بخشی از مقاله
چكيده
اين كه آيا قرآن به عنوان مهمترين منبع معرفتي اسلامي، ظرفيت و قابليت لازم براي برداشتهاي علمي را دارد يا نه؛ و آيا با بهكارگيري روش صحيح فهم علمي از آن، ميتوان به كشف حقيقت انساني پرداخته و قوانين علمي - روانشناختي - را استخراج كرد؛ و اين كه متون اسلامي، به خصوص قرآن، از چه ويژگيهاي معرفتشناختي برخوردار است و بر اساس اين ويژگيها روش فهم علمي از آن چگونه بايد باشد،جستار اين پژوهش بوده است.
ازاينرو، با به كارگيري روش تحقيق توصيفي تحليلي، به اين نتيجه رهنمون شديم كه قرآن كريم با دارا بودن ويژگيهاي خاصي چون واقعگرايي و واقعنمايي، لايهمنديهاي معنايي تا سطوح فهم تخصصي، گزارههاي مبتني بر بنيانهاي علمي - به ويژه قوانين حاكم بر انسان - ، فهم و تبيين پذيري، جهانشمولي و جامعيت علمي و معرفتي، در يك نظام يكپارچه معرفتشناختي بهاضافة احاديث معتبر، ميتواند ظرفيت و قابليت لازم براي كشف و تبيين حقايق علمي و قوانين روانشناختي را به نحو احسن داشته باشد. ظرفيتشناسي قرآن با چنين ويژگيهاي منحصربهفردي، مبناي روششناسي فهم و روشهاي برداشت علمي از آن ميباشد.
مقدمه
در علوم انساني اسلامي، راههاي شناختمنحصر در حس و تجربه نبوده و اساساً منابع معرفتي و راههاي شناخت از فراخي دامنه برخوردارند - مصباح يزدي، ١٣٩١؛ شريفي، ١٣٩٣: ٥٤؛ فرمهيني فراهاني، ١٣٩٣: ٥٠٨ - . اساس تفكر اسلامي، كتاب و سنت است. همچنان كه در اديان توحيدي متون ديني نقش اساسي و محوري در شكلدهي معرفت ديني دارند، در اسلام نيز اين متون - قرآن و حديث - از اصليترين منبع معرفت ديني به شمار ميروند.
از آن جا كه هويت اصلي علم ديني را وحي و علوم وحياني و قلب تپندة آن را قرآن تشكيل ميدهد، تا متون وحياني و قرآن كريم مرجعيت و حاكميت علمي نداشته باشد ما علوم انساني اسلامي كه شاكله آن را علم ديني تشكيل ميدهد نخواهيم داشت. بنابراين بايد ديد كه اساساً قرآن چه جايگاه و ظرفيتهايي در علم ديني و علوم انساني اسلامي دارد كه بتوانيم آن را مبناي معرفتشناسي و روششناختي قرار داده و طبق ويژگيهاي خاص آن، روشهاي فهم و برداشت علمي متناسبي از آن را بنيان نهاد. احاديث فراواني از نبي مكرم اسلام و اهلبيت طاهرينش آن راسخان در علم روايت شده است كه بر مرجعيت قرآن كريم در نظام معرفتي و حيات انسان تأكيد ميكنند؛ براي مثال اميرالمؤمنين علي در نهج البلاغه در وصف قرآن كريم ميفرمايد:
بدانيد كه در قرآن علم آينده و حديث روزگاران گذشته است؛ شفادهندة دردهاى شما و ساماندهندة امور ]فردى و اجتماعى[ شماست
بهرهگيري از قرآن كريم به عنوان اصليترين منبع معرفت اسلامي در تحول علوم انساني، يكي از محورهاي اصلي نظريهپردازان و انديشهورزان علوم انساني اسلامي بوده است و هريك به نوعي كوشيدهاند چگونگي استفاده از قرآن كريم را در اين عرصه عرضه كنند؛ تا جايي كه امروزه از آن با تعبير »علوم انساني قرآنبنيان« ياد ميشود
دكترين علوم انساني قرآنبنيان برگرفته از ديدگاه مقام معظم رهبري است. تا مبنا و روش معرفتي علوم انساني متناسب با متون اسلامي اصلاح نشود، نميتوان در آن تحولي ايجاد كرد. وقتي گفته ميشود علوم انساني قرآنبنيان، يعني متنمحور و وحيمحور است كه علم و معرفت با فهم روشمند آن به دست ميآيد.
چه نگاه حداكثري به استخراج علم ديني از جمله علم روانشناسي اسلامي از قرآن و حديث داشته باشيم و چه نگاه جزءنگر كه هر كدام از آن دو طيف وسيعي از انديشمندان و محققين را به خود اختصاص دادهاند، به هر حال اصل اين امر يعني بهرهگيري از متون اسلامي و بهويژه قرآن كريم در علوم ديني، بهويژه علوم انساني اسلامي، يك ركن شناخته ميشود.
هرچند كه به اصل مرجعيت قرآن كريم در اين عرصه پرداخته شده و در لابهلاي مباحث به برخي از ظرفيتها و ويژگيهاي اين منبع غني معرفتي نيز اشاره شده است، اما ظرفيتشناسي و تبيين قابليتهاي معرفتشناختي و روششناختي قرآن كريم در فهم و برداشت علمي از آن در علوم انساني اسلامي، به صورت شايسته و بايسته و در تحقيقي تخصصي، بررسي و تحليل نشده است.
بنيان نهادن روشهاي فهم و اجتهاد علمي از متون اسلامي، نياز به مباني و اصول موضوعه معرفتشناختيِ مبتني بر زواياي دقيق منابع معرفتي در اين عرصه دارد كه با انجام اينگونه پژوهشها تحقق مييابد. براي نمونه، توسعة روش چندمرحلهاي و سلسلهمراتبي از فهم عمومي تا فهم تخصصي و پيشرفته، براي تبيين و كشف و استخراج قوانين علمي از متن، بر اين ظرفيت معرفتشناختي قرآن و متون اسلامي مبتني است كه بدانيم گزارههاي نموديافتة تجويزي و تشريعي، داراي زيرساختهاي علمي و تكويني انسانشناختي و روانشناختي است كه در لايههاي زيرين معنايي الفاظ آيات و روايات قرار دارد.
ازاينرو، ميبينيم مبنا و نحوة نگرش ما نسبت به نوع متن، در اتخاذ روش فهم و نوع بهكارگيري قواعد و فنون تأثير ميگذارد. هر سندي كه در علوم انساني، از جمله روانشناسي استفاده ميشود، طبعاً يك روش فهم و تحليل در آن مطرح است. در فهم متن قرآني نيز اين بحث مطرح است كه چگونه بايد آن را بفهميم و از طريق آن به تبيين علمي برسيم؟