بخشی از مقاله
هدف از مقاله حاضر ،بررسی معانی سه واژه حس - - sense ،احساس - - Feeling، هیجان - Emotion - درعلم روان شناسی است تا با توجه به جایگاه ،روابط وتفاوت بین آنها به هنگام ترجمه متون انگلیسی به فارسی از واژه مناسب استفاده شود . روش پژوهش از نوع مروری است و ازمنابع مکتوب - کتاب ،مقاله ،پایان نامه - ومنابع الکترونیکی بهره گرفته شده است . یافته ها ونتیجه :حس، توانایی بدست آوردن اطلاعات از طریق حواس پنجگانه است ومربوط به اکنون واینجاست ،قابل مشاهده است .
احساس کلمه ای برای توصیف تجاربی غیر از احساس های فیزیکی است ومعرف تجربه انتزاعی فرد از هیجانات است که در ذهن اتفاق می افتدمنحصر بفرد وشخصی ،پایدار ودر طی زمان توسعه می یابد . قابل اندازه گیری مستقیم نیست وبه کمک مشاهده رفتار بررسی می شود.رابطه تنگاتنگ با هیجان دارد وآن را نمود ذهنی هیجان می دانند .هیجان ،واکنش کلی ،شدید و کوتاه ارگانیسم به یک موقعیت غیره منتظره که بین انسانها مشترک است. محرک هایی قابل پیش بینی دارند، و به گونه ای عینی توسط جریان خون، فعالیت مغزی، ترشح هورمونی، ابرازهای چهره ای و یا حالت بدن قابل انداره گیری اند.
تاریخچه زندگی و فرهنگ برنحوه ابراز هیجان موثر است .جایگاه آن در منطقه لیمبیک مغز است واز توانایی کلامی وشناختی می توان در شناسایی وبیان هیجانات استفاده کرد. وجود احساس وهیجان برای حیات آدمی ضروری است ،اما در استفاده از کلمات هرگاه واکنش سریع ،قابل اندازه گیری ،فیزیولوژیکی مد نظر بود باید از واژه هیجان استفاده کنیم ودر تجربه پایدار وشخصی بدون قابلیت اندازه گیری باید سراغ واژه احساس رفت .
سه واژه حس ، احساس ، هیجان بیانگر حالات مختلف در انسان است که هر یک دارای ویژگیها وخاستگاه های متفاوتند . اما گاه در بیان یا نوشته های انسان ؛ این سه واژه ، بدون توجه به معنای آنها ،به جای یکدیگر استفاده می شوند ،این امر در درک متقابل انسان با دیگران خلل ایجاد می کندزیرا مفاهیم برداشت شده ،متفاوت است .این مقاله با هدف بررسی معانی وتفاوت های این سه با یکدیگربه روش مطالعه مروری،کمک به درک صحیح آنچه در ذهن ورفتار انسان اتفاق می افتد را مد نظر قرار داده است.
حس
توانایی در بدن انسان ، برای گرفتن اطلاعات از دنیای اطراف ؛ توانایی درک کردن ،شناسایی،ارزش دادن یا پاسخ به چیزی از طریق حواس پنجگانه - دیدن ، شنیدن ، بو کردن ، چشیدن ، ولمس کردن - که موجب دریافت محرک خارجی می گردد ویک نگرش واقع بینانه وعقلانی از موقعیتها ومسائل را پدید می آورد .گاه لغت حس به معنای احساس نیز به کار می رود واین زمانی است که فرد در مورد هدف ،هویت،وظیفه یا چیز مهمی صحبت می کند . - سایت فرهنگ لغات اکسفورد، - 2016 روان شناسان ،حس را نخستین تجربه ها و یادگیری های آدمی از طریق گیرنده های حسی مختلف تعریف می کنند
حس واقعی و غریزی است واصالت دارد ،حس مربوط به اکنون وهمین لحظه است وما را از خطرات احتمالی آگاه میسازد و اطلاعات لازم را برای تفسیر رویدادها و پیش بینی آینده در اختیار میگذارد. همچنین از راه حواس است که لذت و درد را احساس میکنیم، رنگها را تشخیص میدهیم. همه این اطلاعات به ما کمک میکنند تا فرآیندهای پیچیدهتری چون ادراک و شناخت را داشته باشیم .در واقع بدون حواس این فرآیندها نیز اتفاق نخواهد افتاد و ما نخواهیم توانست تواناییهای دیگر ذهنی خود را بکار بگیریم.روان شناسان عقیده دارند که به محض تولد نوزاد آدمی یا حیوان ،کشف کننده های ادراکی در طرح های اولیه عصبی فعال می شوند.
انسان یا حیوان به کمک گیرنده های حسی خود از وجود واقعیات دنیای خارج یا داخل مطلع می گردد،انتقال اثر محرک از گیرنده حسی به سیستم اعصاب مرکزی پایه واساس صددرصد فیزیولوژیک داردوبه وضوح قابل مشاهده است. این حس پس از تفسیر و تعبیر به ادراک می انجامد و تکامل این ادراک به شناخت برخی پدیده های جهان ختم می گردد. . شکل گیری ادراک در جهت سازش و انطباق ارگانیزم با محیط و محرک های آن صورت می پذیرد، ادراک اشیاء نیز در همین چهارچوب حاصل می شود
احساس
در لغت به معنای احساس کردن چیزی با استفاده از ذهن یا حواس، مثل احساس گرسنگی ،احساس افسردگی ،احساس گناه ، احساس انقباض در معده.وگاه به معنای ایده یا باور7 ،که یک چیز خاص درست است یا یک موقعیت خاص به احتمال زیاد اتفاق می افتد. گاه در محاوره انسانها به معنای هیجان8 بکار می رود وآن جایی است که فرد احساسات دیگری را به احساسات خود ترجیح می دهد .معمولا انسانها در بیان توانایی حس فیزیکی خود ، درک فضا وجو یک موقعیت نیز از کلمه احساس بجای حس استفاده می کنند
احساس کلمه ای برای توصیف تجاربی غیر از احساس های فیزیکی است ومعرف تجربه انتزاعی فرد از هیجانات است که در ذهن اتفاق می افتد واغلب برای هر فرد منحصر بفرد است وبراساس تجربیات ومزاج شخصی فرد شکل می گیرد ودر صحنه ذهن به نمایش در می آیدومعمولا بافکر ویا تصاویر همراه است .احساسات معمولا پایدارند ودر طی زمان وعمر توسعه می یابدودر ذهن ناخود آگاه ثبت می گردد ،قابل اندازه گیری نیستند ومعمولا از طریق مشاهده رفتار دیگران اندازه گیری می شوند واز طریق زبان گفتاری بیان می شوند
هیجان
در فرهنگ معین - 1395 - ،به معنای برانگیخته شدن ،به جوش وخروش در آمدن،حرکت، تحریک و حالت تنش معنا شده است.هیجان یعنی واکنش کلی ،شدید و کوتاه ارگانیسم به یک موقعیت غیره منتظره ،همراه با یک حالت عاطفی خوشایند یا ناخوشایند.
هیجان اواسط قرن 16 میلادی از کلمه فرانسوی émotion به معنی برانگیخته - - exciteو بر اساس کلمه لاتین EMOVERE؛ Eبه معنای خارج MOVERE+ به معنای حرکت گرفته شده است .بعضی آن را از لغت لاتین Emotereمی دانند، که به معنی در حرکت بودن یا در جریان بودن است، درحقیقت هیجانات ، نوعی انرژی هستند که در ما جریان دارند . نوعی گردش انرژی، که بر اثر محرک های - بیرونی یا دورنی - با سرعتی خاص، در بدن به جریان می افتند
در حال حاضر دو نوع کاربرد برای واژه هیجان وجود دارد:
1 اصطلاحی پوششی برای تعداد نامعینی از حالات ذهنی. این همان معنایی است که ضمن صحبت از عشق، ترس و نفرت مورد نظر است. 2 برچسبی برای زمینهای از تحقیقات علمی که به بررسی عوامل محیطی، فیزیولوژیکی و شناختی این تجربیات ذهنی میپردازد.
هیجان ها از لحاظ عصب شناسی ، واکنش های بیولوژیکی هستند، که در برابر تغییرات یا محرکات اتفاق می افتند، تجربه ای که تقریبا مشترک یا فرا شخصیتی است. فرایندهای هیجانی ،بر پایه عملکرد بدن بیولوژیک ما هستند.هیجانات ، محرک هایی قابل پیش بینی دارند، و به گونه ای عینی توسط جریان خون، فعالیت مغزی، ترشح هورمونی، ابرازهای چهره ای و یا حالت بدن قابل انداره گیری اند
هیجان زمانی به وجود می آید که فرد غافلگیر شود یا موقعیت از تحمل او فراتر رود. هیجان در واقع بیانگر عدم سازگاری فرد با موقعیت و تلاش ارگانیسم برای برقراری تعادلی است که به طور موقت از بین رفته است. می توان گفت که هدف هیجان برقراری تعادل و حفظ موجودیت ارگانیسم است. هیجانها می توانند سلامت انسان را تضمین کنند. مثلا ، ترس موجب می شود که انسان خود را از خطر محفوظ بدارد و خشم موجب می شود که به دشمن حمله کند واز حریم اش دفاع کند.