بخشی از مقاله
چکیده :
مقوله طراحی معماري به عنوان یکی از مهمترین محور تعلیمات آموزش معماري در اکثر مراکز آموزشی دنیا مطرح میباشداهمیت این،به خاطر ایجاد ارتباط مابین مباحث تئوري از یک سو، وفعالیتهاي اجرایی و در طراحی از سوي دیگر است.براي بررسی این امر درموضوعات معماري مقوله درك فضا مطرح میشود ،بنا از لحاظ معماري داراي دو وجه است : - 1 وجه بیرونی -2 وجه درونی.انسان با حرکت دریک بازه زمانی و در داخل آن ، فضا را درك می کند...که هدف این تحقیق، پرداختن به وجه درونی آن است.بنابه تعریف دقیق-تري که امروزه می توان از معماري داشت ، این است که فضاي داخلی آن چگونه منظور شده است .
معماري خوب معماري است که داراي فضاي داخلی باشد و انسان را جذب کند ، اوراتربیت کند و اورا به لحاظ معنوي رام کند ، معماري بد معماري است که فضاي داخلی آن انسان را ناراحت کند و اورا گریزان سازد این تجربه فضایی با حرکت درفضا بدست می آید ،مسئله مهمتري که لازم است روشن شود ، این است که آنچه فضا ندارد معماري نیست .
لذا دراین تحقیق با بررسی و تحلیل و مقایسه نظریه هاي زوي – کوارونی – گیدئین و شولتز با تاکید بر روش و تبیین معماري انسانگرا بطور مشخص با معیارمرزبندي آن بین دو گروه یعنی اشیاء مجسمه وار-و فضاي معماري تاکید شده است .وبراي نیل به این نتیجه که ساخته بشر می تواند برخود بشربعنوان قرارگاههاي رفتاري او موثر بوده و باید تمامی ابعاد و حالات روحی ، روانی و رفتاري اودرکیفیت زندگی درنظرگرفته شود .
مقدمه
براي شناخت ظریف ترین و مهم ترین ذخیره هاي ناخودآگاهی وجود انسان ، به منظور رسیدن به اصول معماري ماندگار ، باید میان روانشناسی ، جامعه شناسی و معماري ارتباط نزدیکی برقرار شود . معماري ، رشته اي است که لازم است با بسیاري از تخصص هاي دیگر ، ارتباط و هماهنگی داشته باشد ، چرا که از این علوم ، جدا نیست . براي اینکه یک اثر معماري ، درماوراي محدوده زمانی قرارگیرد و راه به بی زمانی برد ، باید ابعاد وجودي انسان و بسیاري از بعدهاي پنهان او به وسیله معمار شناخته شوند .
گرچه بدست آوردن یک مدل انسانی براي پاسخ گویی به مجموعه نیازهاي مختلف یک انسان درعرصه خصوصی و فردي و مجموعه نیازهاي او در عرصه عمومی و اجتماعی ، وظیفه یک معمار است ؛اما معمار باید بیش از همه براي برآورده ساختن نیازهاي انسانی که هدف از خلق فضاست ، از دستاوردهاي روان شناسان و جامعه شناسان به منظوربررسی انسان و شناخت ابعاد مختلف وجودي او بهره برد تا بدین وسیله نیازها و کمبودهاي اورا دراین زمینه برطرف سازد، به طور حتم ، یک اثر معماري ، محصول تلاش معمار است ؛ ولی این اثر ، تنها نتیجه مدل انسانی شخصی یک فرد نیست ، اثر ماندگار ، نتیجه تولید اندیشه به وسیله مجموعه « انسان ها و یا درانسان جمعی«است
بدنه تحقیق
سابقه حضور واژه فضاي معماري درحالت کلی آن به زمان جنگ جهانی اول دراروپا می رسد که ازآن معمولا" براي توصیف کمی یک مکان بهره می گرفتند مانند فضاي بزرگ ، فضاي کوچک ، فضاي حجیم ....درآن زمان واژه حجم و توده کاربردي رایج تر داشته است . حجم داراي تعریفی هندسی بود که ازحرکت سطح درطول یک محور بدست می آید . کاربرد دیگر حجم ، شکل بنا از بیرون درحالت سه بعدي آن بوده است . مجموعه اي از احجام نیز می توانسته اند تعریف کننده شکلی بنا از بیرون باشند.
بنابه تعریف کوارونی از فضا می توان مثلثی را ترسیم نمود که درهر کدام از رئوس آن انسان ، فضا ، و مقیاس قرار می گیرند :
نمودار شماره- - 1 تعریف کوارونی از فضا -
بنابرنظر او ، انسان اگر درداخل یک فضا به مقیاس اتاق قرارگیرد به آن فضاي معماري می توان گفت و اگردر یک میدان شهري قراربگیرد به آن فضاي شهري گفته می شود : بنابراین رابطه سه تایی بالا در تعریف فضا و مقیاس آن نقش اساسی دارد.
عامل دیگري که نقش اساسی دردرك فضا و تغییرات روي دهنده درآن دارد زمان می باشد . دراین حالت می توان نموداري چهارتایی داشت که درهرکدام از رئوس آن افزون بر سه عنصر یاد شده زمان نیز جاي می گیرد :
نمودار شماره - 2- تعریف کوارونی با اضافه نمودن مقیاس -
انسان و عامل زمان باعث پدید آوردن تجربیات گوناگون وحس هاي متفاوت دریک فضا می شود. کوارونی مثال جالبی از یک اتاق ساده را براي این موضوع می آورد . اتاقی را با میزو صندلی و انسان درنظرگرفته و با تغییر جاي هرکدام ازاین اشیاءحس فضایی مختلف را بیان می دارد .
تغییرات می تواند این گونه صورت گیرد :
-1 تغییر درشکل ، اندازه و موقعیت اشیاء
-2 تغییر در جا ، شکل و اندازه - اجزاي سطوح عمودي - مانند درو پنجره .
-3 تغییر در سطوح عمودي و افقی
-4 تغییر در حجم کل