بخشی از مقاله

چکیده

امروزه عشایر کوچنده با مشکلات بیشتری نسبت به گذشته رو به رو هستند. از بین رفتن مراتع و ایلراه ها از یک سو و عدم دسترسی به علم و فناوری مناسب از سوی دیگر، ادامه زندگی عشایری را با مخاطرات فراوانی روبرو ساخته است. مقاله حاضر با هدف بررسی و تحلیل اسکان عشایر و مقایسه دیدگاه ها و نظرات مختلف در ارتباط با آن نوشته شده است. واقعیت این است که امروزه اسکان عشایر شاید مهمترین بحثی است که درباره این جامعه در سطح کشور مطرح میباشد. در مجموع دو دیدگاه متفاوت درباره اسکان و آینده جامعه عشایری در بین صاحبنظران و متولیان امور عشایر کشور وجود دارد.

گروهی معتقد به زندگی یکجانشینی و اسکان عشایر هستند و گروهی دیگر بر ادامه زندگی کوچروی به عنوان یک شیوه زندگی و سازگار با مناطق خشک و نیمه خشک تاکید دارند که کارآیی خود را در طی قرون، اثبات نموده است. با توجه هدف طرح اسکان عشایر در تغییر ساختار تولیدی و معیشتی خانوارهای عشایری، عشایر در مناطق مختلف با مشکلاتی مانند کمبود مراتع، کمبود منبع درآمد پایدار و پایین بودن کیفیت اراضی کشاورزی به منظور پیشرفت و توسعه زندگی خود بروبرو میباشند.

با توجه به مرور کارهای انجام شده در زمینه اسکان عشایر میتوان نتیجه گرفت که اسکان عشایر می تواند مورد پذیرش بیشتری از سوی خانوارهای عشایری قرار گیرد، اما در عین حال به منظور تقلیل مشکلات ناشی از اسکان و ایجاد زمینه مساعد به منظور بهبود وضعیت معیشت و زندگی خانوارهای عشایری اسکان یافته، نیاز به همکاری و مشارکت همه جانبه عشایر به همراه سازمانهای ذیربط مانند سازمان امور عشایر ایران و سازمان جنگلها و مراتع کشور میباشد .

توصیه مقاله حاضر، بررسی دقیق و همه جانبه شرایط اسکان عشایر در مناطق در نظر گرفته شده به نحوی است که امکان خدماترسانی مناسب در جهت تغییر معیشت از کوچ به اسکان به عشایر اسکان یافته فراهم گردد . در عین حال، موضوع استفاده و بهرهبرداری مناسب از مراتع خلع ید شده از عشایر اسکان یافته، چالشی است که پاسخ به آن نیازمند ایجاد ساختارهای مناسب جهت معرفی شیوه بهرهبرداری پایدار از مراتع در مناطق خشک و نیمه خشک کشور است. 

مقدمه

بنای جامعه عشایری بر مرتع و دام استوار است و همه چیز در این جوامع، تحت تاثیر مرتع و دام میباشد برای مثال، فرهنگ نگهداری دام، تخصص در امور دامی، عشق و علاقه به دام، اصطلاحات دامداری، شیوههای کوچ، تغذیه دامها در کوچ، ساخت سنتی اجتماعی، ردههای قدرت، جنگها، درگیری و نزاع بر سر مراتع، توسعه مرتع، نیاز به قدرت در حفظ و نگهداری مراتع، شیوههای بهرهگیری از مراتع و آداب و رسوم فرهنگی مرتبط با آن، همه نشأت گرفته از مرتع و دام میباشد .[1]

ایلات و عشایر ایران طی قرون متمادی بر اساس شیوه زندگی کوچنشینی و چادرنشینی، هر ساله بین مناطق سردسیری و گرمسیری ایل خود در حرکت بودند و به صورت خانهبدوش زندگی سیال و پرجنب و جوشی را دنبال میکردند . آنان به طور مکرر و همیشگی    از    ییلاق به قشلاق و بالعکس نقل مکان میکردند. آنان به    هر    منطقهای که میرسیدند، سیاهچادرهای خود را برپا میکردند و به تعلیف و چراندن دامهای خود مشغول میشدند و سپس با کاهش علوفه چراگاهها، به سوی منطقه دیگری برای به دست آوردن علوفه طبیعی حرکت میکردند.

با گذشت زمان بخشی از آنها به تدریج به صورت داوطلبانه و اختیاری از زندگی کوچنشینی دست کشیده و با اسکان در روستاها و شهرها یکجانشین شدند. مستوفی [2]    از این نوع اسکان با عنوان تختهقاپوی طبیعی یاد میکند که به مرور زمان و تغییر جریان طبیعت صورت گرفته است. وی ایلات و عشایری همچون شاهسونهای بغدادی ساوه، بیات های زرند، زندیه قم و ملایر، خلجهای قم و ساوه، چگنیهای قزوین، افشارهای ساوجبلاغ، بوربورهای ورامین، هداوندها و دیگران را جزء عشایری میداند که به شیوه تخته قاپوی طبیعی در یک جا سکونت گزیدهاند.

اما بخش دیگری از ایلات و عشایر ایران همچنان به صورت کوچنشینی روزگار خود را میگذراندند و تمایلی به اقامت و اسکان دائمی در یک منطقه نداشتند. آنان حاضر نبودند که به  آسانی زندگی چادرنشین   ی خود را ترک گفته و به صورت یکجانشین در خانههای مسکونی در روستاها و شهرها اسکان یابند. زندگی سیال ایلات و عشایر و عبور آنها از مناطق صعبالعبور و کوهستانهای سخت باعث میگردید دولت مرکزی نتواند تسلط و نظارت مستقیم و مناسبی بر آنان داشته باشد. حضور آنان در این مناطق باعث گردید تا آنان کمتر تحت نظارت ﻭ    شناسایی نیروهای اداری و نظامی دولت مرکزی همچون ارتش ﻭ    پلیس قرار بگیرند.

به همین دلیل، همواره بحث اسکان عشایر، از زمان پهلوی اول، به دلایل سیاسی و امنیتی و در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل خدماترسانی و بالابردن سطح زندگی آنها مطرح بوده است .[3] اصولاً دولت پهلوی در زمان رضاشاه به خوبی پی برد تا زمانی که عشایر نظام کوچنشینی و حرکت از قشلاق به ییلاق را حفظ می کنند، نه از دولت مرکزی، بلکه از رهبران و خوانین خود تبعیت و اطاعت می  نمایند.

زیرا تا زمانی که خوانین و رؤسای عشایر در طی مراحل کوچ، وظایف و مسئولیتهای مهمی چون پیدا کردن مراتع، عبور دادن ایل از گذرگاههای خطرناک و دفاع از ایل و طوایف در مقابل دیگران و حل و فصل منازعات داخلی ایل را انجام میدهند، تودههای عشایر نه تنها از آنها اطاعت نمی-کنند   بلکه به هنگام لزوم از رهبران   و خوانین خود دفاع و پشتیبانی مینمایند. از سوی دیگر، از دید حکومت پهلوی، عشایر و به ویژه زندگی کوچنشینی، سمبل عقبماندگی و سنتگرایی کشور بود و با تداوم زندگی کوچنشینی عشایر، سلطه و استیلا بر آنها نیز امکان نداشت.

بنابراین، اسکان عشایر مناسبترین راهحل برای چنین مشکلاتی دانسته میشد .[4] اما در اسکان، هدف رشد و توسعه عشایر و یا کمک به تحول و ترقی کشور نبود، زیرا حکومت پهلوی هیچ گونه امکانات رفاهی چون مسکن و خوراک برای آنها فراهم نیاورد. بدیهی است که واکنش ایلات و عشایر در مقابل این جبر و فشار، واکنشی از روی ترس و اجبار بود.

اگرچه ایلات  و عشایر در مقابل اسکان اجباری مقاومت بسیار نشان دادند، اما با سقوط رضاشاه در شهریور 1320، آنان با تخریب مساکن خود بار دیگر به زندگی کوچنشینی سابق بازگشتند .[5] این موضوع تا سال 1371 ادامه داشت که در این سال، اسکان عشایر صورتی جدیتر به خود گرفت، ب  ه طوری که با شروع برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی -1378 - - 1374، با معرفی برنامههای اسکان عشایر، این موضوع در برنامههای اجرایی کشور دنبال گردید .[3]

پی بردن به پیدایش کوچ نشینی، می واند راهگشای درک زوال آن باشد، زیرا هما گونه که این نوع امرار معاش دلایلی برای شکلگیری داشته است، دلایلی هم برای از بین رفتن دارد. در هر دو صورت، انسان همواره بنا بر ضروریات خاص، ناگزیر به ایجاد دگرگونی در راه و روش زندگی خود شده است .[4] حذف خوانین و از بین رفتن ساختار ایلی، اصلاحات ارضی، و ملی شدن جنگلها و مراتع، به نوبه خود منجر به از بین رفتن مدیریت محلی و بومی حاکم بر بهرهبرداری از منابع طبیعی گردید.

از بین رفتن ایل راهها، تبدیل کاربری مراتع به اراضی زراعی، ورود دامداران غیر عشایری به مراتع و اعمال فشار بیش از حد بر مراتع، به همراه عواملی چون افزایش درآمد نفت در اقتصاد ملی، واردات مواد غذایی، توسعه شهر نشینی و افزایش فرصتهای شغلی در شهر و افزایش نسبی سطح سواد در بین عشایر، همگی زمینههای روی آوریعشایر به اسکان و مهاجرت به شهرها را فراهم کرد . [6] این وضعیت موجب گردید نظام جمهوری اسلامیایران نیز که حدود یک دهه بر حفظ نظام کوچندگی تأکید میکرد، بنابر ملاحظات زیست محیطی و با هدف محرومیتزدایی، اسکان عشایر را در دستور کار خویش قرار دهد.

از این رو، در برنامه های دوم، سوم و چهارم توسعه، اسکان در قالب طرح ساماندهی عشایر در مناطق عشایری کشور به اجرا درآمد. اسکان جامعه کوچنده به گونه درونزا و خودجوش و یا برنامهریزیشده توسط دولت با تحولاتی اساسی در مبانی فرهنگی، اجتماعی اقتصادی و زیستی زندگی عشایر همراه است. به بیان دیگر، در جریان اسکان برخی کارکردهای اساسی زندگی جامعه کوچرو تغییر مییابد.

تجارب موجود گویای آن است که پیامدهای منفی اسکان، به ویژه در پروژههای مورد حمایت دولتها، بیشتر است. ناکافی بودن منابع آب و خاک، فصلی بودن استعدادهای تولیدی و در نتیجه کاهش اشتغال و درآمد، افزایش هزینههای زندگی و مخارج خانوار، نارسایی زیرساختهای ارتباطی و خدماتی، موجب میگردند بازتاب فضایی آنها در قالب ناتوانی سکونتگاه در جذب و نگهداشت جمعیت عشایر و افزایش مهاجرتهای فصلی و دائمی به مراکز دور و نزدیک شهری و سرایت ناهنجاریهای اجتماعی-اقتصادی به سایر عرصههای زیستی، خود را نشان دهد.

شکلگیری کانونهای اسکان عشایر در قلمرو ایلی، در راستای تفکر توسعه پایدار جامعه عشایری کشور و حاصل چند دهه تلاش و کوشش برای ساماندهی فضایی عشایر است. در برنامه پنجساله اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور -72 - - 1368 اهمیت و ضرورت مطالعات همهجانبه برای توسعه پایدار جامعه عشایر و ساماندهی عشایر داوطلب برای اسکان در کانون-های جمعیتی مورد تأکید قرار گرفت .[7]

از آن تاریخ تا کنون صدها کانون سکونتی در مناطق عشایری کشور شکل گرفته است و سرمایهگذاری کلانی برای ب ه وجود آمدن این قبیل کانونهای اسکان عشایر انجام گرفته است. بررسی مسایل اساسی این کان ها میتواند تصویری از وضع موجود و نقاط قوت وضعف آنها و همچنین تحقق و یا عدم تحقق اهداف پیش بینی شده را ارائه دهد. در ادامه، مهمترین چالشهای جامعه عشایردر این رابطه بررسی شده است.

مهمترین چالشهای جامعه عشایری ایران

گذار عشایر از شیوه معیشتی دامداری سنتی و انتخاب شیوه معیشتی که بتواند نیازهای روز او را جوابگو باشد و از خدمات مختلف نیز برخوردار گردد،یک مرحله حساس و مهم برای جامعه عشایر محسوب میشود. هم در سند چشم انداز بیست ساله کشور و هم در برنامههای پنج ساله توسعه، بر اهدافی همچون آمایش سرزمین و تعادل منطقهای، ایجاد فرصتهای برابر، ارتقای سطح شاخصها، ارتقای سطح درآمد و توسعه پایدار سیستمی تاکید خاصی انجام شده است. بر اساس نگرش سیستمی، توجه به همه اجزای تشکیل دهنده سیستم - جوامع شهری-روستایی- عشایری - از ضروریات است. جامعه عشایر در این راستا با چالشهای مختلفی رو به رو است که اهم آنهاشامل موارد زیر است :[7]

-    نگرشها و دیدگاههای متفاوت در مورد جامعه عشایر؛

-    ساختار بودجهریزی و ناکار آمدی آن در وضع فعلی؛

-    عملیاتی نشدن مفاد و مفاهیم برنامههای توسعه درباره کانون های اسکان عشایر؛

-    محدودیت و نارساییهای فنی و عملیاتی و سازمانی، دستگاه متولی هدایت اسکان؛

-    محدودیتهای اساسی اسکان؛

-    نبود ارائه خدمات و تسهیلات مناسب به جامعه عشایر؛

-    تکمیل نشدن فرآیند منجر به توسعه پایدار در کانونهای اسکان؛

-    تکمیل نشدن زنجیره تکمیلی تولیدات برای پشتیبانی از اشتغال و درآمدزایی عشایر؛

-    وجود محدودیت اراضی برای نسل جدید علاقمند به اسکان در برخی کانونهای اسکان عشایر؛

-    نبود فناوریهای مناسب جهت تامین معاش عشایر؛

-    نبود همکاری مناسب بین دستگاههای مختلف برای هدایت و ساماندهی اسکان. مهمترین چالشها در حوزه اسکان عشایر عبارتند از :[3]  

- برداشتهای متفاوت از اسکان عشایر؛ - ساده انگاری اسکان و عدم تبیین آن به صورت یک فرآیند پیچیده و زمانبر؛

-    عدم تأمین پیشنیازها و بایستههای اسکان و ساماندهی جامعه عشایر؛

-    بیتوجهی به توانمندسازی بایسته برای اجرای اسکان؛

-    محدودیتهای منابع آبی و خاکی در قلمرو عشایر برای اسکان؛

-    تصمیمگیریهای غیرمرسوم برای اراضی محدوده زیست عشایر بدون توجه به حقوق عرفی این جامعه؛

-    مطالعات، برنامهریزی و هدایت سلیقهای اسکان عشایر؛

-    ذهنیت منفی جامعه عشایری نسبت به موفقیت اسکان با توجه به پیشینه تاریخی؛

-    بروز برخی ناهنجاریهای اجتماعی در کانونهای اسکان؛

-    سستی همکاری دستگاههای اجرایی همپیوند برای فعالیت در کانونهای اسکان؛

-    مشارکت ضعیف مردم در فرآیند اسکان و در نتیجه، ناپایداری بسیاری از کانونها به ویژه کانونهای هدایتی؛

-    کمبود اعتبارات در زمینه تجهیز کانونهای اسکان؛

-    نبود انسجام و محدودیت منابع در پیگیری و اجرای طرح ساماندهی عشایر؛

-    نگرشی بخشی به مسائل عشایر و غفلت از نیازهای پیچیده و فرابخشی این جامعه؛

-    وجود دیدگاههای حذفی نسبت به جامعه عشایر.

برخی تجارب ایران و جهان در ارتباط با اسکان عشایر

سیاست اسکان عشایر چه به صورت هدایت شده توسط دولت و چه به صورت خودجوش، سالهاست در مباحث علمی و تصمیم-گیری وارد شده است و هنوز هم ادامه دارد. با ادامه فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، جامعه عشایری مجبور به گزینش سیاست یکجانشینی شده است، ولی متأسفانه قبل از آن و یا حداقل همزمان با این کار، تحلیل جامعی از اثرات اجرای آن صورت نگرفته است. برای خروج از چالشهای موجود در زمینه اسکان عشایر، خوب است نگاهی به تجارب و پیامدهای مرتبط با اسکان عشایر در ایران و کشورهای مختلف انداخته شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید