلاقی در سازمان ها پرداخته شده است.

تعاریف رهبری اخلاقی

این شکل از رهبری را از دیدگاه یادگیری اجتماعی، رهبری مبتنی بر قواعد و ارزشهای هنجاری که از طریق اعمال، اقدامات، تصمیم گیریها و شیوههای اجرایی تشویق و تنبیه رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی در فضای سازمانی نمود مییابد، تعریف میکند - هریسون، . - 2005 گاردنر - 2011 - 5، معتقد است منظور از رهبری فرآیند تاثیر و نفوذ در رفتار اعضای سازمان برای یاری و هدایت آنان درایفای وظایف سازمانی و دستیابی به اهداف مطلوب میباشد - گاردنر، . - 2011 از نظر بارنز - - 20136 رهبری به منزله تشویق پیروان به تحقق اهداف معینی است که نشان دهنده ارزشها و انگیزههای آنان میباشد، یعنی آنرا عمل به خواستهها، نیازها، آرمانها و انتظارات رهبر و پیروان تعریف میکند.

نظریه رهبری اخلاقی

رهبری معنوی شامل ارزشها، عقاید ورفتارهایی است که ذاتاً به خود فرد و دیگران انگیزه میدهد. اساساین نظریه، هوش اخلاقی است و از اصلیترین عناصر آن، اخلاقیات است - براون و تروینو، 2006، گارسیا مورالز 1و همکاران، - 2008 همچنین افراد با رهبری اخلاقی، به عضویت، تعهد و فرهنگی توفیق مییابند که نوعی بقای اخلاقی برای آنان بههمراه میآورد - براون و تروینو، - 2006، گارسیا مورالز و همکاران، 2008؛ تور و اوفوری، . - 2007 در واقع، رهبری اخلاقی غایت اخلاق و رویکردهای رهبری مبتنی بر ارزشها است - براون و تروینو، 559 :2006؛ تور و اوفوری، . - 2007 به بیان دیگر، میتوان رهبری اخلاقی را این چنین توصیف کرد که رهبری اخلاقی زمانی رخ میدهد که فرد در موقعیت رهبر مظهر ارزشهای اخلاقی همانند صداقت، راستگویی، قابلیت اعتماد و تحسین شده باشد.

دیدگاه مخالفان رهبری اخلاقی

البته بسیاری از سازمانها و رهبران اساساً به دنبالاین نیستند که اقدامات آنان حتماً اخلاقی باشد. از دیدگاه آنان، موفقیت و غلبه بر رقیبان، اصلی اساسی است و هرچند بهای رسیدن بهاین موفقیت، زیر پاگذاشتن اصول اخلاقی باشد. آنان برای توضیح رفتارهای غیراخلاقی افراد و شرکتها چهار دلیل به ظاهر منطقی را به صورت مشترک ارائه میکنند:

1.    رفتار غیراخلاقی واقعاً نامشروع و بد نیست.

2.    رفتار غیراخلاقی، بیشترین منافع را برای فرد و شرکت به ارمغان میآورد.

3.    خطری وجود ندارد؛ زیرا کسی متوجه رفتار غیراخلاقی نمیشود و یا آن را آشکار نمیکند.

4.    چوناین رفتار غیراخلاقی به شرکت کمک میکند بنابراین آن را میتوان توجیه و حمایت کرد - اشتاندر و بارسو، . - 1999

معیارهای اثربخشی اقدامات رهبران

همه صاحبنظران رهبری، تأکید دارند که رهبری باید » اثربخش« باشد. بنابه بررسی یوکل، »بیشتر نظریههای رهبری اثربخش مطرح کردهاند که جنبههای محوری رهبری، »نفوذ بر تعهد پیرو« و »ایجاد خوشبینی در افراد« است. رهبران بهطور معمول انتظار دارند تا بر تعهد پیرو نسبت به وظیفه موجود و یا فعالیت جدید تأثیر بگذارند - «یوکل2، . - 2002 :1994 برای اینکه سازمانها و پیروان، رهبران را چگونه ارزیابی کنند و رهبران مؤثر از غیرمؤثر را از هم تشخیص دهند، معیارهای فراوانی در دست است. توجه به مقصود و هدف رهبری، ذهن ما را به این امر معطوف میکند که رهبر موفق کسی است که »رهبری راه« را تا رسیدن به سازمانی جدید و بسیار کارآمد در دست داشته باشد.

به این ترتیب سازمان جدید نباید از طریق نتیجه کوتاهمدت به ارزیابی اثربخش رهبران بپردازد؛ چرا که در بهترین حالت، این معیار، یکی از معیارهای » رهبری گذشته « است. همچنین سازمان نباید رهبران اثربخش را براساس جاذبه فردی یا محبوبیت آنها مورد ارزیابی قرار دهد؛ زیرا این معیار بسیار زودگذر و ناپایدار است و مسلماً نباید آنها را از روی »حقوق« یا »اهمیت« آنها در محافل اجرایی یا سیاسی ارزیابی کند.

 سازمانها باید موفقیت رهبران را بر مبنای »ارزشهای فردی، مراحل توسعه اخلاقی، نیتهای درونی و وجدانی، آزادی انتخاب، استفاده از رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی انواع نفوذ« و روش آنها در نوسازی و تحول سازمانهایشان ارزشیابی کنند - نینوس،. - 1996 3 رهبران مشهور معمولاً با توجه بهاین معیارها دارای مجموعه و ترکیبی از قوتها و ضعفها هستند. البته قضاوت درباره شخص رهبران آسان نیست و بهطور معمول، دشواریهایی دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید