بخشی از مقاله

چکیده

به رغم اینکه بسیاري از مفاهیم، سازهها، و نظریههاي علوم تربیتی به گذشتههاي دور باز میگردد، این رشته را میتوان یکی از دستاوردهاي علمی سده بیستم دانست که تحول اندیشههاي جامعهشناختی و روانشناختی و در ضمن استقبال گسترده دولتها و ملتها از نهادهاي آموزشی بر سرعت رشد آن افزود..صاحبنظران زیادي، مدعی هستند که رویکرد غالب سده بیستم به عنوان عصر تکامل و بسط مدرنیته، بر بنیادهاي نظري و روشهاي تحقیقی همه علوم، از جمله علوم انسانی تأثیر گذاشت. علوم تربیتی نیز به منزله »مجموعه معارفی که وضعیت وجودي، کارکرد و تحول وضعیات و وقایع تربیتی را مطالعه میکند« از مدرنیته آثار همه جانبه و عمیقی پذیرفت.

مقاله، درصدد نشان دادن نشانههایی مبنی بر این اثرپذیري و تحلیل انتقادي آن است. در فرصتی که ایجاد میشود، اصلیترین آموزههاي مرتبط با علوم انسانی از منظر مدرنیسم معرفی و سپسبرداشتها و انتظارات از علوم تربیتی از یک سو و پاسخ این رشته به آن انتظارات از سوي دیگر، بررسی میشود. روشن است که در این مجال، علوم تربیتی به منزله یک علم بشري و پدیده اي جهانی مورد نظر است و توصیف یا تحلیل هاي مقاله، جلوه هاي ویژه، مثلا ملی یا منطقه اي به خود نمی گیرد.

واژگان کلیدي: علوم انسانی، علومتربیتی، مدرنیسم، آموزش و پرورش، نظامآموزشی.

مقدمه

علوم انسانی، مانند سایر علوم درصدد شناخت جهان و کشف قوانین حاکم بر آن است تا بدین وسیله اراده و خواست بشري را بر اشیاء، پدیدهها و چگونگی آنها غالب کند. وظیفه علوم انسانی در مجموع همان وظیفه علم است به روایتی که کرلینگر1 بیان میکند: ...» ایجاد قوانین کلی درباره چیزها و رویدادهاي تجربی ...که ما را قادر میسازد تا دانش خود درباره رویدادهاي شناخته شده و مجزا را با یکدیگر پیوند دهیم و درباره رویدادهایی که تا کنون براي ما ناشناخته بودهاند، پیشبینیهاي معتبري به عمل آوریم« - ساروخانی، . - 19 :1373در این مقاله، علوم انسانی جزء دانشهاي فرهنگی قرار میگیرد که هرچند از نظر معرفتشناختی با دانشهاي طبیعی مشترکند، از لحاظ روششناختی با هم تفاوت دارند. مطابق با تقسیمبندي سوروکین2، هستی سه بخش دارد؛ .1 نمود ماده بیجان، .2 نمود ماده جاندار .3 نمود اجتماعی و فرهنگی - ساروخانی، :1377 . - 43

نمودهاي اجتماعی و فرهنگی را نمیتوان با روش علوم فیزیکی و زیستی مطالعه کرد. به علاوه در مقاله حاضر، دانشمندان، کسانی که مغرضاند و آگاهانه در خدمت اهداف سیاسی و اقتصادي قرار گرفتهاند شناخته نمیشوند. به این معنا که»هرچند عالمان دست اندرکار پدیدآوري علماند این به خودي خود، گواه بر آن نیست که ماهیت علم به طور کامل براي آنان آشکار و روشن باشد« - باقري،. - 16 :1382 یکی از اشکالاتی که به طور معمول رخ می دهد، عدم توجه به زمینههاي فرهنگی، روابط پدیدههاي اجتماعی و نظام ارزشی حاکم بر وضعیتی است که در آن نظریهاي زاده شده یا تبیینی صورت گرفته است. درباره علوم

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید