بخشی از مقاله
چکیده:
مسلمانان هنگامی که به کسوت بازرگانان به شبه قاره هند گام نهادند. خود را در محیطی یافتند که از جهات مختلف به ویژه از جهت دینی و آیینی از تنوع قابل ملاحظه ای برخوردار بود
.مسلمانان نیز به تدریج به مدد همین تنوع و وجود پذیرش آرا و عقاید گوناگون توانستند همچون سایر اقوام با آرامش و احترام در این محی استقرار یابند. با استقرار مسلمانان در هند بذرهای نوپای فرهنگ و تمدن اسلامی نیز با اخذ جنبه های غنی و مثبت فرهنگ و تمدن سرزمین هند بالندگی خود را دراین منطقه آغاز نمود.
روند بالندگی فرهنگ و تمدن اسلامی، اگرچه در ابتدا بطی و کند بود اما با تشکیل سلسله های اسلامی - 588 ه.ق - در شمال هند ودر پرتو حمایت بیدریغ سلاطین مسلمان و سرانجام استمرار آن تا پایان دوران طلایی بابریان 1118 - ه.ق - به اوج شکوفایی خود رسید. نویسنده در این مقاله به روش تحلیلی -توصیفی ضمن تبیین نقش هندیان در نهضت ترجمه ، به بررسی سیر شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در دورهء حکومتهای شمال هند ، پرداخته است.
مقدمه:
اعراب از دیرباز با سرزمین هند مراوده و آشنائی داشتند. چراکه سرزمین عربستان در مسیر ورود و خروج کالاهایی بود که به مقصد و یا از مبداء هند به مقصد دیگر کشورها حمل و بارگیری میشد. پس از اینرو اعراب به همراهی ایرانیان تا دیر زمانی یکهتاز صحنه دریانوردی و تجارت دریایی بودند و بنادر هند عرصه آمد و شد و گاه اسکان این تجار بود. این تماسها و آمدو شدها بعدها با طلوع اسلام در شبه جزیره عربستان استمرار یافت. دسته دسته مسلمانان بازرگان و تجار، به سواحل هند آمد و رفت میکردند و همراه مبادله کالاهای تجاری خود، آیین خود را نیز آهسته آهسته معرفی و ترویج مینمودند.
در این جهت آنچه کار را برای تجار مسلمان تسهیل می کرد، مدارای مذهبی حکام این نواحی بودکه به گزارش مسعودی خیر و برکت و طول عمر سلاطین خود را به سبب عدالت آنان و نتیجه اکرام و بزرگداشت مسلمانان میدانستند و بدین جهت مسلمان و مراکز مذهبیشان آباد و پر رونق و از هر گونه تعرض مصون بود
به تدریج با بالا گرفتن دامنه فتوحات، در زمان عثمان خلیفه سوم مسلمین برای اولین بار به شکل فتوح و به رهبری محمدبن قاسم به کرانههای سند رسیدند. اما این فق گام نخستین بود و میان این ورود تا استقرار مسلمین به عنوان حکمرانان هندوستان حدود سه قرن به طول انجامید. در فاصله این سه قرن تماسهای گوناگون میان دنیای اسلام و هند
همچنان رو به افزایش بود. مسافران از هر دو سو در رفت و آمد بودند و سفیران میان دستگاههای سیاسی آنان مبادله میشد. با تشکیل حکومتهای مسلمان در هند در اواس قرن ششم و ایجاد علقه های تازه با سرزمین وسیع هند و مردم آن، بیش از بیش زمینه جهت تعامل فرهنگ و تمدن اسلامی و فرهنگ و تمدن دیرینه هندوستان فراهم آمد .محققا " قبل از تشکیل این حکومتهای مسلمان در هند نیز هندیان بویژه دربرهه هایی بویژه نهضت ترجمه تاثیر به سزایی در رشد و بالندگی فرهنگ و تمدن اسلامی ایفاء کردند.
نهضت ترجمه و نقش هندیان در بالندگی فرهنگ و تمدن اسلامی
اگرچه دوران طلائی عباسیان و شروع واقعی نهضت ترجمه مصادف با حکومت مامون و هارون عباسی بود، اما گام آغازین این دوران طلائی با فرو نشستن تنش ها و ایجاد ثبات سیاسی و سرانجام با تاسیس مرکز ترجمه و تحقیق کتب ملل مختلف یعنی بیت الحکمه در دوره منصور عباسی در سال 141 هجری قمری برداشته شد.
هدف از تاسیس این مرکز، ترجمه آثار از زبانهای یونانی، سریانی، پهلوی و لاتین و سانسکریت به زبان عربی بود، که این خود گامی بلند، در جهت تقویت و بالندگی فرهنگ و تمدن اسلامی محسوب میشد.به گواهی تاریخ در میان آثار منتخب برای ترجمه، کتب هندی از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. این ندیم در الفهرست خود اسامی تعداد زیادی از این آثار هندی و مترجمین آنها را ذکر کرده است
قسمت اعظم این آثار در زمینههای مختلفی، مانند نجوم و طب و ریاضیات بود. به گفته بسیاری از مورخان به جرات میتوان گفت که در بسیار از زمینههای علوم اسلامی نفوذ دانش یونانی از لحاظ زمانی مقدم نبوده. بلکه نفوذ دانش هندی و متعاقب آن نفوذ دانش ایرانی که آن نیز در بعضی زمینهها به دانش هند مربوط میشد تقدم داشته است اگرچه از آغاز قرن سوم هجری کفه مکتب یونانی سنگینتر شد.
در این میان از جمله عرصههای مورد توجه و نظر مسلمانان، عرصه دانش نجوم بود که هندیان در آن از قدمت دیرینهای برخوردار بودند. طبق روایات حدود سال 154 یا 156 هجری، جزء اعضای سفارت هند در دربار منصور، دانشوری هندی به نام » مایکا « یا » کانکا « بود که از هند رسالهای درباره نجوم و جدولهای آن همراه آورد که » سیدهاتنا « و به عربی » سند هند « نام داشت و منصور خلیفه عباسی محمدبن ابراهیم فزاری را به ترجمه آن فرمان داد. رساله » سند هند « دارای مقدمهای مختصر و تعدادی جدولهای نجومی درباره حرکت اجرام سماوی و طلوع و غروب برجها بود .
این کتاب پس از ترجمه و اضافاتی به وسیله فزاری نخستین فلک شناس اسلامی پایه و اساس مکتب جغرافیایی در دانش اسلامی قرار گرفت و به مکتب » سند هند « مشهور شد. به گفته محققان، مکتب سند هند که بر پایه تعدادی از رسایل هندی استوار بود، سالیان سال همچنان در بین مسلمانان مورد استناد و اعتبار بود.
علاوه بر این دانشمندان اسلامی در محاسبه طول جغرافیائی به منجمین هندی اقتدا کردند. بر طبق نظریه دانشوران هندی اندازهگیری طول جغرافیایی از خ نصفالنهاری آغاز میشد که از وس شهر معموره یعنی » سرندیب « میگذشت و به پندار آنها این نقطه بر خ استوا قرار داشت که این نقطه بعدها نزد جغرافینویسان مسلمان به » قبهالارض « یا » قبه « نام گرفت. به گفته مورخان ،در این شهر رصدخانه بزرگی دایر بود.
بعدها مسلمانان تعیین طول شهرهای معروف عرب، از جمله مکه و مدینه را از نصفالنهار » قبه « محاسبه کردند. از عجایب آنکه نظریه وجود » قبهالارض« گویا به اروپا راه یافت و در آنجا منجر به پیدایش نظریاتی شد که نتایجی پر دامنهتر داشت.نظریات نجومی و جغرافیایی هند نه تنها به طور مستقیم به جهان عرب راه یافت، بلکه گهگاه در لباس ایرانی نیز به آنجا میرسید که از جمله آنها جداول نجومی بود، که زیج نام داشت زیج یک اصطلاح فارسی و از کلمه زیگ فارسی و زیک پهلوی است و به معنی تاری است که پود بر آن بافته میشود.
همچنین هندیان تقویمی مرکب از دوازده ماه و هر ماه سی روز و هر پنج سال یک ماه کبیسه را به آن افزودند. آنها با دقت قابل توجهی قطر ماه، گرفتهای ماه و خورشید، وضع قطبین، وضع حرکت ستارگان بزرگ را محاسبه کرده بودند و آنجا که در سیدهانتا نوشتند که زمین به سبب قوه نقلش همه چیز را به خود میکشد در واقع نظریه جاذبه را، بیان داشتند.
در ریاضیات سلسله اعداد اعشاری نیز از ابداعات هندیان بود که بعدها توس ابوعبداله محمدبن موسی خوارزمی وارد کتب عربی شد. همچنین کهنترین زمان استفاده از صفر در آسیا و اروپا به یک سند عربی میرسد که تاریخ آن به 873 میلادی میرسد، جملگی در این اتفاق دارند که اعراب این را هم را از هند وام گرفتند و این موضوع از ره-آوردهای کمیاب هند به بشریت است. از پیشگامان بزرگ هندی در این عرصه عبارت بودند از آریبه ، برهمگیت و بهاسکره، که گویا بهاسکره علامت رادیکال و بسیاری از علایم جبری را ابداع کرده بود. همچنین در قرن هشتم میلادی هندیان موفق به حل معادلات نامعین درجه دوم شدند.
در زمینه علم طب نیز هندیان قرنها قبل از میلاد موفقیتهای بسیاری کسب کردند. چنانچه طبیبان هندی در قرن ششم قبل از میلاد با پیشرفت در علم تشریح رباطها، جهاز لنفی، شبکه عصبی، بافتهای چربی و عروقی و عضلانی را به روشنی توصیف کردند. از جمله پزشکان معروف هندی سوشروته بود که در قرن پنجم قبل از میلادمیزیسته و درباره نظام تشخیص و درمان، کتابی به زبان سانسکریت نوشت. چرکه نیز در قرن دوم میلادی میزیسته کتابی بنام سمهیتا - یا دانشنامه - طب را تالیف کرد.
به طور کلی هندیان در نظام طب خویش بیماری را به بینظمی در یک از چهار خل - هوا، آب، بلغم و خون - نسبت میدادند و درمان را با گیاهان دارویی توصیه میکردند. در کتاب » ریگ -ودا « نام بیش از هزار گونه از این گیاهان آمده است، در همین کتاب آب را بهترین درمان بیشترین بیماریها دانسته است. بعدها این کتب توس اعراب و ایرانیان در قرن هشتم میلادی ترجمه و مورد استفاده قرار گرفت.
از جمله مترجمان معروف این کتب » منکه هندی « بود که در دستگاه اسحاق بن سلیمان بن علی هاشمی بود وی کتب متعددی را از هندی به عربی ترجمه نمود. همچنین » ابن دهد « متصدی بیمارستان برمکیان از مترجمان معروف آثار هندی به عربی بود. در این زمینه خاندان برمکیان کوششی وافر مبذول داشتند. چنانکه به روزگار هارونالرشید بیمارستان بزرگی در بغداد دایر نموده که ریاست آن به عهده پزشکان هندی بود.