بخشی از مقاله
چکیده
ایدئولوژي آلتوسر و ماشري نشان می دهد که آدم ها در ناخودآگاه خود زیر بار اندیشه هاي غالب زمان خود می روند. این اندیشه معمولاًها در آثار نویسندگان نیز بازتاب می یابد. آلتوسر بسیاري از گفتار ها، افکار و رفتار هاي ما را نامستقیم زیر نفوذ ایدئولوژي حاکم بر جامعه قلمداد می کند و ماشري نیز در ادامه این اندیشه می گوید نه تنها گفته هاي ما تأثیري از ایدئولوژي است بلکه ناگفته هاي ما نیز از ایدئولوژي سرچشمه می گیرند.
هنگامی که در یک متن از زن سخنی به میان نیاید و یا نامستقیم از او انتقاد شود، نشانه چیرگی اندیشه مرد سالاري در اندیشه هاي نویسنده است. صادق هدایت با توجه به زمانه خود نامستقیم زیر بار این ایدئولوژي رفته است اما گاهی مستقیماً زمان را تبرئه می کند.
در چند داستان هدایت به ویژه داستان "گرداب" می توان از انتقاد مردان در جامعه مرد سالار و حمایت از زنان رو به رو شد.این مقاله به بررسی تحلیلی اندیشه هاي هدایت درباره زنان با تکیه اساسی به داستان "گرداب" می پردازد و از نظریه هاي ایدئولوژي جامعه شناسانی که به تأثیر از مارکس و فروید نوشته اند بهره برده ایم. هدف از نوشتن این مقاله آن است که بگوییم نویسندگانی که در جامعه مرد سالار زندگی کرده اند گاهی از ایدئولوژي مرد سالاري عبور کرده اند و صادق هدایت از این گروه است.
مقدمه
آیا هدایت حقیقتاً به زن از منظر منفی نگریسته یا اینکه نگاه بدبینانه به زن در جامعه مرد سالار وي را به این سو کشیده است؟ آیا زنان جامعه واقعاً آن گونه بوده اند که هدایت در آثارش به آنان پرداخته است؟ و واقعیت جامعه بر چه محوري می چرخد؟
از آنجا که در این سطور به بررسی بعضی داستان هاي صادق هدایت با محوریت داستان گرداب او طبق نظریات جامعه شناختی، مارکسیستی، روانشناختی و اساساً بر پایه نظریه ایدئولوژي ماشري پرداختیم به نظر می رسد ابتدا اندکی در مورد این دیدگاه ها و نظریه پردازان اصلی آنها صحبت کنیم. لازم است اشاره کنم که این گونه بررسی پیش از این نیز انجام گرفته است اما بررسی با محوریت "گرداب" قبل از این صورت نگرفته است.
صادق هدایت - -1281 - 1330 در خانواده اي اشرافی در تهران به دنیا آمد. در جوانی سفرهایی به فرانسه و هند داشت و به زبان و ادبیات فرانسوي و پهلوي تسلط یافت. در سال 1309در ایران به همراه بزرگ علوي، مسعود فرزاد و مجتبی مینوي گروه نوگراي ربعه را در ضدیت با ادباي سنت گراي سبعه تشکیل داد. از آثار او می توان به بوف کور، سه قطره خون، زنده به گور، سایه روشن، حاجی آقا، توپ مرواري، مازیار، وغ وغ ساهاب، پروین دختر ساسان و ... اشاره کرد. هدایت در 1330 در پاریس با باز کردن شیر گاز حمام خانه اش خود کشی کرد.این مقاله به بررسی داستان "گرداب" با اشاراتی به آثار دیگر هدایت از دیدگاه جامعه شناسی و نظریه ایدئولوژي می پردازد.
چارچوب نظري
شاید بسیاري از رفتارهاي ما زیر سایه ایدئولوژي اي باشد که منافع را براي طبقات بالاتر جامعه می خواهد.» مارکسیست ها، ایدئولوژي حاکم یعنی مجموعه اي از ارزش ها که طبقه حاکم آن را به وجود می آورد و طبقه فرودست باید آن را دستور کار زندگی خود بداند هژمونی2 و سلطه نامیده اند. -
از دیدگاه آلتوسر 3 هژمونی و ایدئولوژي را به وضوح نمی توان نشان داد اما می توان صورت بندي هاي اجتماعی را شکلی از آن دانست. به عبارتی، هیچ دستگاه دولتیِ مرئی به طور کامل روي اجتماع و مردمش نظارت نمی کند. بلکه مجموعه نهادهاي حکومتی از قبیل مدرسه، احزاب گوناگون و ... تحت عنوان دستگاه هاي ایدئولوژیک دولت، به طور غیر مستقیم به اجتماعی که در آن حاکم است خط می دهند.» ایدئولوژي شامل جریان گفتمان ها، تصاویر و ایده هایی است که در تمام زمان ها ما را احاطه کرده اند، ما در درون آنها متولد شده ایم، رشد کرده ایم و در آنها زندگی، فکر و عمل می کنیم. -
در این حالت خود فرد نیز در ایدئولوژي غرق می شود و رفتارها و اعمال او نمودي از ایدئولوژي حاکم است. سوژه یا انسان و به تعبیر آلتوسر، "من" با سخن گفتن ایدئولوژي حاکم را باز تولید می کند یا به چالش می کشد. » انسان ناخودآگاه خواسته هاي جامعه خود را که همان جبرهاي اجتماعی است برآورده می سازد. ایدئولوژي به بازسازي اندیشه هاي سنتی و اسطوره اي می پردازد تا از شیوه هاي تولید و زندگی زمان خود به سود طبقه حاکم پشتیبانی کند
«آدمی فکر می کند تنها خود اوست که تصمیم گیرنده است در حالی که رفتار ما بخشی از وجود مادي یک دستگاه ایدئولوژیک است.
فرد که به آگاهی جمعی می پیوندد، آزادي و استقلال خود را از دست می دهد بدون این که حتی خودش به این مسئله واقف باشد. ارزشهایی که در اجتماع وجود دارند و انسان آنها را هنجار و ارزش می داند در یک فرایند مهجور به خورد او داده شده است ولی او به این نکته واقف نیست.»