بخشی از مقاله

چکیده

به جز عوامل طبیعی و در صدر آنها عامل اقلیم که نقش اساسی در شکل گیری، مورفولوژی و ت سیمای سکونتگاههای انسانی به طور عام و شهرها به طور خاص را داشتهاند، عوامل انسانی شامل فرهنگ و مذهب، مهمترین عامل درنحوه شکل یابی، آمایش فضایی و ترسیم سیمای درونی و بیرونی شهرها در گذشته بوده است. این امر را میتوان به روشنی در معماری شهرهای اسلامی و تمیز آنها نسبت به روستاهای اطراف خود و نیز شهرهای غیر اسلامی در دورههای گذشته مشاهده نمود.

وجود مساجد، منارهها، سردر بناها، گچ بریها، و ... همگی تحت تأثیر شریعت اسلام عوامل مؤثر در معماری درونی و بیرونی شهرهای اسلامی بودهاند. اما با گذشت زمان و رخداد فرایندهایی از جمله، افزایش جمعیت و رشد شهرنشینی، افزایش قیمت زمین و به تبع آن کمبود زمین در شهرها و توسعه آپارتمان نشینی، ایجاد یک همسانی کالبدی را در سیمای شهرهای اسلامی و غیر اسلامی پدید آورده است به طوری که در نگاه اول به شمای شهرهای اسلامی و غربی، تفاوت آنچنانی که نشان دهنده عامل دین در آنها باشد به چشم نمیخورد و به جز عناصر انگشت شماری همچون مسجد که شاید از اندک عناصر به جای مانده از گذشته شهرهای اسلامی است که البته همین عنصر هم تا حدود زیادی تحت تأثیر عوامل مختلف تغییراتی در بنای آن ایجاد شده، چیز دیگری باقی نمانده است.

چرا که شهرهای امروز در فرایند جهانی شدن و رشد ارتباطات ساختاری بیش از پیش به همگرایی و همانندی فرهنگی اجتماعی، اقتصادی و خصوصاً کالبدی نزدیک میشوند. این مقاله بر آن است تا ضمن ارائه و بررسی فهرستی از مؤلفههای تأثیرگذار بر این جریان جهت آگاهی از زمینه تاریخی این بحران هویتی به جستجو و رتبه بندی علل آن ونهایتاً زمینه سازی برای دستیابی به راهکارهای برون رفت از این بحران بپردازد.

1؛:1مقدمه

ریشه آغاز تحولات معماری معاصر ایران را باید از دوران صفوی جستوجو کرد. از یک سو جنگها و کشاکشهای متعدد با حکومت عثمانی و برخی از حکومتهای اروپایی مانند پرتغال و انگلیس، و از سوی دیگر آمد و شد هیئتهای نمایندگی و گروههای سیاسی اروپایی به ایران و در مواردی بازرگانان اروپایی و روسی موجب آشنایی بیش از پیش ایرانیان با برخی از دستاوردهای فنی و بعضی از ویژگیهای فرهنگی و هنری اروپاییان شد. در زمینههای هنری میتوان به طراحان یا نقاشانی که همراه با برخی از هیئتهای سیاسی به ایران آمدند، اشاره کرد. آشنایی هنرمندان ایرانی با آنان موجب شد معدودی از هنرمندان از شیوه طراحی و نقاشی آنان اقتباس کنند. محمد زمان یکی از نقاشان دوره صفویه بود که به شیوه اروپایی نقاشی میکرد.

او در آثار خود از سایه و روشن و پرسپکتیو استفاده میکرد. تأثیر نقاشان و طراحان اروپایی به همین جا ختم نشد، بلکه به تدریج برخی از حرمتها و چارچوبهای مربوط به صورتگری مورد بیتوجهی قرار گرفت. نقاشیهای دیواری کاخ چهلستون، حاکی از این است که پادشاهان صفوی بعضی از حرمتهای مربوط به نگارگری را که در دورههای پیشین رعایت میشد، در نظر نمیگرفتند. از اواخر این دوره به تدریج افزون بر نگارگری، برخی دیگر از هنرهای تصویری و تجسمی مانند کاشیکاری و گچبری نیز از شیوههای هنری اروپا اثر پذیرفتند و فرنگیسازی به یکی از روشهای معمول در برخی از هنرها تبدیل شد.در دوره قاجار، تحولات اجتماعی متعددی در جامعه ایرانی صورت گرفت که زمینههای تضعیف هنرهای بومی و گسترش هنرها و اندیشههای غربی را بیش از پیش فراهم آورد.

نخست آن که گروه اجتماعی جدیدی که قدرت را به دست آورده بود، یعنی ایل قاجار، در ابتدای روند شهری شدن و گسترش حوزه نفوذ تمدنی و فرهنگی خود، به نهادهای اجتماعی، مدنی و هنری پیشین چندان توجهی نکرد. زیرا در آغاز از مقبولیت چندانی برخوردار نبود. این موضوع در از هم گسیختگی نهادها و روابط صنفی و هنری بیتأثیر نبود و در نتیجه در این دوره رد برخی از تخصصهای هنری و صنفی از جمله معماری، زمینههای بروز ضعف در حوزههای نظری و عملی را فراهم کرد و امکان نوآوری در بسیاری از زمینهها مقدور نشد، هر چند که تلاشهای بعضی از معماران ایرانی در نمونههایی از آثار خلق شده - به ویژه در مورد ابداع ترکیبهای حجمی تازه نسبت به گذشته - را نمیتوان نادیده گرفت. به همین ترتیب ضعف برخی از آنان در طراحی بناهای آئینی و تقلید از ویژگیهای مساجد هند در طراحی مساجد جامع ایرانی قابل تأمل است.

در آغاز دهه نخست قرن معاصر شرایط پیچیده و حساسی پدید آمده بود. از یک سو تلاشها و فعالیتهای صورت گرفته برای اصلاحات اجتماعی و سیاسی، به نتایج مطلوب نرسیده بود و از سوی دیگر برخی حکومتهای خارجی و به ویژه اروپایی مصمم بودند که بیش از پیش در امور داخلی کشور دخالت نمایند. مداخله آنان تا محدوده شکلدهی به حکومت پیش رفت. تحولاتی که در زمینههای اداری و سیاسی صورت گرفت، منجر به پدید آمدن نهادهای جدیدی در عرصههای آموزشی، اداری، اجتماعی و فرهنگی شد، نهادهایی که اغلب، هم از لحاظ ساختار سازمانی و هم از جنبه فضای معماری جدید بودند. در نتیجه نه تنها دگرگونیها و تحولات مهم و قابل توجهی در عرصههای اجتماعی پدید آمد، بلکه تغییرات وسیعی در عرصههای معماری و فضاهای شهری نیز حاصل شد.

روش تحقیق

روش تحقیق در این مقاله کیفی است که کندو کاوی مبانی ارزشی در جامعه را از منظر اجتماعی و فلسفی مورد بررسی قرار میدهد.

معماری و چالشهای گذار از سنت به مدرنیته

زمینههای تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی از جمله عواملی هستند که در شکل گیری آثار معماری بسیار مؤثرند. معماری معاصر ایران دربستری شکل گرفته است که از جریان های مدرنیته، صنعتی شدن و جهانی شدن به طور مداوم تأثیر پذیرفته است. فناوری شیوه زندگی مردم و متعاقب آن کالبد و محیط زیست وی را تغییر داده است. میتوان عنوان نمود گذار به مدرنیته در جامعه ایران از حدود یک قرن پیش آغاز شده است و هم اکنون نیز در جریان است زیرا که جامعه ما هیچ گاه زیرساختهای مدرنیته را به صورت کامل در اختیار نداشته و از نظر فنی نیز همواره کمبودهای فراوانی وجود داشته است. معماری نیز با توجه به نقصانهای موجود در شیوههای ساختگاه به تقلید ظاهری از معماری مدرن تقلیل یافته است.

برای نمونه میتوان ادعا نمود از جمله عواملی که بر معماری امروز ایران تأثیری نامطلوب داشته است، عدم مدیریت صحیح دست اندرکاران و مسئولان و افزایش ناگهانی جمعیت - که ناشی از اثرات مدرنیته و افزایش سطح بهداشت عمومی در جامعه بوده است - و مهاجرتهای بیرویه به شهرها بوده است، به نحوی که رشد کمی و کاهش کیفیت، جامعه را به سمت ساختمان سازی و بسازبفروشی که نوعی سرمایه گذاری تضمین شده است سوق داده است، این سرمایه گذاری سود ده جای بسیاری از فعالیتهای مولد اقتصادی را گرفته، بازار مسکن را رونق داده و موجب افزایش نامعقول قیمتها شده است.

آنچه که مورد بی توجهی واقع شده است معماری به مفهوم واقعی کلمه است. چنانچه به نقل از حائری آمده است: "آنچه تولید میشود ساختمان سازی است نه معماری، رشد شهری است نه شهرسازی. مراد از معماری و شهرسازی خلق آگاهانه و اندیشمندانه فضا برای زندگی فرد و جامعه است." ساختمانسازی جریانی است که بخش عمدهای از آن توسط مردم، بساز بفروشها و شرکتهای ساختمانی بزرگ و کوچک - دولتی یا غیر دولتی - انجام میشود؛ گرچه در این میان بناهای با ارزشی هم ساخته میشوند ولی آنچه که قابل توجه است کلیتی است ناموزون که کثرت گرایی وجه مشخصه و بارز آن است.

زبان معماری ایران در این دوره زبانی کثرت گراست که در آن فردیت گرایی و خود محوری وجه غالب است و هوش جمعی، مشارکت آگاهانه و سیستم هماهنگ کننده که لازمه ایجاد کلیتی هماهنگ است به فراموشی سپرده شده است و جای خود را به آشفتگی و تشتت داده که جامعه امروز ایران با آن دست به گریبان است. چنانچه ادوارد هال مینویسد: "انفجار جمعیت در شهرهای دنیا منجر به ایجاد چرخههای رفتاری مخربی شده است که حتی از بمبهای هیدروژنی هم مهلکتر هستند، انسان با یک واکنش زنجیرهای روبرو است وعملاً هیچ اطلاعی از ساختار اتمهای فرهنگی تشکیل دهنده آن ندارد" رشد نیازهای کمی در جامعه منجر به ساخت و سازهای گسترده به ویژه با کاربری مسکونی شده است.

این ساخت و سازها در کشور ما در دوره اخیر توسط چند گروه عمده انجام میشوند: گروه اول مردم هستند که ساخت و سازهای شخصی - به ویژه در شهرهای کوچک - را بر عهده دارند، گروه دوم بساز بفروشها و شرکتهای ساختمانی کوچک و گروه بعدی شرکتهای بزرگ ساختمانی و دولت که به انبوهسازی و ساخت و ساز در مقیاس کلان میپردازند. آنچه موجب نگرانی است این است که معماران و متخصصان زبده نقشی کمرنگ در شکل گیری کالبد شهرها دارند.

نیاز مبرم به سرمایه گذاری در سطح کلان، منجر به رشد روز افزون شرکتهای بزرگ و جذب سرمایه-گذاریهای خارجی به ویژه در زمینه ساخت مسکن شده است، این شرکتها برجهای مسکونی، شهرکها و مجتمعهای مسکونی بسیاری را با حمایت دولت در گوشه و کنار ایران ایجاد کردهاند و هدف آنها در بسیاری از موارد تنها ساختمان سازی صرف بوده و کیفیت مورد غفلت واقع شده است. این گونه شرکتها پروژههای بزرگ بسیاری را اجرا میکنند ولی متأسفانه ارزیابی و نظارت درستی بر پروژههای آنها صورت نمیگیرد، این در شرایطی است که این ساخت و سازها شکل شهرها را روز به روز دگرگون میسازند.

ورود مدرنیسم به معماری ایران

مدرنیسم با مدرنیته فرق دارد. مدرنیته همان نو شدن است. نو شدنی که کلی عزم برنوآوری نداشته و خود به خود حادث شده است اما مدرنیسم نوعی ایدئولوژی است نوعی اندیشه است که در پی جایگزین کردن مدرن به جای کهنه است و بر این اساس مدرن را برتر از کهنه میداند؛ بنابراین مدرنیسم نوعی ایدئولوژی است در حالی که مدرنیته حالتی است که در فکر و یا در عالم خارج رخ میدهد و عمدتاً غفلت آلود است و به عزم کسی پدید نمیآید و به عزم کسی هم عوض نمیشود.

در واژه - معماری پهلوی دوم »همراه با معماری مدرن - « به ذهن متبادر میشود و یادآوری یکی، دیگری را نیز الزماً به دنبال خود دارد. به همین ترتیب وقتی صحبت از معماری مدرن به میان میآید در پس خود نوعی معماری غیر مدرن را تداعی می نماید که دارای ویژگیهای لازم برای مدرن شناخته شدن نیست. معماری ایران تا پیش از آن که مدرن شود حاصل فرایندی چند بعدی بود که با جوهره و پیوستگی ذاتی در طول زمان به ماهیت خود اعتبار میبخشد.

معماری پیش مدرن ایران را میتوان ترکیب از چندین مؤلفه چون اعتقادات و باورها، توجه به اقلیم و فرم معناگرایی و ... دانست این خلقت چند بعدی بودن معماری سنتی است که آن را از معماری غیرسنتی - مدرن - متمایز و گاه برتر مینماید. در روند مدرن شدن ایران رضا شاه پهلوی را میتوان قدرتمندترین فردی دانست که چون پطر کبیر میخواست پنجرهای به سور اروپا بگشاید اروپایی که مدرنیته بود. فعالیتهای معماری و عمرانی که در دوره رضاشاه و تحت نظارت مستقیمی او انجام میشوند حاکی از تلاشی است که وی در مدرن نمودن تکنولوژیک جامعه داشته است. بدین ترتیب با به کار گماردن معماران خارجی، برگرفتن از الگوهای معماری رایج جهان و عنایت به ارزشهای ملی ایران قبل از اسلام، معماری پهلوی اول شکل میگیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید