بخشی از مقاله
چکیده
زن در کنار مرد و به همراه او مسئولیت خلیفه اللهی را بر عهده دارد و هم چون او در ادامهی زنجیر آفرینش آدمی از ارکان اصلی است؛ اما با نگاهی به پژوهشهای تاریخی شاهد جایگاه متفاوت او در جهان هستیم. نیچه از فیلسوفان نواندیش اروپاست که ایدههای به ظاهر متناقض و قابل تأمل در این زمینه دارد. در این پژوهش ابتدا ابرانسان که از نظر نیچه هم مرد میتواند باشد و هم زن - و ویژگیهای او از نگاه این اندیشمند، بررسی شده است و سپس با این نگاه و وجود سه دسته زن - اختهشده، اختهکننده و تأییدگر - ، نقش کلی زنان در شاهنامه، مورد سنجش قرارگرفتند.
مقدمه
آفرینش هستی براساس تنوع و تضاد بنیاد گرفت. عناصر متفاوت کائنات در کنار هم رو به سوی کمال در حرکتند. تفاوتهای موجود هم ضروری است و هم زیبا، نه مایهی فخر و نه عامل تحقیر. زن یکی از آفریدگان زیبای خداوند است که در زمان مادرسالاری، سعهی صدر و وسعت نظر خود را به همگان ثابت کرد. در عهد مادرسالاری که به دورانی طولانی نزدیک به سی هزار سال انجامید، هیچ گونه ستیز و بردگی و بندگی دیده نمی شد. مدیریت در این زمان با عدالت و برابری همراه بود. نه مرد حاشیهنشین بود و نه زن برده و بنده، ولی با حاکمیت مرد تمام این ویژگیها از هم پاشید.
تسلط بر زن و حتی تحقیر او آغاز شد به طوری که در پاره ای از آیین ها مانند آیین مانی و کیش کاتولیک، حتی پیوند و آمیزش با زنان آلایش و گناه شمرده شده است و پارسایان و پیشوایان در این آیین ها از آن می پرهیزند. - کزازی، - 408 :1386 این روند تفکر در جوامع گذشته به شکلهای گوناگون، جامه ی عمل پوشید و در نهایت به محرومیت زن از حقوقش انجامید. زن بنا به روایت تاریخ و اسناد و نوشتههای کهنی که از پیشینیان بر جای مانده است، در اغلب جوامع قدیم، حتی در جوامع متمدنی چون ایران و روم از بسیاری از حقوق مادی و معنوی از جمله: حق معامله، حق پیشه، حق مالکیت، حق انتخاب همسر، حق طلاق، حق تحصیل، حق ارث، حق رأی، حق حضانت، حق اقامهی دعوی و شهادت، حق وصیت، حق مهریه، حق نفقه و ... محروم بوده است. - حکیمپور، - 71 :1382
با تحقیر زن و دور کردن او از بسیاری از امکانات آموزشی و حتی دور کردن او از بستر کارهایی که صفت مردانه به آن ها داده بودند، آگاهانه یا ناآگاهانه موجودی ضعیف، مظلوم و در حاشیه از زن ساخته شد، در حالی که هم چنان که استوارت میل، از فیلسوفان بزرگ قرن نوزده و بیست معتقد است آن چه را امروز طبیعت زنانه می نامند، چیزی یک سره تصنعی است، زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق و ترغیب در جهاتی دیگر است. - میل، 1385، هفده -
در سیر اندیشههای فلسفی که زمانهی تاریخی شدهی آن به فیلسوفان یونانی بر میگردد، دیدگاههای گوناگونی در این باره وجود داشته است. از نگاه بدبینانهی افلاطون که بگذریم کمکم واقعبینیهای ارسطویی را می توانیم مشاهده کنیم و سپستر در آثار فیلسوفان قرون وسطی و بعد از آن هم، این موضوع همواره مد نظر بوده است. پس از رنسانس علمی اروپا و حضور فیلسوفان دگراندیش نظیر دکارت، اندیشههای فلسفی فضاهای گستردهتری باز کردند و موضوع زن نیز نگاههای جدیدتر و عمیقتری را طلب کرد. از نگاه منفیبافانه و بعضی اوقات واقعبینانه شوپنهاور تا اول قرن بیستم می توان این سیر اندیشه را دنبال کرد.
آخرین فیلسوف بزرگ قرن نوزده و طلیعهدار قرن بیستم که پیامبرانه سخن می گوید، نیچه، نگاه ویژهای به زن دارد به طوری که در آثار گونهگون خود و در جایگاههای مقتضی از زن به بیان ایدههای خود در این باره میپردازد. در کتاب بسیار مهم و عمیق و گستردهی نیچه، چنین گفت زرتشت، که در آن از زبان پیامبر پارسی، سخنان خویش را بازگو می کند، چنین می یابیم: » اما زن چیست در نگاه مرد؟ مرد راستین دو چیز می خواهد: خطر و بازی و زن را که خطرناکترین بازیچه هست برای همین میخواهد. مرد برای جنگ آفریده شده است و زن آفریده شده است که مرد با او آرام گیرد و جز این دیوانگی است.«، - نیچه، - 97 :1377
نیچه در سراسر آثار خود به زن با نگاهی کینهتوز و تحقیرآمیز نگاه میکند. وی می گوید: به خطا رفتن در باب مسئله ی اساسی »مرد و زن« و انکار ژرف ترین ستیزه و ضرورت کشاکشی جاودانه دشمنانه میان آن دو و چه بسا خیال حقوق یک سان برای آن دو در سر پروراندن، اینها همه نشانهی نوعی سبکمغزی است و متفکری که در چنین مکان خطرناکی سبکی خود سبکی غرایز خود را ثابت کرده باشد، میتوان بر روی هم با بدگمانی بدو نگریست و بالاتر از آن او را رسوا شده و برملا شده شمرد. - نیچه، - 212 :1387
اما فمینیست های معاصر از سخنان خود او به نفع این جنبش استفاده کردند. آنها معتقدند اگر از نظر نیچه بسیاری از ارزش های تثبیت شده و دستوپاگیر مسیحیت و یونان، بعد از سقراط نادرست است و از اندیشهی نادرستی سرچشمه گرفته است، تحقیر زن و منسوب کردن او به صفات منفی هم یکی از این ارزشهاست. بنابراین بسیاری از نظرات نیچه علی رغم میل او، به نفع زن و جامعه ی زنان استفاده میشود. او زنان را با سه خواست حقیقت، توهم و قدرت نگاه میکند و با توجه به نظریه ی اصلی خود - خواست قدرت - ، تنها زنان از گروه سوم را میستاید، گرچه آن هم جای بحث دارد.
در ادبیات غنی ایران، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام اشارات بسیار گستردهای در باب زن مییابیم. یکی از این منابع بینظیر ادبیات و فرهنگ ایرانی، شاهنامه است که آیینهی تمامنمای فرهنگ ایرانی به ویژه در زمانهی فردوسی می باشد. از طرفی از میان ادبیات منظوم گذشته، شاهنامه جزء معدود آثاری است که زنان بسیاری در آن حضور دارند. گرچه این اثر آفریده عصر تمدن و پدرسالاری است و طبیعتاً نقش های مهم و کلیدی در دست زنان آن نیست و به گفتهی دکتر شمیسا »باید توجه داشت که قهرمان حماسه مرد است.
مگر به ندرت.«، - شمیسا، - 63 :1376 اما زنان در آن منشأ حوادث بزرگ مثبت و منفی هستند و با کمی دقت در حوادث آن، نشانهها ی گذار جامعه را از عهد مادرسالاری به دوره ی پدرسالاری میبینیم. هم چنان که در هستی رستم، جنبه مادرانه مشخص و آشکار است، در عشق بین زال و رودابه، میانجیگری بر عهده ی سیندخت است. - مختاری، - 156 :1369 همچنین، طلب همسر بیگانه، سازگاری اصلی خود را با آیین پرستش خدایان مادری نشان داده است. این قبیل قصص در میان اقوامی به وجود آمده است که قاعده اشان بر زن گرفتن از خارج قبیله ی خود بوده است و در شرف انتقال از حال حکومت خاندان مادری - مادرسالاری - به حکومت خاندان پدری بودهاند. - همان: - 158-9
در شیوهی همسرگزینی و ازدواج این قصص، سه اصل رجحان مرد بر زن، که لازمهی نظام پدرشاهی و پدرسالاری است یعنی انتقال ارث از طریق اولاد ذکور، مذموم بودن رابطه ی جنسی آزاد و ارزندگی عفت زنان، وجود ندارد و بنابراین نسبت به جامعه ی کهن ایرانی بیگانه است و باید سرچشمه ی آن را در فرهنگ و تمدن اقوامی جست که نظام مادرسروری و زنسروری داشته باشند. - همان: - 161 در این پژوهش سعی شده است با تطبیق نگاه نیچه به زن و ابرانسان با زنان شاهنامه، از منظری متفاوت شخصیتهای زن آن مورد بررسی قرار گیرند.
جهان بینی نیچه
نیچه فیلسوفی است با افکار متفاوت و گاه متناقض و بسیار نو که به نظر او با ویرانسازی هر آنچه تا کنون وجود داشت و دارد باید به ساخت مدینهی فاضلهای بپردازیم. برای این ویرانی انسانها سه مرحله را باید پشت سر بگذارند. جان انسان مانند شتری است که سنّتها و ارزش های گذشته را حمل میکند، گویی دستورالعملهای دینی و اخلاقی و حتی قوانین، همچون اژدهایی بر سر راه این شتر هستند که او را با فرمان »تو باید« وادار به انجام کارهایی میکنند که سرانجام به نفع او نیست و انسان باید در مرحله ی دوم هم چون شیری به این اژدها حمله کندشیرِ؛ »من میخواهم« و با کشتن آن اژدها قدم به سرزمین آزادی و رهایی بگذارد و در مرحلهی سوم با جانِ خود که همچون کودکی آزاد است، دست به آفرینش بزند. - انصاری، 3 -50 - :1377 با تلخیص و برداشت -
این آفرینش جهان نوین که سرشار از شادی و سرخوشی است، در این طریق و به دست »انسان برتر« صورت میگیرد. نیچه بر آن است که انسان رشته ای است کشیده میان حیوان و ابرانسان، رشته ای بر فراز مغاکی. ابر انسان پدید نخواهد آمد مگر آن که افراد برتر دلیری کنند و همه ی ارزش ها را باژگون کنند و لوحهای کهن ارزشها را بشکنند. به ویژه لوح های مسیحی را و از درون زندگانی و قدرت سرشار خود ارزش های تازه بیافرینند.
ارزش های تازه به انسان والاتر جهت و هدفی خواهد بخشید که ابرانسان، به اصطلاح مظهر شخصی آن است. - کاپلستون، - 403 :1367 فراانسان موجودی است از نوع بشر، که به اعتقاد والتر کافمن مفسر معروف آثار نیچه نه تنها شامل مردان که شامل زنان هم میشود. - شاهنده، - 58 :1386 فراانسان نوع جدیدی نیست که مخلوق انتخاب طبیعی باشد، بلکه چیزی است که خود انسان میتواند به آن تبدیل شود و این وظیفهای است که به خصوص پس از مرگ خدا ضرورت مییابد. - همان: - 59
ویژگیهای ابرانسان
-1 وفادار به تن و زمین و خواهان ارزشهای مادی
-2 انسانی که به خاطر جسم به روح و به خاطر روح به جسم آسیب نمی رساند و هیچ یک را فدای دیگری نمیکند.
-3 عدم اعتقاد به این موضوع که با تضعیف و تحقیر جسم روح خود را تعالی و تقدس میبخشد.
-4 خواست قدرت و توانخواهی
-5 با آموزهی بازگشت جاودان