بخشی از مقاله

چکیده

هدف از انجام این پژوهش بررسی طبقه بندی هدف های تربیتی در حیطه های یادگیری با نگاه برمعرفی وتاکید برحیطه چهارم یعنی حیطه کوششی می باشد. پس از بررسی کتب ومقالات مختلف درباره طبقه بندی هدف های تربیتی این مهم بدست آمد که در اکثریت کتب و مقالات به سه حیطه توجه وتاکید شده است و از حیطه چهارم صحبتی نشده است و با گسترش دامنه مطالعات خود تنها یک کتاب و یک مقاله لاتین درباره حیطه کوششی مطالبی گرداوری ومعرفی شده بود ومنابع بسیاراندک درخصوص این حیطه وجود دارد. وبا توجه به اینکه قدمت کاربردی این حیطه به قرن های هجدهم ونوزدهم باز می گردد و بسیاری از افراد از این حیطه بی اطلاع هستند و برایشان علامت تعجب وجود دارد لازم دیدم که به معرفی این حیطه بپردازم. که سه حیطه دیگر را نیز دربردارد. می توان احتمال داد توجه و تاکید بر این حیطه درکنار سه حیطه دیگریک کار مثبت و ایده ال در عرصه پیش دبستان ودبستان پای ریزی می شود که اثرات آن از ثمرات وبهره گیری های صحیح کودکان در جامعه وبه خصوص آموزش وپرورش می گردد.

مقدمه

موضوع هدف ، یکی از بحث انگیزترین و مهم ترین موضوعاتی است که در سطوح و زمینه های مختلف آموزش وپرورش از آن گفتگو می شود ؛ زیرا اهمیت هدف در این است که ، مبنا و اساس کلیه فعالیت های آموزشی وپرورشی قرار می گیرد. در سطح جهانی نیز در نیمه ی دوم قرن بیستم بحث های گسترده ای در این زمینه انجام شده والگوها و نظرات گوناگونی در مورد نحوه ی تبیین ، توجیه و طبقه بندی هدف ها ارائه شده است. - صفوی- - 1370 انسان همیشه در حال یادگرفتن است.از لحظه ی تولد تا دم مرگ ، ما یاد می گیریم لبخند بزنیم،راه بریم،بخوانیم و بنویسیم. ما براساس تجربه شخصی ،آمایش وخطا، سرمشق ، مشاهده ، تنبیه وتشویق، گوش دادن و دیدن و لمس کردن یاد می گیریم.گاهی یادگیری ما براساس آموزش است.

گروهی از روانشناسان و علمای تربیتی برای سهولت عمل و به منظور این که کار برنامه ریزی، آموختن، ارزشیابی برنامهها و فعالیتهای آموزشی و پرورشی بطور اصولی انجام شود، آموختهها و تغییراتی را که در اثر تعلیم و تربیت در افراد ایجاد میشود و بطور کلی نتایج حاصل از آن را در سه حیطه شناختی، عاطفی و روانی - حرکتی تقسیم کردهاند. آگاهی از این سه حیطه و تقسیمات مربوط به آنها معلمان را متوجه این امر میسازد که هنگام تعیین هدفها و فعالیتهای یادگیری برای دانش آموزان، تنها به جنبههای سطحی وکم اهمیت درسها اکتفا نکنند، بلکه به اثرات عمیقتر و با ارزشتر آموزشهایی که به آنها میدهند، نیز توجه داشته باشند.

به کمک طبقه بندی ها برنامه ریزان درسی می توانند هدف ها را مشخص نمایند وتجارب یادگیری وتدابیر ارزشیابی را طرح ریزی کنند. هم چنین مربیان می توانند هدف های خود را بررسی کنند واگر کلیه هدفها فقط در یک طبقه جای می گیرند هدفهایی از طبقات دیگر را هم جز هدف های خود قرار دهند.در ضمن با استفاده از طبقه بندی ها اصطلاحات با دقت بیشتر وآنگونه که همه ی دست اندرکاران در مورد آنها توافق داشته باشند به کار برده می شوند. به کمک طبقه بندی ها می توان نتیجه گیری کرد که چه نوع توانایی یاد گرفته شده است

با وجود اینکه " حیطه کوششی " جدیدترین حیطه ای است که در دهه ی1980 در مباحث ومحافل تربیتی مطرح گشته است ، قدمت کاربردی آن به قرن های هجدهم و نوزدهم باز می گردد. در آن دوران ، این اصطلاح توسط روانشناسان آلمانی و اسکاتلندی برای توصیف قوای سه گانه ذهنی؛ "شناخت، احساس وکوشش" به کار رفت. تصور اولیه از این واژه با فلسفه قرابت بیشتری داشت تا با روان شناس ی. از نظر تاریخی ، هنگامی که تفکر روان شناختی آمریکایی ، ابتدا تحت تاثیر روان شناسی جدید" ویلیام جیمز" و بعدها در مسیر رفتارگرایی " اسکینر" و دیگران قرار گرفت، نظام طبقه بندی سه گانه ی پیشین - شناخت، احساس و کوشش - از میان رفت. امروز هم عده ی قلیلی از روانشناسان نسبت به این اصطلاح بصیرت دارند.

روش پژوهش

این مقاله با روش مروری-تحلیلی استکه در آن از اسنادمکتوب وغیر مکتوب استفاده شده است.

یادگیری فرایند تغییر نسبتا پایداردر توان رفتاری فرد براثر تجربه می باشد. و هدف از آموزش کمک به یادگیری در دانش آموزان و دانشجویان است.اما یادگیری، موضوع مشخص و واحدی نیست، بلکه تقریبا همه ی فعالیت هایی که ما در طول زندگی انجام می دهیم از تجارب یادگیری سرچشمه می گیرند. هدف آموزشی یادگیری است.پس به همان نسبت که یادگیری ها متنوع هستند، هدف های آموزشی هم گوناگون اند.وجود هدف های متعدد آموزشی در سطوح مختلف تحصیلی ، نیاز به نوعی سازمان و نظم و تربیت دارد.طبقه بندی های هدف های آموزشی به همین منظور تهیه شده اند.

طبقه بندی هدف های تربیتی توانسته است فعالیت های پیچیده ی یادگیری را به روشنی تقسیم بندی و تفکیک کند . تعداد سطوح و طبقاتی که بلوم در زمینه یادگیری ارائه می دهد اندک وسازمان یافته است. مزیت دیگر این طبقه بندی آن است که وی مطالب را با بیانی آشنا برای معلمان توضیح می دهد.طبقه بندی هدف های تربیتی که پایه واساس سایر طبقه بندی ها قرار گرفت ، چهار اصل را شامل می شود:

-1 اصل روش: طبق این اصل ، طبقه بندی هدف های تربیتی باید با روش هایی که معلمان برای بیان هدف ها به کار می برند، سازگاری داشته باشد.یعنی روشی دور از ذهن و غیرعملی نباشد.

-2 اصل روانشناسی: مبحث طبقه بندی هدف ها باید با اصول شناخته شده روانشناسی مطابقت داشته باشد.      

 -3 اصل منطق: در  طبقه  بندی  هدف  های  تربیتی  باید    اصل  منطق  در  نظر  گرفته  شودوبین  طبقات  ،  ارتباط    نامتناقص  برقرار  باشد.

-4 اصل بی طرفی: سلسله مراتب هدف ها وسطوح یادگیری نباید نماینده سلسله مراتب ارزش ها باشد، یعنی هر نوع هدفی باید نسبتا بی طرفانه تعیین شود. افزون براصول مذکور، طبقه بندی بلوم از نظر ساخت نیز از یک اصل پیروی می کند؛ " اصل آسان به مشکل"

طبقه بندی بلوم شامل دو حیطه می شود: شناختی و عاطفی. پایه گذاراران این دو حیطه ظاهرا به حیطه روانی - حرکتی علاقه ای نشان نداده اند و دلیل آن را اینطور عنوان می کنند که در مدارس ، زمینه ی تجربی کافی برای حیطه ی روانی - حرکتی ، در حدی که بتوان آن تکمیل کرد، وجود ندارد. اما به طوری که بعدا خواهد آمد ، افراد دیگری در حیطه روانی - حرکتی تقسیم بندی هایی انجام داده اند. بدیهی است که تقسیم بندی و جدا کردن حیطه ها ، جنبه ی قرار دادی دارد وبه منظور سهولت در امور آموزشی انجام گرفته است.

الف - حیطه شناختی:

-1 افکار، عقاید، تفکرات و آموختههای ذهنی انسان در حوزه شناختی جای دارند و از عمق، گستردگی و درجات متفاوتی برخوردار هستند.

-2 آموزشها در حیطه شناختی باعث پیدایش تواناییها و مهارتهای ذهنی در انسان میشود و او میتواند به یاد آوری مطالب و بازشناسی آموختههای قبلی خود بپردازد.

-3 یادگیری درحیطه شناختی از مسایل بسیار ساده و ابتدایی شروع میشود و بتدریج به سوی سطوح مشکل و مراحل پیچیدهتر پیش میرود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید