بخشی از مقاله
چکیده
امروزه، سبکهاي گوناگون معنویت ورزي سکولار، رواج بسیار یافته اند. پرسش اصلی این نوشتار آن است که معنویت سکولار، از منظر دینهاي سنتی خصوصا دین اسلام، چگونه قابل ارزشیابی است. آنچنان که اینجا نشان داده شده است معنویت، مفهومی مطلق دارد که قابل اطلاق بر معنویتهاي سکولار نیز هست. براي ارزشیابی معنویتهاي سکولار، ابتدا باید دید، هدف اصلی دینداري اصیل، کسب معنویت است یا تعبد. اینجا نشان داده ایم که تعبد و معنویت در راستاي تحقق هدف شارع مقدس، به ترتیب، نقش مقتضی و رافع مانع را ایفا می کنند. در نتیجه، معنویت سکولار به دلیل فقدان عنصر تعبد، نامطلوب است.
اما به نحو ترتب - و براي کسانی که دینداري را عامدانه و مصرانه کنار گذارده اند - چطور؟ نوشتار حاضر، دو قالب براي تحقق معنویت سکولار را از هم متمایز میسازد: یکی به صورت حذف گرایشات ماتریالیستی، و خودخواهی هاي نفس و دیگري در قالب دین ستیزي. معنویت نوع اول به نحو ترتب، یعنی براي کسی که به هر دلیل - جز خودخواهی و مقاومت در برابر پذیرش حق - ، فعلا راه به سوي دینداري اصیل نیافته است، مطلوب است زیرا بستري مناسب براي این راهیابی خواهد بود، اما معنویت سکولار نوع دوم، حتی به نحو ترتب هم مطلوبیت ندارد، زیرا به رغم فوائد بزرگی همچون آرامش، افزایش نیرو و انگیزه کار و مصونیت از افسردگیها و بیمعنایی در زندگی، زمینه هاي گرایش انسان به دینداري اصیل را از میان می برد.
مقدمه
یکی از مهمترین پیشرفتهایی که در جامعه شناسی دین رخ داده است، گشوده شدن مبحث »معنویت« در حدود 30 سال اخیر است. این حوزه از معرفت بشري، پیشتر به مطالعه جنبه ها و جلوه هاي دینداري شخصی انسانها علاقه مند بود، مانند باور به وجود خداوند، خطاناپذیري کتاب مقدس، پذیرش پاداش و مکافات پس از مرگ و نظایر آن و مانند اعمال دینی همچون نماز، امساك، زیارت، پیشکشهاي دینی و نظایر آن. یکی دیگر از مباحثی که جامعه شناسی دین در گذشته نسبت بدان دغدغه داشت، مساله تجربه دینی و درون-یافتهاي دینی بود و این، مساله اي عمیقتر و دشواریاب تر از باورها و اعمال محسوب میشد.
در روند پیشرفت دانش مزبور، ما امروزه با تبلور »معنویت« و »اعمال معنوي« به عنوان یک مساله مجزا مواجه هستیم. این مساله تازه، قابل تحویل کامل به مسائل پیشین نیست، حلقه اي از مفاهیم مخصوص به خود را دارد و مجموعه دغدغه هاي کاملا متمایزي را مورد پیگیري قرار می دهد. ظهور این علاقه پژوهشی تازه، مرهون رواج و فراگیري استفاده از واژه »معنویت« در فرهنگ عمومی است که به نوبه خود، نشان از رشد روزافزون باورها و رفتارهایی ویژه دارد، باورها و رفتارهایی که به طور عامه پسند و غیر دقیق، آنها را »معنوي - spiritual = - « میخوانند.
براي کاستن ابهام و عدم دقت واژگان این حوزه، میتوان از معنویتی که جذابیت فوق العاده اخیر را ایجاد کرده است - مثلا نک. - Hanegraaff, 1996: 97 و خود را از دین جدا نموده، بلکه بدیل دین شده است - مثلا نک. - fuller, 2001: 6 با عنوان »معنویت نوپدید« یا »معنویت سکولار« یاد کرد. در نوشتار حاضر، مساله اصلی ما آنست که »معنویت سکولار« از چشم انداز اسلامی، چگونه قابل ارزشگذاري است؛ آیا به کلی و از بنیان مردود و نامطلوب است یا برخی ابعاد و مؤلفه هاي آن پذیرفتنی است. هدف از پرداختن بدین امر، اتخاذ موضعی صحیح و قابل دفاع علمی در قبال رشد »معنویت نوپدید« است.
امروزه با رشد روزافزون این معنویت و فراوانی کاربرد آن در حوزه روانکاوي، مشاوره، پزشکی و پزشکی مکمل، فعالیتهاي خود حمایتی، مددکاري اجتماعی، مدیریت، علوم تربیتی، اقتصاد و کارآفرینی و ... مواجهیم، و این، حاکی از ضرورت بررسی ارزشگذارانه »معنویت نوپدید« است. براي تبیین ارزشی معنویت نوپدید، ابتدا باید غایت دین را مورد ارزیابی قرار دهیم. باید دید »معنویت سکولار«، چه میزان در راستاي غایت و هدف دینداري است؟ آیا داراي همراستایی و موازات اند یا سر به دو سوي متعاکس دارند؟ اما پیشاپیش لازم است قدري در باب مفهوم »معنویت« و جایگاه »معنویت سکولار« در مفهوم کلی »معنویت« مطالعه کنیم.
مقصود ما از »معنویت« چیست؟
آیا معنویت همان حال و حس شورمنانه و کاملا متمایز بلکه یکه است که گاه در یک نیایش، نماز، قرائت قرآن، زیارت یا در مواجهه با یک استاد معنوي و ولی الهی، به فرد دست میدهد، حسی که چندان به وصف نمی آید و غالبا به اموري تشبیه میشود همچون سبک شدن، پرکشیدن به آسمان، احساس اوج، حس صفا، روشنی و نورانیت ... ؟ یا معنویت، عبارت است از لطافتی که روح پیدا میکند و نسبت به همه موجودات حتی حیوانات و گیاهان، حالت مهربانی و شفقت می یابد؟ آیا معنویت، صرفا یاد خدا بودن در طی زندگی روزمره، در بازار و کلاس درس، در اتوبوس و هنگام صرف غذا است؟ یا آنکه میل و شوق زیاد به عبادات و طاعات واجب و مستحب است؟ ...
در مراجعه به معناي ارتکازي »معنویت« در ذهن آحاد جامعه - رك. تعریف معنویت بر اساس یافته هاي تجربی، رستگار، - 60-63 :1389 و نیز تعاریفی که پژوهشگران و اندیشمندان معنویت پژوهی ارائه داده اند میتوان به درك دقیقتري دست یافت. کینگ معنویت را ایده ها، اعمال و پایبندیهایی میداند که موجب بالیدن، حفظ شدن و شکل یافتن سبک زندگی انسانی - زندگی افراد و جوامع - میشوند . - King, 2011:21 -
به تعریف شلدراك، معنویت یعنی عمیقترین ارزشها و معانی که انسانها تلاش میکنند با کمک آنها به زندگی بپردازند و معنویت مستلزم نوعی بصیرت است نسبت به روح انسان و آنچه به روح کمک میکند تا به پتانسیل کامل دست یابد . - Sheldrake, 2007:2 - فرگوسن متذکر میشود که معنویت طیف وسیعی از رویکردها و اعمال را در برمیگیرد اما همه آنها حول یک چیز متمرکزند: جستجو به دنبال معنا در زندگی انسان. معنویت به کیفیت زندگی مربوط میشود .
معنویت به یک جهت، ارضاي نیازهایی خاص در انسان است که میتوان آنها را نیازهاي معنوي خواند. برخی از آن نیازها را میتوان چنین برشمرد: نیاز انسان به هدف، معنا و امید در زندگی، نیازروحی- روانی به تعالی یافتن از شرایط زندگی، نیاز به آنچه تحمل فقدان را بر او هموار سازد، نیاز به ارزشمند دیدن خود، نیاز به محبتی غیر مشروط، نیاز به احساس معیت خدا با ما، نیاز به آمادگی روحی براي مرگ - الهام گرفته از 14 نیاز معنوي سالخوردگان که کوئنیگ کشف کرده است .
الکینز و همکارانش با مطالعه وسیع ادبیات معنویت، تعریفی چند بعدي از آن ارائه دادند. به اعتقاد آنان، معنویت شامل نه بعد است که برخی از آنها عبارتند از: بعد احساس تعالی، معنا و هدف در زندگی، احساس رسالت و وظیفه در زندگی، تقدس زندگی، نوع دوستی و آرمان گرایی . - Elkins et al. 1988 - بر اساس مجموع تعاریفی که در بالا گذشت و تعاریف فراوان دیگر که این نوشتار گنجایش آنها را ندارد، معنویت را باید یک دگرگونی عمیق درونی دانست که آن احساس شورمندانه، لطافت روح، یاد خدا بودن و شوق به طاعت، از نتایج و پیامدهاي آن هستند.
معنویت، صرفا میل و اراده ذهنی نسبت به عبادت و طاعت و ترك گناهان هم نیست بلکه تحولی باطنی است که این میل را خود به خود ایجاد میکند. شاید بتوان چنین مثال زد: میل و اراده خوردن یک داروي تلخ صرفا به این دلیل عقلی که براي بهبود بیماري من لازم است را مقایسه کنیم با میل به خوردن غذا در هنگام گرسنگی شدید. در مورد اول، میل حاصل از علم حصولی ذهنی است اما در دومی از علم حضوري حاصل میشود. در نتیجه، میل دوم بسیار شدید، غیر قابل کنترل و فورانی است و خود به خود به عمل منتهی میشود و عمل، حالت عمیقی از رضایت و لذت را به همراه می آورد.
شخص معنوي هم خود به خود و با شوق عمیق به سمت طاعت میرود و از آن لذت میبرد. او خود را صرفا با یک محاسبه ذهنی - مبنی بر اینکه اگر طاعت انجام ندهد در آخرت معذب خواهد شد - وادار به عمل نمیکند، بلکه عمل از حالت درونی او سرریز میشود. معنویت از درون انسان به اعضاي بدن او و به حالات روحی و روانی اش سرریز میشود، حس و حال شورمندانه به او میبخشد و امیال و اراده هاي او را جهت خاص میبخشد. معنویت همچون گرسنگی شدید است. اگر گرسنگی، غریزه اي است که گویی ذهن حصولی اندیش و محاسبه گر را تعطیل میکند و آدمی را به ارضاي خود میکشاند، معنویت هم گرایشی فطري است که آدمی را بدون دخالت ذهن محاسبه گر و منفعت اندیش، به ارضاي خود وامیدارد.
»معنویت« در صورت عام و کلی اش عبارت است از معناجویی از طریق رو کردن و جهت گیري وجودي به سوي منبع همه اهداف و ارزشها و این معناجویی و معنایابی، انسان را از سطح حیوانیت تعالی میدهد و آثار عمیقی بر همه ابعاد انسان از جسم و روان گرفته تا شناخت و رفتار برجاي میگذارد.
اصولا تحول و دگردیسی عمیق و فراگیر معنوي، ذاتا به گونه اي است که کمابیش همه لایه ها و زوایاي وجود انسان را تحت الشعاع قرار میدهد.1 البته نباید نادیده گرفت که طبع و مزاج، پیشینه فرهنگی و اجتماعی، زمینه هاي آموزشی و عوامل بسیار دیگر موجب میشوند میزان تحول هر یک از ابعاد وجودي انسان، از فردي به فرد دیگر متفاوت باشد.