بخشی از مقاله
چکیده
تبیین مفهوم پارادایم و نقش آن بر نظریهپردازي در علوم تجربی و علوم انسانی، از دستاوردهاي مهم دانشمندان فلسفه علم در قرن بیستم به شمار میرود. با توجه به نظریات فیلسوفان ساختارگراي علم، پارادایمهاي هر علم به عنوان جزئی مقدماتی و اساسی، اثري مهم بر نظریههاي علمی خواهد داشت و فرآیند انقلاب علمی، در نتیجه تغییرات ناگهانی این پارادایمها- که ناشی از کاستی شدید این پاردایمها در حل مسائل علمی جدید است- صورت میپذیرد و نتیجه آن، تحول نظریههاي علمی در شاخه مورد نظر است.
علم اقتصاد نیز همانند سایر علوم انسانی، متأثر از پارادایم هایی است که در نتیجه فعالیتهاي علمی دانشمندان این علم، در طی قرون متمادي انسجام یافته است. همانند سایر علوم انسانی، علم اقتصاد نیز میتواند در یک زمان از پارادایمهاي متعددي برخوردار باشد که نتیجه آن به وجود آمدن مکاتب مختلف علمی در این شاخه است. این پارادایمها، در آموزش و پژوهش علم اقتصاد تحت مکاتب مورد نظر به صورت صریح یا ضمنی، به دانشمندان آن شاخه منتقل شده، بهصورت مبانی فکري و نظري آنها براي حل مسائل علمی اقتصادي در میآید.
آموزش و پژوهش علم اقتصاد در ایران، براساس مبانی فکري اقتصادي غربی - نئوکلاسیک - صورت میگیرد که حاصل آن، کاستی در حل مشکلات اقتصادي کشور و سیاستگذاري هاي اقتصادي ناکاراست. اشکال اصلی در این زمینه، عدم وجود پارادایم هاي بومی در علم اقتصاد ایران است که ضرورت توجه بیشتر متفکران و دانشمندان این علم را متذکر میشود. در پایان این مقاله، راهکارهایی جهت تکوین و توسعه پارادایمهاي اقتصاد بومی ارائه شده است.
.1 مقدمه
فلسفه علم در قرن بیستم دوران پرباري را همگام با سایر علوم پشت سر گذاشته است. در این قرن ابتدا اثباتگرایان منطقی و سپس ابطال گرایان به رهبري پوپر به ارائه نظریات خود در مورد پیشرفت علوم پرداختند. طبق دیدگاه آنان پیشرفت علم به صورت انباشتی و تدریجی است؛ به عبارت دیگر، دانشمندان علم را بر پایه دستاوردهاي اخلاف خود بنا نهادهاند و پیشرفت آن را همان رشد مداوم معرفت ما از جهان میدانستند.
پس از آن یک دیدگاه پارادایم محور توسط کوهن، یکی از معروفترین فیلسوفان علم قرن بیستم، در فلسفه علم بنا نهاده شد. دیدگاه کوهن را میتوان همراه با برنامههاي پژوهشی لاکاتوش، دیگر فیلسوف معروف فلسفه علم در قرن بیستم، جزو دسته ساختارگرایان به شمار آورد. این دسته از فیلسوفان علم، تکوین علم را بر مبناي قبولچنی یک ساختار میدانستند که ن ساختاري در این مقاله، پارادایم نامیده خواهد شد.
تبیین استقراگرایان و ابطال گرایان از علم بسیار متفرق و تکه تکه است و پیچیدگی نظریههاي عمده علمی را به حساب نمیآورد. بررسی تاریخی روشن میسازد که تکامل و پیشرفت علوم عمده حاکی از وجود ساختاري است که در آن ساختار، نوعی ارتباط و پیوستگی بین نظریههاي یک حوزه از علم به وجود میجزیرهآید؛ بنابر این نظریهها مانند هایی جدا از یکدیگر نیستند که هر کدام برحسب اتفاق توسط فردي به وجود آید، بلکه توسعه یک نظریه، ارتباط تنگاتنگی با نظریههاي پیش از خود دارد.
تشریح نوع ساختار و چگونگی ارتباط بین نظریهها در آن ساختار توسط کوهن - در قالب ساختارهاي پارادایم محور - و لاکاتوش - در قالب روش شناسی برنامههاي پژوهش علمی - بررسی و نظریهپردازي شد. ساختارگرایان، از جمله کوهن، به نقش ساختارها در تولید علم معتقدند و تاریخ علم را تاریخ دورههایی میدانند که از همکاملاً گسسته هستند.