بخشی از مقاله

چکیده:

یکی از مفاهیم اساسی که در مطالعات نظری معماری مطرح می شود مفهوم مرکزاست. این مفهوم درگذشته به عنوان یکی از نظام های فضایی پنهان درمعماری مطرح بوده است. نظام فضایی معماری بابرداشت و الگو پذیری از ساخت و نظام فضایی عالم شکل می گرفت که این نظام شامل 3 ساختار جهت گیری، محوریت عمودی و مرکزگرایی می باشد. نوربرگ شولتز، کریستوفرالکساندرو رودولف آرنهایم مفهوم مرکز را مبنا و اساس نظریه پردازی های خویش قرارداده اند.

رودولف آرنهایم، از منظر ادراک بصری به این مفهوم پرداخته و به واکاوی ابعاد صوری مرکز می پردازد. الکساندر در ابتدا به وجوه بصری و مادی مرکز پرداخته و سپس با مطالعات و تعمیق اندیشه هایش به وجوه غیر مادی و ماورائی این مفهوم می رسد و شولتز با رویکردی پدیدارشناسانه به وجوه غیر بصری مرکز می پردازد.

فقدان مفهوم مرکز از بعد غیر بصری وادراکی درمعماری عصر حاضر ما را بر آن داشت که از بین این سه نظریه پرداز نوربرگ شولتز که به ساحت باطنی مرکز و ادراکات انسانی پرداخته مورد توجه قراردهیم. در این مقاله سعی شده است تا با مطالعات کتابخانه ای و روش تحلیلی - توصیفی، مرکز، معنا، مفهوم و سلسله مراتب آن را شناخته و به تحلیل شاخص های نمادین اعم از - دایره، تقارن نقطه ای، محور عمودی، کره - و شاخص های مفهومی شامل - نور، خلا، درونگرایی، سکون وآرامش - درمسجد گوهرشاد مشهدکه یکی از نمونه های بارز و متعالی گشایش فضایی است بپردازیم.

مقدمه:

برخی مفاهیم در پدیده های هستی همواره وجود داشته اند که در دایره زمان و مکان محدود نخواهند شد. یکی از آشکارترین این اصول در معماری اسلامی فارغ از زمان و مکان،تجلی مفهوم مرکز در معنا و کالبد آن است.هر آفریده واجد مرکزی است که حیاط مادی و معنویش پیرامون آن معنا می یابد.انسان وقتی به مرکز وجود خودش رسوخ میکند و ذهنش متوجه مرکز می گردد دیگر ×امواج ذهنی او خاموش میگردد و تفکری یکپارچه و ثابت بر وی مستولی میگردد که مراقبه و شهود و وصل پی آمد آن میباشد.

در هستی شناسی اسلامی عالم مرکزی دارد و گویی خداوند در مرکز درک ناشدنی آن قرار گرفته چنانکه او در درونی ترین مرکز ×انسان مأوا دارد. علاوه بر حضور مفهوم مرکز در عالم هستی این مفهوم تا حدی در معماری ایرانی-اسلامی متجلی شده و به عنوان یکی از نظام ×های فضایی پنهان در معماری محسوب می شده است. معماری با تجسم بخشیدن به ایده آل ها در جهان مادی،نظام فضایی که در آن زندگی و حرکت میکنیم را به منصه بروز میرساند. ×نظام فضایی خود شامل جهت گیری،مرکز گرایی و محوریت عمودی می باشد.

مفهوم مرکز نه تنها در آثار معماری ایران به وضوح دیده می شود بلکه در آرای نظریه پردازانی همچون رودولف آرنهایم،کریستوفر ×الکساندر و نوربرگ شولتز که در حوزه هنر و معماری پژوهش کرده اند نیز مطرح شده است. آرنهایم رویکردی بصری و صوری به مفهوم مرکز دارد،کریستوفر الکساندر در ابتدا رویکردی بصری و مادی و سپس با تعویق در ×اندیشه هایش به وجوه غیر مادی و ماورائی این مفهوم دست می یابد.

شولتز رویکردی ادراکی داشته و با پدیدار شناسی به وجوه غیر بصری مرکز می پردازد. از آنجا که این مفهوم محدود به فرهنگ ایرانی-اسلامی نیست و در طول تاریخ در حوزه های فرهنگی دیگر نیز مفهومی مهم و اساسی بوده است و راهی برای آفرینش معماری خوب ورای محدوده های زمانی و مکانی می باشد ،در این نوشتار سعی شده است با توجه به نبود این مفهوم در معماری عصر حاضر به شناخت،تحلیل و بررسی این مفهوم با توجه به آرای شولتز که ادراکات بصری را مورد توجه قرار داده و به مفاهیم غیر بصری مرکز پرداخته است انواع آن را شناخته و به تحلیل شاخص های نمادین مرکز اعم از دایره،تقارن نقطه ای،محور عمودی،کره و شاخص های مفهومی آن شامل نور،خلأ،درونگرایی،سکون و آرامش در مسجد گوهرشاد مشهد بپردازیم زیرا این مسجد دارای گشایش فضایی یکی از سه شاخصه معماری خوب - شامل شفافیت فضایی،گشایش فضایی و ×سبکی فضا - که توسط میرمیران بیان شده است می باشد.

پیشینه تحقیق:

رودولف آرنهایم که به دنبال کشف راز ترکیبات بصری ماندگاردرطول تاریخ است درکتاب "پویه شناسی صورمعماری "به ترکیبات بصری معماری پرداخته ودرآخرین اثر خویش به نام " قدرت مرکز"،مرکزرا راهگشاترین مفهوم درنیل به هدف میداند.وی دو اصل مرکزگرایی ومرکزگریزی را کلید حل معمای ترکیبات بصری می دانداو ابتدا مرکزرا درفضای دوبعدی مطرح میکند وبعدازسه بعدی ×آن نیزغافل نمی شود.

مرکزگرایی ومرکزگریزی تنها به حوزه ترکیبات بصری محدود نمی شود بلکه آنها را اصولی می داند که درهمه پدیده ها ازجمله ×انسان وجود دارد. کریستوفرالکساندرنیز سیری را طی میکندوسرانجام درکتاب "سرشت نظم"بدفهمی رواج یافته ازنظم درقرن رامنشا معضلات ×معماری امروزدانسته وایده کلیت یکپارچه ومراکزرا موثرترین راهکاردررفع این مشکل می داند.

هرپدیده طبیعی یا مصنوع بیشمارمرکزدارد وکیفیت آن پدیده وابسته به چگونگی برهم کنش مراکزمراکز آن است . درحقیقت هرچه تعادل مراکز بیشترباشد پدیده زیباتر وزنده تر میشود الکساندرنیز درابتدا مراکز را محدوده بصری میدانست که به ×وسیله نیروهای مرکزگرایش محیط اطراف خودرا قطبی می کنداما بعدها ارتباطی ظریف میان مفهوم وجود ومرکزمطرح میکند.

کریستین نوربرگ شولتزبا نگرشی پدیدارشناسانه درکتاب "هستی ،فضا ومعماری "به هستی وپدیده ها می نگرد ومرکزرا مهم ترین عامل در تعیین فضای وجودی انسان می داند به اعتقاد او فرا گیری نگرش علمی به محیط موجب شدکه دوره جدید برخلاف دوره ×های پیشین که فضا همواره جهت داروغیرهمگن بودبشر فضا را متجانس وهمگن ادراک کند. - عملکردگرایی - عنوان بخش ها:

.1مراتب مفهوم مرکز از دیدگاه شولتز .1.1مرکز حقیقی .1.2مرکز جوهری .1.3مرکز معنایی .1.4مرکز عملکردی .1.5مرکز کالبدی .2×شاخص های مرکزیت .2.1×شاخص های نمادین - دایره،کره،تقارن نقطه ای،محوریت عمودی - .2.2×شاخص های مفهومی - نور،خلأ،درونگرایی،سکون - .3×مسجد .3.1مسجد گوهرشاد .4×بررسی شاخص های نمادین و مفهومی مرکزیت در گنبد .5×نتیجه گیری .6×منابع

متن مقاله:

عالم مرکزی دارد که محمل حضور حقیقت است وکل هستی قائم به وجود آن است. کریستین نور برگ شولتز که دیدگاهی پدیدارشناسانه به هستی و پدیده های آن دارد مرکز را مهم ترین عامل در تعیین فضای وجودی انسان می داند و بر آن مراتبی قائل است که شامل :

-1مرکز حقیقی2 -مرکز جوهری -3مرکز معنایی -4مرکز عملکردی -5 مرکز کالبدی می باشد - ندیمی، - 125:1393 -1مرکز حقیقی: باتامل در آرای نظریه پردازان مشخص می شود که گاهی منظور ایشان از مرکز همان مرکز حقیقی هستی است و غالبا موضوع بحث ادیان است - عالم حقیقتا کانونمند است - مرکز از مباحث کلیدی عرفان آنهاست.مرکز گرایی عالم در طرح های کیهان شناسی بجا مانده از عرفای اسلامی نیز مشاهده می شود.

کانونمند بودن عالم در رمز پردازی های دینی نیز آشکار است."الیاده" مرکز را یکی از مهم ترین عواملی می داند که موجب جهت دار شدن و قلبی شدن زمان و مکان می شود.لذا معتقد است در همه نظام های اندیشه سنتی مکان ها به دو نوع قدسی - در جاذبه مرکز حقیقی عالم - و غیر قدسی - بیرون از جاذبه مرکز - تقسیم می شود و بشر تنها در فضای قدسی می تواند سکونت کند.مرکز - نقطه ثبات - و جهت - وجه - از ویژگی های اساسی فضای قدسی هستند مکان ها نیز به گسترده متجانس تبدیل می شوند روشن است که از این نظرگاه مراد از ×مرکز همان مرکز حقیقی عالم است که هستی را قطبی می کند. - ندیمی، - 118:1393

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید