بخشی از مقاله
چکیده
در مقاله حاضر ابتدا با بیان مفهوم صلح به عنوان یکی از هدفهای اساسی در صحنه بین المللی که حالت طبیعی و بدون جنگ است، حالتی که در آن، همزیستی مسالمت آمیز و شرافتمندانه رواج دارد و جزو ارزشمندترین و اصولی ترین نیازهای بشری است که در سایه آن، زندگی اجتماعی در تعادل و توازن به سر می برد، و در ادامه آشتی و صلح، صلح ماندگار، صلح و جنگ در اسلام، آرامش و زندگی مسالمت آمیز از دیدگاه قرآن، نگرش اسلامی و حقوق بین الملل به صلح، و خشم به عنوان یک هیجان ارضاکننده و در عین حال، ویران کننده که سامانه درونی ما را فعال می کند و ما را برای رویارویی با خطر های بالقوه پیرامون آماده می کند و در نهایت علل ایجاد خشم، راههای بیان خشم و منابع تاریخی عدم خشونت بیان شده است.
مقدمه
اِنﱠ خَیرَ الرﱢجالِ مَن کانَ بَطیءَ الغَضَبِ سَریعَ الرﱢضا؛ بدانید که بهترین انسان ها کسانی هستند که دیر به خشم آیند و زود راضی شوند. - پیامبر صلی االله علیه و آله، نهج الفصاحه ص - 243 تاریخ بشر چرخه بدون توقف جنگو صلحاست. همواره با صدای مهیب شیپوری، جنگی آغاز شده و با به اهتزاز درآمدن تکهپارچهای سفید، صلحی به ارمغان آمده است.
و در میان این جنگها و صلحها انسانهای بسیاری قتلعام شده و حیوانات، درختان، گیاهان، زمین، آب و موجودات بسیاری از بین رفتهاند. و از آنجا که »جنگ« و »صلح- « مانند آب و روغن که با یکدیگر مخلوط نمیشوند - هیچگاه با یکدیگر کنار نمیآیند، حاصل این جنگها چیزی نبوده است جز افزایش دزدی، سوء استفاده از زنان و کودکان، آدم ربایی، گرسنگی، قحطی، بیماری، تنهایی و دردهای انسانی و . . . آنچه گفته شد بر همه ما روشن بوده و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.
مسئله جنگ و صلح، خشونت و مدارا، توسل به زور و منع از آن از مهم ترین مباحث حقوقی و سیاسی در ادوار مختلف تاریخ بوده است. در رابطه با اینکه آیا هر یک از جنگ و صلح دارای ارزش ذاتی و مطلقند یا ضد ارزش؟ روایند یا ناروا؟ و یا هر دو اموری اقتضایی و تابع شرایطند دیدگاه های مختلفی وجود دارد. انگاره اخیر که خردپذیرترین آنهاست سئوالاتی چند در پی می آورد. آیا جنگ و صلح دارای ارزشی برابرند؟ یا یکی اصل است و دیگری فرع؟ عوامل تجویز کننده هر یک کدام است؟
و... اینها از مسائل مهمی است که پاسخ به آنها، همچون دیگر آموزه های مربوط به حوزه مناسبات انسانی، ریشه در بنیادهای معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی دارد. همچنین اندیشه خشونت پرهیزی عمری به درازای خشونت در تاریخ دارد . شاید قدیمی ترین ریشه ها را بتوان در سخنان لائوتسه، حکیم بزرگ چین باستان جست. او که به فلسفه تائوئیزم باور داشت بر سه گنج نیکی، امساک و عدم جاه طلبی همواره گوهر عشق را می افزود .
او ضمن باور به عدم خشونت معتقد بود که برای دستیابی به تائو باید طبیعت و همه انسانها را دوست داشت. شواهدی دیگر بر تفکر صلح یا مفهوم عشق به هستی را می توان در آثاری چون بهگود گیتا1 پرارج ترین کتاب فرهنگ هندو یافت. این کتاب شامل تعالیم اخلاقی کریشنا و بر بنیاد عشق به خدا است. تعالیم کریشنا نیز آشکارا ضد خشونت است. این کتاب مفهوم ضد خشونت را بنیان می نهد .
سخنان زرتشت نیز خود از منابع راستین عدم خشونت بشمار می رود؛ وی که در سخنانش همواره بیزاری از ستیز، تجاوز و سنگدلی نمایان است او همه سنگدلی ها را به دیوی به نام خشم3 منسوب می دارد : خشم باید برانداخته شود، ستم را از خود دور کنید . ای کسانی که می خواهید پاداش منش نیک به شما راست آید. او خشم را با صفت خونین سلاح وصف می کند و رسالت خود را در استقرار صلح می داند صلح پیروزمند را که از بالا حامی همه آفریدگان است ما می ستاییم.
نمونه هایی دیگر را از عدم خشونت در سخنان سقراط حکیم، منابع دینی چون کتاب مقدس، تعالیم عیسی مسیح و در قرآن که آشکارا بر مفاهیمی چون رحمت، عفو، پرهیز از قتل نفس و تجاوز، انگشت تأکید می نهد - می توان یافت.
صلح
مراد از صلح که یکی از هدفهای اساسی در صحنه بین المللی است، حالت طبیعی و بدون جنگ است. حالتی که در آن، همزیستی مسالمت آمیز و شرافتمندانه رواج دارد و جزو ارزشمندترین و اصولی ترین نیازهای بشری است