بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله بررسی میکند که چگونه فرصتها برای همکاری در تحقیق پروژهای خلق میشوند. در مقاله، مباحثی که ساخت سوال تحقیقی را مدنظر دارد تحلیل شدهاند و نقش آنها در ساخت تئوری منعکس شده است. تحلیل بر مبنای بازنگری 61 مقالهی منتشر شده بین سالهای 2007 تا 2011 در چهار رسانهی عمدهی مدیریت پروژه میباشد. نتایج نشان میدهد که سوالات، شکافها و مقالات وسیع را به جای چالش در فرضیات تئوری مشخص میسازند. " در نظر گرفتن شکاف" مانع رشد حوزهی پروژه توسط تئوریهای در حال تولید میشود که فرضیات گاهی غلط و به مدت طولانی برقرار شده را به چالش نمیکشد. بنابراین باید محققان در ادعاهای خود و برخی فرضیات در مورد چگونگی دستیابی به آن ها با شهامتتر باشند.
-1 مقدمه
با تکثیر مقالاتی که در مجلات عالی مدیریتی به پروژهها میپردازند و با ظهور اخیر مجلات اختصاصی مدیریت پروژه و دخول مجلات ایجاد شده در مورد پروژه در نمایهی استنادی علوم اجتماعی و گسترش انتشار صنعتی که تأثیر فوق العادهای را در شیوههای کار به وجود میآورد، اکنون زمان بررسی این است که چگونه فرصتها برای همکاری در تحقیق پروژه خلق میشوند. سوالات تحقیقی از آنجایی بنیادی و اساسی میباشند که قلمرو، هدف یا ساخت را برای دانشگاه یا در عمل برقرار میسازند.
سوالات تحقیقی به دقت فرمولبندی شده و بر پایه و اساس صحیح، عقاید قدیمی را ادامه داده و نظرات جدید را رشد میدهند. علیرغم اهمیت سوالات تحقیقی در کار عملی، راهنمای کمی در مورد ساخت آنها وجود دارد. کتابهای درسی در خصوص روش تحقیق، مسیرهای خاصتری را برای فرموبندی سوالات تحقیقی ابتکاری با نقد مقالات موجود در یک حوزهی تحقیقی خاص فراهم نمیسازند و به علاوه بایست به وضوح موضوع، قلمرو و هدف تحقیق تعریف شود. تلاشهای دیگر، مرتبطتر میباشند، برای مثال "دیویس" بر این مسأله تأکید کرده است که چگونه تئوریهای کیفی جالب و معروف و عالی ساخته میشوند. "دیویس" بحث میکند که مقالات جالب مواردی هستند که برخی از فرضیات خاص مستمعین و نه همهی آنها را تکذیب میکنند.
تلاشهای مشابه این مسأله را در نظر گرفتهاند که چگونه همکاریها در حوزههای خاص در هنگام مشارکت شکل میگیرند. در اینجا "لوک" و "گولدن بیدل" به این امر میپردازند که چگونه محققان، فرصتهایی برای همکاری با مقالات خلق میکنند و روشهای تئوری وابسته را در مجلات برتر آمریکایی تعیین میکنند. با نقد تلاشهای قبلی به خاطر در نظر نگرفتن این مسأله که سوالات تحقیقی چگونه ساخته میشوند، "سندبرگ" و "آلوسیون" ساخت سؤالات تحقیقی را در چهار مجلهی برتر آمریکایی و اروپایی بررسی میکنند. آنها دریافتند که هیچ کدام از 52 مقالهی بررسی شده برای خلق تئوریهای جدید تلاش نکردهاند.
این مباحثه بر تئوری سازمانی و مدیریتی و مجلات سطح Aیا ذینفعان یک تئوری جالب متمرکز شده است. متعاقباً، مباحثه، سهم مهمی در درک این مطلب داشته است که چگونه فرصتها برای همکاری با مقالات خلق میشوند و یا چگونه سؤالات تحقیقی در جاییکه مجلات برتر نیازمند همکاری تئوری و دقت علمی میباشند در حوزههای خاص به وجود میآیند. بدون شک این نیاز در مجلات در حوزههای کمتر پا برجا و ثابت مانند مدیریت پروژه بالاتر است.
به عنوان یک رشتهی فرعی نوپا از مدیرت،ی مدیریت پروژه نسبتاً در مقایسه با تئوری کلی سازمانی، رشد نیافته و خام است. مجلات مدیریت پروژه یا به عنوان مجلات سطح A خارج از این زمینه شناخته شدهاند یا تمرکز مشابهی بر توسعهی تئوری از سوی نویسندگان خود دارند. مقالات در چنین رشتههای فرعی با چالشهای متفاوتی در شرایط همکاریهای تئوری مواجه میشوند. مانند توسعهی یک زمینهی منسجم و همراهی با شرایط پیش نمونهای تحیقی پروژه.ضمناً، اکثر نگارشها در دانشگاه در کل در مجلات برتر نیستند.
چگونگی همکاری با مجلات پروژه نه تنها همکاری با چنین رشتههایی را به وجود میآورد، بلکه روابط مهمی با علاقهی وسیع علمی به پروژهها به عنوان یک شکل سازمانی جدید خارج از قلمرو مقالات ضروری پروژهای فراهم میسازد. این مسأله، دانشی را فراهم میسازد در خصوص اینکه چگونه فرصتها برای همکاری در مجلات زیر سطح A فراهم میشوند. مقاله کنونی، در خصوص نشانه شناسی ایجاد شده توسط "سندبرگ" و "آلوسیون" و "لوک" و "گولدن بیدل"، بحثهای معاصر را با تحقیق در مورد اینکه چگونه محققات در مدیریت پروژه، سؤالات تحقیق را میسازند توسعه میدهد. همانگونه که آنها در چهار مجله اصلی مدیریت پروژه اظهار شدهاند.
هدف این مقاله، تحلیل مباحثی است که سوالات تحقیقی را مدنظر میدهند و نقش آنها را در ساخت تئوری منعکس میسازند. از طریق بازنگری 61 مقالهی منتشر شده بین سالهای 2007 تا 2011 در چهار رسانهی اصلی مدیریت پروژه، این مقاله چهار ساخت ارائه میدهد. ابتدا، برخلاف مناظرهی معاصر، این مقاله، رشتهی فرعی بررسیهای مدیریتی را مورد تحقیق قرار میدهد و به آن تمرکز خاصی مربوط به موضوع ارائه میدهد و در اتصال همکاری با حوزههای دیگر تئوری مدیریتی و سازمانی مشارکت میکند. دوماً، این مقاله حوزهی کمتر بالیده تحقیق را متقابلاً با چند اساس تئوری توسعه یافته بررسی میکند. وماً،س این مقاله، مبنایی برای یک بحث به وجود میآورد که بر ساخت سوالات تحقیقی به منظور توسعهی فهم دربارهی مدیریت پروژه تمرکز دارد. در نهایت، این مقاله، احتمال روشهای مختلف در ساخت سوالات تحقیقی را به منظور ایجاد تئوری برجسته میسازد.
-1-1 ایجاد تئوریها برای تحقیق پروژهای
یک تئوری از یک مجموعهی منظم از اظهارات در بارهی یک رفتار یا ساختار کلی تشکیل میشود که در دامنهی وسیع و مهم نمونههای خاص فرض میشود. تلاشهای بسیاری برای یافتن و ایجاد چنین تئوریهایی در خصوص مدیریت پروژه با هدف خلق تئوریها یا یک تئوری وحدتبخش برای تحقیق پروژهای جهت ساخت و کسب پذیرش بیشتر انجام شده است. نظر کلی این است که تئوری دربارهی پروژهها برای توسعه و رشد و پذیرش رشته برای مخاطبان کلی سودمند میباشد.
به هر حال، شرایط تئوری پروژه، موضوع بحث مداوم در طول چندین سال بوده استضرورتاً،. تحقیقی که در دامنهی تحقیق کلامی با مدلهایی برای بررسی فرآیندها قرار میگیرد بیش از حد منطقی و کلامی میباشد و بنابراین نیازمند "اصلاح" و "بازنگری مدیریت پروژه" و "بررسی چگونگی تئوریهای کنونی، مفاهیم و روشهای تحقیق بر مبنای تحقیق مدیریت پروژهای میباشد که میتوانند برای افزایش رابطه دانش خلق شده در فرآیند تحقیق غنی شده و توسعه یابند".
بدون توجه به نقطه نظر فرد دربارهی نیاز به یک یا چندین تئوری پروژه، یک رشتهی متحدالشکل دربارهی تحقیق هنوز وجود ندارد. تحقیق پروژهای بنابراین در شرایط پیشنمونهای است. تلاشها برای فراهم کردن نظرات جهت ادامهی ساخت مدیریت پروژه، به عنوان یک رشته آن را با دارا بودن مکاتب مختلف شرح دادهاند. برای مثال، براساس نوشتههای مختلف در رسانههای اصلی مدیریت پروژه، "بردیلت" نه مکتب را با تاکیدات تئوری متفاوت شرح میدهد. "سودرلاند" از طرف دیگر بر مقالات پروژهای منتشر شده در مجلات سطح بالاتر خارج از قلمرو ضروری پروژه تمرکز دارد. "سودرلاند" بحث میکند که مکاتب، تنوع بسیار بالایی را در میان دستاوردهای تئوری و برخی فرضیات نشان میدهند که در مقایسه درک بیشتری از تحقیق پروژهای ارائه میدهند.
-2-1 سیمای ژانوس در توسعهی تئوری
ژانوس، خدای دو چهرهی رومی میباشد که هم زمان آینده و گذشته را میبیند. در مباحثه حول تحقیق مدیریتی و در روش قبول مقالهی مجله، تحقیق نوآورانهی آیندهنگر به خصوص ارزشمند است به این دلیل ساده که نظرات نوآورانه که نتایج آنها دارای ارتباط و اعتبار هستند، دارای توان به چالش کشیدن فرضیات ظاهراً بدون مشکل و طولانی مدت میباشند . "دیویس" بیان داشته است که آن نظریه پردازان که به دقت و به صورت جامع، تئوریهای بیاهمیت و بیهوده را تأیید میکنند به زودی فراموش خواهند شد، درحالی که آنهایی که شتابزده و به صورت مصلحتی، تئوریهای جالب را تأیید میکنند به مدت طولانی در یادها میمانند. یک تئوری جالب، تئوریای است که فرضیات معین مخاطبانش را تکذیب میکند .
به منظور جذب توجه مخاطب، تئوری بایست در رابطه با ساختار تئوریک، نوآورانه باشد و زندگی هر روزهی تئوری را بسازد که در نوشتههای دیگر و در گزارههایش وجود دارد. گفته شده است، تئوری جالب همچنین بایست دارای فایدهی علمی باشد که دلالت بر این دارد که یافتهها بایست روش معمول را به چالش کشیده و بهبود بخشند. در حالی که "دیویس" مخاطب دانشگاهی و مباحث علمی را مورد هدف قرار میدهد، "بارتونک" تحقیق در مورد مقالات تجربی را توسعه داده است. در تحقیقی در خصوص این مطلب که چه رشتههای دانشگاهیای دربارهی هیئت تحریریهی نشریهی مدیریت جالب میباشند. یافتهها تا حد زیادی عقاید "دیویس" را منعکس کردهاند.
عقایدی که ضد بصری، دارای کیفیت خوب، خوب نوشته شده، شامل یافتهها یا تئوری جدید، دارای مفاهیم عملی و ایجاد تأثیر میباشند. این نوع تغییر نمونهای - ایجاد - توسعهی تئوری تمایل دارد که بخشی از چیزی باشد که "کوهن" آن را علم انقلابی مینامند. علم انقلابی به تغییر الگوی معرفت شناختی در جوامع علمی میپردازد. یعنی به دنبال تغییر الگو، جهانبینی تغییر میکند و به شکل قبلی باز نمیگردد. به چالش کشیدن این فرضیات که بخش اصلی ایجاد تئوریهای جالب و جذاب است با مقاومت روبهرو میشود، زیرا قراردادهایی درباره الگوی دانش کنونی این مسأله در اینکه چگونه سوالات تحقیقی شکل میگیرند و در فرآیند بازنگری نشریات نشان داده شده است وجود دارد.
وجه دیگر برای فرضیهی به صورت وسیع ایجاد شده یعنی ایجاد تئوری نوآورانه و آیندهنگر که مثبت است بدین معنی است که همراه با فراموشی گذشته، تأثیرات منفی وجود دارد. در وجه منفی، تنها تلاش برای برانداختن تئوری موجود به نوع صنعتی شده و مکانیکی شدهی تحقیق کمک میکند که تا حد زیادی برای شاغلان غیر قابل دسترس است. بهعلاوه، تلاش برای نوظهوری، مسلماً به تحقیقهای کمتر جامع و مخالف دیدگاهی و بنابراین بررسیهای کمتر جامعگرا کمک میکند. به صورت فرض، اینکه ایجاد تئوری نوآورانه، مثبت است به بررسیهای کمتر تکرار شده، مفاهیم غیرمعمول و تجزیهی حوزهی تحقیق کمک میکند و بنابراین مسالهی توان توضیعی را حل میکند.
نتیجهی مهم ادغام کمتر و تکرار این است که از توسعهی تئوریها جلوگیری میشود. احتمال تکرار در علوم اجتماعی بحث شده است، اما "تی سانگ" و "کی وان" بیان میدارند که تکرار تئوری به صورت چشمگیری اعتبار آن را به وجود میآورد و بنابراین به توسعهی رشته کمک میکند. مشابها ، "گلاین" و "رافائیل" با استناد به مقالات برتر بیان میدارند که خطر بزرگی از سوی هر دو وجه ژانوس وجود دارد. بنابراین آنها پیشنهاد میکنند که هر تلاشی برای ایجاد یک رشته دارای اعتماد به هر دو دستاورد تنوع و دستاورد نو و بدیع در ایجاد و توسعهی تئوری است. این گفته توسط "کولکوبیت" و "جورج" در سر مقالهشان در آکادمی نشریات مدیریت تکرار شده است.
اگرچه هنوز با عملکرد روشن برای نوترکیبی رشتهها جهت خلق نتایج جدید میباشد. در گفتههای "کوهن" این گرایشات به سمت علوم طبیعی تمایل دارد . علوم طبیعی به تحقیق به صورت پایدار و محکم براساس یک یا چند دستاورد علمی گذشته میپردازد، دستاوردهایی که برخی جوامع علمی خاص برای زمانی به عنوان تامین پایه و بنیاد جهت عمل بیشتر، آنها را تصدیق کردند. بنابراین علوم طبیعی تمایل به ارتباط با رابطهی معرفت شناختی از علوم گذشته و علوم انقلابی تمایل با رابطهی معرفت شناختی از علوم تغییر ذهن آیندهگرا دارند.