بخشی از مقاله

چکیده

عرفان و صلح چه نسبتی دارند؟ آیا آموزه های عرفان اسلامی صرفا به کار خلوت نشینی می آید؟ آیا معارف عرفانی برای انسان خسته از خشونت و جدال سخنی برای گفتن دارد؟ آیا تجربه های زیسته عارفان مسلمان می تواند به ایجاد صلح و آرامش بین انسان ها و جوامع مدد رسانند؟ آیا می توان با بیان و ترویج و تبیین اندیشه های عرفانی ، ظرفیت های صلح بین پیروان ادیان را ایجاد و تحقق بخشید؟ کدام آموزه های عرفان اسلامی می تواند به رواج صلح در بین انسانها فارغ از رنگ و نژاد و ملیت و مذهب مساعدت نماید؟

جنبش نظری و اجتماعی و عملی تصوف و عرفان در تاریخ جوامع اسلامی به طور عمومی کارکرد مثبت و قابل اعتنایی در زمینه ایجاد صلح داشته است. آموزه های اساسی معرفتی و عملی عرفان و تصوف اسلامی نظیر ، خطا بخشی و خطا پوشی ، مدارا ، صبر ، شفقت بر خلق ، تحمل رنج ها به منزله ریاضت ، حسن خلق و خوی ، کلام آراسته ، ادب ، مسالمت جویی و آشتی طلبی موجب ایجاد صلح بین اقوام و ملل هستند.

بنابر این دستگاه عرفان نظری و دستگاه عرفان عملی دارای ظرفیت های صلح آفرین است. برکت تصوف و عرفان اسلامی ، برکت بخش و حرکت آفرین معنوی است و با اعطای بینش و بصیرت معنوی به انسان ها ، آنان را از مجادلات هفتاد و دو ملتی نجات می بخشد و بر منهج و سیره محمدی که مبتنی بر "انک لعلی خلق عظیم " است قویم نگاه می دارد و صلح حسنی را دامن می زند.عرفان مروج آموزه انسان دوستی است و از لوازم اساسی این انسان دوستی ، ترویج صلح و مدارا و شفقت بر انسانها است.معارف و شیوه ها و راهکارهای عرفان و تصوف اسلامی در تاریخ و ادبیات و مکتوبات عرفا نهان است و نیاز به طرح و بررسی مجدد دارد.

مقدمه

عصر حاضر شاهد ستیزه های فکری و برخوردهای عنیف بین پیروان مذاهب و ادیان و مکاتب مختلف است.در دوران ما ، گروه های مختلفی پدید آمده اند که به نام دین ، برای آن و به اصطلاح از سر غیرت دینی با پیروان سایر مکاتب و مذاهب سر ستیز داشته اند.گروه های افراطی در نقاط مختلف عالم شکل گرفته و هر یک به سودا و تمنای دین متبوع خود زشت ترین اعمال و خشونت بارترین رفتارها را نسبت به پیروان سایر مکاتب و مذاهب و فرقه ها انجام می دهند.

آنان جامه قداست بر ردای خشونت می پوشانند و کوته اندیشی و قشریت گرایی خود را در زرورق حفظ دین پوشانیده و چون تحفه ای به سرزمین اندیشه ها و دل های خام اندیشان عرضه می نمایند.اینان دکان تزویر خویش را با کالاهای تجزم و تقشر و ستیزه گری و جاه طلبی و عنادورزی و لجاج و انواع رذایل مشحون نموده اند اما پرده ای از حب دین و خدمت به خداوند و دغدغه سعادت و فلاح مردمان بر آن کشیده اند تا دوغ از دوشاب مشخص نباشد و لذا مشتریان را فریب می دهند و دام حقه باز می کننند.

ساده دلان و خام اندیشان بازار دین بازیچه اینان شده و کالای مجعول خشونت طلبی دینی را به جای محصول زیبای معنویت ابتاع می نمایند.این جماعت هنگامی که کیسه انبوه از حقه خریداری شده را می گشایند رنج خویش ضایع و لقمه خوردن از آن را حرام می یابند.گاهی هم ساده دلان این بازار بر سرسفره این طعام فاسد می ننشینند و دل و دماغ ایشان مسموم می شود و این زهر در جانشان اثر می کند و نتایج فاجعه باری در پی خواهد داشت.

چاره چیست و چگونه می توان انسان ها را در عموم مذاهب از این بازارمکاره دور و به مقصد و مقصود اعلای ادیان سوق داد.به نظر می رسد که عرفان - در فرهنگ اسلامی :تصوف - این گرامی میراث کهن و سرمایه گرانسنگ جوامع بشری در طول تاریخ نشان داده است که می تواند انسان ها را از منهج ناصواب دور و آنان را به سرچشمه حیات طیبه و معنویت والا نزدیک نماید.

این مقاله عهده دار بیان کارکرد و نقش عرفان در ایجاد فضای صلح بین پیروان ادیان است. دستگاه و نظام اعتقادات نظری و دستگاه آموزه های اخلاقی و عملی عرفان دارای ظرفیت های صلح آفرین است.به تعبیر بهتر و دقیق تر بر سر سفره عرفان ، همگان آنقدر اغذیه و اشربه شور و نشاط آفرین می یابند که دل و دماغ و هوش و جانشان چنان مست آن حقایق زیبا می شود و دیگر مجالی برای گسستن های روحی بین انسان ها و شکستن جام دین و کاسه مذهب دیگری باقی نمی ماند.

همچنین تاکید اساسی و هیجان آفرین عرفان بر آموزه های انسان دوستی ، کرامت ذاتی انسان ، لزوم در نظر گرفتن قاطبه آدمیان به مثابه عیال ، تاکید بر حفظ حرمت انسانها و ده ها آموزه دیگر نظیر دیگری پذیری و نه دیگری ستیزی و ...زمینه ساز آشتی بین مذاهب و ادیان است.

مساله این است : زیستن مسالمت آمیز یا خصمانه پیروان ادیان با یکدیگر. بدون تردید عصر حاضر به دلایل و علل مختلف شاهد بروز ستیزه گری بین پیروان ادیان و شنیده شدن ندای تفرقه از سوی آنان است بانگ بلند تکفیر به علل ذیل بر مناره های ماذن افراطیون شنیده می شود:

-1 جهل انسان ها نسبت به آموزه ها، اعمال، حقوق و ارزش های سایرین - الناس اعداما جهلوا -

-2 تعصبات کورکورانه نسبت به عقاید و باورهای خود - حب الشی یعمی و یعیم -

-3 اختلافات پاره ای از عالمان و فقیهان که به تعبیر علاء الدوله سمنانی ناشی از غلبه هوای نفس است.

-4 نزاع بر سر الفاظ و غفلت از معانی و حقایق آموزه های دینی - اختلافات خلق از نام افتاد. -

-5 تفاوت منظرهای پیروان ادیان و عدم توجه به این تفاوت ها - از نظرگه گفتشان شد مختلف، آن یکی دالش لقب داد آن الف - .

-6 فرقه گرایی و فرقه سازی، دین بازی و دین سازی.

-7 تلقی از دین به مثابه امری تشخص بخش، هویت ساز و تعرف آفرین.

-8 درک و دریافت ایدئولوژیک از دین و تبدیل آن به ابزاری برای ستیز و اعمال خشونت نسبت به غیر همکیشان.

-9 توسل به تکفیر به عوض تعقق و گفت و گو و در نتیجه فاصله گرفتن از پیام و روح دین.

-10 تلقی از دین به مثابه کالای مورد تملک و نه امری دارای سیالیت و تحول مدام.

-11 بیماری خودمداری دینی یا اختلال خودخواهی مذهبی.

-12 تداوم تفکر خوارجی و تلقی "نومینالیستی" از دین و عظمت از معنای "ایمان".

-13 تبدیل دین از امری "پویا" و "دینامیک" به امری "استاتیک" یا "ایستا"

-14 قشری گری و اشتغال به شکل و ظاهر به عوض توجه به معنا و بطن دین

اما" چه کسی جواز کشتن را از دست انسان خواهد گرفت ؟" - گاتری ، . - 472 : 1378 چاره این افراطی گری و خشنوت ورزی به نام دین و برای آن چیست ؟ آیا عرفان اسلامی دارای مولفه ها ، آموزه ها و تعالیمی هست که به کار ایجاد صلح آیند؟ آیا معارف عرفانی برای انسان خسته از خشونت در دنیای همروزگار سخنی برای گفتن و پیامی برای عرضه دارد؟ آیا بیان و ترویج اندیشه های عرفانی می تواند به تحقق صلح بین پیروان ادیان و مذاهب مساعدت نماید؟

اگر به آموزه های دینی از سه منظر: الف - کلامی ب - فقهی ج - عرفانی - اخلاقی نگریسته شود به نظر می رسد که با توجه به ساختار دستگاه اعتقادات نظری و آموزه ها و احکام عملی تصوف و عرفان؛ پیشینه تاریخی عرفان، شاخص ها و الگوها و نمایندگان نهضت تصوف، متون، آثار و ادبیات صوفیه ابعاد زیبایی شناختی و هنری عرفان می توانند "برون شو و راه چاره ای" برای ممانعت از افراطی گری و ایجاد صلح ارایه نمایند یا لااقل فرضیه این نوشتار بر این ادعا مبتنی است.

اما ابتدا لازم است به این موضوع پرداخته شود که تصوف چیست؟ به تعبیر پاره ای عرفان شناسان ، تصوف، "تجربه اصیل دینی" در جهان اسلام است.

تصوف پردازان جهان اسلام ، عرفان و تصوف را "راحت رسانیدن به خلق و کم آزار بودن " معرفی نموده اند

در واقع تصوف اخلاق است . ابوالحسین نوری از عرفای مشهور بیان می نماید که " تصوف آزادی است و جوانمردی و ترک تکلیف و سخاوت "

همچنین در تعریف تصوف گفته شده " اخلاقی کریم که از کریمی در زمانی کریم بر مردمانی کریم ظاهر می شود

به نظر مشایخ صوفیه این گوهر حیات بخش سنت اسلامی هر کجا شکوفا گردد آرمان های اخلاقی و معنوی مخصوص اسلام جان می گیرد.

تصوف به شدت با تعبیر "احسان" پیوند خورده است و آن هم ناظر به "اخلاص" ، "عشق" ، "فضیلت" و "کمال" است.

به نظر می رسد که آموزه های عرفانی و صوفیانه به لحاظ برخورداری از ظرفیتهای بالای معنوی، در طول تاریخ توانسته و می تواند منشاء همزیستی مسالمت آمیز بین پیروان مذاهب و ادیان مختلف گردد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید